پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


سیر تحول نظریه‌های ارتباطات وتوسعه


سیر تحول نظریه‌های ارتباطات وتوسعه
برخی از دیدگاهها به نقش ارتباطات در توسعه كاملاً خوش بینانه بود و عمدتاً از معجزه ارتباط سخن می‌گفتند و دچار نوعی شیفتگی نسبت به ارتباطات و رسانه‌ها بودند. بتدریج و با گذشت زمان تحقیقات و در عین حال اثرات منفی كاربرد و استفاده رسانه‌ها در گسترش هنجارهای جامعه مصرف‌گرای غربی، تضعیف ارزش‌های بومی و تشدید بی‌هویتی و از خودبیگانگی و در نتیجه اختلال در روند توسعه درون‌زا را نیز نشان دادند و به همین ترتیب نقش رسانه‌ها در توسعه كاملاً مورد تردید واقع شد. با ظهور جامعه اطلاعاتی نیز دوباره مباحث ارتباطات و توسعه به اوج خود رسیده است و در مورد آن نیز برخی صاحب‌نظران با دیدی خوش‌بینانه می‌نگرند و برخی نیز با دیدی انتقادی آثار و نتایج حاصل از جهانی شدن فرهنگ‌ها و كالای شدن اطلاعات و دانش‌ها و نقش رسانه‌ها و ارتباطات در انتشار و ترویج این اطلاعات را مورد بررسی قرار می‌دهند.
در این مقاله ابتدا، سیر تحول مفهومی توسعه، سپس رویكردهای مختلف به توسعه و نقش ارتباطات در آن و در نهایت جامعه اطلاعاتی و نقش رسانه‌ها و ارتباطات در این عصر و كمك به توسعه فراگیر و مردم مدار و توسعه گرا مورد توجه قرار می‌گیرد.
● سیر تحول مفهوم توسعه
اصطلاح توسعه به صورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. معنای لغوی توسعه، خروج از لغات (envelope) است. در قالب نظریه‌نوسازی لغات همان جامعه سنتی و ارزش‌های مربوط به آن است. جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند (ازكیا، ۱۳۸۴: ۲۴)
در یكصد و چهل تحقیق، صورت گرفته در تحلیل فیروشاه در سال ۱۹۹۷ این نكته مشخص شد كه تنها یك سوم این آثار تلاش كرده بودند تا به توسعه از جنبه مفهومی بپردازند. این در حالی است كه در قبال تعریف‌ها نیز برداشت‌های متفاوتی شكل می‌گیرد. اما در عین حال اگرچه این پژوهشها اكثراً بر این نكته توافق دارند كه توسعه یعنی ارتقای شرایط زندگی؛ اما بحث عمده در اینجا صورت می‌گیرد كه چه چیزهایی جزء شرایط زندگی هستند وباید تأمین شوند.
«مایكل تودارد» معتقد است كه توسعه را باید جریان چند بعدی دانست كه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی- طرز تلقی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، كاهش نابرابری و ریشه كن كردن فقر مطلق است. (تودارو: ۱۳۶۶، ۱۳۵)
در برخی از تعاریف به ابعاد رفاهی و فقرزدایی توسعه توجه شده است. به طوری كه «گونار میردال» معتقد است كه توسعه یعنی دور شدن از «توسعه نیافتگی» و رهایی از چنگال فقر و در مواردی هم توسعه به عنوان نوعی حركت تاریخی و گذار از یك مرحله تاریخی به مرحله‌ای دیگر تعریف شده است، یعنی همان مرگ تدریجی نظام كهن و تولد و رشد تدریجی نظام تازه از زندگی (عظیمی، ۱۳۷۱: ۲۷)
روستو اقتصاددان امریكایی، تولید ناخالص ملی را به عنوان معیاری برای سنجش رشد و توسعه كشورها مطرح كرد و ادعا كرد كه اگر ملل جهان سوم خواسته‌ها خود را برای كالاهای مصرف افزایش دهند و به طور كلی برای كسب درآمد بیشتر برانگیخته شوند، به توسعه دست خواهند یافت و در این میان وسایل ارتباط جمعی می‌توانند با تبلیغات در بالا بردن تقاضای مصرف موثر باشند. (محسنیان راد، ۱۳۷۴: ۳۹)
اما اكنون مفهوم توسعه در نظر بیشتر محققان- همه جنبه‌های زندگی بشری را در برمی‌گیرد. مجید تهرانیان معتقد است كه تعریف توسعه باید از نیازهای انسانی آغاز شود كه صرف نظر از پوشاك، خوراك و مسكن به مسایل زندگی معنوی انسان نیز می‌پردازد. جریان توسعه مستلزم افزایش تولید است ولی این شرط لازم و كافی نیست. در نهایت امر شكل استفاده از این ظرفیت تولیدی است كه سطح و محتوای پیشرفت معنوی هر كشور را تعیین می‌كند و این شكل تابعی از نظام ارزشی هر جامعه است (تهرانیان: ۱۳)
سیر تحول نظریه های ارتباطات و توسعه(۲): تمدن و توسعه
تمدن چیزی نسبی است كه حد و مرزی ندارد، پیشرفتی است تدریجی از سطح ابتدایی به درجات بالا. تمدن فرآیندی را توصیف می‌كند كه در آن روابط بشری در جهت بهتر گشتن به تدریج تغییر می‌كند و شكل و شمایل معینی را به خود می‌گیرد. تمدن به معنی ملتی است، متشكل در برابر حالتی از انزوای بدوی و بی‌قانونی (پهلوان: ۱۳۷۹: ۲۱و ۲۰)
● تمدن و توسعه
تمدن بسان یك اقیانوس است كه نهادهای گوناگون، ادبیات، تجارت، صنعت، جنگ، قانون و حكومت .... رودهایی هستند كه در آن می‌ریزند و آنررا تغذیه می‌كنند. تمدن همانند یك انبار است كه همه چیز وارد آن می‌شود (لوازم روزانه، سرمایه، نیروی انسانی و ...) (همان: ۱۲۱)
فوكوستاوا یوكیچی از اندیشمندان بلندآوازه ژاپن در قرن ۱۹ میلادی، در تعریف تمدن می‌گوید: تمدن هم به دسترسی به رفاه مادی و اعتلای روح بشری اشاره دارد و هم به فراوانی نیازمندیهای روزانه بشری و احترام گذاشتن به پالایش بشری (همان: ۱۲۳)
بنابراین، همانطور كه می‌بینیم بین مفهوم تمدن و توسعه پیوستگی و ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. به عبارتی ملتی كه صاحب تمدن است به راحتی می‌تواند پله‌های ر● پارادایم‌های توسعه
اندیشه توان بخشی، چهارمین عرصه را شكل داده است. این اندیشه عمدتاً در ادبیاتدهه ۱۹۹۰ ارتباطات و توسعه مورد تأكید قرار گرفته، اما در عین حال، هنوز از نظر اصطلاحات، نمونه‌ها و سطوح تحلیل و نتایج، چندان قوام نگرفته است. از دیگر سو نمی‌توان بی‌آنكه به درك درستی از مفهوم توان و قدرت رسید، به تعریف توان بخشی دست یافت. مفهوم توان بخش با مفاهیم قدرت و كنترل در تئوری و علل توسعه رابطه دارد. تئوری و علل ارتباطات توسعه بیانگر آمیزه‌ای از دیدگاهها در قبال ارتباطات، توسعه و توان بخش است. پژوهشگران و دست اندركاران عرصه ارتباطات و توسعه، هنوز می‌خواهند بین دو جریان تمایز وجود داشته باشد؛ عده‌ای كه ارتباطات را یك نظام سازمانی برای تحویل می‌دانند و عده‌ای كه در یك برداشت گسترده‌تر ارتباطات را غیرقابل تفكیك از فرهنگ و تغییرات اجتماعی می‌دانند.
جمله نظر به نحوی که با رویکردی مبتنی بر نظریه تزریقی، ارتباط گران و پیام آفرینان ارتباط جمعی نقش به مراتب قدرتمندتر از مخاطبان داشته و قادرند با تولید و انتشار پیام از طریق رسانه های جمعی، تغییرات مورد نظر را در مخاطبان و پیامگیران ایجاد کنند توجه به آثار ارتباط به ویژه از دهه۱۹۵به سبب اهمیت یافتن امر توسعه در کشورهای جهان سوم افزایش یافت. از آن پس چون از نظر کارشناسان غربی اساس توسعه اقتصادی در رشد سریع تولید شناخته می شد به عقیدهٔ آنان چنین شدی ایجاب می کرد که در رفتار انسانی تغییرات اساسی پدیدآید و ارتباطات به عنوان یک عامل دگرگونی رفتارها به کار گرفته می شد، وسایل ارتباط جمعی نیز به مثابه ابزارهای کلیدی توسعه شناخته شدند.
به همین دلیل در نخستین الگوها و نظریات ارتباطات توسعه، وسایل ارتباط جمعی و انتشار یکسویه پیام، نقش و تأثیر مهمی در فرآیند توسعه داشت. نظریات ویلیرشرام، دانیل لرنر و اورت را جزء در گروه این گونه نظریات تک بعدی و خوشبین قرار دادند. این مدل ها ویژگی های دیگری نیز داشتند، از جمله اینکه مبتنی بر ایجاد تغییرات فردی و مدرن کردن انسان سنتی روستا بودند. در این مدلها آنچه مورد غفلت قرار گرفت نقش مخاط در جریان ارتباط بود. در واقع بر اساس چنین رویکردی، ارتباط یعنی انتشار و با انتشار یکسویهٔ پیام، ارتباط گریه اهداف خود در مورد تغییرات فکری و رفتاری مخاطب خواهد رسید.
از اوایل دهه ۱۹۷۰ به تدریج معلوم شد که وسایل ارتباط جمعی علیرغم و سرعت چشمگیرشان در رساندن پیام ارتباطی به مخاطبان، عملاً نتوانستند در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم نقش متناسب با تحولات فرهنگی- اجتماعی کشورهای در حال توسعه ایفا کنند. بر اساس پژوهش‌های انجام شده از اوایل دهه ۱۹۷۰ به این سو که با دیدگاهی انتقادی به کندوکاو پیرامون نقش و جایگاه رسانه ها در جهان سوم پرداخته اند، رادیو، تلویزیون و ماهواره ها می توانند ارزش‌های جامعه متجدد را به تدریج جایگزین ارزشهای کهن کنند. اما بر اساس شواهد مندرج در متون مربوطه، توسعه یافتگی یک جامعه فرآیندی درون زاست که در چارچوب ارزشهای نهفته در فرهنگ بومی و شیوه های ارتباطی سنتی هر منطقه یا منطقه ای خاص تحقیق یافتی خواهد بود
در نظریات جدید، رویکردهای نوینی نسبت به ارتباطات و توسعه طرح شده که به جای نگاهی تک بدی همه جانبه بوده و همه جوانب این دو فرآیند را در نظر می گیرد. در برداشت های جدید، توسعه محدود به رشد نبوده و مسایل انسانی، فرهنگی و اجتماعی نیز مهم تلقی می‌شوند. طبق این برداشت‌ها توجه صرف به مسایل مربوط به رشد اعم از افزایش استفاده از تکنولوژی و تلاش برای افزایش تولید ناخالص ملی به دلیل تک بعدی بودن و عدم توجه به سایر مسایل به ویژه مسایل فرهنگ و اجتماعی، به ناپایداری و عدم توازن در توسعه خواهد انجامید.
در حالی که توسعه همه جانبه و پایدار مستلزم برنامه هایی است که همه جوانب زندگی انسان اعم از رشد فنی و اقتصادی، عدالت در توزیع ثروت و قدرت میان اقشار مختلف جامعه، افزایش آگاهی و شعور اجتماعی، تقویت عقل معاش در مجموع افزایش مشارکت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را در بر می گیرد. در پرتو چنین برداشتی از توسعه، انتقال تکنولوژی به جوامع توسعه نیافته، به تنهایی، نه فقط تغییر مثبتی ایجاد نمی کند بلکه منجر به اختلالاتی در وضعیت موجود نیز می شود. بنابراین توسعه اقتصادی و فنی قبل از هر چیز نیازمند توسعه انسانی است. بر این اساس می توان گفت که توسعه مبتنی بر اصل انسان، ابزارهای خاص خود را نیازمند است و هرگز نمی توان آن دسته از شیوه های ارتباطی را که در الگوی توسعه فن گرا برای ترویج نوآوری های فنی به کار می رود، مورد استفاده قرار داد
برداشت های جدید از ارتباطات، نقش مخاطب را درفراگرد ارتباط نه تنها کمتر از ارتباط گر نمی‌بیند بلکه در برخی موارد مهم تر نیز می دانند. در این رویکردها ارتباط به معنای انتشار پیام در فضا نیست بلکه به آن گونه از فرآیندهای تعاملی و متقابل گفته می شود که در بردارندهٔ تفاهم، توافق، اشتراک در معنای و پیوند اندیشه ها و باورهاست. این رویکرد را به اصطلاح «ارتباط مشارکتی» می‌نامیم. در ارتباط مشارکتی تک صدایی و تک گویی وجود ندارد. این نوع ارتباط یک فراگرد چرخشی است که مبتنی بر یک «گفتگو به منظور تفاهم» است. جریان ارتباط در اینجا برای رسیدن به هدف مشترک شکل می گیرد، هدفی که دو طرف ارتباط دربارهٔ آن اتفاق نظر دارند و با گفت و گو در مورد آن به توافق رسیده اند. در این بخش به نظریات خوش بینانه و بدبینانه نسبت به نقش ارتباطات در توسعه پرداخته می شود.
دیدگاههای خوشبین دربارهٔ نقش ارتباطات در توسعه، همان دیدگاههای لبیرالی هستند. از ویژگی‌های این نظریه ها، جستجوی موانع توسعه در درون نظام اجتماعی کشورهاست و در تغییرات توسعه بخش بیش از هر چیزی بر تحولات فردی تأکید می ورزند. در زمینه ارتباطات این نظریه‌ها عمدتاً نسبت به اشکال و شیوه های سنتی ارتباطات بی توجه بوده و وسایل ارتباط جمعی را در کانون ملاحظات خود قرار می دهند. عمل گراترین نظریه پردازان ارتباطات توسعه در مجموعه نظریه‌های لیبرالی عبارتند از: دانیل لرنر، ویلبرشرام، دبلیووالت روستو، اورت هیگن، دیوید سی‌مک‌کلند و اورت راجرز که آثار این عده طی دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از یه های حاکم به شمار می رف
● الگوی حاکم
بر اساس الگوی حاکم قرار بود آنچه غرب از راه رشد سرمایه داری طی چند قرن بدست آورده است، جهان سومی ها ظرف چند دهه با کمک رسانه های جمعی به دست آورند. لرنر معتقد بود که رادیو به عنوان نمونه ای از وسایل ارتباط جمعی در خاورمیانه به قرن ها انزوا و در عین حال رکود این کشورها پایان داده و چشم انداز روشنی از آینده به آنها نشان داده است.
لرنر در تأیید نظریه خویش اعلام کرد روستاییانی که در کنار رادیو جمع می‌شدند و می‌توانستند آگاهی های زیادی در مورد تکنیک های نوین کشاورزی، شیوه های کاهش خطر بیماری‌ها و حتی موضوعات سیاسی را بدست آورند نظریه نوسازی معتقد است که ورود به جامعه نوین مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران درآوردن منابع توسعه و گسترش روش‌ها و ارزش‌های نوین در زمینه‌هایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه ها مناسب ترین و موثرترین ابزار تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند.دیری نپایید که الگوی حاکم با مخالفت ها و مقاومت های غیرمنتظره از درون و برون ایالات متحده روبرو شد. چو دری عنایت الله پاکستانی از نخستین محققان جهان سومی واورت راجرز ازاولین نظریه پردازان غربی بودند که با الگوی خطی توسعه به معارضه برخاستند. این زمان مصادف بود با پایان دورهٔ مقبولیت و مشروعیت ایالات متحده به عنوان نماینده اصلی غرب، که اعتراض به جنگ ویتنام و بروز نارضایتی های داخلی در این کشور، نمودهای بارز آن بود. اینک مدل غربی توسعه یک ترفند استعماری تلقی می شد که در آن سازمانهای ارتباطی و رسانه‌ای چند ملیتی زیر نقاب شعار آزادی‌گرایی تنها در پی تأمین منافع سیاسی- اقتصادی خود و گسترش کنترل و سلطه بر مبنای جهان سوم بودند. به تدریج محکومیت این جریان که به «امپریالیسم فرهنگی و ارتباطی» نیز تعبیر می شد، در کلیه محافل بین المللی و از جمله اجلاسیه‌های یونسکو در دهه ۱۹۷۰ قوت گرفت. اینک گفته می شد که الگوی نوسازی که وعده توسعه صنعتی، اقتصادی و حتی سیاسی را از راه دموکراتیک کردن حکومت‌های جهان سوم داده بود، هماهنگ با ویژگی‌های جهان سوم نبوده وتقریباً هیچ کشوری را به توسعه نرسانده است.
تاکنون فقط دربارهٔ اثرات مثبتی که وسایل ارتباط جمعی دارند، بحث شده است. اما روی دیگر این سکه این اثرات منفی این وسایل سبب شده تا امروزه بسیاری از کارشناسان در خصوص کاربرد رسانه‌ها در برنامه های توسعه محتاط تر شوند. از این زاویه برخی ابعاد پنهان عملکرد وسایل ارتباط جمعی آشکار شده و بیشتر مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند.
وسایل ارتباط جمعی در واقع در عملکرد خود به شکلی انتشاری عمل می کنند. اما از آن جایی که ارتباط جمعی یک فراگرا است و به زعم برلو این فراگرد و آغاز و پایان ندارد و پویااست.پس می‌توان گفت جمعی همه چیز در ارتباط گرو فرآیند پیام خلاصه نمی شود و اجزا و عناصر دیگری همچون محیط ارتباط گر ، محیط گیرنده و مخاطب، علایق فردی و هنجارهای گروهی و اجتماعی و بسیاری مسایل دیگر در فراگرد ارتباط جمعی وجود دارند که سرنوشت پیام را تعیین می کنند .
این در حالی است که بسیاری اندیشمندان معتقد به الگوی علبتی ارتباط و توسعه و بسیاری از کارگزاران ارتباط جمعی، به خصوص آنهایی که در عرضه برنامه ریزی ارتباطی فعالند، فراگرد ارتباط جمعی را در انتشار حرف پیام خلاصه می کنند و انتشار معادل ایجاد اثر است منطبق با اهداف توسعه در نظر می گیرند.
همانطور که گذشته در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نوعی خوش بینی نسبت به تاثیر رسانه‌ها در توسعه به وجود آمده بود که عمدتاً بر اساس الگوهای غربی نوسازی ایجاد شد. اما پس از آن با کمک تحقیقاتی که در محتوای رسانه ها و موزه ارتباطات بین المللی انجام شد، این خوش‌بینی کمرنگ شد.
تحقیقات تحلیل محتوای رسانه ها در اواخر واوایل دهه ۷ نشان داد که بخش عمده ای از پیام‌های رسانه‌ای پیام‌های وارداتی از غرب بوده یا به نوعی ارزش‌ها و هنجارهای غربی را ترویج می‌کنند و نیزتحقیقات مرتبط با ارتباطات بین المللی از چهره واقعی اطلاعات و ارتباطات در سطح بین‌المللی پرده برداشت. در این زمینه تحقیق هربت شیلر و انتشار نهایی آن در پایان دهه ۱۹۶۰ از اهمیت بسزایی برخوردار است.
تحقیقات نشان داد که در کشورهای جهان سوم و مسایل ارتباط جمعی عملاً ارزشها واندیشه‌های نظیر مصرف گرایی، فردگرایی افراطی، خشونت طلبی، نخبه گرایی را گسترش می‌دهند. با آگاهی از آثار منفی این عملکردها اکنون کارشناسان ارتباطی کشورهای در حال توسعه نسبت به کارکرد ارتباط جمعی در برنامه های پیشرفت ملی محتاط تر شده اند.
پائولوفریره برزیلی یکی از مشهورترین منتقدان در حیطه ارتباطات و توسعه معتقداست که انتقال یکسویه عمودی و بالا به پایین معلومات از یک منبع معرفتی قدرتمند به دریافت کنندگان انفعالی به هیچ وجه در رشد شخصیت آنها تاثیر مثبت نمی گذارد و به ایجاد خود آگاهی مستقل، نگاه منتقدانه و توانا کردن افراد برای مشارکت در حل مسایل اجتماعی کمک نمی کند. وی در كتاب آموزش ستمدیده گان از آموزش مخزنی انتقاد می کند.
هانس مگنوس انزنبرگ یکی از نظریه پردازان ارتباطی نیز به موازات فریره مباحث مرتبط باارتباطات آزاد و رها از سلطه، استفاده سرکوبگرانه و آزادی بخش از رسانه ها را تئوریزه کرد.سیس هاملینگ، محقق هلندی ارتباطات نیز بر ارتباطات سرکوبگری و آزادی بخش تاکید کرد و تحت تاثیرمطالعات انتقادی فریره، ارتباطات سرکوبگر را از رهایی بخش تفکیک کرد. وی ارتباطات نوع اول مظهر کاربرد رسانه ها در خدمت سرمایه داران و صاحبان و گروهای تجاری و هدف‌گرایی معرفی می کند و نوع دوم را مظهر آگاهی دهی و هشیارسازی و مقابله جویی با استثمار و استعمار جدید و شناسد.
● نظریه وابستگی
توسعه نیافته تشکیل می دهند به معنی تقویت سلطه کشورهای مرکز بر آنها بوده و وابستگی آنها را تشدید می کند. نظریه وابستگی، عامل سلطه را ترغیب افکار عمومی می داند، نه ارتش در نتیجه معتقد است که رسانه های جمعی و شرکت های رسانه ای فراملی،نقش عمده ای در ترغیب مردم و تغییر افکار عمومی دارند. به عبارت دیگر طبق این نظریه، وسایل ارتباط جمعی در توسعه بخش کشورهای امریکایی لاتین نه تنها نقشی
نداشته اند، بلکه عامل تقویت و تحکیم سلطه و حفظ اقتدار غرب در کشورهای پیرامون بوده‌اند. آندره گوندر فرانک، پل سوئیزی، برنارد بلتران و آرماندماتلارد را می توان از سردمداران نظریه وابستگی دانست. بلتران در این زمینه می گوید که در امریکای لاتین نه تنها وسایل ارتباط جمعی در اختیار سرمایه داری خصوصی و تحت نفوذ مستقیم کمپانی های امریکایی هستند، بلکه پیام‌های ارتباطی نیز به گونه ای هستند که ارزش های فرهنگی و شیوه های زندگی مصرفی جامعه سرمایه داری را ترویج می کنند و بدین گونه هویت فرهنگی و استقلال ملی امریکای لاتین را مورد تهاجم قرار می دهند.
نظریه وابستگی با عنوان دیگر از طرف هربرت شیلر، استاد دانشگاه کالیفرنیا مورد بحث قرار گرفت شیلر که از سردمداران اقتصاد سیاسی رسانه‌ها است با طرح «امپریالیسم و سلطه فرهنگی و اطلاعاتی» نقش شرکت های فراملی و رسانه‌های بین الملل را در تحکیم سلطه امریکا، اشاعه اقتصاد بازار و استعمار جهان سوم تشریح می کند.
منبع : راه ارتباطات