یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
نادر گمشده ادبیات ما
مگر انسان از از یک مهمانی دو روزه چه میخواهد؟
مگر انسان در عبور از کوهستان جنگلی رفیع و دشت های سرسبز و وسیع چه توقعی دارد؟
مگر انسان از یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان چیزی بیش تر از چهار فصل دلنشین پر خاطره ی خوش خاطره آرزو دارد ؟
مگر انسان از قدم زدنی کوتاه، در زیر آسمانی اردیبهشتی چه انتظاری دارد ؟ بانوی بالا منزلت من ! در این دادگاه به صراحت گواهی بده تا مطمئن شوم که میدانی گرسنه از سر این سفره بر نخاسته ام و آرزو بر دل، بار نبسته ام... [ نامه چهلم ]
نادر ابراهیمی را میتوان نویسندهای برای تمام سنین نامید، نویسندهای که اینک پس از گذشت چند دهه از زندگی فرهنگیاش، کوله بار با ارزشی از تجربه در عرصه نویسندگی دارد. کوله باری که در آن برای تمام ردههای سنی، توشهای گرد آمده است.
نادر ابراهیمی نوشتن را با " خانه ای برای شب " آزمود، و پس از آن آرش در قلمرو تردید، مصابا و رویای گجرات، افسانه ی باران، غزل داستان های سال بد، آتش بدون دود، مردی در تبعید ابدی، بر جادههای آبی سرخ، صوفیانهها و عارفانهها، یک عاشقانه آرام، بار دیگر شهری که دوست میداشتم، چهل نامه کوتاه به همسرم، حکایت آن اژدها و... را قلم زد.
● دنیای واقعی و فرا واقعی
نگارش " خانه ای برای شب " نخستین حریف آزمایی اندیشه یی است که میل به ظهور داشت، و پرواز در عرصه ی افهام و اشعار دنیای داستان ها و داستانک های ابراهیمی در این مجموعه، دنیایی گاه ملموس و واقعی است، تا آنجا که گویی برشی از زندگی خود ما دستمایه ی این داستان هاست، و گاه آنقدر فضایی فرا واقعی دارد که آدمیرد پای یک نویسنده ی هوشمند را پشت لایههای تو در توی آن به خوبی حس میکند، امری که باور یا عدم باور آن نیز نزد خواننده، به هنرمندی نویسنده باز میگردد.
در نوشتن داستان های واقعی، از آن جا که نویسنده، بازگو کننده ی فضایی مانوس است، مخاطب کمتر با چالش موضوعی مواجه میشود، در حالی که در داستان های فرا واقعی از آن جا که نویسنده قلم را به اختیار طیران ذهن و آزادی اندیشه میزند، کاری مشکل پیش رو دارد، او باید به اندیشههای به جولان درآمده خود، سمت و سویی منطقی و هدفمند بدهد، نمیتواند از هر دری، بی قاعده سخن بگوید و هر آسمانی را به ریسمان ببافد و هر غیر ممکنی را ممکن جلوه دهد و ادعا کند فرا واقعی نوشته است.
هنرمندی نادر ابراهیمی در خلق فضایی فرا واقعی و شکستن قالب های عینی ملموس هنری خاص خود اوست که با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری جامعه شکل میگیرد و ناگفتهها را به شرح مینشیند. ناگفتههایی که ریشه در باورها، اندیشهها و گاه ارزش ها و سنن یک جامعه باز کرده و بر آن چنگ انداخته، داستان هایی از این نمونه که ابراهیمیدر آنها با ظرافت به انتقاد از این شرایط پرداخته در میان آثار او بسیار است.
● همراهی واقعیت و نماد
هم پیمایی واقعیتهای اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی در کنار نماد سازی و پرورش فکر و خلق فرآیندهای واقعی که میتوان از آن به شیوه ی مرکب در آثار ابراهیمی یاد کرد، ابزاری در اختیار نویسنده برای دستیابی به اهداف خود است، در این راستا میتوان از دوره ی هفت جلدی رمان " آتش بدون دود " نام برد که در کنار بهره گیری از فضاهای واقعی از شیوههای فرا واقعی نیز برای بیان منظور خود استفاده کرده و در این راه، گاه تا آنجا قلم را برتافته که به نوعی شعر و ظرافت قلم نیز رسیده است. " یک عاشقانه آرام " ابراهیمی را نیز میتوان در همین راستا قلمداد کرد. هر چند ابراهیمی این کتاب را ادامه همان " بار دیگر شهری که دوست میداشتم " خوانده، اما زبان پاکیزه و نثر شعرگونه و لطیف این رمان، خواننده را در مقابل دروازه ای از استعداد سرشار و نویسنده ای توانا قرار میدهد که از کلامیتاثیر گذار و شیوا در این رمان نافذ بهره جسته است و هیچ بدیلی را برای آن در آثار این نویسنده نمیتوان یافت.
ابراهیمی در بار دیگر شهری که دوست میداشتم، تنها به بیان خاطرات عاشقی معشوق از دست داده نمیپردازد بلکه در پس واگویههای این معشوق به بیان موضوعات مختلف و معضلات اجتماعی و سیاسی جامعه میپردازد، این داستان در واقع گریزی به باورها و اعتقادات ابراهیمی دارد که در لفافه ای از جملات عمیق، لطیف و زیبا بیان شده است و اثری خواندنی و قابل تامل خلق کرده است، اثری که شاید دیگر نتوان در میان آثار ابراهیمی نظیری برایش یافت، اثری که همواره خواننده را در تعلیق نگاه میدارد و به سر گردانی های او جواب قطعی نمیدهد.
● واگویههای شاعرانه
"چهل نامه کوته به همسرم" مجموعه چهل نامه ی ابراهیمی به همسرش بانو فرزانه منصوری است. چهل نامه که در خود گلایهها، قهر ها و آشتی ها و دل نگرانی های یک همسر را با پاسخ گویی های شاعرانه ی نویسنده ای عاشق دارد. چهل نامه که هر کدام دری به وادی وجود یک بانوی ایرانی میگشاید پر از حوصله و صبوری و دقت و دلسوزی و واهمه و وسواس و گاه " انتخاب گریستن " ؛ گریستن و گریستن به خاطر درد هایی که نمیشناسی شان و درمان های دروغین، به خاطر رنج های عظیم آن کس که هرگز او را ندیده یی و نخواهی دید. به خاطر بچههای سراسر دنیا – که ما چنین جهانی را به ایشان تحویل میدهیم و میگذریم... [ قسمتی از نامه ی ۲۶ ]
چهل نامه ی کوتاه به همسرم، زبانی فاخر دارد و نثری روان و تا حدی شعر گونه؛ کلمات و هدف های نویسنده در این مجموعه گاه رقصی زیبا از تصاویر را در مقابل دیدگان خواننده میآورد و گاه اشک را مهمان دیده میکند و احساس را به مهمانی دل میبرد.
زندگی در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومی است، این ما هستیم که با مجموعه ی عملکرد هایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی به خودی خود، نه بد است، نه خوب، نه تلخ است و نه شیرین، نه ظالمانه است و نه سرشار از عدالت...
استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بی ایمانی، بیرون کشیدن آرامش از اعماق آشفتگی ها و تراشیدن و سخت تراشیدن سنگ حجیم و بی قواره سرخوردگی ها، آن گونه که از درون آن پیکره ی صیقلی و سنگی و استوار دلبستگی به آینده بیرون کشیده شود. این، وظیفه ی انسان عصر ماست و این وظیفه ی من و توست به عنوان آدم هایی که ناگزیر، عصر خویش را پذیرفته و با آن درگیر شدهایم.
باور کن که اینک نگاهی بسیار فلسفی، پیچیده و عمیق به زندگی و ارزش های آن نیست، این فقط ساده نگاه کردن است، ساده و صادقانه و سازنده نگاه کردن. [ قسمتی از نامه ی بیست و دوم ]
● زبانی خاص برای هر موقعیت
آنچه کلام و سخن ابراهیمی را برای خواننده همیشگی آثارش تازه و خواندنی میکند، تنها دستمایه داستان ها نیست، بلکه نو به نو شدن مدام کلام نویسنده است؛ ابراهیمی هرگز خود را در قالبی و مکتبی محبوس نکرده، اگر در جایی از واقعیت های تلخ دنیای پیرامون میگوید، در جایی به شعر سخن میراند و در جایی با آفریدن فضایی فراواقعی و انتزاعی ذهن و فکر خواننده را به چالش وا میدارد و در فضایی دیگر جنگ را با تمام سختی و تلخی و شیرینی هایش باز میگوید و در این روایت ها هر یک از شیوههای زبانی خاص آن موقعیت سود میبرد.
تجربه ی دیگری که در خور یادآوری است، بیان داستان از درون یک فرد را به رشته تحریر در آوردن وضعیت افراد در شرایطی خاص از تجربیاتی است که ابراهیمی آن را در دو داستان " تصادف" و "اعدام" آزموده است.
خود ابراهیمیاین دو داستان را قصههای چکنده نامیده یا تک کلمهای و میگوید :... آدمی که تصادف میکند و یا تصادف کرده و حال، حالش بد است و حالی میان مرگ و زندگی دارد و یک لحظه به هوش است و لحظه ای دیگر بی هوش، چنین آدمی با جمـــله ذکر نمیکند، یعنی اگر آب میخواهد فــکر نمیکند که « آقا جان ! لطفا یک لیوان آب خنک به من بدهید ! سرم خیلی درد میکند. سخت تشنه ام... » بلکه با کلمه ذکر میکند، یعنی به مدد کلمات منفرد میاندیشد، نه به مدد جملهها. آب ! سرم ! درد ! آه ! مادر ! آب و تدریجا که احتمالا حالش بهتر میسازد و میتواند به نیم جمله برسد و بعد هم به جمله.
داستانهای " مراسم " و " آهسته به یاد میآمدم " از کتاب " مصابا و رویای گاجرات " نیز نمونه ی این طرز نگارشند.
داستان دیگر این کتاب که شاید بتوان آنرا اثر گذار ترین داستان این مجموعه خواندش " کی رنگ اسب چوبی من..." است. نویسنده در این داستان، موضوعی تکراری را دستمایه داستان خود قرار داده. اما همین موضوع تکراری را با چنان هنرمندی پرداخت کرده که خواننده با وجود آشنایی با سوژه قدم به قدم با نفس های منتظر و خسته مهران جلو میرود، و با نومیدی اشک میریزد، و در کنار مادر و پدر مستاصلش زانوی غم بغل میزند و با سوار شدن مهران بر اسب قهوه ای بالدار در تعلیق میان باور واقعیت یا فراواقعیت به فکر فرو میرود. آیا فرشته ای مهربان در این دنیا فریاد مهران را شنیده و یا فرشته ای دیگر با اسب چوبی قهوه ای بالدار به دنبال مهران آمده است.
داستان های "بیگانگی" و "غیر ممکن" دو داسـتان از مجمـوعههای "خانهای برای شب" و " آرش در قلمرو تردید" است. پیشتر داستان بیگانگی با نام حادثه منتشر شده بود. داستان حکایت کارمندی است که بعد از ماهها تصمیم میگیرد، برای در اتاقی که در آن وسایل عتیقه شان نگهداری میشده قفل بخرد. هر چند قفل فروش در این داستان با صحبت هایی از جمله " درهای باز را محکوم به بسته شدن نکنید این کار بی اعتمادی آدمها را به خودشان اثبات میکند " و نیز " من معتقد به قفل کردن هیچ دری نیستم " فراتر از یک قفل فروش ظاهر میشود. و خندیدن های قفل به کارمند، در تایید حرف های بالا خبر از وقوع یک حادثه دارد، حادثه ای که صبح فردا رقم میخورد و ذهن خواننده را به حلاجی حادثه و ماجرا وا میدارد. " صبح زود در خانه ای باز شد و یک زن چادری که هیچ احتیاطی برای پوشاندن تنش نمیکرد با عجله در خانه همسایهها را کوبید و این جمله را با ناراحتی و بغض تکرار کرد : دیشب خانه ما را دزد زده... هر چه توی اتاق بالا داشتیم برده... بی چاره شدیم... آقا دیشب یک قفل خرید و به در اتاق زد اما دزدها قفل را هم شکستند... و هر چه داشتیم بردند... بیچاره شدیم... زنی گفت گوشت گران شده است ". داستان " غیر ممکن " از مجموعه آرش در قلمرو تردید نیز حدیث معلم یک مدرسه و شاگردانش است.
این داستان نمادین بیانگر این واقعیت است که هر معلم همچنان که میتواند هدایتگر شاگردانش باشد به سوی خوشبختی، میتواند آن ها را به بدبختی هم بکشاند مگر اینکه آنها خود نخواسته باشند. معلم در اینجا نماد یک رهبر فکری و شاگردانش نمادی از یک جامعه هستند. داستان دیگر برابری است که در خور تامل است. نثری زیبا و شعر گونه دارد و حکایت نابرادری دو برادر، دو دوست و همراه است که آتش حسد دیگری را به فرو انداختن آن یک میخواند و تداعی کننده ی قصههابیل و قابیل است.
زبان در داستان های ابراهیمیعنصری است که از پشت وانه اندیشه سود میبرد. اندیشه ای که در خدمت به افکار نویسنده وارد جریان داستان میشود و راوی در لا به لای روایت به بحث و استدلال و گاه نصیحت و گاه نتیجه گیری میپردازد. بیراه نیست اگر بگوییم برخی از داستان های ابراهیمی با هدف و منظور و مقصود معینی نوشته شده است تا ذهن و فکر خواننده را به خود مشغول کند، و در فرایند داوری و قضاوت و محک زدن فرضیات و نظریات راوی به وادی استدلال های گوناگون رای بیابد و گاه حتی از تعلیقی که نویسنده میآفریند خارج نشود.
بیان گفتهها و ناگفتهها فرضیات و نظریات معینی در خلال داستان ها از زبان روای، امری است که موجب میشود تا با کلام کمتر سر و کار داشته باشیم. این امر تا به آنجا پیش میرود که خواننده ردپای نویسنده را که اغلب داستان را به حاشیه میبرد به خوبی حس میکند. این رد پا گاه چنان پر رنگ است که خواننده را دلزده میکند و به داستان نیز روحی از موعظه و نصیحت میدهد، چیزی که داستان را تا حد زیادی غیر واقعی نشان میدهد به آنچه پیش روی دارد کم و حتی بی رنگ میکند.
● جاودانه گی با کلام
نادر ابراهیمی را با قصههای کودکانه بشناسیم یا فیلم نامهها و یا پژوهشهای ادبی یا به دنیای داستان های گوناگون و متنوع اش با کلام شعر گونه اش وارد شده باشیم فرقی نمیکند، تنها با نویسنده ای پر تلاش و خستگی ناپذیر آشنا شده ایم که به هر وادی که ورود کرده، کار در شان و قابل تامل از خود بر جای گذاشته، کارنامه ای که نام بلند او را تا همیشه جاوید نگه خواهد داشت، جاوید و پویا، زنده و ابدی چون کوهساران سربلند وطنی که به وجب به وجب آن افتخار کرده است.
عالیه رضائیان
منبع : مجله اینترنتی هفت سنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست