جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مونیسم، پلورالیسم و خشونت انقلابی


مونیسم، پلورالیسم و خشونت انقلابی
در تمام انقلاب‌های دو قرن اخیر، پس از پیروزی همواره كسانی از انقلابیون با ادعای ظهور انحراف در مسیر انقلاب با حاكمیت مستقر پس از پیروزیِ نخستین به مخالفت و گاه به مقابله برخاسته و به‌گمان خود كوشیده‌اند تا انحراف را تصحیح كنند و آرمان‌ها و اهداف فراموش‌شده یا به انحراف كشیده‌شده را به متن نظام سیاسی انقلابی بازگردانند. در انقلاب‌های فرانسه، شوروی، چین، كوبا و الجزایر به شكل آشكار چنین پدیده‌ای رخ داده است. انقلاب ایران (انقلاب ۱۳۵۷) نیز از این قاعده مستثنا نبوده است.
بررسی واقع‌بینانه و عملی این پدیده‌ی عام یكی از مباحث و بایسته‌های مهم جامعه‌شناختی تمام انقلاب‌ها است و تحلیل درست آن می‌تواند حقایق عبرت‌آموزی را برای نسل امروز (به‌ویژه انقلابی اندیشان) آشكار كند. اكنون و در این مجال اندك سر آن نداریم كه به این موضوع بپردازیم. آن‌چه در این نوشتار مورد نظر است، پرسش از مبنای معرفتی اختلافات درونی در اردوگاه انقلابیون ایران است. |
در مقام توضیح باید گفت كه اولاً در ایران نیز از همان روز ۲۲ بهمن ۵۷ (و حتی پیش از آن و به‌طور مشخص موضع‌گیری علنی گروه فرقان در پاییز سال ۱۳۵۷ و پس از كنفرانس گوادلوپ) كسانی مدعی آشكار شدن انحراف در روند انقلاب اسلامی ایران شدند و بعدها این مدعا آشكارتر و گسترده‌تر ادامه پیدا كرد و هنوز آشكار و پنهان مورد بحث و گفت است. ثانیاً حتی اگر این مدعا را نادرست بدانیم یا آن‌را انكار كنیم، یك امر غیرقابل انكار است و آن این‌كه در انقلاب ایران و در ذیل حاكمیت سیاسی "جمهوری اسلامی ایران" مبتنی بر تئوكراسی و حاكمیت ولایت مطلقه فقیه و چیرگی انحصاری روحانیان بر تمام امور و مقدرات كشور، اختلاف‌های شدیدی پدید آمده است و هنوز هم ادامه دارد. در این میان به‌هرحال بین دو جبهه‌ی حاكمیت و حاكمان از یك‌سو و طیف گسترده‌ی مخالفان و معارضان سیاسی یا نظامی از سوی دیگر، جدال‌ها و برخوردهای خشونت‌بار و گاه خونینی به‌وجود آمده است. طبیعی است كه هر طرف خود را محق و راست‌كردار و وفادار به انقلاب می‌شمارد و طرف مقابل را منحرف و ضد انقلابی و لاجرم خائن می‌داند. قطعاً ریشه‌یابی و تحلیل و بررسی همه‌جانبه‌ی این رویارویی‌ها و حوادث پدید آمده، محتاج توجه و بررسی مسایل فكری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رهبران انقلاب و مبارزان انقلابی اسلامی یا غیر اسلامی دهه‌ی چهل و پنجاه و در سطح كلان‌تر تحقیق عمیق در تاریخ تحولات ایران معاصر و نیز ضرورت‌های عصر انقلاب و پس از آن است. بی‌گمان ویژگی‌های شخصی و به اصطلاح خصلتی رهبران انقلاب و انقلابیون اثر گذار و مدیران آغازین جمهوری اسلامی، ایدئولوژی‌های انقلابیون و سازمان‌های انقلابی و چریكی‌اعم از روحانی، مذهبی، ماركسیستی و ملی، اشتباهات و شتاب‌زدگی‌های غالباً صادقانه و جاهلانه‌ی افراد و گروه‌ها، دخالت‌‌ها و دسیسه‌های خارجی و ... در جدال‌ها و كشمكش‌های دوران پس از انقلاب، نقش مهمی داشته است. گرچه من بر این باورم كه انگیزه‌های شخصی و تمایلات خودكامانه و انحصارطلبی‌های جناحی و باندی، عامل بنیادین و مهم در كشمكش‌های ناموجه دهه‌ی شصت است، كه آسیب‌های فراوان و جبران‌ناپذیری بر انقلاب، مردم و حتی اشخاص و جریان‌های درگیر وارد آورده است؛ اما بی‌گمان بنیادهای معرفتی و به‌اصطلاح ایدئولوژیك اشخاص و احزاب و گروه‌های درگیر نیز سهم قابل توجهی در برخوردها و خشونت‌ها و رفتارهای نامعقول و غیرقابل دفاع داشته است. سؤال این است كه آن بنیادهای معرفتی چه بوده است؟
می‌توان پرسش را این‌گونه نیز تقریر كرد كه چه مبانی معرفتی و اعتقادی موجب شد تا پس از انقلاب، بسیاری از انقلابیون به رفتار خشونت‌آمیز و خودكامانه متوسل شوند و به حذف دگر‌اندیشان روی بیاورند؟ آیا پیشگامان انقلاب و مبارزه اساساً به آزادی، عدالت، دموكراسی و حاكمیت ملی و مردمی باور نداشتند و در مقابل، آگاهانه مدافع نظام استبدادی و آمریت فردی از بالا بودند؟ تا آن‌جا كه اسناد و منابع مكتوب گواهی می‌دهد، تقریباً تمام شخصیت‌های اثرگذار و سازمان‌های انقلابی و احزاب سیاسی كم‌و‌بیش معتقد و مدافع نظام دموكراتیك و حتی پارلمانتاریسم بودند و حداقل در آرمان‌بلند آزادی و عدالت و دموكراسی هم‌نوا و همراه و هماهنگ بودند. شعارهای عصر انقلاب و دغدغه‌های رهبری و رهبران نیز به‌صراحت از آن آرمان‌ها و اهداف سخن می‌گوید. تا آن‌جا كه به حوزه‌ی معرفت و اندیشه مربوط است، قطعاً یكی از عوامل اختلافات بعدی، تفسیرها و تعبیرهای مختلف و متنوع از شعارهای آزادی‌خواهانه و دموكرات منشانه و عدالت‌جویانه بود و دیگر، سطحی بودن و نگاه شكلی و فُرمالیسم رایج در دهه‌ی چهل و‌پنجاه اغلب روشن‌فكران و انقلابیون جوان و به‌ویژه روحانیون سیاسی و مبارز نسبت به شعارهای مورد بحث بوده است. اما به‌نظر می‌رسد كه بنیادهای عمیق‌تر معرفتی در بطن افكار و ایدئولوژی‌ها و شعارهای انقلابیون دموكرات وجود داشته است كه موجب سوء تفاهمات یا تفاسیر مختلف و متضاد از شعارها و هدف‌های مطرح شده گردیده و در نتیجه كشمكش‌ها و جدال‌هایی خشن و خونین پدید آورده است. یكی از این بنیادها، ارتباط "مونیسم" یا "پلورالیسم" با رفتارهای مستبدانه و خشونت‌آمیز و سركوب‌گر به اصطلاح انقلابی است.
"مونیسم"، یكتاگرایی و سامان‌دهی فكری و ایدئولوژیك و طراحی سیستم و نظام اجتماعی و سیاسی حول فكر و اندیشه و اصلی واحد است. به‌عبارتی، نگاه به جهان و هستی با باور به آنتولوژی وحدت‌گرایانه، مونیسم گفته می‌شود.
"پلورالیسم" در مقابل، كثرت‌گرایی و چندگانه‌نگری معرفتی به عالم و آدم است كه لاجرم در حوزه‌ی سیاست و جامعه و حكومت و در قلمرو حكمت عملی، به نظامی متفاوت و در واقع پلورال و كثرت‌گرا و دموكراتیك منجر می‌شود. در مونیسم یك اصل بنیادین حاكم است و كثرت‌ها یا انكار می‌شود یا مَجازی دانسته می‌شود یا در پرتو اصل حاكم و واحد، مورد تفسیر و تحلیل و توجیه قرار می‌گیرد. گفته می‌شود در این تفكر و آنتولوژی، گفتارهای مونولوگ پدید می‌آید و ایدئولوژی‌های واحد و سلطه‌گرا خلق می‌شود و در نظام اجتماعی و سیاسی، آمریت یك‌سویه و از بالا اعمال می‌شود و اقتدارگرایی رسمیت می‌یابد و در نتیجه كثرت‌گرایی و پلورالیسم معرفتی یا سیاسی و رفتار دموكراتیك، یا مطرود و نادرست شمرده می‌شود یا تا آن‌جا تحمل می‌شود كه وحدت عام و آمریت و اقتدار و مرجعیت از بالا را به خطر نیفكند. حال آن‌كه در پلورالیسم معرفتی چنین نیست و در واقع عكس مونیسم و نگاه مونیستی رخ می‌دهد. براساس این تمایز‌گذاری بین دو نوع آنتولوژی، ادعا می‌شود تا زمانی‌كه هستی‌شناسی ما مونولوگ است، دیالوگ، تفاهم، آزادی به‌معنای مدرن كلمه، عدالت به‌معنای جدید آن، دموكراسی و ملت- دولت nation-state|() پدید نمی‌آید و اگر شكلی از دموكراسی و جامعه‌ی سیاسی شبه‌مدرن تأسیس شود، نوزاد ناقص‌الخلقه خواهد بود و دیر یا زود می‌میرد و در صورت ادامه‌ی حیات نیز جز رنج و دردسر و آشفتگی ثمری نخواهد داشت.
در تحلیل این رویكرد گفته می‌شود كه در غرب نیز روند آنتولوژی مونیستی به‌تدریج سست شده و در عصر جدید و پس از عصر روشن‌گری جای خود را به پلورالیسم و كثرت‌گرایی معرفتی داده و اختیار، اراده و حق انتخاب آدمی محور قرار گرفته و حول محور این نگاه جدید به عالم و آدم (به‌ویژه اومانیسم)، مفاهیمی چون آزادی و عدالت و دموكراسی و حق حاكمیت ملی مهم شده و مقبولیت عام یافته است.
از نگاه دیگر نیز به این موضوع توجه می‌شود و آن تبدیل دیدگاه كل‌گرا به جزء‌گرا در غرب جدید است.
می‌دانیم در قرون وسطا،‌نگاه كل‌نگر و تا حدودی انتزاعی و ایده‌آلیستی افلاطونی حاكم بود و همین امر موجب شد تا علوم و فنون و آزادی و دموكراسی یونانی و حقوق رومی قدیم، محو و حداقل ضعیف شوند و عصر تاریكی رقم بخورد. اما از فرانسیس بیكن به بعد، كل‌نگری به جزءنگری و قیاس‌بینی به استقراءاندیشی و در حوزه‌ی سیاست و جامعه، استبداد مذهبی و آمریت سیاسی به آزادی فكری و تساهل و مدارای دینی و دموكراسی و حكومت ملی تبدیل شد. در واقع، پلورالیسم جای مونیسم را گرفت و كثرت‌گرایی اصل بنیادین آنتولوژی‌ها و ایدئو‌لوژی‌ها و سیاست‌ها و نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی شد.
اخیراً نیز كسانی چون "جان هیك" مسأله‌ی مهم "پلورالیسم دینی" را به‌معنای حقانیت مساوی ادیان طرح و تبلیغ می‌كنند و چنین می‌اندیشند كه اعتقاد به مونیسم‌مذهبی یعنی اعتقاد به حقانیت مطلق و حتی نسبی یك دین و باطل شمردن ادیان دیگر، نه ممكن است و قابل اثبات و نه مفید؛ چراكه با هر نوع پلورالیسم و آزادی و اختیار و دموكراسی مغایرت دارد. از این منظر باور به توحید خداوند و تكیه‌ی انحصاری به یكتاپرستی و یكتاگرایی نیز مولد مونیسم و انحصارطلبی و تأسیس جامعه‌ای بر بنیاد قدرت‌پرستی و اقتدارگرایی و استبداد می‌شود و دیگر جایی برای آزادی و تكثر اجتماعی و عقیدتی و ایدئولوژیك و سیاسی نخواهد بود. مدافعان این نظر در مقابل، شرك و چند خدایی را منشاء كثرت‌گرایی و دموكراسی می‌شمارند و می‌گویند كثرت‌گرایی مذهبی یونان و روم، دموكراسی و دولت- شهرها را پدید آورد و مونیسم مذهبی شرق باستان ( از جمله ایران) فرد‌پرستی و خودكامگی الوهیت شاه را در پی آورد و آن اندیشه‌ی شاه- خدایی را تبدیل به موبد - شاهی عصر ساسانی كرد.
آن‌چه گفته شد، تقریر اجمالی اصل مدعای مونیسم و تفاوت آن با پلورالیسم در حوزه‌ی معرفتی و هستی‌شناسی (آنتولوژی) و پی‌آمدهای التزامی و انضمامی دو نگرش هستی‌شناسانه بود كه عمدتاً برگرفته از كتاب "افسون‌زدگی جدید- هویت چهل‌تكه و تفكر سیار" اثر آقای دكتر شایگان و به‌ویژه نقد و بررسی آرای ایشان در كتاب "مونیسم یا پلورالیسم" اثر آقای دكتر بیژن عبدالكریمی است. البته به برخی نظریات دیگر از جمله كل‌گرایی و جزءگرایی یا ارتباط توحید و شرك به استبداد و دموكراسی نیز كه به‌نوعی مؤید آن نظریه بود اشارتی رفت. |
اكنون در مقام داوری و بحث و مناقشه درباره‌ی این آرا نیستم و فقط می‌توانم بگویم پلورالیسم بدون مونیسم و به‌عبارتی كثرت بدون وحدت به‌لحاظ بنیادی و منطقی ناممكن است و لذا نظریه‌ی مختار این‌جانب، همان مدعای فیلسوفان اسلامی است كه "وحدت در عین كثرت" و جمع این دو نه‌تنها ممكن است كه الزامی است. در این‌صورت یكتا‌گرایی الزاماً به استبداد نمی‌انجامد، همان‌گونه كه پلورالیسم معرفتی یا مذهبی نیز الزاماً به كثرت‌گرایی و دموكراسی و آزادی منتهی نخواهد شد؛ چرا كه اولاً؛ تفاسیر این اصول می‌تواند به‌گونه‌ای باشد كه به‌شكل انضمامی به پی‌آمدهای متفاوت منجر شود و ثانیاً، همین دیدگاه‌های كلّی و عام احتمالاً دارای ابعاد شناخته و ناشناخته‌ای است كه به‌تدریج آشكار می‌شوند و در آن‌صورت ممكن است سیمای دیگری از مونیسم یا پلورالیسم به نمایش بگذارند و به فرجامی دیگر بینجامد. ثالثاً؛ تجلی عینی و عملی یك نظریه‌ی فلسفی یا یك عقیده و اصل مذهبی، نیازمند علل و عوامل و زمینه‌های متعدد و پیچیده‌ای است و آن زمینه‌ها و عوامل فرعی یا اصلی ممكن است سرنوشت دیگری (حتی سرنوشت و فرجام متضادی) رقم زنند.
اما نمی‌توان انكار كرد كه نظریه‌ی مونیستی و یكتاگرایی (توحید مذهبی) استعداد و آمادگی بیش‌تری برای فردگرایی و استبداد فردی یا طبقاتی یا نژادی و سست‌كردن فكر پلورالیستی و نفی نظام اجتماعی كثرت‌گرا و طرد اندیشه و عمل دمومكراتیك دارد تا آنتولوژی پلورالیستی و البته تعیّن تاریخی نیز گواه آن است. حال می‌خواهم با تكیه بر پیش فرض یاد شده و تأیید آمادگی بیش‌تر مونیسم برای استبداد و خشونت فكری و مذهبی و سیاسی و حتی نظامی در قیاس با هستی‌شناسی پلورالیستی، اشارتی بكنم به زمینه‌های معرفتی شخصیت‌ها و به‌ویژه گروه‌ها و سازمان‌های انقلابی و چریكی فعال در دهه‌های چهل و پنجاه و اثرگذار در پیروزی انقلاب، حول دو آنتولوژی مونیسم و پلورالیسم.
واقعیت این است كه انقلاب، یك مفهوم و پدیده‌ی مدرن است كه بر آمده از اندیشه‌ی بنیادین "تغییر" در عصر جدید می‌باشد. شاید این جمله‌ی معروف ماركس كه فلسفه تا حال در فكر تفسیر جهان بود و اكنون باید در پی تغییر جهان باشد، به‌خوبی معنا و غایت فكر تحول‌خواهی و تفسیرطلبی و حتی مفهوم "پیشرفت" را در روزگار پس از عصر روشن‌گری و انقلاب صنعتی عیان كند.
حسن یوسفی اشكوری
منبع : ماهنامه نامه


همچنین مشاهده کنید