جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ارسطو و سربات


ارسطو و سربات
ارسطو، دانشمند معروفی بود که همه دنیا، او را می شناختند. حکیمان و طبیبان مختلف، از هر گوشه ی دنیا می آمدند و از او چیزی یاد می گرفتند. در آن زمان طبیبی بود به نام سربات که در هند زندگی می کرد. او هم بسیار معروف بود. سربات در شهر خود طبابت می کرد و در کار خود بسیار ماهر بود. او می دانست که ارسطو استاد عمل جراحی است.
روزی سربات به طور ناشناس از هندوستان به یونان رفت. او ارسطو را پیدا کرد و مدتی به عنوان شاگرد در کنار او مشغول به کار شد. سربات از علم و دانش خود چیزی به ارسطو نمی گفت و همیشه وانمود می کرد که هیچ علمی ندارد. او می خواست به راحتی روش معالجه کردن و جراحی ارسطو را یاد بگیرد.
شبی، مردی خوابیده بود و هزارپایی از راه گوش او به مغز سرش رسیده بود. آن مرد، تا مدتی در عذاب بود و عاقبت پیش ارسطو آمد و درد خود را گفت. ارسطو گفت: « باید تو را عمل جراحی کنم، اما ممکن است جان خود را از دست بدهی؛ البته امکان هم دارد که زنده بمانی. اگر خودت اجازه بدهی و بزرگترهای تو، به این عمل جراحی رضایت بدهند، کار خود را با دقت انجام خواهم داد، شاید که از این بلا نجات پیدا کنی.»
با این قول و قرار، ارسطو بیمار را به خانه خود برد و دارویی به او داد. آن مرد دارو را خورد و بیهوش شد. ارسطو دست به کار شد. استخوان کاسه سر او را با چاقویی مخصوص باز کرد و به مغزش رسید و هزارپا را دید. هزارپا تمام پاهای خود را در مغز آن مرد فروبرده بود واز جای خود تکان نمی خورد.
ارسطو خواست که با انبری آن را بردارد، اما سربات که از سوراخ در نگاه می کرد، فریاد زد: «استاد! مواظب باش. کارت تا اینجا درست بود، اما اگر آن هزارپا را با انبر برداری، پرده روی مغز، بر اثر کشیده شدن پاهای جانور، پاره خواهد شد. آن وقت کار تو به نتیجه ای نخواهد رسید.»
سربات وارد اتاق شد و گفت: « ای استاد! دستور بده تا سوزن جوالدوزی را در آتش داغ کنند، آنگاه، سوزن داغ را بر پشت هزارپا بگذار تا از حرارت آن پاهای خود راجمع کند و از مغز جدا شود. آن وقت آن را بگیر و خارج کن.»
ارسطو به مهارت و هوش سربات، آفرین گفت و از دقت او تعجب کرد. او درست همان کاری را کرد که سربات گفته بود. طولی نکشید که جانور را از مغز سر جدا کرد و استخوان جمجه را سر جای خود گذاشت و با داروهای مخصوص، روی زخم را پوشاند.
زخم سر بیمار کم کم خوب شد و مرد پس از مدتی سلامتی خود را به دست آورد. ارسطو نیز سربات را با احترام زیاد به هندوستان روانه کرد.
منبع : واحد مرکزی خبر