جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
فلسفه اپن سورس - در گفتگو با اریک ریموند
موضوع اپنسورس (Open Source) و موضوع نرمافزار آزاد رایگان (Free)، موضوعات پیچیدهای نیستند. اما هرچه بیشتر در این مورد مطالعه میکنیم متوجه وجود لایههای عمیقتری میشویم و هرچه پایینتر میرویم، موضوع، رنگ و بوی فلسفی بیشتری بهخود میگیرد. مصاحبهای که با اریک ریموند ترتیب داده شده است و ترجمه آن را در ادامه میخوانید، بهخوبی عمق بحث فلسفه منبعباز (اپنسورس) را نمایان میسازد. در این مصاحبه علاوهبر بررسی چند و چون فلسفه منبعباز، به جریانات تجاری که حول و حوش اپنسورس شدن تکنولوژی جاوا میان شرکتهای سان و IBM برقرار است، اشاره میشود و موارد دیگری مانند جریان SCO و موضوع مذاکرات بین سان و مایکروسافت نیز مورد نظر قرار میگیرند. بسیاری از کاربران و خصوصاً برنامهنویسان و علاقمندان به نرمافزارهای منبعباز، Eric Raymond را میشناسند. اما اگر بخواهیم او را برای آن گروهی از خوانندگان که تا این لحظه نام او را نشنیدهاند معرفی کنیم، میتوانیم او را بنیانگذار جنبش منبع باز و یا حداقل یکی از پیشروترین افراد فعال در این جنبش نرمافزاری بنامیم. در این ارتباط در متن مصاحبه موارد دقیقتری را خواهید خواند. اما بهجهت معرفی اریک ریموند از زاویه دیگر، میتوانیم به بخشی از اتوبیوگرافی او بهنقل از سایت شخصی وی بهنشانی /www.catb.org/esr کمک بگیریم. اریک ریموند ضمن فعالیت و تحقیق در روابط انسانی جامعه و فرهنگ هکر اینترنتی، بهعنوان یک فرد ناظر در اجتماع هکرهای اینترنتی شناخته شده است. تحقیقات او روشنگر موفقیتهای چشمگیر مدل توسعه نرمافزار منبعباز بوده است. در فهرست پروژههای نرمافزاری ریموند، علاوه بر کار بر روی سیستمعامل یونیکس، نام یکی از پرکاربردترین نرمافزارهای انتقال اطلاعات از طریق پستالکترونیک نیز دیده میشود.ریموند علاوه بر فعالیت در حوزههای نرمافزارهای منبعباز، علاقمندیهای دیگری نیز دارد و یکی از طرفداران پروپا قرص ادبیات علمی تخیلی نیز هست. ریموند ضمن داشتن درجه و عنوان کمربند مشکی در ورزش رزمی تکواندو، یک نوازنده ماهر و موسیقیدان نیز هست. اما واقعیت آن است که هیچ یک از موارد فوق در زندگی اریک ریموند به اندازه نقش او در به جریان انداختن جنبش منبعباز اهمیت نمییابند و افراد بسیاری بهدرستی او را یک انسانشناس سرگردان و فیلسوف دردسرساز میدانند که بر حسب تصادف، در زمان مناسب در موقعیت درستی قرار گرفته است. مصاحبهکننده یعنی خانم Terri Wells نیز یکی از آشنایان ریموند است که سابقه آشنایی آنها به سالها قبل از آنکه اریک به شهرت برسد باز میگردد.ضمناً لازم به ذکر است که در کلام ریموند، هکر نه به معنای متداول آن بلکه به متخصصان خبره کامپیوتر اطلاق میگردد.
• از آن دوران و روزگاری که به عنوان یک برنامهساز چیره دست (geek) کار میکردید صحبت کنید. چطور شد که در این مسیر قرار گرفتید؟
• تقریباً همه چیز از زمانی آغاز شد که من سعی میکردم برنامهنویسی مینیکامپیوترهای اواسط دهه ۷۰ را بیاموزم. واقعیت آن است که من قبل از آنکه برنامهنویس بشوم، به سیستمعامل یونیکس علاقه زیادی داشتم. من مطالعه مقالات اولیه تامپسون و ریچی که در نشریه Communication of the ACM چاپ میشد و پدرم مشترک آن بود، را خیلی زود شروع کرده بودم. این موضوع که من چطور بدون آنکه برنامهنویسی بدانم، شروع به مطالعه این جور مقالات کرده بودم، روحیات من را بهتر نمایان میسازد. من هنوز هم همین جوری هستم و یک جانور همهچیز خور(Omnivorous) محسوب میشوم. تقریباً یک سال بعد از این جریان، من شروع به یادگیری برنامهنویسی کردم. سال ۱۹۷۶ را تاریخی میدانم که میتوانم از آن به عنوان تاریخ پیوستن به جامعه هکرها یاد کنم. این سال، سالی بود که من با Jargon File آشنا شدم . (Jargon File عنوان مجموعهای از اصطلاحاً هکرها و برنامهنویسان است که در ابتدا شکل و صورت کتبی داشته است و بعدها بر روی شبکههای کامپیوتری دانشگاهی و نهایتاً اینترنت قرار گرفت - مترجم). جالب است که یادآوری کنم که درهمان سال اول، من بیش از ۶۰ مورد در این مجموعه ثبت کرده بودم!
• در چه زمانی متوجه شدید که شما مسیری فراتر از یک خبره برنامهنویس را طی کردهاید و در جایگاه چیزی شبیه یک انسانشناس جامعه هکر و فرهنگ آنها قرار گرفتهاید؟ و این موقعیت بر زندگی شما به عنوان یک هکر چه تاثیری داشته است؟
• واقعیتش را بخواهید، من این وضعیت را از مدتها پیش احساس میکردم. در واقع در سال ۱۹۹۰ یعنی زمانی که واژهنامه New Hackers Dictionary برای نخستین بار منتشر شد، من چنین احساسی داشتم. در آن زمان چه کسی میتوانست حدس بزند که این کتاب سرآغازی بر کل جریان منبعباز محسوب خواهد شد و در حقیقت چرخهای جنبش منبعباز را بهحرکت در خواهد آورد؟
• در مورد پیشرفتها و موفقیتهای خود بگویید، به کدامیک از آنها به عنوان یک افتخار یاد میکنید؟
• خوب، من بهنوعی موجبات بیداری جامعه هکرها را فراهم آوردم و کمک کردم تا این اجتماع ضمن شناختن خود، جهان را از نو اختراع کند. من اینکار را دوبار انجام دادم. یکبار با انتشار <واژهنامه جدید هکر> و یکبار با انتشار کتاب دیگرThe Cathedral and the Bazaar. من به این موارد افتخار میکنم. من نیازی به تشریح بیشتر آنکه چرا به این موارد افتخار میکنم، نمیبینم.
اپنسورس
• چطور شد که شما اصطلاح Open source را مطرح کردید؟ چرا تنها به اصطلاحی مانند Free software اکتفا نکردید؟
• بهترین پاسخ به این پرسش را میتوانید با رجوع به یکی از نخستین کارهای من که در سال ۱۹۹۸ بهنگارش درآمد، بیابید. این نوشته را میتوانید در نشانی زیر ببینید:http://www.catb.org/esr/open-source.html
• به نظر شما بزرگترین تفاوت نرمافزارOpen source و نرمافزارهای موسوم به Free Software در چیست؟
• تفاوتی در کار نیست. در واقع نرمافزارهای این دو گروه تفاوتی با یکدیگر ندارند. کاربران، مجوزها و ابزارها در هر دو مورد مشابه هستند. اگر قرار باشد بین نرمافزار open source و نرمافزارهای Free Software تفاوتی وجود داشته باشد، چنین تفاوتی در روش تبلیغ و گرایشهای عرضهکنندگان آنها نهفته است. در واقع کارکرد شما به عنوان عرضه کننده نرمافزار تفاوتی نمیکند، تفاوت در روش بیان شما نهفته است.
• احساس شما نسبت به مجوزهای نرمافزاری از نوع BSD چیست؟ لیسانسهایی که به کاربر اجازه میدهد تا از حاصل کار دیگران استفاده کرده، آنرا به هر صورت دلخواهی تغییر داده و مجدداً عرضه کند، بدون آنکه هیچگاه ناگزیر به بازپرداخت باشد؟
• اعتقاد من آن است که چنین کاربری در بلندمدت، سودی نصیبش نخواهد شد. زمانیکه شما از چنین روشی استفاده کنید، هیچگاه نخواهید توانست با گرد هم آوردن گروه کوچکی از برنامهنویسان با تعداد بسیار بیشتری از برنامهنویسان جامعه منبعباز رقابت کنید. ممکن در کوتاه مدت تصور شود که چنین مکانیسمی جواب میدهد. اما همانطور که گفتم، این روش پاسخگو نیست. به این صورت که ممکن است چنین شرکتی موفق شود با سرمایهگذاری و با خرج کردن پول زیادی در راه تبلیغات و بازاریابی و پرداختن دستمزد و موارد دیگر، موفق به جا انداختن محصول خود شود، اما در همین زمان سیستم جهانی منبعباز بهصورت یک بازخورد طبیعی نسخه منبعباز همان محصول را عرضه خواهد کرد که توسط هزاران برنامهنویس داوطلب از سراسر دنیا تهیه شده است. چنین محصولی با قیمت بسیار پایینتر، کیفیت و قابلیتهای بیشتری خواهد داشت. من تصور میکنم که اهمیت مجوزهای نرمافزاری نوع GNU copyleft ، بیش از آنکه به تأثیر بر اقتصاد و روابط رقابتی بازار مربوط باشد، بهجهت نمایش جلوهای از انتظارات جامعه برنامهنویسان اهمیت مییابد.• تعداد قابل توجهی از تكنولوژیهای نرمافزاری بر پایه محصولات منبعباز شكل گرفتهاند (خواه بهدلیل قیمت و هزینهها، و خواه بهدلیل كیفیت یا چیزهای دیگر). زمانی ریچارد استالن گفته بود كه اگر بهترین نرمافزار را تولید كنیم اما كسی علت و چرایی آن را نداند، آنگاه بازندهایم. از طرف دیگر درصورتیكه نرمافزار ما فراموش شده باشد، اما ایدههای نهفته در آن هنوز زنده باشند، آنگاه برنده محسوب میشویم. آیا شما تصور نمیكنید كه ایدههای آزادی نهفته در نرمافزارهای منبعباز در پشت انواع محصولاتی كه میتوان از این روش توسعه بهدست آورد، گم شده باشند؟
• خیر. من در این مورد با ریچارد موافق نیستم. زمانی كه او میگوید: <بیایید درباره آزادی صحبت كنیم>، من پاسخ میدهم : <بس است. بهجای اینكار سورس كد را نشان بدهید>.همیشه عمل بهتر از حرف و تبلیغات بوده است. روش كار ما بیانگر پیام ما است. من فكر میكنم ایده آزادی و رایحه شیرین اختیار، همواره بیشتر از آنكه نتیجه حرفهای زیبا در ارتباط با ایدهالها و مجردات باشند، از آنچه در عمل انجام میدهیم، ایجاد میشوند. ما نیازی به ژست گرفتن نداریم، اتكا به آنچه هستیم بسیار بیشتر از ادای دیگری را درآوردن اهمیت دارد.
• به اعتقاد شما، سیستمعاملها و دیگر نرمافزارهای منبعباز باید در انتظار چه تغییر و تحولی باشند تا بتوانند در بین كاربران غیر حرفهای، جایگاه خود را بیابند؟
• ما باید در مورد طراحی رابطهای كاربر دقت و توجه بیشتری داشته باشیم. در این مورد اخیراً در مقالهای تحت عنوان The Luxury of Ignorance اظهارنظر كردهام. راه و رسم یونیكس در همه موارد بسیار مستحكم و غنی است، اما در مورد ارتباط با رابط كاربر با مشكل اساسی مواجه هستیم. تا زمانی از مواردی مانند امنیت و پایداری و كارایی و سرعت و نظایر آن صحبت میكنیم، ما با یونیكس حكومت میكنیم، اما وقتی كه از رابط كاربر و سهولت كاربر سخن به میان میآید، ناامید و وحشتزده میشویم. از همه بدتر آن است كه بسیاری از ما حتی حساسیت و عمق ناتوانی خود را در این زمینه نمیشناسیم. من اعتقاد دارم كه ما میتوانیم در این زمینه بهتر عمل كنیم. اگرچه این مسأله نیازمند به اعمال تغییرات بنیادی است و احتمالاً منجر به ایجاد برخوردها و تناقضهای جدی خواهد شد، اما كاملاً عملی خواهد بود و اینكار برای ما بسیار سهلتر از كسی است كه گرفتار باتلاق ویندوز شده است و سعی در رفع مشكلات این سیستمعامل دارد.
• آیا تصور نمیكنید كه شركتهایی كه از منبعباز سود میبرند، باید ملزم به بازپرداخت به جامعه منبعباز بشوند؟
•(با خنده میگوید) منظورتان شركتهایی مانند ردهت، IBM و ناول است كه در محیطی خارج از جامعه منبعباز به كار توسعه نرمافزار مشغول هستند؟ واقعیت آن است كه در پرسش شما دو سؤال نهفته بود كه كوچكترین اشتباه در تعبیر و درك آنها میتواند بسیار خطرآفرین باشد. بله، من تصور میكنم كه شركتهایی كه از منبعباز تجارت سودآوری دارند، اخلاقاً مدیون جامعه منبعباز هستند. اما مخالف این مسئله هستم كه هر كسی بهخود اجازه دهد تا چنین شركتهایی را وادار به پرداخت كند. اعتقاد و شرم اجتماعی در این مورد میتواند مؤثر باشد، اما اعمال فشار در این مورد صحیح نیست.
سالها پیش در یك گردهمایی گفته بودم كه در ذهن بسیاری از مردم چنین برداشتی وجود دارد و من آنرا در آن زمان <اصل فشار> یا Pressure Principle نامیدم. بر اساس این اصل، بسیاری از مردم معتقدند كه <مدیون بودن شخص X نسبت به شخص Y > به صورت طبیعی به معنی آن است كه <گروهی از مردم بهنام Z بهدرستی بر X فشار خواهند آورد تا حق Y را بپردازد.> نكتهای كه باید به آن توجه شود آن است كه پذیرش اصل فشار، راه و مسیر كوتاهی است كه مستقیماً به جهنم ختم میشود. به این ترتیب در جهانی زندگی خواهیم كرد كه در آن مردم بهطور پیوسته در حال اختراع <وظایف اخلاقی> جدیدی هستند كه چیزی بیشتر از حكم اعمال فشار و زور برای پیشبرد اهداف نیست. من به هیچ وجه نمی خواهم در چنین دنیایی زندگی كنم و به همین جهت مخالف اعمال فشار در هر زمینهای بهجز دفاع شخصی هستم!
پارادایمها
• شما از یك سو یك آزادیخواه هستید و از طرف دیگر یك آنارشیست محسوب میشوید. این دو دیدگاه بر نگاه شما نسبت به مقوله نرمافزار رایگان در برابر منبعباز چه تأثیری دارند؟
• بینش من، تغذیهكننده اصلی بدگمانی من نسبت به مقوله نرمافزار Free است. معتقدم دلایل تجربی بسیاری برای بدگمان بودن نسبت به نرمافزار رایگان دارم. اما آنارشیست بودن من به یافتن اشكالات عملی در این زمینه كمك كرده است.
• چه مدتی است كه خود را یك آزادیخواه میدانید؟ آیا این تفكرات منجر به شكلگیری روش كار شما در برنامهنویسی و توسعه نرمافزار گردید و یا بهطور معكوس، مشاهدات شما در مدلهای توسعه نرمافزار شكلدهنده دیدگاههای شما در ارتباط با آزادی افراد بوده است؟
• این موضوع را دقیقاً بهخاطر دارم. من از سال ۱۹۸۰ به بعد عملاً یك آزادیخواه بودم. اما در آن زمان بیشتر از آنكه یك آنارشیست باشم، به Minarchism فكر میكردم و این وضع سه تا چهار سال ادامه داشت. (میتوانید به مقاله اریك ریموند در نشانی www.catb.org/esr/writings/anarchist.html مراجعه نمایید.)
اعتقادات من بر اقتصاد ارزش آزاد (Value-free) متكی است. بازارهای اقتصادی و آزادی فردی از یكدیگر تفكیك ناپذیرند و دو روی یك سكه محسوب میشوند. در این شرایط كسی از زور استفاده نمیكند. بر اساس چنین دیدگاهی، راهحلها و الگوهای غیرمتمركز اقتصادی كه در آنها هیچ فرد مشخصی سیستم را به تنهایی در كنترل و اختیار خود ندارد بهتر قابل درك خواهند بود. وضع مدل توسعه نرمافزار منبعباز(Open source) برای حامیان آزادیخواه كار دشوارتری از وضع مفهوم بازار برای آنان نیست. هر دوی این پدیدهها بازخورد طبیعی رفتار خودسرانه هستند. اما میپذیرم كه تنها یك فرد آزادیخواه میتوانست مدلمنبعباز را همان طور كه من آن را تعریف كردم، تعریف كند.
• در صورتیكه شما فرهنگ هكر را در یك چهارچوب انسانشناسی مطالعه نمیكردید، آیا تصور میكردید كه در ارتباط با فرایند توسعه نرمافزار به همین نتایج میرسیدید؟
• شاید. اما دراینصورت زبان نتیجهگیریهای من حتماً تفاوت میكرد و احتمالاً این مسئله منجر به دشوار شدن درك این مفاهیم برای افراد غیر متخصص میگشت.
• در مورد آنچه الهامبخش شما در نوشتن كتاب The Cathedral and the bazzar بوده است، صحبت كنید. چه بخشهای از این كتاب برای شما و خوانندگان جالبتر بوده است؟ كدام بخشها بیشترین جر و بحثها را برانگیخته است؟ آیا قسمتهایی وجود دارند كه خوانندگان از درك آن غافل باشند و شما آن را جالب توجه بدانید؟
• من قبلاً در نوشته بسیار مفصلی در سایت شخصیام موضوع چگونگی نوشتن این كتاب را تشریح كردهام. آن بخشهایی از كتاب كه برای خوانندگان بیشترین جذابیت را دارد، تا حد زیادی به مخاطب بستگی دارد. بسیاری از خوانندگان بخشهایی را بیشتر میپسندند كه مستقیماً به نرمافزار ارتباط دارند. اما من نامههایی از نویسندگان حرفهای دریافت كردهام كه از نثر و ایدهالیسم اجتماعیِ اثر، تعریف و تمجید كردهاند.گروه دیگری هم از مدل جدید تعاون اجتماعیِ مطرحشده در این كتاب خوششان آمده است و از من تعریف میكنند. اما جالب است كه بدانید این گروه اخیر با دریافتن آنكه من یك فردگرای آنارشیست هستم كه پاسخ طبیعی او به عقاید اوتوپیای اجتماعی، جستجوی یك هفتتیر است، چندان بر عقیده قبلیشان پافشاری نمیكنند. حقیقتش را بخواهید، كم كم دارم به این نتیجه میرسم كه ویژگی اصلی این كتاب در آن است كه به خواننده اجازه میدهد تا تفكرات خود را در آن بیابد. یكی از مهمترین مسائلی كه خوانندگان زیادی آن را نادیده گرفتهاند، پیشبینی من در ارتباط با نقش نرمافزارهای منبعباز در بازارها و تجارت نرمافزار در زمانی است كه صنایع به سمت نرخهای بازگشتی پایینتر در صنایع خدماتی گام برمیدارند.
در شركت سان
• باز گردیم به فوریه ۲۰۰۴. شما نامههای سرگشاده متعددی به شركت سان مایكروسیستمز ارسال كردهاید كه در آنها به ادعاهای این شركت در ارتباط با <دوستی با منبعباز> پرداختهاید و بهطور خاص موضوع نسخه منبعباز جاوای شركت سان را مورد بحث قرار دادهاید. آیا میتوانید موضوع را به اختصار در اینجا تشریح كنید؟ آیا پیشرفتهایی حاصل شده است؟• من مذاكرات متعددی با یكی از مقامات رده بالای این شركت در ارتباط با كمك به تدوین یك استراتژی منبعباز داشتهام. در ارتباط با این موضوع، جناحهای موافق و مخالف متعددی درون شركت سان وجود دارند و هنوز بر كسی مشخص نیست كه كدامیك از این جناحها پیروز خواهند شد. به من گفته شده كه یكی از منابع اعمال فشار قوی بر سان در ارتباط با ارائه نسخه منبعباز جاوا، از جانب سیاستهای جدید خود JCP یا Java Community Process است. بدین ترتیب تقریباً با اطمینان میتوان گفت كه نسخه كاملاً باز زبان جاوا به همراه مجموعه كتابخانههای كلاس بهزودی از طرف یكی از اعضای فعال درJCP عرضه خواهد شد.بله همانطور كه حدس میزنید در این بین نام IBM بر سر زبانها است. سان باید تصمیم خود را بگیرد.یا در برابر این فشارها مقاومت كند و یا آنكه هرچه سریعتر رهبری این پروژه را بر عهده گیرد. من هرچه در توان داشته باشم در حمایت از جناح منبعباز در درون سان بهكار خواهم بست.
• نظر شما در مورد توافقنامه جدید ۱۰ ساله میان سان و مایكروسافت چیست؟ این موضوع چه تأثیری بر نرمافزارهای منبعباز و توسعهدهندگان آن خواهد داشت؟
• تا این لحظه مشخص نشده است كه آیا اصولاً تأثیری در كار خواهد بود یا خیر. آنچه مرا نگران میكند، تسلیم شدن احتمالی سان در مورد توقف پشتیبانی این شركت از پروژه OpenOffice (تحت فشار مایكروسافت) است. هرچند كه كاملاً واضح است كه حتی در این صورت شركتهای IBM و ناول آمادهاند تا در این مسیر گام بردارند و جای خالی سان را پر كنند. مهمترین مسألهای كه در بلند مدت مشخص خواهد شد، احتمال آن است كه در این توافقنامه مایكروسافت موفق شده باشد تا رضایت سان را در توسعه سیستمعامل Blackthorn بر روی هسته سولاریس جلب كرده باشد. (Blackthorn نام رمزی سیستمعاملی بعد از سیستمعامل آینده مایكروسافت است. اینكه آیا این سیستمعامل نسخهای غیر از لانگهورن است یا خیر و یا آیا در این مورد كنایهای در كار است یا نه، بر مترجم مشخص نشد.) این موضوع امری كاملاً محتمل است و شبیه همان مانوری است كه خیلیها مانند اپل با سیستمعامل Mac OSX انجام دادهاند كه امكان اجرای ویندوز را بهصورت مجموعهای از كتابخانهها و یا روی یك لایه شبیهسازی شده، بر روی هسته یونیكس فراهم میكند. در مورد آنكه سیاستگذاران استراتژیك و ارشد مایكروسافت ناجوانمرد هستند یا نه بحثهای زیادی در جریان است. اما در آنكه آنها احمق هستند، كسی شك ندارد.همانطور كه كرمهای نرمافزاری مانند Sasser یا Netsky بهما یادآوری میكنند، معماری و CodeBase ویندوز یك فاجعه است. مایكروسافت باید راهی برای خلاصی از این مسیر بیابد. مایكروسافت میتواند در حالی كه هنوز ویندوز را بهصورت Closed-source نگاه دارد، به یونیكس بپیوندد. این راه هوشمندانهترین راهحلی است كه من میتوانم با توجه به محدودیتها و نیازمندیهای آنان تصور كنم.
• اخیراً مدیرعامل شركت JBOSS ، مارك فلوئری، از سان در بسته نگاه داشتن جاوا پشتیبانی كرده و بر خلاف نظرات شما در مورد آنكه سان باید جاوا را منبعباز كند، از موقعیت سان دفاع كرده است. در این مورد توضیح دهید.
• برداشت من چنین است كه مارك تصور میكند كه جاوا بهصورت فعلی (یعنی بسته) او را كمتر در معرض رقابت قرار میدهد. البته این موضوع برای او یك مزیت است، اما برای مشتریان مناسب نخواهد بود. این مورد مسأله مهمی است كه مشتریان باید به آن توجه داشته باشند.
• از دیدگاه منبعباز (و بر خلاف زاویه دید نرمافزارFree) اصولاً چرا به یك سكوی كامل جاوا نیاز داریم؟
• این مسأله از این جهت مهم است كه مانع از انجام حجم زیادی از كارهای تكراری در مواجهه اجباری با پیادهسازیهای متعدد و ناسازگار خواهد شد. ما كارهای بسیار مهمتری پیشرو داریم كه زمان و انرژی خود را معطوف آنها كنیم.
• آیا در اختیار داشتن یك نسخه GPL شده از ماشین مجازی جاوا JVM مانند Kaffe به بحث منبعبازشدن جاوا كمك میكند و یا آنكه این مسأله را تضعیف میسازد؟
• تصور میكنم كه این موضوع كمی فشارها را بر سان برای باز كردن جاوا بیشتر خواهد كرد. اما این مقدار به اندازهای نیست كه بعضی از جناحهای ایدهآل گرای ما دوست دارند. آنچه ما بدان نیاز داریم چند نسخه ماشین مجازی جاوا یا كتابخانه در رقابت با یكدیگر نیست، ما در انتظار یك نسخه ماشین مجازی جاوا هستیم كه قابل انتقال به سكوهای گوناگون باشد.
• آیا بحث منبعباز شدن جاوا كاری معقول و مفید است و یا آنكه این مسأله باید بهخاطر جنبش منبعباز انجام شود؟
• من تصور میكنم كه اگر سان این كار را با میل و رغبت كامل و بهصورت داوطلبانه و در زمان مناسب انجام ندهد، حتماً شركت دیگری مانند IBM پیدا خواهد شد كه پا به میدان خواهد گذاشت و این كار را خواهد كرد. بدین ترتیب اختیار و كنترل زبان جاوا از دستان سان خارج خواهد شد و این مسأله به موقعیت رهبری سان در حوزه جاوا و نتیجتاً بر بازار سان تأثیر منفی برجای خواهد گذاشت. جاسوسان من گزارش میدهند كه پیشرفتهای اخیر در جامعه جاواكاران JCP این مسأله را به امری اجتناب ناپذیر مبدل ساخته است كه حداكثر میتواند یكسال بهدرازا بكشد. در نتیجه در پاسخ شما باید عنوان كنم كه بله، برای منبعباز ساختن جاوا از سوی سان دلایل عقلانی كافی وجود دارد.
• سان در پاسخ به نامه نخست شما چنین نوشته بود: <ما منبعباز را بهتر از هر كس دیگری درك میكنیم. IBM فقط تظاهر به آمادگی به حركت در این مسیر میكند. اما هنوز مانند یك شركت سنتی رفتار میكند.> آیا شما پاسخی برای سان دارید و یا آنكه در این مورد حق را به سان میدهید؟
• سان اكثراً بیشتر از آن كه عمل كند، حرف میزند. اخیراً حتی حرفهای متقاعد كنندهای هم نمیزند. مدیریت جدید آنها، جاناتان شوارتز بهتازگی با ادعاهای عجیب و غریب و احمقانه در مورد اختصاصی شدن ردهت خود را بهخوبی معرفی كرده است.
• آیا میزكار جاوای جدید سان، اگرچه تحت لینوكس نوشته شده است، واقعاً برای جنبش منبعباز امری مفید تلقی نمیشود؟
• هر اقدامی كه به گسترش لینوكس كمك كند، امری مثبت است. من با خوشحالی از این اقدام سان تشكر میكنم. حداقل خاصیت اینكار در آن است كه این عمل سان باعث به درازا كشیدن مباحث مطرح شده اخیر در سان خواهد شد.
• سان برای آنكه اثبات كند كه نهایتاً به منبعباز خواهد پیوست، چهكار میتواند بكند؟
• كافی است كه JRE و كتابخانههای كلاس جاوا را باز كند.
رویدادهای دیگر
• نظر شما در ارتباط با تصمیم ضدانحصار اخیر اتحادیه اروپا در برابر مایكروسافت چیست؟
• من اصولاً هیچ انتظاری از دولتها ندارم. نتیجتاً در این موارد نه ناراحت میشوم و نه خوشحال. به همان دلیلی كه هیچگاه انتظار نداشتم نتیجه دادگاه ضدانحصار در آمریكا منجر به تغییراتی بشود، تصور نمیكنم كه تصمیم اخیر اتحادیه اروپا نیز منجر به ایجاد تغییر و تحولی بشود. در هر صورت مایكروسافت پی به قیمت اتحادیه اروپا خواهد برد، به همان ترتیبی كه آنها قیمت دادگاههای آمریكایی را یافتند. در نهایت نتیجه كلی آن خواهد بود كه اروپاییان، طرف مغبون معاملهای خواهند بود كه در آن مقداری از آزادی خود را در برابر جاری شدن قانون ضدانحصار در سرزمین خود پرداختهاند، بدون آنكه از مزایای آن بهرهای برده باشند. تقریباً تمام موارد دخالت و شفاعت دولتها در امور بازار در همه كشورها به چنین حالتهایی ختم میشوند.
• شما نقش و تأثیر انفجار دات كام و همچنین بحران آنرا در افزایش و كاهش تعداد هكرها برای مشاركت در توسعه پروژههای نرمافزاری منبعباز، چگونه ارزیابی میكنید؟
• برخلاف انتظار، من تأثیر این موضوع را بسیار كم میدانم. توجه به آمار فراخوانهای سایت Freshmeat (سایت پشتیبان پروژههای نرمافزاری منبع باز به نشانی www.freshmeat.net) نشاندهنده این واقعیت است كه منحنی رشد در قبل و بعد از چنین فراز و نشیبهای اینترنتی تقریباً همان نرخ را نشان میدهند.
من علت چنین پدیدهای را در آن میدانم كه نیروهای اقتصادی سوقدهنده جهان به سمت نرمافزارهای منبعباز، به اندازهای عمیق، ساختیافته و درونزا هستند كه تحت تاثیر پدیدههای سطحی نظیر بالا و پایین رفتن ارزش سهام واقع نمیشوند.
درباره با لینوكس
• شما چگونه با لینوس توروالدز آشنا شدید؟ او چه شخصیتی دارد؟
• در سال ۱۹۹۶ در اولین و آخرین كنفرانس نرمافزارهای قابل توزیع مجدد و آزاد با هم آشنا شدیم. ما قبل از این تاریخ با پستالكترونیك مكاتبه داشتیم. در نخستین ملاقات قرار گذاشته بودیم تا یك نسخه از كتاب فرهنگ هكر را با یك CD معاوضه كنیم. اولین كلماتی كه در آن دیدار بهزبان آوردم چنین بود: <متاسفم لینوس، من فراموش كردم كتاب را بیاورم.> او نیز در پاسخ چنین گفت: <مشكلی نیست، من هم فراموش كردم CD را بیاورم.>• شما مشخصاً به كدام بخشهای لینوكس میتوانید اشاره كنید و بگویید كه: <من در اینجا تغییرات بنیادی ایجاد كردهام؟>
• بخشهای بسیار زیادی ازEmacs . در واقع بسیاری از كاربران این موضوع را نمیدانند. اما من هم CVS این برنامه را طراحی كردهام و هم رابطهای اشكالزدایی GNU آنرا نوشتهام. من فكر میكنم كه سهم كدهای من در كتابخانههای نرمافزاری این برنامه، بهجز خود RMS بیشتر از هر كس دیگری است. Fecthmail نرمافزار دیگری كه است نوشتهام و در مجموعههای لینوكس گنجانده میشود. كتابخانه courses بخش دیگری است كه من پنج سال نگهدارنده (Maintainer) آن بودهام و در حال حاضرlibungif نامیده میشود. بخش قابل توجهی از یك كتابخانه PNG هم وجود دارد كه كار من بوده است و موارد خرده ریز دیگر. از این به بعد در هر بار كار با CVS و یا در هر جلسه GDB با Emacs ، بهیاد من باشید.
• شخصاً كدامیك از توزیعهای لینوكس را بیشتر ترجیح می دهید و از آن استفاه میكنید.
• لینوكس فدورا
• با گسترش كاربرد لینوكس، آیا ممكن است روزی این سیستمعامل هدف ویروسها واقع شود؟
• شاید. اما معماری امنیتی یونیكس این مسأله را بسیار دشوار كرده است. من شخصاً نگرانی از این بابت ندارم.
برای سرگرمی
• بسیاری از خوانندگان مایلند بدانند سیستم مورد استفاده در منزل شما چه شكلی است؟
• برای دانستن این موضوع میتوانید به نشانی /www.catb.org/esr/writings/ultimate-linux-box مراجعه نمایید.
• تاكنون دشوارترین و پیچیدهترین پروژه كدنویسی شما چه بوده است؟
• احتمالاً دشوارترین یا پیچیدهترین پروژه چند سال اخیر من، نرمافزارdoclifter بوده است. این نرمافزار برنامهای است كه با استفاده از تركیبی از تكنولوژی كامپایلر و دانش شهودی (Heuristies) برای ترجمه متن صفحات راهنمای یونیكس (unix man pages) و همچنین ماكروهای troff ، به فایلهای ساختیافته XML بهكار برده میشود. اینكار تا مدتها امری غیرممكن انگاشته میشد و تصور میرفت كه برای اینكار و تفكیك آیتمها، به توانایی و شعور انسانی نیاز خواهد بود، كه من موفق به انجام آن شدم.
• هیچ طرحی برای آغاز كتاب دیگری در آینده نزدیك، در سر میپرورانید؟
• به فكر كار بر روی كتابی هستم كه در آن به بحث مهندسی قابلیت استفاده برای برنامهنویسان یونیكس بپردازم. همچنین خود را برای ویرایش چهارم كتاب فرهنگ هكر آماده میكنم.
• Vi را ترجیح میدهید یا Emacs را؟
Emacs را، اگرچه با Vi هم بسیار راحت هستم و هر از چندی در زمانهایی كه پشت سیستمخود قرار نگرفتهام، از آن برای كارهای كوچك استفاده میكنم.
• چه شباهتی بین در اختیار داشتن یك جواز استفاده از اسلحه شكاری و جواز ازدواج وجود دارد؟
• آها، شما بهدنبال آن جریان هستید؟ (خواننده محترم، مصاحبهكننده بر اساس سابقه آشنایی كه با من دارد، این سؤال را به این شكل طرح كرده است.)در سال ۱۹۹۶ من و همسرم Cathy ، برای دریافت جواز ازدواج به دادگستری مراجعه كردیم. در مدتی كه آنجا بودیم و همینطور فرمها را یكی بعد از دیگری پر میكردیم. دست آخر زمانی كه داشتیم از دادگستری خارج میشدیم، متوجه شدیم كه علاوهبر جواز ازدواج، هر یك از ما یك جواز حمل اسلحه گرم نیز در دست داریم!مأموری كه جلوی در ایستاده بود، بلافاصله فرمهای حمل اسلحه را در دستمان تشخیص داد و در حالی كه به نوبت به فرمها ، من و كتی و مجدداً به فرمها، من و كتی نگاه میكرد، با لحن دلسوزانهای گفت: <حواستان را جمع كنید، برای پشیمانی هیچ وقت دیر نیست!>
پینوشت
آزادیخواهی فلسفهای است كه طرفدار دولت محدود و حامی حقوق شهروندان است. طرفداران این فلسفه بر این باورند كه افراد باید آزاد و مختار به انجام هر آنچه تمایل دارند باشند. محدوده آزادی تعریف شده در این فلسفه تا جایی است كه آزادی فردی منجر به نقض آزادی فرد دیگری در همان جامعه نباشد. تا اینجا این فلسفه با بسیاری از دیگر عقاید امروزی همخوانی دارد. اما تفاوتهای این فلسفه با فلسفههای دیگر زمانی آشكار میشود كه تعریف دقیقتری از <حق> ارائه شود. از دیدگاه این فلسفه، چیزی بهنام حقوق مثبت (Positive Rights) مانند غذا، سلامتی یا سرپناه وجود ندارد. تنها حقوق منفی (Negative Rights) مانند تعدی نكردن یا دزدی نكردن، در این فلسفه معنی مییابد. حامیان این فلسفه بر این باورند كه استفاده از زور و فشار برای حفظ چنین حقوقی در سطح فردی و احتماعی معنی دارد و مشروعیت مییابد.- آنارشیستم اصطلاح متداولی است كه برای توصیف بسیاری از فلسفهها و جنبشهای اجتماعی بهكار برده میشود كه حامی حذف سلسله مراتب اجتماعی هستند. این دسته از فلسفهها از اصطلاح آنارشی برای توصیف اجتماعی مبتنی بر همكاری داوطلبانه شهروندان آزاد، استفاده میكنند. تفكر آنارشیست فلسفی به هیچ وجه مدافع آشوب و بینظمی نیست، بلكه از این اصطلاح برای ارجاع به یك رابطه انسانی كه بهطور عمدی گزینش شده است، بهره میبرد. - Minarchism، اشاره به تفكری دارد كه بر اساس آن دولت باید تا حد امكان كوچك باشد. بسیاری از حامیان این فلسفه خود را بخشی از تفكر Liberatarian میدانند و ادعا میكنند كه مینارشی ادامه فلسفه لیبرال كلاسیك است. مینارشیسم از این دیدگاه در برابر آنارشیسم قرار میگیرد و بر سادگی امور تأكید دارد.
منبع : ماهنامه شبکه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست