چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
کسی که عاشق آدمهای حسود و منفور است
هنوز مدت زیادی از شروع فروش بلیتهای نمایش «اتللو» در تئاتر «دونمار ورهاوس» لندن نگذشته بود، که تمامی آنها به فروش رفتند.
این مساله را میتوان دلیلی بر این مدعا دانست که یوان مگرگور، بازیگر محبوبتری نسبت به نیکول کیدمن و گوئینت پالترو است. هر یک از این دو بازیگر زن، طی دهه گذشته حضوری کوتاه اما دیدنی بر صحنه این تئاتر داشتند و با تحسین منتقدان نیز مواجه شدند اما هیچیک نتوانستند باعث شوند، تمام بلیتهای یک نمایش در عرض ۶ ساعت فروخته شوند.
مگرگور که از سال ۱۹۹۶ و با «قطاربازی» به شهرت رسید، در این نمایش ایفاگر نقش «یاگو» است. خود او بازی در نقش نماد حسادت را سختترین تجربه زندگیاش میداند. از او میپرسم این تجربه در مقابل دیگر چالشهای زندگیاش، مانند پدر شدن، سفر طولانی به آفریقا با موتورسیکلت یا پرواز بر فراز کوههای اسکاتلند با هواپیمای جت برادرش، چه جایگاهی دارد و او هیچیک از آنان را با این تجربه برابر نمیداند. اهمیت این نقشآفرینی برای مگرگور حتی از شخصیتهایی که طی ۱۰ سال گذشته در فیلمهایی بزرگ بازی کرده ـ مانند کریستین در «مولن روژ» و اوبی ـ وان کنوبی در مجموعه «جنگ ستارگان» ـ و باعث شهرت او شدهاند، نیز بالاتر است.
مگرگور ۳۶ ساله با حضور در نقش «یاگو»، منفورترین شخصیت آثار شکسپیر، جدیدترین بازیگر شناخته شده سینما یا تلویزیون است که بر صحنه تئاتری در «وست اند» لندن حضور مییابد. علاوه بر پالترو و کیدمن، بازیگران معروف دیگری مانند کوین اسپیسی، کریستین اسلیتر، وودی هارلسن، پاتریک استیوارت و استوکارد چانینگ نیز بر صحنه تئاترهای این منطقه نقشآفرینی کردهاند. برخی از این بازیگران مانند استیوارت بودهاند که پیش از حضور موفقش در نقش «ژان ـ لوک پیکار» در مجموعه تلویزیونی «سفر ستارهای»، در نمایشهای زیادی حضور یافته بودند. گروهی دیگر نیز همچون وودی هارلسن کار خود را از سینما و تلویزیون آغاز کردهاند. مگرگور جزو بازیگران دسته دوم است که حتی پیش از «قطاربازی» نیز بازیگری موفق در سینما و تلویزیون بود. او هنوز در مدرسه موسیقی و درام «گیلدهال» تحصیل میکرد و شش ماه از فارغالتحصیلیاش باقی مانده بود، که توانست نقش مهمی در یک مجموعه تلویزیونی موفق به کارگردانی دنیس پاتر به دست آورد.
با توجه به تجربه اندک مگرگور در تئاتر، بازی در نقش یکی از بدنامترین شخصیتهای آثار شکسپیر تبدیل به تجربهای سختتر خواهد شد. او دو سال قبل در نمایش موزیکال «آقایان و عروسکها» ظاهر شد و شش سال پیش از آن نیز در اجرای جدید «مالکوم کوچولو»، نمایش کلاسیک و کالت دیوید هالیول، حضور یافت. مگرگور طی این سالها چنان درگیر سینما بوده است، که دیگر فرصتی برای فکر کردن به تئاتر نداشته است. او تنها در سال گذشته در ۳ فیلم حضور یافت. پس چه چیز باعث شد او حاضر به حضور بر صحنه تئاتر «دونمار» تحت کارگردانی مایکل گراندیج شود؟ آیا او دنبال دردسر میگشته است، یا خواسته اقبالش را در این عرصه بیازماید یا اینکه دست تقدیر او را مجددا به صحنه تئاتر کشانده است. شاید هر سه عامل را بتوان کمی در این مساله دخیل دانست. مسلما خود مگرگور بهتر از هر کس دیگری میتواند درباره تصمیم جدیدش صحبت کند.
او چنین آغاز میکند: «تا به حال اینقدر سخت کار نکرده بودم. به عبارت دیگر، تا به حال برای هیچ کار دیگری اینقدر وقت نگذاشته بودم. از ماه اوت که از آفریقای جنوبی برگشتم، تقریبا هیچ کار دیگری جز تمرین نمایش و آماده شدن برای این نقش انجام ندادهام. هرکس که طی این مدت مرا میدید، میگفت: راستی کی برگشتی لندن؟ میخوای با هم تو این کار یا اون کار همکاری کنیم؟ که البته پیشنهادهای خوبی بودند اما مجبور بودم جواب دهم: متاسفانه نمیتونم. چون میخواستم فقط در خانه بمانم و روی نمایشنامه تمرکز کنم.»
از مگرگور میپرسم با این کار قصد ثابت کردن چه چیزی را دارد. لبخندی بزرگ بر صورتش نقش میبندد و دستی به موهای انبوهش میکشد. این سوال چندان هم بیربط به نظر نمیرسد. اسپیسی، استیوارت و دیگران مدام صحبت از افت و خیزهای زندگی حرفهایشان میکنند.
از صحبتهای این بازیگران میتوان چنین استنباط کرد که اگر بازیگری به خاطر حضور در فیلمهای ضعیف اما پرمنفعت، از کارهای مشکلی چون حضور در تئاتر دوری کند، تواناییهای بازیگریاش هیچگاه به اثبات نخواهند رسید. مگرگور در پاسخ به این سوال میگوید: «این کار نیز تنها یک فعالیت بازیگری دیگر برای من است و مانند دیگر بازیهایم دوست دارم، مردم آن را ببینند. من یک بازیگرم و در تمام کارهایی که تاکنون انجام دادهام نیز تنها از دید یک بازیگر نگریستهام. واقعا قصد ثابتکردن چیزی را نداشتهام. تنها هدفم درگیری کامل با پروژه و شناخت بهتر یاگو بوده است.»
هیچکس در توانایی مگرگور برای ایفای نقش شکی ندارد. در طول تمرینات او معمولا زودتر از همه حضور مییافت و همواره نظرات زیادی درباره متن داشت. گراندیج که پیش از این نیز در «آقایان و عروسکها» با مگرگور همکاری کرده بود، میگوید همیشه در صدد فرصتی برای بازگرداندن او به تئاتر بوده است. او میگوید: «یوان شور و شوق زیادی برای ایفای نقش یاگو داشت و توانست به خوبی از پس آن برآید.»
مگرگور طی سالهای اخیر به سبب حضور در سفرنامههای تلویزیونی «راه طولانی جنوب» و پس از آن «راه طولانی دایرهوار»، که طی آنها همراه با دوستش چارلی بورمن سوار بر موتورسیکلت به گوشه و کنار جهان سرک میکشید، مورد توجه چهار و نیم میلیون بیننده تلویزیون قرار گرفته است. از دید برخی مردم و منتقدان، چارلی بورمن تنها یک فرصتطلب است که با حضور در این برنامه تنها قصد خودنمایی در کنار دوست مشهورش را داشته است. از سوی دیگر او فرزند جان بورمن است، کارگردانی که در سال ۱۹۷۲ یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را تحت عنوان «نجاتیافتگان» با موضوع نبرد انسان با طبیعت وحشی ساخت و چارلی شش ساله نیز در آن فیلم مقابل دوربین رفت.
شان کانری زمانی گفته بود که اسکاتلندیهایی که در سرزمین مادریشان زندگی نمیکنند، نمیتوانند احساسی نسبت به آن داشته باشند و این حرف با واکنش تند مگرگور مواجه شده بود. مگرگور خود را فرزندخوانده لندن میداند و علاقه زیادی به این شهر، که نیمی از عمر خود را در آن گذرانده است، دارد. مگرگور در سال ۱۹۹۵ با زنی فرانسوی به نام ایو ماوراکیس ازدواج کرد. آنان دو دختر و همچنین دخترخواندهای به نام جامیان دارند که اهل مغولستان است و هنگامی که چهار سال داشت او را به فرزندی پذیرفتند. مگرگور تمایل زیادی به صحبت درباره خانواده و به ویژه دخترخواندهاش ندارد: «فقط میخواهم حریم خصوصیام حفظ شود. اگر قرار باشد در این باره حرفی بزنم، دیگر چیزی از این حریم باقی نخواهد ماند.»
وقتی بحث به پرسش میهنپرستانه شان کانری میکشد، در چهره مگرگور آثار پشیمانی دیده میشود. او میگوید: «فکر میکنم بعضی وقتها زیاد از حد حرف میزنم. مطمئنم حرفهای احمقانهای درباره کانری زدهام. با وجود این فکر میکنم اسکاتلند واقعا کشور من نیست. حقیقت این است که اصلا چیز زیادی از اسکاتلند نمیدانم. فکر میکنم مسائل این کشور به مردمی که در آن زندگی میکنند مربوط است. به نظرم مجلس اسکاتلند تا به حال عملکرد موفقی داشته است. همانطور که قبلا هم گفتم این به اهالی آنجا بستگی دارد که بخواهند یک کشور مستقل باشند یا نه و من که در لندن زندگی میکنم نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم. شخصا طرفدار ایده بریتانیای کبیر و همزیستی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر هستم. شاید برخی با این نظریه از لحاظ سیاسی و اقتصادی موافق نباشند یا بگویند انگلستان ثروتهای اسکاتلند را غارت میکند. در این باره واقعا هیچ نظری ندارم، چون چیزی از این مسائل سر در نمیآورم.»
مگرگور میگوید که اگر «ما» -اسکاتلند- از جام جهانی فوتبال حذف شویم، بلافاصله طرفدار انگلستان خواهم شد. همین مساله میتواند معیاری برای سنجش وطنپرستی او در مقابل اسکاتلندیهایی باشد که دشمن دشمن خود را دوست خود میدانند و هنگام رویارویی برزیل و اسکاتلند به طرفداران پروپاقرص برزیل تبدیل میشوند.
و اما در مورد جام جهانی راگبی چطور؟ «دوست داشتم انگلستان برنده شود. هیچوقت به خصومتی که در برخی مناطق اسکاتلند نسبت به انگلیسیها وجود دارد، علاقهای نداشتهام. این مساله همیشه آزارم میدهد. زمانی دوستی انگلیسی داشتم که برای کار به اسکاتلند آمده بود. طی دوران دوستیمان، مدام مجبور بودم با مردمی که لهجه او را مسخره یا به او توهین میکردند درگیر شوم. متاسفانه برخی نمیخواهند از دنیای کوچکشان خارج شوند.»
درباره مسابقه نیمهنهایی انگلستان و فرانسه چطور؟ «خب، مسلما ایو طرفدار فرانسه بود. دخترها هم باید خودشان انتخاب میکردند. مسابقه را با دختر بزرگ کلارا نگاه میکردم. او طرفدار فرانسه بود و من هم از انگلستان طرفداری میکردم اما وقتی انگلستان جلو افتاده بود، احساس میکردم او ناراحت است. به او گفتم: عیب نداره عزیزم، اگه دوست داری انگلستان را تشویق کن. و او هم همین کار را کرد.»
خانواده بیش از هر چیز دیگر برای مگرگور اهمیت دارد. از او درباره وضعیت خانواده او، و البته خانواده چارلی بورمن، هنگامی که این دو سوار بر موتورسیکلت از این سو به آن سو میروند، میپرسم. مگرگور توقع شنیدن چنین سوالی را داشت. او و ایو از اوایل دهه دوم زندگیشان با هم بودهاند، که با معیارهای بسیاری از هنرپیشگان، باید ازدواجشان تاکنون شکست خورده باشد. او میگوید: «ببینید، ما هم مثل همه زوجهای دیگر افت و خیزهایی در زندگیمان داشتهایم اما هنوز خود را خوشبخت میدانیم و توقعی جز این نیز از زندگیمان نداریم.»
طی چند سال گذشته تنها چیزی که واقعا باعث نگرانی مگرگور میشد، برادرش کالین بود.
کالین که خلبان هواپیمای جنگی است و به تازگی از نیروهای هوایی بازنشسته شده است، اواخر دوران خدمتش را در عراق میگذارند. این دو از دوران کودکیشان رابطه نزدیکی با یکدیگر داشتهاند. یوان درباره احساسش در دوران حضور برادرش در عراق میگوید که خیلی به او افتخار میکرده است اما از سوی دیگر عمیقا آرزو میکرد که کاش در آنجا نبود.
آیا مخالفت مگرگور با جنگ، رابطه او و برادرش را تیره نساخته است؟ «نه. اگر هم کدورتی وجود داشت، خیلی زود از بین رفت. او در جنگ اول خلیجفارس هم شرکت داشت و من هم از همان زمان فعالیتهای ضدجنگم را آغاز کردم. نگرانی اصلی این است که ظاهرا دیگر نمیتوان به کسی اطمینان کرد. چرا این اتفاقات میافتد؟ چرا باید رهبران ما، پایمان را به جنگهایی مانند این جنگ بکشانند که به دلایلی دروغین آغاز شد؟ چرا دیگر نباید به کسی اطمینان کرد؟»
مگرگور امسال برای نخستین بار در هواپیمای پرسرعت برادرش نشست و این دو با یکدیگر پرواز کردند: «تا به حال او را هنگام کار ندیده بودم. ما بر فراز لوسیموت، جایی که کالین بیشتر دوره خدمتش را در آنجا گذراند، پرواز کردیم. وقتی داشتیم بلند میشدیم، کالین گفت که تا ارتفاع ۲۰ هزار پایی بالا خواهیم رفت. ۱۰ دقیقه بر فراز کوهها و تپهها بالا و پایین میرفتیم، که مهیجترین تجربه تمام عمرم بود. چند روز پس از این پرواز هنوز احساس سرگیجه داشتم.»
آیا بازی در نقش «یاگو»، مقابل ۲۵۰ تماشاگر تجربهای سختتر است؟ مگرگور سرش را به نشانه تایید تکان می دهد. یاگو که به شدت نسبت به موقعیت برجسته اتللو (با بازی چیوتل اجیوفور در تئاتر «دونمار») حسادت میکند، از هر راهی برای ضربه زدن به ارباب خود استفاده میکند. مشکل یاگو را میتوان ناشی از «بدطینی ذاتی» دانست اما نمایش آن توسط یک بازیگر نیاز به مهارتی خاص دارد. مایکل گراندیج، کارگردان نمایش، معتقد است این شخصیت نیز همانند بازیگرش، مدام در حال نقش بازی کردن است.
وقتی پاتریک استیوارت در اجرای صحنهای «اتللو» بازی میکرد، چنان از شخصیت یاگو هراس داشت که هیچوقت به سراغ آن نرفت. با وجود این مگرگور تلاش زیادی برای شناخت این شخصیت و فرو رفتن در قالب آن میکند. همانطور که مگرگور هنگام موتورسواری از کمکهای دیگران بهرهمند میشد، اینجا هم همیشه افرادی برای کمککردن وجود دارند اما در نهایت کار اصلی باید توسط خود او انجام شود. سفری بزرگ آغاز شده و راه درازی در پیش است.
منبع: تایمز، اول دسامبر
آلن فرانکز
آلن فرانکز
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست