سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
تجربیات ۵ ساله ما از عراق
متن زیر ترجمه یادداشت فرانسیس فوکویاما تئوریسین مطرح علوم سیاسی است درباره آنچه که دولت آمریکا در آینده باید بدان عمل کند. این یادداشت از آن رو مهم است که فوکویاما از حامیان نومحافظهکاران در عراق بود و حالا او این چنین از تغییر تاکتیک و بیاثر شدن جنگ پیشگیرانه صحبت میکند. دستورالعمل او برای دولتمردان امریکا در قبال ایران که در انتهای متن آمده نیز خواندنی است .
حمایت قوی از تهاجم به عراق به فاجعه تبدیل شده است اما اکنون آنها میخواهند همه این کارها را دوباره در مورد ایران تکرار کنند. امروزه آمریکا هزینه تقریبا زیادی را در مقایسه با سایر کشورهای جهان برای تشکیلات نظام خود صرف میکند. بنابراین تامل و تعمق در این خصوص ارزش آن را دارد که دریابیم چرا بعد از تقریبا چهارسال تلاش و از دست دادن زندگی هزاران آمریکایی و هزینهای معادل تقریبا نیم تریلیون دلار، آمریکا در آرام کردن یک کشور کوچک با جمعیتی معادل ۲۴ میلیون نفر و کمتر از آن و هدایت آن به چیزی که تقریبا شبیه یک دموکراسی موفق باشد، ناکام مانده است.
یک پاسخ آن است که ماهیت سیاست بین الملل در آغاز دهه نخست قرن بیستم به شیوههای گوناگونی تغییر کرده است. جهان امروز، دست کم در متوقف کردن بی ثباتی که از شمال آفریقا جریان یافته و به سراسر خاورمیانه، صحرای آفریقا و آسیای مرکزی کشیده شده است ناکام مانده و بوسیله شماری از دولتهای ضعیف و بعضا شکست خورده و بوسیله بازیگران فراملی که قادر به تردد آسان و روان از مرزهای بین المللی هستند، شناخته میشود.
کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان، سومالی، فلسطین و تعداد زیاد دیگری از کشورها قادر به اعمال کنترل حاکمیت بر تمام سرزمینهای خود نیستند و قدرت و نفوذ را به احزاب سیاسی مانند حزب الله در لبنان، گروههای تروریستی مانند القاعده یا سایر جناحهای فرقه گرا و قومی در نقاط دیگر واگذار کردهاند.
دکترین نظامی آمریکا بر استفاده از نیروی فوقالعاده و قاطع، استفاده و کاربرد ناگهانی و کوبنده برای سرکوب دشمنان استوار است. اما در جهانی که شورشیان و شبه نظامیان به طور غیرقابل رویت در میان جمعیت غیرنظامی مستقر شدهاند، استفاده از نیروی سرکوبگر تقریبا دارای نتیجه معکوس است. این امر دقیقا مردمی را گریزان میکند که باید شکافی را با هسته اصلی مبارزان ایجاد کنند و باعث میشود که توانایی نیروهای سرکوبگر برای عملیات آزادنه نادیده گرفته شود. این نوع از عملیات ضد شورش نیاز به سرکوب شبه نظامیان و تروریستهای فراملی دارد که اهداف سیاسی خود را مقدم بر اقدام نظامی میدانند.
درس دیگری که باید از پنج سال گذشته آموخت این است که جلوگیری از جنگ، نمیتواند پایهای برای استراتژی طولانی مدت عدم اشاعه سلاحهای هستهای باشد.
دکترین بوش در استفاده از جنگ پیشگیرانه علیه عراق قرار بود به عنوان وسیلهای جهت بیان هزینههای ملموس برای کشورهای در آستانه هستهای شدن باشد.
متاسفانه این هزینهها برای خود آمریکا بسیار بالاست که در واقع درس عبرت دیگری را آموخته است: به این معنی که، اثرات قدرت بازدارندگی متعارف آمریکا برای کشوری که در آستانه هستهای شدن است کم شده است.
درس آخری که باید از جنگ عراق گرفت این است که دولت کنونی آمریکا در اداره سیاست روزانه خود بسیار بی کفایت و نالایق ظاهر شده است. یکی از چیزهایی که در رابطه با اقدامات دولت بوش میباشد این است که چقدر بد و نامناسب اهداف بلندپروازانه و جاه طلبانهای که در عراق برای خود تدارک دیده بود را اجرا کرده است.
در عراق، دولت بوش با توجه به بینظمی موجود با پشتکار و استقامت عمل کرده است. آمریکا در سازماندهی موثر به حوادث کلیدی عراق مانند انتقال حاکمیت به عراقیها در ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ یا انتخابات ۳۰ ژانویه ۲۰۰۵ موفق عمل کرده است. اما در آموزش نیروهای عراقِی، در انتصاب سفیر، در اقدام شایسته برای پیمانکاران ناکام مانده است. افزون بر همه اینها، برای مسئول نگهداشتن مقاماتی که بیشتر در برابر آنها پاسخگو باشند، شکست خورده است.
این نوع از فقدان کارآیی و سیاست عملیاتی؛ هر زمانی میتواند در تئوری پیدا شود اما پیامدهای کوتاه مدت مهمی برای استراتژی بزرگ آمریکا دارد. نظریه پردازان نومحافظه کار اعمال قدرت آمریکا را یک هژمونی خیرخواهانه در جهان میدانند که از قدرت خود خردمندانه استفاده میکند و به طور قطعی بامشکلاتی مانند تروریسم، اشاعه سلاحهای هستهای، کشورهای شرور و سوء استفاده از حقوق بشر برخورد خواهد کرد.
این ناکامی و شکست برای عبرت گرفتن از عراق در مباحثات نومحافظه کاران برای چگونگی برخورد با رشد قدرت منطقهای ایران و برنامه هستهای آن آشکار شده است. ایران امروز، چالشهای عظیمی برای آمریکا و به همان نسبت برای دوستان آمریکا در خاورمیانه ایجاد کرده است. برخلاف القاعده؛ ایران یک کشور است که ریشههای تاریخی عمیقی دارد(برخلاف عراق) و در نتیجهی افزایش قیمت انرژی از وضع مالی خوبی برخوردار شده است.
این کشور تحت حاکمیت یک رژیم اسلامی تندرو قرار دارد(!) که بویژه از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد در ژوئن ۲۰۰۵ به یک سمتگیری تهاجمی و عدم تساهل نگران کننده تغییر جهت داده است. آمریکا به طور ناخواسته با حمله به صدام و نابود کردن رژیم بعثی به عنوان یک وزنه تعادل و به قدرت رساندن احزاب شیعی طرفدار ایران به خیزش منطقهای ایران کمک کرده است.
به طور منطقی روشن است که علیرغم تاکید بر اینکه برنامه هستهای ایران تنها برای مقاصد صلح آمیز میباشد ایران خواستار سلاحهای هستهای است. انرژی هستهای برای کشوری که اکنون بخشی از ذخایر بزرگ نفت جهان را در اختیار دارد از منطق کمی برخوردار است در مقابل این حس را ایجاد میکند که این امر مبتنی بر برنامه سلاحهای هستهای است. این امر برای ایرانیان کاملا عقلانی است که نتیجهگیری کنند آنها با بمب هستهای در امان خواهند بود تا بدون آن.
طرح نقشهای، جهت مذاکره به منظور پایان دادن به برنامه ایران آسان است اما دشوارتر از آن اتخاذ یک استراتژی جایگزین است. استفاده از قوه قهریه به نظر خیلیها نامطبوع و ناپسند است. آمریکا به طور جدی بر موضع خود جهت حمله و اشغال کشور دیگری بویژه کشوری که سه برابر عراق میباشد ایستاده است. این حمله ممکن است که هوایی باشد اما نتیجه آن تغییر رژیم نخواهد بود بلکه صرفا یک راه طولانی مدت جهت توقف برنامه سلاحهای کشتار جمعی است.
اعتماد به این مسئله دشوار است که اطلاعات آمریکا درباره تاسیسات هستهای ایران بهتر از مورد عراق باشد. یک حمله هوایی احتمالا سبب حمایت از رژیم ایران خواهد شد تا سرنگونی آن و منجر به تحریک تروریستها و حمله به تاسیسات آمریکا و دوستانش در سراسر جهان می گردد. در نتیجه امریکا به همراه تنها متحد خود یعنی اسرائیل حتی بیش از جنگ عراق منزوی خواهد شد.
نه این ملاحظات و نه شکست کامل در عراق، مانع نومحافظه کاران برای عدم حمایت از اقدام نظامی علیه ایران نخواهد شد.
برخی تاکید میکنند که ایران تهدید بزرگتری از عراق را تحمیل میکند، غافل از این حقیقت که حمایت پرشور آنها از تهاجم به عراق منجر به تخریب اعتبار آمریکا و تضعیف توانایی آن برای انجام اقدامات قویتری علیه ایران شده است.
من معتقدم که دلایلی برای اینکه کمتر رعب آور و ترس آفرین باشیم وجود دارد. ایران یک کشور با حق دفاع از خود است. لذا ایران باید به وسیله سایر کشورهایی که دارای سلاحهای هستهای هستند بازداشته شود. ایران یک قدرت منطقهای است نه جهانی. ایران همانگونه در گذشته اعلام کرده بود اهداف ایدئولوژیکی تندروانهای دارد، اما هرگاه منافع ملی آن محصور شد کمتر بر اساس آن عمل کرده است. روند تصمیم گیری آن نشان میدهد که نه تنها یکسان و یکنواخت نیست بلکه تحت کنترل نیروهای افراطی نمیباشد.
به نظر من چیزی که سند قابل توجه در بحث نومحافظه کاران در قبال ایران میباشد این است که فرضیات و لحن کلی بحث آنها در مقایسه با بحثهایشان در خصوص عراق در سال ۲۰۰۳ تغییری نکرده است و این امر با توجه به تحولات لحظه به لحظه در پنج سال گذشته ناشی از ناکامی سیاستهای مورد حمایت خود نومحافظه کاران است . آنچه ممکن است تغییر کند تمایل مردم به گوش دادن به سخنان آنان است.
پژوهشگر: فرانسیس فوکویاما
منبع:سایت ایران ۱۴۰۴
منبع:سایت ایران ۱۴۰۴
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست