دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا
امیر نوری:از ۹ سالگی بازیگر بودم
نامش امیر است، فامیلش نوری، در خانوادهای بزرگ شده که پدرش یک کارمند ساده بود و مادرش مانند خیلی از مادران ایرانی، بانویی کدبانوست و غمخوار فرزندانش.
«امیر نوری» از جمله بازیگران طنز ایران است که با وجود سن کم نامش در وادی طنز ایران به یادگار خواهد ماند. هنوز خیلی از ایرانیها بازیهایی که وی در نوجوانی ایفا میکرد را به یاد دارند. او حالا ۲۴ ساله است، به قول خودش عمر چقدر زود میگذرد. شاید هنوز خیلیها امیر را در کوچه و خیابان میبینند تصورشان از او همان نوجوان ۱۴، ۱۵ ساله سریالهای تلویزیونی است، اما حالا امیر از لحاظ بازیگری بسیار پختهتر شده و همچنین با مطالعات زیادی که داشته، سعی کرده نقش خود را بهتر از قبل ایفا کند که همینطور هم شده است، از وی به تازگی دو کار در سینما و تلویزیون پخش شد، یکی سریال تلویزیونی «جاده در دست تعمیر است» که پنجشنبه شبها از شبکه دوم پخش میشود و دیگری فیلم سینمایی «دایره زنگی» که تا چندی پیش در حال اکران بود. به همین بهانه با امیر نوری گفتگویی انجام دادیم که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود ضمن اینکه اصولا گفتگو با اشخاصی که سالهاست در زمینه طنز فعالیت میکنند، کمی بامزه میشود چرا که آنها هر چقدر هم بخواهند جدی باشند، اما در پاسخ به پرسشها کمی چاشنی طنز با آن همراه است، به هر حال گفتگوی ما را با امیر نوری که پس از فوت پدر مرحومش دو سال است که مرد خانواده شده، را بخوانید:
●کجا به دنیا آمدید، چند فرزند هستید، کمی از خانواده و تحصیلاتتان برایمان بگوید.
▪ نوری: در ۶ شهریور سال ۱۳۶۳ در خیابان وحدت اسلامی تهران به دنیا آمدم، تا سه سالگی آنجا زندگی میکردیم و بعد به محله کبریت سازی در نواب تهران رفتیم، حالا هم در شهرک اکباتان زندگی میکنیم. دوران دبستانم را در مدرسه قدس، راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری و دبیرستان را در مدارس رهنما و آیتا... سعیدی گذراندم، هر وقت هم دلم میگیره میرم تو همون محلهها و جلوی همون مدارس تا خاطرات گذشته برایم هویدا شود. پدرم کارمند شرکت واحد بود که دو سال پیش یعنی در اول تیرماه بر اثر سکته قلبی درگذشت. مادرم هم خانهدار است بجز خودم سه خواهر دارم، من فرزند سوم و تک پسر خانواده هستم، خواهر بزرگم ازدواج کرده، یکی از آنها هم مهندسی میخونه و دیگری هم در دبیرستان تحصیل میکنه.
● چه شد که به هنر رو آوردی؟
▪ نوری: من از سال ۷۲ و زمانی که ۹ ساله بودم، بازیگر شدم اما بینندگان تلویزیونی با من در سال ۸۰ و سریال یادداشتهای کودکی و پس از آن در بدون شرح آشنا شدند. در محلهمان، در زمین چمن شهید ربطی، فوتبال بازی میکردم، آن زمان فوتبال و والیبال را خیلی دوست داشتم و حالا که میبینید، هم عضو تیم فوتبال هنرمندان هستم و هم عضو تیم والیبال... داشتم میگفتم، یه روز که داشتم فوتبال بازی میکردم یه سری بچه به همراه دوربین فیلمبرداری و یه گروه به آنجا آمدند. من هم رفتم تا آنان را ببینم، آن زمان کمی از الان چاقتر بودم، بگذریم، آقایی پیش من آمد که بعدها فهمیدم نامش «فریدون حسنپور» میباشد و کارگردان است، به من گفت: در فیلم من بازی میکنی، گفتم نه بابا حوصله ندارم. روز بعد، باز هم آنها آنجا آمدند، با همان بچهها، رفتم پیش آقای حسنپور و گفتم این بچهها مگه مدرسه نمیروند، گفت: همشون مرخصی دارند، دارم فیلم دوستان خوب را میسازم و به آنها نیاز دارم، به او گفتم: پس حالا که مدرسه نمیروند، من هم بازیگر میشوم و از همانجا شد که رو به بازیگری آوردم، نقشهای کوتاه تلویزیونی و سینمایی را با توجه به شرایط فیزیکیام بازی میکردم، سال ۷۸ با اکبر عبدی در فیلم «دارا و ندار» بازی کردم که آن کار برایم خاطرهانگیز بود، چون همیشه دلم میخواست عبدی را از نزدیک ببینم. پس از آن در سال ۷۸ بود که در یک کار روتین تلویزیونی ۷۸ قسمتی که هر شب از تلویزیون در تابستان پخش میشد، بازی کردم. مرحوم «رضا ژیان» تازه از آمریکا آمده بود و من در این فیلم همبازی او بودم. پس از آن در «جادوی مهتاب» سعید آقاخانی ایفای نقش کردم تا اینکه در سال ۸۰ نقش «مملی عزیزآقا» را با سیروس گرجستانی در «یادداشتهای کودکی» کاری از پریسا بختآور (کارگردان دایره زنگی) ایفای نقش کردم و پس از آن مجموعه پربیننده بدون شرح و خوشرکاب و... در سالهای اخیر در فیلمهای سینمایی بالاتر از آسمان، اگه میتونی منو بگیر و ازدواج صورتی بازی کردم، به تازگی هم بازی در فیلم «پسر تهرونی» که در آنجا با امین حیایی همبازی هستم را به پایان بردم.
● از خاطرات شیرینت بگو؟
▪ نوری: اگر بخواهم، خاطره بگم که تمام صفحات مجلهتون پر میشه اما یک خاطره خوب براتون میگم، البته پیش از آن جا دارد، از «فریدون حسنپور» کسی که استعداد مرا در بازیگری کشف کرد و این فرصت را به من داد تا رو به این حرفه بیاورم، تشکر کنم. آقای حسنپور قرار بود در دیلمان، در ناحیهای پرپیچ و خم در استان گیلان یک فیلم بسازد، من هم از سر یک کار فشرده تازه فارغ شده بودم، ایشان به من زنگ زدند که باید بیایی و اینجا نقشی را بازی کنی، من هم که تازه همان روز یک اتومبیل صفر خریده بودم و حتی فرصت نداشتم مشمای صندلیاش را در بیاورم، ساعت ۵ بعدازظهر از تهران حرکت کردم و ساعت دو بامداد به گروه ملحق شدم، آنجا یک پتو به من دادند و گفتند بخواب تا فردا صبح... راستش با اینکه خسته بودم، اما نتوانستم شرایط را تحمل کنم، دلم میخواست هر چه زودتر بیخیال فیلم شوم و چند روزی را به استراحت بپردازم. صبح روز بعد، اول وقت به دوستم در تهران زنگ زدم، تلفن حسنپور را به او دادم و گفتم: زنگ بزن به او و بگو مادربزرگ امیر فوت کرده، او را به تهران بفرستید اما چیزی به او نگویید. لحظاتی بعد آقای حسنپور به سراغم آمد و گفت: امیرجان ببخشید، لوکیشنها تغییر پیدا کرده، تو باید در تهران بازی کنی؟! برو تهران و من هم که میدانستم قصه چیست، گفتم نه آقا، من میخواهم پیش شما باشم، این حرفها چیه که میزنید. میخواستم تو کار شما بازی کنم، اما او اصرار کرد که بروم تهران. تهران که رسیدم سریع رفتم چابهار تا چند روزی اونجا استراحت کنم، دو، سه روز که گذشت حسنپور به تلفن همراهم زنگ زد و گفت: امیرجان کجایی؟ من هم صدایم را ناراحت کردم و گفتم آقا مادربزرگمان فوت کرده، شوک بزرگی برایم بود. او در پاسخ گفت: ما خودمون فیلم میسازیم، برای ما دیگه فیلم بازی نکن، الان خواهرم تو رو تو چابهار دیده و به من زنگ زده، زود باش بیا دیلمان... خلاصه آبرو و حیثیتم رفت.
● مستاجر که نیستی؟
▪ نوری: خودم یک خونه کوچیک دارم که اجاره دادم و در واقع صاحبخونهام.
● با توجه به اینکه عضو تیم هنرمندان هستی و به ورزش علاقه داری و ایفای نقش هم میکنی فرصتی برای تمرین باقی میماند؟
▪ نوری: هفتهای ۴ جلسه زیرنظر مربیمان «رضا عابدیان» بازیکن سابق پرسپولیس تمرین میکنیم و به جز تیم فوتبال هنرمندان، عضو تیم والیبال تیمی که محمدرضا گلزار تشکیل داده هم هستم.
● گویا طرفدار استقلال هستی؟
▪ نوری: طرفدار استقلال بودم اما حالا بیطرف شدم چون در آن مقطعی که استقلال را دوست داشتم، عاشق بازیکنان آن نسل بودم.
● از بین فوتبالیستها با کی از همه بیشتر رفیقتری؟
▪ نوری: (میخندد) متاسفانه با بیشترشون؟!
● بیشترین وزنی که داشتی را یادت میآید؟
▪ نوری: بله، ۱۰۵ کیلوگرم بودم.
● و سریال جاده در دست تعمیر؟
▪ نوری: سریالی که به نظر من میتوانست بهتر باشه اما نشد. من و امیر غفارمنش تنها طی چند روز به صورت فشرده مقابل دوربین قرار گرفتیم، در صورتی که بیننده تصور میکند ما در تمام جریان مجموعه بودهایم، فکر کنم ما فقط سه یا چهار روز به شکل ممتد مقابل دوربین قرار گرفتیم.
چند نام میبریم، دوست داریم اولین چیزی که به ذهنت میرسد برایمان بگویی!
● علی دایی؟
▪ نوری: آبروی فوتبال ایران.
علی پروین؟
▪ نوری: میگویند اسطوره است.
● پرویز پرستویی؟
▪ نوری: باهوش و خوشانتخاب.
● اکبر عبدی؟
▪ نوری: بعد از خسرو شکیبایی بهترین بازیگر ایران.
● محمدرضا گلزار؟
▪ نوری: با معرفت.
● امیر جعفری؟
▪ نوری: از شاگردان خوبم(میخندد).
● علی نصیریان؟
▪ نوری: با دیدن میوه ممنوعه متوجه شدم که اینگونه اساتید به ما جوانها رحم میکنند و اجازه میدهند که ما هم بازی کنیم.
● بهترین بازیگر طنز ایران؟
▪ نوری: علی صادقی، علی را خیلی دوست دارم.
● از علی خاطرهای هم داری؟
● نوری: یه ۲۰۶ خریده بودم، با علی تماس گرفتم و گفتم علی یه ماشین خریدم، گفت: بیا دنبالم. گفتم: مگه خودت ماشین نداری، میخواهی راننده هم استخدام کنی. گفت بیا تا بهت نشون بدم ماشین چیه؟ وقتی به خانهاش رسیدم، دو تا بلندگو دیدم که اندازه یخچال بود، هر کدومش ۱۵ میلیون تومان قیمت داشت (از تعجب داشتم شاخ در میآوردم)، منو بگو که کلاس اتومبیلم را میگذاشتم...
▪ امیر نوری؟
▪ امیر نوری: دوست داشتنی و البته رک.
فرانک آذری
منبع : مجله خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست