چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نقد آسیبشناسی پژوهشهای فقهی در مسائل زنان
تردیدی نیست كه اجتهاد به عنوان روش استخراج احكام از منابع، بویژه در دوره غیبت كه دسترسی مستقیم به امام (ع) وجود ندارد، بهترین، مطمئنترین و عمومیترین راه است؛ چه اینكه حتی گریزی از آن نیست؛ با وجود این، این روش به رغم استواری، ارزش علمی و حجیت شرعی و آن همه پشتوانه و سابقه، مانند هر روش یا پدیدهی دیگر از آفت و آسیب دور نیست.
برخی از بخشهای فقه ـ بهجز آفتهای عامّی كه متوجه همهی ابواب و بخشها است ـ دچار آسیبهای خاص خود است. مسائل زنان یكی از همین بخش هاست. آسیبشناسی اجتهاد و پژوهش فقهی، مجتهد و پژوهشگر را كمك خواهد كرد تا از این روش بنیادین به شكل اطمینان بخشتری بهره ببرد. در این مقاله پس از نگاه گذرا به موضوع آسیبشناسی در فقه و تعریفی كه از اجتهاد میتوان به دست داد، پانزده نوع آسیب و آفتی كه متوجه پژوهشهای فقهی و اجتهادی در مسائل زنان است بیان شده است.
هر پدیدهای كه در زندگی آدمی شكل میگیرد، در بستر حیات خویش ممكن است گرفتار آفتها و آسیبهایی گردد كه آن را از خاستگاه اصلیاش دور سازد؛ بنابراین برای جلوگیری از آفتها و آسیبها باید نظارتی پیوسته و بیرونی حاكم بر آن باشد.
پژوهش و اجتهاد به عنوان یك پدیده معرفتی، در حوزههای دینشناسی نیز از این قاعده مستثنا نیست؛بنابراین باید پیوسته نظارت و بررسی بیرونی آن را در برگیرد تا اوّلاً از خاستگاهش خارج نشود و ثانیاً حركت تكاملی اش را با شتاب و استواری دنبال كند.
در تاریخ معاصر «فقه شیعه» نیز گروهی از فقیهان بر پارهای از آسیبها تأكید ورزیدهاند. امام خمینی(ره) در نامهای به روحانیت از عدم كفایت اجتهاد مصطلح سخن راند[۱] صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۷. و جمود در فهم اخبار را مایه عقب ماندگی فقه خواند؛[۲] همان، ص ۱۵۰. همچنین علّامه فضلّ اللّه و علّامه شمس الدین از فقهای لبنانی، عدم توجه به مقاصد شریعت را به عنوان یك مشكل مطرح كردهاند.[۳] الاجتهاد و الحیاه ، ص ۴۴ ـ ۴۵ و ۲۱ ـ ۲۲.
آسیبشناسی پژوهشهای فقهی و اجتهاد، یك مطالعه بیرونی درباره پدیده اجتهاد است. در این مطالعه باید الگویی درست و سالم از اجتهاد در دست باشد تا از مقایسه وضعیت موجود، با آن بتوان به آسیبها و آفتها پی برد.
بررسی آفتهای اجتهاد در دو حوزه، میتواند پیگیری شود: نخست آفتهای عمومی اجتهاد كه شامل تمامی ابواب و بخشهای فقه است و دیگری، به صورت اختصاصی كه به برخی از موضوعات فقهی برمیگردد؛ مانند آسیبشناسی فقه معاملات یا فقه سیاسی و مسائل زنان.
آنچه در این نوشتار مورد بحث قرار میگیرد «آسیبشناسی پژوهشها و اجتهاد در مسائل زنان» است.
اكنون فهرستی از آسیبهایی كه به نظر میرسد در پژوهشها و اجتهاد مسائل زنان راه یافته است عرضه میشود كه البته برخی عمومی است و بعضی اختصاصی سپس به شرح و بسط آن و ذكر نمونه پرداخته خواهد شد.
۱) دوری از قرآن
۲) عدم توجه به خانوادهی حدیث
۳) عدم توجه به سیره و افعال معصومان
۴) جمود در فهم نصوص
۵) عدم تفكیك میان احكام دائم و موقت
۶) در آمیختن شریعت با آداب و رسوم عرفی
۷) احتیاطهای بیجا
۸) استناد به ادله شخصی
۹) عوام زدگی
۱۰) پیش فرضهای معرفتی نسبت به هویّت و توانمندی زنان
۱۱) عدم توجه به روحیات و احساسات زنان
۱۲) عدم توجه به نیازهای زنان
۱۳) تلقی خاص از خانواده و جایگاه زن در آن
۱۴) بررسی پراكنده مسائل زنان یا جزءنگری
۱۵) غیبت زنان از حوزه فقاهت و اجتهاد.
از میان این آسیبهای پانزدهگانه، نُه مورد اوّل عمومیت دارد و در تمامی ابواب فقهی جاری است و میتوان برایش نمونههایی یافت؛ شش مورد اخیر نیز تنها به اجتهاد در مسائل زنان اختصاص دارد. در این وهله به شكلی گذرا به هر یك از این بندها خواهیم پرداخت و البته تلاش خواهیم كرد هر یك را با شرح و نمونههای ملموس همراه كنیم:
۱) دوری از قرآن
در اینكه قرآن منبع اصلی مسلمانان است و نیز روایات، حجیت و اعتبار خود را از آن میگیرد، تردیدی نیست؛ همچنین به فرموده پیامبر (ص) و ائمه (ع) باید برای عمل به روایات، آنها را بر قرآن عرضه كرد[۴] بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۲۷، ح ۵، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۸۸، ح ۹. و البته در صورت مطابقت، بدان عمل كرد؛ اما در عمل گاه چنین نمیشود و روایات، محور اصلیِ اجتهاد و استنباط قرار میگیرند.
در حوزه مسائل زنان اهتمام به قرآن یا دوری از آن نقش تعیین كنندهای دارد؛ زیرا از یك سو آیات قرآنی در حوزه مسائل زنان بسیار است و از طرف دیگر روایتها نیز فراوان و البته با مضامین مختلف.
قرآن آفرینش زن و مرد را از آغاز خلقت[۵] قرآن كریم چگونگی آفرینش زن و مردرا یكسان دیده و آن را در خلال موضوعاتی چون سجده فرشتگان، دمیدن روح الهی، تعلیم، عهد، وسوسه شیطان، عصیان، تلقی كلمات، توبه و مبدأآفرینش طرح كرده است. در اینباره ر.ك: بقره، آیه ۳۰ ـ ۳۸؛ نساء آیه ۱؛ اعراف، آیه ۱۰ ـ ۲۷ ـ ۱۸۹؛ حجر، آیه ۲۶ ـ ۴۲؛ نحل، آیه ۷۲؛ اسراء، آیه ۶۰ ـ ۶۴؛ كهف، آیه ۵۰؛ طه، آیه ۱۱۵ ـ ۱۲۳؛ روم، آیه ۲۱؛ ص، آیه ۷۱ ـ ۸۳؛ حجرات، آیه ۱۳؛ نجم، آیه ۴۵ ـ ۴۶؛ قیامت، آیه ۳۷ ـ ۳۹؛ انسان، آیه ۲ ـ ۳؛ لیل، آیه ۳.تا سكونت در بهشت[۶] بقره، آیه ۳۴ ـ ۳۵؛ اعراف، آیه ۱۹ ـ ۲۲.و سپس هبوط[۷] بقره، آیه ۳۴ ـ ۳۵؛ طه، آیه ۱۲۳.یكسان میبیند.
قرآن در عرصه مشاركت اجتماعی، از ملكه سبا یاد میكند كه كشوری را اداره میكرد. او زنی عاقل بود كه به سلیمان گروید؛ همچنین[۸] نمل، آیه ۲۳، ۲۹، ۳۲، ۳۴. قرآن از دختران شعیب یاد میكند كه در فعالیتهای اجتماعی، حیا و آزرم، نشانه رفتاری آنان است.[۹] قصص، آیه ۲۳ ـ ۲۶.
قرآن دیده فروهشتن در معاشرتهای اجتماعی را تكلیف مردان و زنان دانسته است[۱۰] نساء، آیه ۳۲. و زنان را به روسری انداختن،[۱۱] نور، آیه ۳۱.پوشش فرو گرفتن[۱۲] احزاب، آیه ۵۹. و پرهیز از تبرج و خودنمایی جاهلی[۱۳] همان، آیه ۳۳.مكلف میسازد. همچنین زنان را از بروز دادن زنانگی و آشكار ساختن جنبهی زن بودن، در مشاركتهای اجتماعی باز میدارد.[۱۴] همان، آیه ۳۲؛ نور، آیه ۳۱.
از این گزارش گذرا بر میآید كه تصویر قرآن از زن، معقول و قابل دفاع است؛ از این رو باید تمام احادیث و روایات، همچنین نیز برداشتهای عالمان دینی از این آهنگِ كلی فراتر نرود و با آن ناهمگونی نورزد؛ بنابراین این سؤال مطرح میشود كه اگر در بُعد مشاركت اجتماعی فتواهایی بر استحباب پرده نشینی زنان صادر گردد چگونه با این آیات سازگاری خواهد داشت؟
۲) عدم توجه به خانواده حدیث
اصولیان در كتابهای خود تأكید میكنند كه فحص از «مخصص و مقید» و آنچه میتواند قرینه باشد، لازم است و بدون آن، «استفراغ الوسع» (به كار گرفتن نهایت تلاش) كه شرط اجتهاد است صدق نمیكند؛ اما در عمل، چه بسا به كتابهایی خاص بسنده میشود و فحص و جستجو از آن فراتر نمیرود، همچنین به موارد همانند و مرتبط اعتنا نمیشود؛ بنابراین نگاه جمعی به فرهنگی كه در حدود سه قرن شكل گرفته، امری لازم است؛ چه اینكه در پرتو همین نگرش، بسیاری از سخنان یكدیگر را شرح و تفسیر میكنند.
۳) عدم توجه به سیره و افعال معصومان
اصولیان در تعریف «سنت»، قول، فعل و تقریر معصوم(ع) را میآورند، با توجه به این نكته كه ارزش و اعتبار هر سه در صورت ثبوت یكسان است، بنابراین به نظر میرسد در مسائل مربوط به زنان اگر سیره معصومان مورد توجه و اهتمام قرار گیرد برخی از آرای فقهی دچار تردید میگردد و در پرتو سیرههای رفتاری، نادرستی پارهای از سخنان منسوب باز شناخته میشود. برای مثال «خانه نشینی» زن را كه برخی بر آن استناد و تكیه میكنند و حتی صدای زن را عورت میشمارند[۱۵] الحدائق الناضره ، ج ۵، ص ۱۴۱.در حیات پیشوایان دینی نمیتوان سراغ گرفت؛ چه اینكه حضور زنان در عرصههای تعلیم، فعالیتهای اجتماعی، پیكارها و نبردها در جامعهی اسلامی آن روزگار آشكارا به چشم میخورد. خدشه در اسناد تمامی اینها وقائل شدن به یك سخن منسوب خطاست، چنانكه حمل تمامی آنها بر ضرورت، خطایی دیگر است.
۴) جمود در فهم نصوص
یكی از آفتهای گریبانگیر مجتهدان، جمود بر الفاظ و واژههای نصوص بویژه در روایات است. به این معنا كه بر ظاهر لفظ بسنده میشود و آن را به موارد دیگر كه تشابه قطعی دارند، تعمیم و گسترش نمیدهند؛ آنچه در مقابل این آفت قرار دارد، اجتهاد در فهم نصوص با رعایت حصار و حریم روایت است. به تعبیر دیگر در مواردی كه نص، دلالت قطعی ندارد، بلكه «ظنی الدلاله » میباشد با اعتقاد به اینكه پیشوایان دینی، حكیم، دور اندیش، انسان شناس و آگاه به پیدا و پنهان امورند، روایت باید فهم و تفسیر گردد و گرنه با اندوختههای ذهنی سراغ حدیث و روایت رفتن، برآیندی جز ارائه چهره ناتوان از شریعت ندارد.
اكنون به نمونههایی اشاره میگردد:
۱ ـ ۴) برخی از فقیهان در كشیدن آب چاه برای تطهیر [طبق قول قدما كه آب چاه را معتصم نمیداشتند ]انجام این كار توسط زنان را كافی نمیدانند، چرا كه واژهی «قوم» در حدیث شامل زنان نمیشود.[۱۶] مدارك الاحكام، ج ۱، ص ۶۸.
۲ ـ ۴) برخی واژه «میّت» را در قضای نماز، حمل بر پدر كرده و گفتهاند: این واژه شامل مادر نمیشود؛ بدین جهت قضای نماز مادر را بر پسر ارشد واجب نمیدانند.[۱۷] مستند العروه الوثقی، كتاب الصلاه ، ج ۵، القسم الاّول، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.
۵) عدم جدایی میان احكام دائمی و موقت
تردیدی نیست كه اكثر نصوص دینی، در بردارنده احكام دائمی و همیشگی است؛ ولی بدان معنا نیست كه تمامی نصوص صادره چنین باشد؛ بلكه میان آنها به مواردی برمیخوریم كه به نوعی محدودیت زمانی دارند. به كلیت این مسئله عالمان و متفكران اسلامی تصریح كردهاند.
برای مثال، احكام ولایی در مقابل احكام تبلیغی، برخی از احكام ارشادی در برابر مولوی، ادله منسوخ در برابر ادله ناسخ و قضایای شخصیه و خارجیه در برابر قضایای كلیه از چنین وصفی برخوردارند. عدم تفكیك میان این دو نسخ از احكام یكی از آفتهای بزرگ است؛ زیرا امر متغیر و زمانمند به جای حكم واقعی و جاودانه قرار میگیرد.
۱ ـ ۵) برخی از فقیهان حكم تنبیه بدنی زن «ضرب المرأه » را منسوخ به نسخ تمهیدی دانستهاند كه اسلام برای ریشه كن سازی برخی عادات و رسوم جاهلی پیش گرفته است:
«و نتیجه علی ذلك؛ كانت الآیه بظاهرها المطلق منسوخاً نسخاً تمهیدیاً كان الناسخ لها تلك التوصیات الأكیده بشأن المرأه و الاخذ بجانبها و الحفاظ علی كرامتها.»: خلاصه آنكه این آیه به حسب ظاهر نسخ تمهیدی شده و ناسخ آن، سفارشهای اكیدی است كه دربارهی زن و احترام به وی وارد شده است.
۲ ـ ۵) مرحوم محمدمهدی شمس الدین و استاد مطهری(ره) روایات منع تدبیر زن را ناظر به وضعیت آن روز ایران دانستهاند و ماهیت حكومت امروزی را با گذشته متفاوت دانسته، آن حكم را قابل تعمیم و گسترش نمیدانند.
مرحوم شمس الدین در پاسخ به استدلال به روایتهایی كه گفته شده: «جامعهای كه زنان بر آن حكومت كنند موفق نخواهد بود» مینویسد:
مضمون این روایتها با ساختار دولتهای مستبد سازگار است كه قدرت مطلقهای بر مردم حكومت میكند و ملتزم به شورا و نظارت و كنترل نیست و این همان نوع حكومتی است كه در امپراتوری ایرانی در آن زمان رایج بود و در روایات از آن به حكومت كسری(انوشیروان ساسانی) یاد شده و به مردم هشدار میدهد كه در چنان حكومتی گرفتار نشوند.
۶) ر آمیختن شریعت با آداب و رسوم عرفی
بسیاری از عادات و رسوم اجتماعی كه گمان میرود منشأ آن در تاریخ صدر اسلام است و به عنوان سیرهی متشرعه مورد استناد قرار میگیرد، عادتهای اجتماعی است كه توسط اقلیتی پدیدار شده و به خاطر قدرت و سیطرهی عوامل دیگر گسترش یافته است.[۱۸] اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج ۲، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۳. در آمیختن میان این گونه سنتها و آداب و رسوم با شریعت یكی از آفتهای بزرگ در اجتهاد و استنباط است .
استاد مطهری(ره) دربارهی برخی از سنتها مینویسد: «آنچه بعدها، حتی در میان متشرعین، تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد، مافوق توصیههای اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذكر مام(مادر) همسر، نوعی كشف عورت تلقّی میشود!
پیغمبر اكرم(ص) و امیر المؤمنین(ع) و سایر ائمه اطهار(علیه اسلام)، در محاورات خود، نام همسرشان را میبرند... ولی امروز اگر یك مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهلبیت» یا «والده» فلانی یا «خانواده» و امثال اینها ببرد، كاری زشت تلقی میشود. در صورتی كه رسول اكرم (ص) از همسرش با كلمه «حمیرا» تعبیر میكند كه نشان دهنده زیبایی و رنگ پوست اوست؛ همچنین... ستر «وجه و كفین»، به اجماع فقهای فریقین (سنی و شیعه) واجب نیست؛ حداكثر این است كه مستحب است؛ اما اگر همسر یك روحانی موجَّه میان عوام ستر «وجه و كفین» نكند، از هر فسقی برای آن روحانی مهمتر جلوه میكند.»
۷) احتیاطهای بیجا
احتیاط و دور اندیشی، امری خوب و پسندیده است؛ اما احتیاط نابجا و خارج از مرزهای مورد قبول عقل و شرع، زیانهای غیر قابل جبران به دنبال دارد. یكسونگری و سختگیریهای نابجا و به تعبیر دیگر از خدا و رسول(ص) جلو افتادن، خطر بزرگی است كه گاه زیانش را نمیتوان جبران كرد.
اشاره به نمونههایی از این احتیاطها، عبرتانگیز است:
۱ ـ ۷) محقق اردبیلی(ره) در پاسخ آنان كه پوشاندن قدمین(پاها) تا مچ را نیز در نماز واجب میدانند گفته است:»
شریعت سهله و برداشتن كلفت و ضیق به دلیل عقلی و نقلی، دلیل بر عدم پوشش است. عادت مردم در روستاها و بادیه نیز بر آن است كه قدمین را نمیپوشانند. از سوی امامان (ع) و اهل علم نیز منعی در این باره نرسیده است؛ بلكه غالباً برای روستانشینان این عمل كلفت دارد(سخت است)؛ بدین جهت مكلّف ساختن آنان، از شریعت به دور است و اگر ترس از اجماع نبود میگفتیم مقداری از سر نیز كه غالباً آشكار است، لازم نیست در نماز پوشیده شود.»[۱۹] مجمع الفائده و البرهان، ج۲، ص ۱۰۵ ـ ۱۰۶.
این سخن نشان میدهد كه فتوا به «وجوب ستر» نوعی احتیاط است كه دلیل شرعی ندارد.
۲ ـ ۷) شیخ یوسف بحرانی(ره) در پاسخ آنان كه صدای زن را «عورت» میدانند و معتقدند اگر در حال نماز، صدایش را اظهار كند و بیگانه بشنود نمازش باطل است، میگوید:
«اگر زن بلند نماز بخواند و اجنبی صدایش را نشنود، نمازش صحیح است. اگر اجنبی شنید، مشهور آن را باطل میدانند؛ زیرا نهی در عبادت سبب فساد آن است. مراد آنان از نهی این است كه صدای زن عورت است و نباید اجنبی بشنود. تو آگاهی كه این ادعا دلیلی ندارد. صدای زن عورت نیست و بر زن حرام نیست اگر اجنبی صدایش را بشنود؛ بلكه روایتهایی دلالت دارد كه حضرت فاطمه (س) با صحابه سخن میگفت و در مسئله ارث با آنان مخاصمه داشت و سخنرانی بلند خود را در حضور آنان ایراد كرد.»[۲۰] الحدائق الناضره ، ج ۵، ص ۱۴۱.
۸) استناد به ادله شخصی
در كتابهای اصولی شیعه، منابع اجتهاد و ادله آن را چهار چیز شمردهاند: كتاب، سنت، اجماع و عقل. قاعده استدلال علمی آن است كه دلیل به گونهای باشد كه برای دیگران قانع كننده باشد و جدا از شخصیت علمی استدلال كننده، قابل ارزیابی باشد؛ به سخن دیگر نباید دلیل، قائم به شخص استدلال كننده باشد. گاه در استدلالهای فقهی به دلیلی استناد میشود كه قائم به شخص مجتهد و استدلال كننده است و ارزیابی آن كاری دشوار است؛ مثلاً استناد به مذاق شریعت با اینكه امری مبهم است (چرا كه مذاق شریعت را در دورههای مختلف، فقیهان متفاوت برداشت كردهاند) در مسائل زنان به چشم میخورد كه نمونههایی بیان میگردد:
۱ ـ ۸) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مینویسد: روش پسندیده در زندگی زن در اسلام، آن است كه به اداره امور داخلی و تربیت فرزندان مشغول باشد. این شیوه، گرچه واجب نیست؛ اما ترویج و ترغیب استحبابی موجب حفظ این سنت شده است .
۲ ـ ۸) آیت الله خویی(ره) در لزوم شرط مرد بودن در مرجع تقلید پس از نقد ادله لفظی مینویسد: حق آن است كه مرجع تقلید باید مرد باشد و تقلید از زنان به هیچ روی جایز نیست؛ ما این را از مذاق شریعت فهمیدهام؛ چه اینكه وظیفه مطلوب از زنان، حجاب و عفت و پرداختن به كارهای خانه است نه وارد شدن در امور دیگر و مرجعیت با این وظیفه سازگار نیست.[۲۱] التنقیح، ج ۱، ص ۲۲۶.
۹) عوام زدگی
فقیهان و مجتهدان به هنگام استنباط احكام شرعی، خود را ملزم به پیروی از ادلهی معتبر میدانند و طبق آن رفتار میكنند و فتوا میدهند؛ اما واهمههایی جز دلیل، گاه رویاروی پژوهشگر قرار گرفته و او را از پیروی دلیل باز میدارد. خوشایندی و ناخوشایندی متدینان یكی از این امور است كه میتوان از آن به عوامزدگی یا رعایت فضاهای فرهنگی حاكم یاد كرد.
امام خمینی (ره) در پاسخ شورای نگهبان راجع به طلاق حاكم نسبت به زنی كه شوهرش از اجرای طلاق خودداری میكند، نوشته است: «طریق احتیاط آن است كه زوج را با نصیحت و الا بااجبار وادار به طلاق نمایند؛ در صورت میسر نشدن به اذن حاكم شرع طلاق داده شود و اگر جرئت بود مطلب دیگر بود كه آسانتر است.»[۲۲] مجموعه نظرات شورای نگهبان، ج ۲، ص ۷۳.
استاد مطهری درباره عوام زدگی مینویسد: در جامعهای مانند جامعه ما، كه معیارها فقط شعارهاست، بر روحها و معناها كاری نیست و جامعه ما... از نظر شعار، علوی است و از لحاظ روح و معنا، ضد علوی. وای به حال كسی كه بخواهد مانند علی (ع) صراحت و صلابت به خرج دهد و اسلام را بر مشایخ... مقدّم بدارد...من خواستهام... آینه به دست خشكه مقدسان بدهم... و بفهمند كه از دست امثال آنها، چه بر سر مسلمین آمده و میآید... این فكر كه زن فقط و فقط باید در كنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم و از هر كمالی، الزاماً باید محروم بماند و كاری جز اطفای شهوت مرد و خدمتكاری او ندارد و... علاوه بر اینكه با اسلام جور نمیآید، ضد عواطف انسانی است.[۲۳] پاسخهای استاد به نقدهای كتاب مسئله حجاب، ص ۶۱.
۱۰) پیش فرضهای معرفتی نسبت به هویت و توانمندیهای زنان
بی تردید تلقی فقیه از انسان و زن و مرد در استنباطهایش اثر میگذارد و به صورت مستقیم و غیر مستقیم بدان استناد میكند. آنچه سبب میشود این تلقی و تأثیر گذاری، آفت و آسیب اجتهاد به حساب آید، آن است كه فقیهان بر پایه باورهای عمومی و بدون تكیه بر دلیلی خاص از آن بهرهمند شوند؛ به سخن دیگر اگر مسئلهای معرفتی در دانشی چون كلام و فلسفه فقهی، دلیل معتبر فقاهتی زمینه یك فتوا و رأی را فراهم آورد، جای ایراد و نقد نیست؛ اما آنجا اجتهاد فقیه و رأی او مورد نقد قرار میگیرد كه اوّلاً موضوع معرفتی در هیچ دانشی منقح نشده و ثانیاً در مسئلهی خاص، دلیل معتبر فقاهتی در دست نباشد و فقیه بر اثر باورهای عمومی (یا به تعبیر دیگر بر اساس فرهنگ عمومی زمانه) رأی صادر كند. اكنون به ذكر نمونههایی در این زمینه اشاره میگردد.
الف) برخی فقیهان عدالت را در «حاضنه» (مربی كودك) شرط نمیدانند؛ زیرا فسق بر زنان غالب است و عدالت در آنان كم یافت میشود![۲۴] جواهر الكلام، ج ۳۱، ص ۲۸۹.
ب) در برخی كتب فقهی آمده است: اگر مردی جنب و زنی حائض برای تطهیر، آب به مقدار كافی نداشته باشند، اقوی آن است كه حائض با آن تطهیر كند زیرا حق خداوند و حق شوهر را برآورده است، و احتمال دارد كه جنب مقدم شود زیرا به كمال سزاوارتر است.
پ شافعی فتوا داده است كه اگر مرد (خواه از اولیای میت باشد یا نه) و زن برای خواندن نماز بر مرده حاضر باشند، مرد نماز را بخواند، خواه برده باشد با آزاده، بالغ باشد یا غیر بالغ، به شرط آنكه بتواند نماز را بخواند.[۲۵] آلامَ، ج ۱، ص ۲۷۵.
نزدیك به این مضمون در برخی كتب فقهی شیعه نیز آمده است.[۲۶] المبسوط، ج ۱، ص ۱۸۴.برخی دیگر گفتهاند: نماز زنان كفایت نمیكند زیرا مردان كامل ترند و امید اجابت در دعایشان بیشتر است، گذشته از آنكه اهانت به مرده است!
ت) در ازدواج زن و مرد غیر هم كیش، ازدواج مرد مسلم با زن كافر یا مرد شیعه با زن غیر شیعه جایز دانسته شده، ولی در مورد ازدواج زن مسلمان با مرد كافر یا زن شیعه با مرد غیر شیعه تردید شده و چنین تعلیل شده است: لأنّ المرأه تأخذ مِن دین بعلها؛[۲۷] سلسله الینابیع الفقهیه، ج ۱۹، ص ۶۸۲، اللمعه الدمشقیه.زیرا زن پیرو شوهر خواهد شد.
برخی نوشتهاند: زن از فرهنگ شوهر متأثر میگردد و شوهر او را بر آئین خود وادار میسازد.
ث) در موارد بسیار در كتب فقهی زنان در كنار كودكان، دیوانگان و ناتوانان یاد شده، در احكام مشترك قلمداد شدهاند:
زنان، كودكان، ابلهان و دیوانگان جزیه ندارند. عاقله بر عهده زنان، كودكان و دیوانگان ثابت نیست. اگر (دشمنان) با كودكان، دیوانگان و زنان سنگر بگیرند و جز با كشتن آنان پیروزی ممكن نباشد كشتن آنان جایز است.
۱۱) عدم توجه به روحیات و احساسات زنان
در برخی از آراء، از آن رو كه پژوهشگر و مستنبط مرد بوده، توجهی به احساس و روحیه زن نشده است. به تعبیر دیگر مسئله از نگاه مردانه و احساسات و سود و زیان وی منظور شده است، اینك به ذكر چند نمونه میپردازیم:
الف) اگر دختر بچه و پسر بچهای با اشراف و ولایت پدر یا جد پدری به ازدواج درآیند، پس از بلوغ پسر میتواند در صورت عدم تمایل، ازدواج را فسخ كند، ولی دختر چنین حقی ندارد. در تعلیل مسئله گفته شده است:
شیخ طوسی در نهایه و ابن براج، ابن حمزه و ابن ادریس با این رأی مخالف بوده و معتقدند پسر پس از بلوغ حق خیار دارد زیرا به جهت اثبات مهر و نفقه بر او ضرر عارض میگردد و ضرورتی نبود كه در كودكی چنین اتفاقی برایش بیفتد ولی نسبت به دختر این حق وجود ندارد زیرا لزوم نكاح به نفع او است و نه به ضرر وی.
ب) در بحث تمكین خاص كه زن باید به خواستههای جنسی شوهر پاسخ دهد تا مستحق نفقه گردد،
برخی از فقیهان مرقوم داشتهاند: اگر آمادگی زن به صورت مطلق نباشد تمكین حاصل نگردد و بر مرد نفقه واجب نیست زیرا نشوز حاصل شده است. و تنها استثنا را عذر شرعی قید كردهاند.[۲۸] جواهرالكلام، ص ۳۰۶.۱۲) عدم توجه به نیازهای زنان
شناسایی نیازهای زنان یكی از پایههای اصلی برای اجتهاد و پژوهش درست در مسائل مربوط به آن است. اگر چنین آگاهی به دست نیاید برداشتها و فتواها با مشكل همراه خواهد بود. اینك به نمونههایی اشاره میگردد.
الف) فقیهان در كتاب النكاح بحثی را درباره رفع نیازهای جنسی زن و شوهر با عنوان «حق القسم» بیان كردهاند. نسبت به مردان گفتهاند: زن مكلف است همیشه و در هر زمان پاسخگوی این نیازها باشد، ولی نسبت به زن گفتهاند: بر مرد لازم است هر چهار شب، یك شب را نزد همسر خود باشد و در هر چهار ماه یك بار واجب است به نیاز جنسی همسر پاسخ دهد.[۲۹] همان، ص ۳۰۳ و ۳۰۷ و ۲۵۶ و ۲۶۱.با اینكه اگر روایات و احادیث را مبنا قرار دهیم، تأكید بسیار بر رفع نیاز غریزه جنسی در زن و مرد شده است.
ب) در مورد زنی كه شوهرش مفقود است برخی گفتهاند: زنی كه شوهرش مفقود است، اگر اطلاعی از او در دست است یا ولّی شوهر بر زن نفقه میدهد یا شخصی مجانی نفقه زن را بر عهده میگیرد و یا شوهر ثروتی دارد كه میتوان بر زن انفاق كرد، وی حق فسخ نكاح را ندارد، گرچه تمایل به شوهر دارد و مدت هم طولانی شده است. وی در این صورت به بلای الهی گرفتار شده و باید صبر كند. در این مسئله مخالفی نیست و قواعد اولیه و روایات بر این دلالت دارد.
پ) در پوشش زن و مرد فتوای مشهور چنین است: بر زنان پوشش واجب است چنانكه بر مردان نگاه كردن حرام است، ولی بر مردان پوشش واجب نیست گرچه بر زنان نگاه كردن حرام است. طبق این قاعده بر مردان واجب نیست بدن خود را در برابر زنان بپوشانند، ولی بر زنان نگاه كردن حرام است و تنها مقدار استثنا از نگاه كردن زنان صورت و دستها تا مچ است.[۳۰] العروه الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ص ۹۶۷، مسئله ۳۱.حال با توجه به اینكه بیشتر مردان حداقل سر و گردن شان پوشیده نیست و بسیار شود كه دستها را تا آرنج نیز نمیپوشانند، زنها چگونه میتوانند به این تكلیف عمل كنند؟
۱۳) تلقی خاص از خانواده و جایگاه زن در آن
الف) در تعریف نكاح برخی از فقیهان آوردهاند: هر گاه مردی زنی را با مهریه معیّن به ازدواج خود درآورد، زن مالك مهر گردد و مرد مالك زنانگی زن میشود.
ب) برخی از فقیهان ازدواج را به كرایه دادن و كرایه گرفتن تشبیه كرده و حقوق و وظایف زن و مرد را بر اساس آن طراحی كردهاند:
فقیهان مرد را به كرایه گیرنده و زن را به كرایه دهنده خانه تشبیه كردهاند. آنچه برای نظافت لازم است مانند آب و جارو كردن، تخلیه چاه و فاضلاب بر كرایه گیرنده است زیرا خانه را برای نظافت میخواهند و آنچه برای نگهداری ساختمان است چون ساختن دیوار یا راست كردن شاخهای كه شكسته، بر عهده كرایه دهنده است، بنابراین بر عهده شوهر است كه وسایل مورد نیاز نظافت و آرایش زن را فراهم آورد، ولی آنچه در حفظ ساختمان تن آدمی لازم است مانند خون گرفتن، بر عهده زن است، و تنها تفاوت میان زن و خانه آن است كه در زن آنچه باعث حفظ دایمی او است یعنی اطعام، بر عهده شوهر میباشد و در این یك مورد زن و خانه متفاوت و در سایر موارد مانند یكدیگرند.
صاحب جواهر نیز این مطلب را با تعبیر دیگر بیان میكند: بلكه میتوان گفت از آیه قوامیت بر میآید تقریباً استمتاع در برابر انفاق قرار دارد چنان كه رسیدگی به چارپا و علوفه دادن به او برای استفاده از باربری اوست.
طبیعی است كه با این نگاه به خانواده، احكام و قوانین و مقررات همان گونه خواهد بود. اگر در فقه بحث است كه آیا خرج و تحصیل زن بر عهده شوهر است یا نه! آیا هزینه عمل جراحی سنگین بر عهده شوهر است یا نه؟ و مانند این پرسشها، از این نگاه سرچشمه میگیرد. نیز به نظر میرسد در خانه نشاندن زن و آماده بودن وی برای برآورده كردن خواستههای شوهر، از این نگاه سرچشمه میگیرد.
یكی از پژوهشگران مسائل زنان مینویسد:
حقیقت این است كه استعداد و صلاحیت زنان برای قضاوت و اصدار حكم از سوی فقیهان پیش از آنكه مبتنی بر دلایل و توجیهات محكم نقلی و عقلی باشد، مولود نوع نگرش و ذهنیتهایی است كه در سابق نسبت به زن وجود داشته و قابلیتهای اجتماعی او یا به لحاظ غلبه تفكر مبتنی بر ناقصالعقل بودن او یا به جهت این نوع نگرش است كه عمده خاصیت زن، رفع نیاز جنسی مرد و فراهم كردن آرامش و سكون اوست و لذا مهمترین تكلیف و وظیفهای كه در خانواده به دوش او گذاشته شده، نه انجام كارهای خانه و حتی پرورش فرزند، بلكه تمكین و آماده بودن برای رفع حوایج مرد به شمار آمده است.[۳۱] حقوق زن، دكتر حسین مهرپور، ص ۳۵۶
۱۴) بررسی پراكنده مسائل زنان یا جزءنگری
یكی از آسیبهای جدی كه در پژوهشها و اجتهادهای مربوط به زنان به چشم میخورد، پراكنده دیدن مسائل زنان با جزءنگری است. بدین معنا كه فقیهان و مجتهدان، احكام مربوطه را به صورت حلقههای غیر متصل و جداگانه مورد مطالعه قرار دادهاند، بدین جهت ناسازگاری و تناقض در دیدگاهها و فتاوا به چشم میخورد. اگر این مجموعه با هم و به عنوان یك منظومه دیده شود، بسیاری از این ناسازگاریها از میان رخت برمی بندد. اینك به نمونههایی اشاره میگردد:
الفـ) در زمینه غریزه جنسی زن و حد و اندازه آن در فقه و منابع روایی سه نظر به چشم میخورد:
برخی از دیدگاهها نشان میدهد كه غریزه مردان بیشتر از زنان است. این را از فتاوای مجتهدان در بحث تمكین و حقالقسم میتوان دریافت. تمكین كامل بر زن واجب است[۳۲] جواهرالكلام، ج ۳۱، ص ۳۰۳ و ۳۰۷.ولی حق زن نسبت به مرد هر چهار ماه یك بار است.[۳۳] همان، ص ۱۵۶، ۱۶۱.
اما تعریفی كه برای احصان در كتب فقه بیان شده نشان از برابری غریزه جنسی در مرد و زن میكند زیرا تفاوتی در تعریف آن میان مرد و زن نیست. گفتهاند: احصان آن است كه زن و مرد هر صبح و شام بتوانند از طریق حلال ارضای شهوت كنند. در غیر این صورت مجازات آن اعدام و در صورت عدم دسترسی به ارضای حلال، غیر محصن شمرده شده و كیفر آن تازیانه است.[۳۴] همان، ج ۴۱، ص ۲۶۹؛ الكافی، ج ۷، ص ۱۷۸، ب ۳، ح ۱۰.
از سوی سوم در برخی روایات غریزه جنسی در زن بیشتر از مرد دانسته شده كه حیا و آزرم زن جلوی آن را میگیرد.[۳۵] وسائل الشیعه ، ج ۲۰، ص ۶۳.طبق مبحث «حق القسم» شهوت مردان بیشتر است و مطابق بحث «احصان» شهوت زن و مرد برابر است و طبق «روایات»، شهوت زن، حال كدام مبنا قرار گیرد؟
ب) برخی از فقیهان در تفسیر آیه «فاضربوهنّ» قائل به نسخ تمهیدی شدهاند،[۳۶] شبهات و ردود حول القرآن الكریم، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸.چنانكه در عیوب فسخ نكاح تفاوتی میان زن و مرد قائل نیستند.[۳۷] مجله دادرسی، ش ۳، ص ۵ ـ ۸، مرداد ۱۳۷۶.اما در مورد قضاوت معتقد به عدم صلاحیت زن شدهاند.[۳۸] فصلنامه حكومت اسلامی، ش ۴، ص ۳۹ ـ ۵۴.
پ) برخی از فقیهان از برابری زن و مرد در دیه خطایی و شبه عمدی، مرجعیت زن، قضاوت و... دفاع میكنند.[۳۹] فصلنامه متین، ش ۲، ص ۲۰ ـ ۲۱ و ۲۴.از این قبیل نمونهها در كتب فقه بسیار میتوان یافت. گفته نشود ما در هر مورد پیرو دلیل هستیم، كه این سخنی قابل دفاع نیست، زیرا با شریعتی جزءجزء و پراكنده و غیر منسجم رو به رو خواهیم شد. بویژه در مسائل غیر عبادی كه دریافت انسجام احكام آن خیلی دشوار نیست. گمان نشود غرض حاكمیت ادله غیر فقهی است، بلكه منظور كردن مباحث مرتبط به هم و دست به استنباط زدن است.
۱۵) غیبت زنان از حوزه فقاهت و اجتهاد
این سخن در حوزههای علمیه و میان دانش پژوهان سطوح عالی بسیار رایج است كه فقیه تا به حج نرود، بسیاری از مسائل حج را نمیفهمد، نیز در مسائل دماء ثلاثه همیشه فقیهان با مشكل مواجهاند. این اعتراف گرچه دایره مشكل را محدود كرده و فقط آن را به دماء ثلاثه منحصر میكند، اما در بسیاری از مسائل مربوط به زنان چنین است.
میتوان از مثالی غیر فقهی برای تقریب مسئله استفاده كرد. در مساجد و تكایا كه مراسم دینی و مذهبی برگزار میگردد و اغلب با پرده مردان از زنان جدا شدهاند، بیشتر سخنرانان و مداحان و گردانندگان، از سر و صدای زیاد از سمت زنان گلایه دارند و بارها آن را تذكر میدهند، اما هیچگاه در این مسئله نگاهی جدی و دقیق نشده است كه:
۱) معمولاً محل مربوط به زنان، كوچكتر از محل اختصاصی مردان است.
۲) امكانات از قبیل فرش و سایر وسایل به اندازه جایگاه مردان نیست.
۳) نور و فضا به اندازه جایگاه مردان نیست.
۴) معمولاً كودكان به همراه مادران حضور دارند و به صورت طبیعی در این مجالس آرام كردن آنها دشوار است.
۵) پذیرایی بیشتر در محل مردان صورت میگیرد.
۶) سخنران یا واعظ یا مداح بیشتر در طرف مردان دیده میشود.
۷) رفت و آمد هیئتها و دستهجات در محل مردان است و... .
با این همه آنچه باعث سكوت است از قبیل نور، صدا، فضای مناسب، دیدن سخنران و همراه نبودن كودك، برای مردان فراهم است اما تمام عوامل تشنجآفرین و همهمهزا در محل زنان است. سپس نتیجه گرفته میشود كه زنان زیاد صحبت میكنند و پرحرفند! اگر وضعیت دگرگون شود آیا باز مردان ساكت و زنان پرحرف خواهند بود؟!
در مسائل استنباطی و اجتهادی نیز حضور زنان به عنوان كارشناس در مرحله نخست، و به عنوان فقیه و مجتهد در رتبه بالاتر، بسیاری از این مشكلات را حل خواهد كرد.
یكی از پژوهشگران در این زمینه گفته است:
برای آنكه روابط بین النصی یا میان متنی مستند برای متن و بافت فتواهای فقهی كه در آنها زن، گاهی به شیوهای ریاضی، به نصف مرد تنزل داده شده است، به دست داده شود، فقهای مرد مسلمان باید زنان را در بحث موضوعات مربوط به زنان شركت دهند. بدون شركت زنان در فرآیند تفسیری متن برای انتقال معنای بافت و میان متنی كه منبع و سرچشمه انقیاد فرهنگی او بوده است، زن مسلمان كمترین شانسی برای غلبه بر این امر كه از لحاظ شرعی او را صامت، از لحاظ اخلاقی جدا، و از لحاظ دینی، حجب و نصف مرد كرده است، ندارد.[۴۰] سنتهای عقلانی در اسلامی، ص ۲۰۰، مقاله «زن نصف مرد» عبدالعزیز ساچدینا.
این نكته نویسنده كه اجتهاد در مقام یك روش، نیازمند بازشناسی مستمر، به منظور پویایی و استحكام است، كلامی بجا و ارزنده است؛ این بازنگری آنگاه كه در مسیر اثبات حجیت (استناد به وحی) و كارآمدی قرار گیرد، فقه را در مسیر تحول آفرینی به سمت اهداف و جهتگیریهای دین رهنمون خواهد شد.
این بازشناسی بویژه در حوزه عملكرد اجتماعی و تدوین الگوهای قابل اجرا و تنظیم برنامهی عمل ملی ضرورتی دو چندان مییابد. آسیبشناسی و ترمیم روش اجتهاد، گاه در ناحیه موضوعشناسی، یعنی دستیابی به روشهایی برای شناسایی صحیحتر موضوعات احكام، گاه در ناحیه استنباط احكام كلیّه، گاه در چگونگی تطبیق قواعد و احكام كلیه بر مصادیق و گاه در چگونگی جریان احكام در میدان عمل، بویژه عمل اجتماعی است. فایده این تقسیم بندی، تفكیك موارد آسیب و پیشنهاد روشهای اصلاحی متناسب با هر یك از این زمینههاست .
در عین حال میتوان نكاتی در كنار مطالب نویسنده محترم بیان نمود:
۱) اگر موضوع بحث ما در آسیبشناسی اجتهاد مصطلح باشد، باید میان اشتباهات موردی یك فقیه در به كارگیری یك ضابطه و یا عدول از یك اصل و توجه به نكات غیر قابل اتكاء، و میان اشكالات موجود در یك روش استنباطی، تفكیك قایل شد؛ چه بسا فقیهی در استنباط یك حكم به قیاس مبتلا شود كه این اشكال را البته باید از مشروع دانستن روش قیاسی در استنباط احكام شرعی توسط پیروان ابوحنیفه متمایز نمود.
آنچه به عنوان آسیبشناسی اجتهاد به ذهن میآید نقد روشهای استنباط از نوع دوم است، نه بررسی اشتباهات جزئی یك فقیه در به كارگیری قواعد و اصول؛ بنابراین نمیتوان از فتوا و یا سخنان یك فقیه در مسئلهای خاص اشكالی به روش اجتهادی فقهی وارد كرد؛ مگر آنكه ثابت نماید چنین نگرشی به مثابه یك قاعده نانوشته در عملكرد فقاهتی منظور شده است؛ به علاوه مواردی چون پرداختن به مسائل بیثمر و كماثر گرچه به عنوان اشكالی به عملكرد برخی فقها قابل بحث است؛ اما از نوع اشكالات در روش فقاهت نیست.
۲) نویسنده از تدوین مقاله خویش یكی از دو غرض را دنبال میكند: تبیین مباحثی آسیب شناسانه در حوزه اجتهاد و یا ارائه گزارشی از آنچه در نقد اجتهاد گفته شده است.
به نظر میرسد نویسنده محترم در حدود تبیین مواردی از اشكال در عملكرد فقهاست؛ اما گاه در مقام تبیین و استدلال به جای اثبات مطلب و یا ارائه شواهدی، به نقل قولهایی گزارش گونه بسنده میكند؛ مثلاً اینكه «علامه فضل الله عدم توجه به مقاصد شریعت را به عنوان یك مشكل مطرح كرده است»، اثبات نمیكند كه واقعاً چنین اشكالی به فقها وارد است؛ چه بسا سخن از مقاصد شریعت كه در دهههای اخیر در محافل علمی مطرح شده است، كلامی فاقد مبنای صحیح و یا غیر قابل اثبات باشد.
۳) آنچه نویسنده محترم در محور دوری از قرآن بیان میكند چندان مقبول نیست. از روایاتی كه عمل به روایات را منوط به عرضه آن بر كتاب الله كرده است، چنین استفاده میشود كه روایات نباید در مخالفت با قرآن باشد و منظور از عبارت «ما وافق الكتاب» (به قرینه مقابله با عبارت «ما خالف الكتاب») عدم مخالفت روایت با مضمون قرآن است؛ به همین دلیل تخصیص عمومات، تقیید موارد اطلاق وتبیین موارد اجمال قرآن به كمك روایات روش صحیح، غیر قابل خدشه و پذیرفته شده است.
بسیاری از موارد و مصادیق ذكر شده در همین محور، توسط نویسنده نیز قابل تردید و خدشه است: اینكه «قرآن آفرینش زن و مرد را از آغاز خلقت تا سكونت در بهشت و سپس هبوط یكسان میبیند» نظر نویسنده محترم است كه البته مستندی هم برای آن ذكر نكرده است كه این عدم ارائه، میتواند ناشی از اقتضائات رعایت اختصار در یك مقاله كم حجم باشد؛ اما در كتاب «شخصیت و حقوق زن» كه كتابی مفصل و از جهاتی ارزنده است، نیز دلایل مقتضی برای موضوع ارائه نشده است. از كجای قرآن میتوان استفاده كرد كه هنگام سجده ملائكه بر آدم، حوا هم آفریده شده و سجود بر وی نیز واقع شده است و چگونه از آیات قرآن استفاده میشود كه فریب خوردن آدم (ع) از ابلیس بطور مستقیم بوده است و نه توسط حوا. مگر نه آن است كه قرآن در موضوع خوردن از «درخت ممنوعه» هر دو را یكسان مورد شماتت قرار داده است؟ آیا میتوان از همین آیات جزئیات مسئله را نیز استنباط نمود؟
آیا میتوان از آیات سوره نمل كه به زمامداری شخص خاص (ملكه سبا) اشاره میكند و طبق نظر برخی مفسران اشاره لطیفی به لیاقت وی در به كارگیری افراد در اداره كشور دارد، حكمی كلی، نتیجه گرفت و چنین استنتاج نمود كه روایاتی كه رهبری زنان را به مصلحت مردم نمیداند (یا به دلیل عدم توانمندی رهبری در اغلب زنان و یا به دلایل دیگر) مخالف كتاب خدا هستند؟ و آیا از آیاتی كه ضوابط حضور در جامعه را بیان میكنند و به حفظ حجاب و حفظ حریم فرا میخوانند میتوان نتیجه گرفت كه استحباب خانه نشینی زنان مخالف كتاب خداست؟ و یا آنكه تردید در استحباب خانه نشینی دلیلی دیگر میطلبد؟ حق آن است كه همچنان كه مفاد آیه سرقت، وجوب قطع ید در فرض تحقق سرقت است، آیات حجاب و رعایت حریم نیز بیانگر آداب حضور اجتماعی زنان در فرض تحقق حضور است نه بیانگر حسن یا قبح حضور اجتماعی؛ بنابراین نفی پرده نشینی زنان را باید از ادله دیگر انتظار داشت.
۴) در مورد لزوم توجه به سیره و افعال معصومان (ع) نیز توجه به نكاتی شایسته است:
اول آنكه:
فقها گرچه سیره عملی معصوم را در اعتبار، همتای گفتار وی میدانند، اما معتقدند كه كشف ارادهی جدی از رفتار، غالباً مشكلتر است. گفتار معصوم (ع) حاوی كلمات و نشانههای گفتاری است كه براحتی میتوان از آن استظهار نمود؛ اما رفتارها كمتر حاوی چنین نشانههایی هستند و تفسیرهای متعددی را بر میتابند؛ به عنوان مثال روایتی بیان میكنند كه واژه «امیرالمؤمنین» تنها زیبنده علی (ع) است نه هیچ والی دیگر. در اینجا مفاد عبارت كاملاً روشن است؛ از سوی دیگر سیره عملی معصومان (ع) نشان میدهد كه در ملاقات با خلفای جور از واژه «امیرالمؤمنین» استفاده میكردند. در اینجا نمیتوان فعل معصوم را دلیلی در مقابل روایت ذكر شده دانست، چون مشخص نشده است كه معصومان این واژه را به دلیل «تقیه و خوف» به كار بردهاند یا از سر اعتقاد. در اینجا به مثالی كه گاه نویسنده از آن بهره میگیرد اشاره میكنیم. ایشان معتقدند روایتی منسوب به فاطمه زهرا (س) كه بیان میكند برای زن بهتر آن است كه مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند، مخالف سنت فعلی ایشان است؛ چون سلمان نقل كرده است: كه به خانه علی رفتم و فاطمه (س) را در حالی كه رنگ بر رخساره نداشت ملاقات كردم.... نویسنده معتقد است كه سنت فعلی نشان میدهد كه ایشان چهره از نامحرم نپوشیدهاند و علیالقاعده اگر استحبابی در عدم رؤیت زن و مرد موجود بود از ملاقات چهره به چهره با سلمان اجتناب میكردند. در پاسخ باید گفت كه این نقل تاریخی (بر فرض صحت) نشان نمیدهد كه عمل حضرت صدیقه (س) قبل از نزول آیه حجاب بوده است یا بعد از آن و نشان نمیدهد كه اشتغال به عمل مهمتری (شاید آسیاب كردن گندم برای فرزندان گرسنه) ایشان را از عمل به مستحبی بازداشته است یا نه؟ پس چگونه میتوان این نقل تاریخی را در مقابل سنت قولی معصوم (ع) قرار داد؟
دوم آنكه:
در برداشت از سنت فعلی باید به قدر متیقنها توجه كرد؛ به عنوان مثال از حضور زنان در عرصه نبرد در كنار مردان برای تیمار مجروحان نمیتوان جواز كلی اختلاط و عدم مرجوحیت آن را استفاده كرد. چون سنت عملی مربوط به حالت جنگ، یعنی وضعیت اضطراری است و بیش از این را ثابت نمیكند كه در حال اضطرار «مرجوحیت» اختلاط از میان میرود. این كه نویسنده محترم ادعا میكند كه «حمل تمامی اینها بر ضرورت خطایی دیگر است»، كلامی است كه اگر بدون استناد به قرائنی كه نشانگر آن باشد كه این سنت عملی اختصاص به حال اضطرار ندارد، بیان شده باشد، خود خطایی دیگر است. آنچه فقها بر آن اصرار میكنند آن است كه میتوان از ظهورات كلام و عمومیت گفتار در سنت قولی، حكم كلی و ضابطهای مطلق استنتاج كرد كه چنین استظهاری از سنت عملی به سهولت میسر نیست .
سوم آنكه:
أخذ به گفتار معصوم (ع) و توجه به سنت قولی مبتنی بر وجود قرینهای از سنت عملی بر موافقت با مضمون گفتاری نیست، چون بنا بر آن نبوده است كه تمام حوادث و مسائل روزمرهی زندگی و رفتار معصوم در قالب نقل تاریخی گزارش شود؛ از این رو این سخن نویسنده كه «خانه نشینی زن و... را در حیات پیشوایان دینی نمیتوان سراغ گرفت» ظاهراً كلامی ناصحیح است؛ گرچه میتوان حدس زد كه مراد نویسنده آن باشد كه در حالات معصوم (ع) قرینههایی قطعی بر خلاف روایات خانه نشینی موجود است نه آن كه صِرف عدم وجود نقل تاریخی بر تأیید سنت قولی، سبب تردید در روایات شود.
۵) نویسنده در محور «جمود» در فهم نصوص، عدم حكم به مواردی كه با موضوع دلیل لفظی، تشابه قطعی دارند را به عنوان آسیب برمیشمرد. در صورتی كه مراد از تشابه قطعی در كلام نویسنده، وحدت ملاك و عدم امكان عرفی وجود فرق میان آن دو باشد، به كلام صحیحی اشاره كرده است كه فقها نیز خود به این بحث علمی اشاره كردهاند؛ اما سخن اصلی زمانی است كه بخواهیم این ضابطه را در قالب مصادیقی نشان دهیم. آنچه فقیه میگوید آن است كه باید عدم خصوصیت لفظ احراز شود؛ به عبارت دیگر لفظ نمایانگر محدودهای بیش از موضوع له خود نیست و اراده معنایی فراتر و عدم اراده خصوصیت لفظ دلیلی محكم میطلبد؛ از این رو میتوان مثال ذكر شده توسط نویسنده را مورد تردید قرار داد. واژه «قوم» چه در لغت و چه در استعمال قرآنی آن، به گروه رجال اطلاق شده است و در روایت «كشیدن آب چاه» نمیتوان آن را به زنان تعمیم داد، مگر آنكه احراز شود كه در این حكم هیچ خصوصیتی برای مردان، قابل تصور نیست؛ حال آنكه با توجه به اختلاف غالبی قدرت بدنی زن و مرد، اراده خصوص رجال استبعادی ندارد.
۶) نویسنده عدم جدایی میان احكام دائمی و موقت را از موارد دیگر آسیب بر شمرده كه در كلیت خود میتواند سخنی صحیح ارزیابی گردد. موقت تلقی شدن حكم منوط به آن است كه قیود أخذ شده در موضوع به گونهای باشد كه بتوان از آن موقت بودن حكم و یا تغییر مصادیق موضوع به حسب زمان و مكان را استفاده كرد؛ به عنوان مثال روایاتی كه به عدم جواز تشّبه به كفّار اشاره میكند، در زمانهای متعدد مصادیقی متفاوت مییابد چون تشبه به كفار خود مفهومی انعطافپذیر است، در مباحث متعددی از جمله حرمت موسیقی مطرب و موضوع منافیات مروّت هم به این بحث تصریح شده است؛ در عین حال مصادیق عنوان شده توسط نویسنده خالی از مناقشه نیست. موقت تلقی كردن تنبیه بدنی زن به عنوان نسخ تمهیدی نه تنها شاهدی ندارد؛ بلكه میتوان روایت موجود در برخی منابع را كه به شأن نزول آیه اشاره میكند، قرینهای برخلاف این نظریه دانست. توجیههای اكید در شأن زن و حفظ كرامت وی ادله عامی است كه میتواند در مورد نشوز تخصیص پذیرد و یا اینكه حكم تنبیه بدنی صرفاً به عنوان یك حق مطرح شده باشد و ادله دیگر در كنار آن قابل حمل بر حكم اخلاقی باشد. خوب بود نویسنده محترم توضیح میدادند كه چرا بر خلاف مورد گذشته در اینجا روایات كراهت را به دلیل مخالفت ظاهری با مفاد آیه ضرب، كنار نگذاشته و به مخالفت با قرآن محكوم نكردهاند؟!
تخصیص دادن روایات منع تدبیر زن به وضعیت جوامع قدیم نیز ادعایی است كه هم نویسنده محترم و هم برخی دانشوران به آن اشاره كردهاند؛ اما تا كنون به دلیلی بر اثبات این مدعا دست نیافتهایم و امید است در آینده بر آن وقوف یابیم.
تغییر ماهیت حكومتها از استبدادی به شورایی نیز با توجه به قدرت ویژه ریاست دولت در حكومتهای جدید، نمیتواند دلیلی تام بر تغییر حكم به شرایط خاصی باشد؛ مگر آنكه فرض شود رئیس حكومت منصبی كاملاً تشریفاتی است كه تدبیر امور كلان را به هیچ وجه در دست ندارد. شاید پادشاه انگلستان و هلند نمونههایی كم و بیش نادر از این موارد باشند. خلاصه آنكه همانطور كه عدم جدایی میان احكام دائم و موقت را میتوان به عنوان آسیب بر شمرد، زمان زدگی فقیه و گرفتار آمدن در چنبره تفكرات زمانی، چه از نوع سنتی و چه مدرن آن نیز از آفات استنباط است .۷) درآمیختن شریعت با آداب و رسوم عرفی كه نویسنده به عنوان آفت از آن یاد میكند، مسئلهای صحیح است كه میتوان مصادیقی بسیار در عملكرد جامعه مذهبی برای آن برشمرد؛ اما موضوع بحث نویسنده توجه به آسیبهایی است كه فقیه را در استنباط احكام تهدید میكند، نه بررسی موضوع درآمیختن سنتهای عرفی و دینی و تقدس یافتن سنتهای عرفی در عملكرد جامعه مذهبی و یا عملكرد فقیه.
آنچه نویسنده در مقام استشهاد، از كلمات شهید مطهری(ره) و دكتر شریعتی بیان میكند تماماً ناظر به موضوع دوم و بیگانه از محل بحث است. فقیهی كه همسر خود را به پوشش «وجه و كفین» دعوت میكند و یا نام همسر و فرزندانش را به صراحت بر زبان نمیآورد، نیك میداند كه رعایت این امور به معنای حكم به وجوب پوشش وجه و حرمت و یا كراهت تصریح به نام همسر نیست و وجه دیگری دارد.
۸) احتیاطهای بیجا نیز چنانكه نویسنده بیان كرده است میتواند تأثیرات ناخوشایندی به دنبال آورد؛ اما در اینجا نیز مصادیقی عنوان شده است كه معلوم نیست مرتبط به بحث باشد: اینكه محقق اردبیلی به شریعت سهله و حُسن رفع ضیق استدلال كرده است، نشان نمیدهد كه مشهور پوشش قدمین را از جهت احتیاط واجب دانستهاند؛ چون ممكن است فقهای دیگر به اطلاق ادله پوشش تمسك كرده باشند و محقق اردبیلی(ره) به دنبال یافتن قرائنی بر تقیید حكم باشد؛ بنابراین نمیتوان نتیجه گرفت كه فتوا به وجوب ستر، نوعی احتیاط است كه دلیل شرعی ندارد.
آنچه از استدلال شیخ یوسف بحرانی در موضوع قرائت نماز توسط زنان گفته شده نیز خارج از موضوع به نظر میرسد و نشانگر آن نیست كه فقهایی كه به عدم جواز «جهر» (بلند خواندن نماز) فتوا دادهاند، دلیلی جز احتیاط نداشتهاند، چه بسا مستند آنان در این گونه مباحث اطلاق روایت «النساء عیّ و عوره » و موارد مشابه باشد و دقت نظر بحرانی در آن است كه به استناد قرائنی، اطلاق روایت را تقیید نماید.
۹) آنچه در محور استناد به ادله شخصی مطرح شده است از جهاتی قابل بحث است: اینكه «قاعده استدلال علمی آن است كه دلیل به گونهای باشد كه برای دیگران قانع كننده باشد»، در مباحثات علمی میان فقها به منظور اثبات یك دیدگاه و ردّ دیدگاههای دیگر، سخنی مقبول است؛ اما استنباط حكم از ادله شرعیه ضابطهای دیگر دارد و آن این است كه فقیه از بررسی ادله از طُرق عقلی و عرفی به اطمینانی دست یابد كه بتواند حكم را به شارع انتساب دهد؛ گرچه نتواند در مقام استدلال، دیگران را مجاب سازد؛ به عبارت دیگر حجبیت فتوای مجتهد برای مقلدان خود بحثی است و بررسی علمی دیدگاه فقیه در مجامع علمی بحثی دیگر. در موارد بسیاری فقیه حكم خود را بر مبنای استظهار از مفاد یك كلام قرار میدهد كه ممكن است فقیه دیگر چنین استظهاری از آن كلام نداشته باشد و در عین حال موضوع استظهار و كشف ارتكازات عرفی نیز مسئلهای نیست كه همیشه قابل اثبات در قالب استدلال باشد.
نویسنده در ذیل همین مبحث بیان میكند كه «استناد به مذاق شریعت با اینكه امری مبهم است در مسائل زنان به چشم میخورد» و به مواردی نیز اشاره میكند. اگر مراد نویسنده آن است كه اصولاً نباید به چیزی به عنوان مذاق شریعت، به دلیل ابهام آن پرداخت، چنین كلامی خود خالی از مناقشه و یا ابهام نیست. این كه از بررسی مجموع آموزههای دینی در موضوع زن و خانواده (بدون استناد به موارد شخصی از متون) برداشت شود كه مثلاً توجه به امور خانوادگی برای زن، نسبت به امور اجتماعی، اولویت دارد و یا آنكه تصدی ولایت عامه از سوی وی مورد رضایت شارع نیست، روشی عقلانی و حتی قابل استدلال است و این گونه هم نیست كه مذاق شریعت همیشه مبهم باشد. مشكل آن است كه فقیهی كه بر تمام ابوات فقه تسلط دارد و بر آن اساس مذاق شریعت را دریافته است براحتی نمیتواند مذاق شریعت در یك موضوع خاص را بر فقیهی كه از آن تسلط برخوردار نیست توضیح دهد.
اینكه نویسنده برداشتهای متفاوت فقها از مذاق شریعت، در دورههای مختلف را دلیلی بر ابهام مذاق شریعت دانستهاند نیز جای تعجب است؛ چون فقیه در مقام استنباط آن گاه به مذاق شریعت استناد میكند كه آن را استظهار كرده باشد و برداشتهای مختلف، نمیتواند برای فقیه متأخر كه مستقیماً به متون مقدس مراجعه میكند، دلیلی بر ابهام باشد. خلاصه آنكه اصولاً استناد به ادله شخصی، البته ادلهای كه به روشهای عقلانی وحیانی متكی است، در مقام استنباط هیچ اشكالی ندارد؛ گرچه در مقام مناظره مفید نیست.
۱۰) در مبحث عوام زدگی نیز گرچه میتوانیم عوام زدگی در اجتهاد را آفت فقه بدانیم؛ اما باید به گونهای استدلال كنیم و بر آن شاهد اقامه كنیم كه موضوع «عوام زدگی در فقه» را از یك فرض محض خارج و در قالب یك معضل مهم در فقه نشان دهیم. مطالب ذكر شده از استاد مطهری(ره) در بحث عوام زدگی آن گاه شاهدی بر بحث است كه ناظر به عوام زدگی در روش استنباط حكم توسط فقیه باشد نه عوام زدگی در جامعهی متدینان و نه حتی عوام زدگی در مشی عملی فقیه.
ارتباط فتوای ذكر شده از امام خمینی (ره) نیز با موضوع بحث چندان روشن نیست و عبارت «اگر جرئت بود مطلب دیگری بود كه آسانتر است» نیز نمیتواند دلیلی بر ترس یك فقیه از اظهار فتوا به دلیل مخالفت متدیّنان و یا به دلیل مخالفت فقهای عوام زده باشد؛ چه آنكه بسیار محتمل است، این عبارت به مثابهی عبارتهای مشابه فقهای دیگر باشد كه عبارت «جرأت نداشتن بر فتوا» را در عدم جرئت بر اظهار فتوایی خلاف اجماع یا خلاف مشهور، به دلیل احتمال قوی در مخالفت با حكم واقعی، به كار میبرند؛ به عبارت دیگر در اینجا فقیه گرچه به حسب ظاهر ادلهای در دست دارد كه وی را قانع میكند، اما از كثرت وجود فقهای مخالف، احتمال برداشت خطا توسط خود را نیز میدهد و به همین دلیل جرئت بر بیان فتوا نمیكند.
۱۱) مباحث مطرح شده در پیش فرضهای معرفتی گرچه در جای خود صحیح است و میتوان مصادیقی نیز بر آن برشمرد؛ اما بسیاری از مصادیق ذكر شده توسط نویسنده قابل خدشه است. اولاً به این دلیل كه: مشرب برخی فقها آنست كه در تبیین علت حكم، نكاتی را بیان میكنند كه صرفاً به عنوان مؤید و یا برای تقریب مسئله به ذهن بیان میشود نه به عنوان مستند حكم و یا بیان علت واقعی حكم. ثانیاً عباراتی چون «لأنّ المرأه تأخذ من دین بعلها» به عنوان تعلیل، یعنی بیان علت ممنوعیت ازدواج زن مسلمان با كافر بیان شده است نه به عنوان دلیل. به این معنا كه اگر از فقیه پرسیده شود مستند فقهی عدم جواز چیست به دلیلی خاص اشاره میكند و آن گاه كه از وی سؤال شود كه به چه دلیل شارع، حكم به حرمت كرده است عبارت «لاَّن المرأه ...» را بیان میكند و آنچه فقیه برای بیان فتوا به آن نیازمند است دلیل حكم است نه علت حكم پس از مشخص شدن استناد حكم به شارع.
اینكه از نام زنان در كنار كودكان، دیوانگان و ناتوانان در مواردی مثل بیان حكم جزیه چنین استفاده شود كه فقها پیش فرض معرفتی خاصی نسبت به زنان داشتهاند، باعث تعجب است؛ چه بسا فقیه از ادله جزیه چنین برداشت كرده كه جزیه از مردان توانمند و عاقل دریافت میشود و به همین دلیل زنان و دیوانگان و... از موضوع حكم خارجند؛ آیا این استظهار از مفاد دلیل را میتوان مستندی بر وجود پیش فرض معرفتی گرفت؟ در موضوع معافیت نساء، صبیان و مجانین از پرداخت جریمه جنایت خطایی (عاقله) نیز چه بسا دلیل آن باشد كه این سه گروه (هر یك به دلیلی) از اصنافی كه غالباً دارای مكنت مالی و توانمند بر پرداخت دیه باشند، نیستند. زنان به دلیل اشتغال به امور خانگی و كودكان و دیوانگان به دلیلی دیگر. آیا میتوان از این موضوع، وجود پیش فرض معرفتی در عقب ماندگی زنان استفاده كرد؟
۱۲) موضوع «عدم توجه به روحیات و احساسات زنان» نیز قابل بحث است. اگر منظور این باشد كه نباید حكم بدون توجه به روحیات زنان جعل شود، چنین موضوعی مربوط به شأن شارع (قانون گذار) است نه مربوط به مجتهد به عنوان استنباط كننده حكم كه صرفاً به كشف قرائن و رموز میپردازد؛ و اگر منظور آن است كه مجتهد گاه در تطبیق قواعد شرعی بر مصادیق خود به دلیل مرد بودن گرفتار غفلت میشود و نمیتواند شرایط ویژه زنان را كه میتواند موضوع برای حكمی دیگر باشد، دریابد، حرف صحیحی است؛ اما با برخی مثالهای ذكر شده توسط نویسنده سازگار نیست. این كلام فقها را كه «اگر آمادگی زن به صورت مطلق نباشد تمكین حاصل نمیگردد» نمیتوان مستندی بر كلام نویسنده تلقی نمود. در اینجا از روایاتی كه تمكین را به طور مطلق واجب میكنند (ولو علی ظهر قتب) چنین استنتاج شده است و عدم توجه به احساسات زنان در این موضوع پرسشی است كه باید شارع[۴۱] دراینجا عدم توجه به احساسات زنان به دلیل غفلت از آن در مقام قانونگذاری نیست بلكه به دلیل رعایت مصالحی است كه شارع آن را مهمتر دانسته است. پاسخگوی آن باشد نه فقیه.
در محور «عدم توجه به نیازهای زنان» نیز همین بحث جاری است و برخی مصادیق عنوان شده توسط نویسنده بیشتر مناسب خرده گرفتن از شارع است تا فقیه كه قطعاً مراد نویسنده محترم نیست؛ اما مناسب بود نویسنده در موضوعاتی چون فسخ عقد ازدواج به سبب «عنن» و «فقدان زوج» به ادلهی حكم رجوع كنند تا به روشنی دریابند كه شارع ضمن آنكه از نیاز جنسی و عاطفی زن بیاطلاع نبوده مصالحی دیگر را نیز در نظر داشته كه در مجموع به صبر نمودن زن بر این ابتلا حكم كرده است. در چنین مواردی فقیه نیز (چه بسا علی رغم میل باطنی) در برابر این ادله محكم تسلیم میشود؛ بنابراین در چنین مواردی نباید بر فقیه خرده گرفت.
۱۳) محور «تلقی خاص از خانواده و جایگاه زن در آن» را میتوان به موضوع پیش فرضهای معرفتی درباره زن ارجاع داد و ظاهراً بحث مستقلی نیست. آنچه را كه نویسنده از یكی از حقوقدانان پژوهشگر در موضوع قضاوت زنان نقل میكند ناشی از عدم تأمل آن پژوهشگر در متون اسلامی و كلام فقهاست. نویسنده كه خود در كتاب شخصیت و حقوق زن به گردآوری روایات عقل زنان اهتمام كرده است، نیك میداند كه نگاه فقها أخذ شده از مفاد دهها روایت است كه نمیتوان در صدور تمامی آنها تردید كرد؛ گر چه ممكن است در مقام نقد، برداشت فقیه از متن را مورد تردید قرار داد؛ اما این مطلب غیر از آن است كه ادعا كنیم: «دیدگاه فقها بیش از آنكه مبتنی بر دلیل نقلی ممكن باشد، مولود نوع نگرش و ذهنیتهایی است كه...» مگر نه آن است كه ذهنیت فقیه در همین موضوع از روایات شكل گرفته است؟
۱۴) جزءنگری و بررسی پراكنده مسائل زنان نیز به عنوان یك آسیب قابل تصویر است؛ اما نمیتوان با احتمالات و یا با استفاده از عبارتهایی كه پایگاهی در حجیت ندارد، دست از مفاد ادله كشید. اینكه نویسنده دیدگاه برخی فقیهان در قائل شدن به نسخ تمهیدی در آیه ضرب و برابری در عیوب فسخ نكاح را با دیدگاه دیگر ایشان در عدم جواز به قضاوت زنان مصداقی از تهافت و جزء نگری بداند، باعث تعجب است و معلوم نیست چه ملازمهای میان این احكام موجود است كه التزام به یكی به معنای التزام به دیگری هم باشد؛ همچنین معلوم نیست چه ملازمهای میان اعتقاد به جعلی بودن روایات مذمت زنان و اعتقاد به اینكه تمام بدن زن (به غیر از چهره و دستها) عورت به حساب میآید، باشد.
۱۵) آنچه به عنوان «غیبت زنان از حوزه فقاهت و اجتهاد» مطرح شده است، در شمار آسیبهای ذكر شده نیست و به فرض صحت دلیل به وجود آمدن یك آسیب است نه خود آسیب؛ به عبارت دیگر غیبت زنان به یكی از آسیبهای پیش گفته منجر میگردد.
به هر حال غیبت زنان از حوزه اجتهاد از چند ناحیه قابل بررسی است. میتوان فرض كرد كه گاه فقیه مرد به دلیل مرد بودن به دغدغهها، پرسشها و مسائل زنان مرتبط نیست و به همین دلیل بسیاری از مسائل برای وی مسئله نیست تا در جستجوی پاسخ آن از متون برآید. چنانكه میتوان فرض كرد كه فقیه از شناسایی كامل برخی موضوعات مختص زنان كه احاطه بر آن از دسترس مردان خارج است، برنیاید و نتیجه این دو فرض حضور زنان به عنوان كارشناسان موضوعشناش در كنار فقیه و توجیه فقیه برای رجوع به زنان خبره در شناسایی بهتر این موضوعات است؛ اما ضرورت حضور زنان در عرصه فقاهت را ثابت نمیكند.
فرض دیگر آن است كه معتقد شویم جنسیت در حوزه شناخت و در برداشت از متن تأثیر گذار است و معرفتها و تفاسیر مردانه از متون خالی از تأثیرات نگاه مرد سالارانه نیست. این دیدگاه گر چه در میان فیمینستها نیز از دهه ۱۹۸۰ مطرح شده و به متون روشنفكران دینی راه یافته است، باید دو چیز را ثابت كند: اول آنكه نگرشهای مردانه استنباط فقیه را تحت تأثیر قرار میدهد؛ به گونهای كه حجیت قول فقیه را نیز با مشكل مواجه میسازد و دوم آنكه مكانیزمی علمی و خطایاب مطمئنی برای كشف این تأثیرات، غیر از واگذاری اجتهاد احكام زنانه به زنان وجود ندارد؛ پس از آن نیز با مشكل دیگری مواجه خواهیم شد: اگر جنسیت در فهم از متون تأثیرگذار است چرا آن را به مباحث زنانه اختصاص دهیم؟ از كجا معلوم است كه برداشتهای فقها در مكاسب محرمه و صلاه و حج و جهاد هم مردانه نباشد؟ آیا در این صورت میتوان مكانیزمی برای پالایش فهم از تأثیرات جنسیتی یافت یا آنكه باید تمامی برداشتها را تخطئه كرد و یا دست كم برداشت فقهای مرد را برای مردان و برداشت فقهای زن را برای زنان حجت دانست؟ تنها در این فرض است كه ضرورت حضور زنان در عرصه اجتهاد ثابت میشود.
منبع: ماهنامه پیام زن، ویژه نامه زن در جمهوری / نویسنده: مهدی مهریزی
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست