جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
حمله به خانه حضرت
«و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی» (علی علیه السلام)
خانه عایشه ماتمكده است.علی (ع) ،فاطمه، عباس، زبیر، فرزندان فاطمه حسن، حسین، دختران او زینب و ام كلثوم اشك میریزند. علی با همكاری اسماء بنت عمیس مشغول شست و شوی پیغمبر است. در آن لحظههای دردناك بر آن جمع كوچك چه گذشته است؟ خدا میداند. كار شستشوی بدن پیغمبر تمام شده یا نشده، بانگی بگوش میرسد: الله اكبر.
علی به عباس:
عمو. معنی این تكبیر چیست؟
معنی آن اینست كه آنچه نباید بشود شد (۱) .
دیری نمیگذرد كه بیرون حجره عایشه همهمه و فریادی بگوش میرسد. فریاد هر لحظه رساتر میشود:
بیرون بیائید!بیرون بیائید!و گرنه همهتان را آتش میزنیم!دختر پیغمبر بدر حجره میرود.در آنجا با عمر روبرو میشود كه آتشی در دست دارد.
عمر!چه شده؟چه خبر است؟
علی،عباس و بنی هاشم باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت كنند!
كدام خلیفه؟ امام مسلمانان هم اكنون درون خانه عایشه بالای جسد پیغمبر نشسته است.
از این لحظه امام مسلمانان ابوبكر است. مردم در سقیفه بنی ساعده با او بیعت كردند. بنی هاشم هم باید با او بیعت كنند.
و اگر نیایند؟
خانه را با هر كه در او هست آتش خواهم زد مگر آنكه شما هم آنچه مسلمانان پذیرفتهاند به پذیرید.
عمر. میخواهی خانه ما را آتش بزنی؟
آری (۲).
این گفتگو به همین صورت بین دختر پیغمبر و صحابی بزرگ و مهاجر و سابق در اسلام صورت گرفته است یا نه، خدا میداند.
اكنون كه مشغول نوشتن این داستان هستم، كتاب ابن عبد ربه اندلسی (عقد الفرید) و انساب الاشراف بلاذری را پیش چشم دارم. داستان را چنانكه نوشته شد از آن دو كتاب نقل میكنم. بسیار بعید و بلكه ناممكن مینماید چنین داستانی را بدین صورت هواخواهان شیعه یا دستههای سیاسی موافق آنان ساخته باشند، چه دوستداران شیعه در سدههای نخستین اسلام نیروئی نداشته و در اقلیت بسر میبردهاند. چنانكه میبینیم این گزارش در سندهای مغرب اسلامی هم منعكس شده است، بدین ترتیب احتمال جعل در آن نمیرود. در كتابهای دیگر نیز مطالبی از همین دست، ملایمتر یا سختتر، دیده میشود. طبری نویسد: انصار گفتند ما جز با علی بیعت نمیكنیم. عمر بن خطاب به خانه علی (ع) رفت، طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران در آنجا بودند. گفت به خدا قسم اگر برای بیعت با ابو بكر بیرون نیایید شما را آتش خواهم زد. زبیر با شمشیر كشیده بیرون آمد پایش لغزید و به رو در افتاد. مردم بر سر او ریختند و او را گرفتند. (۳)
راستی در آن روز چرا چنین گفتگوهائی بین یاران پیغمبر در گرفت؟ اینان كسانی بودند كه در روزهای سخت به یاری دین خدا آمدند. بارها جان خود را بر كف نهاده به كام دشمن رفتند. چه شد كه به زودی چنین بجان هم افتادند؟.
علی و خانواده پیغمبر چه گناهی كرده بودند كه باید آنان را آتش زد. بر فرض كه داستان غدیر درست نباشد، بر فرض كه بگوئیم پیغمبر كسی را به جانشینی نگمارده است، بر فرض كه بر مقدمات انتخاب سقیفه ایرادی نگیرند، سر پیچی از بیعت در اسلام سابقه داشت-بیعت نكردن با خلیفه گناه كبیره نیست. حكم فقهی سند میخواهد. سند این حكم چه بوده است؟ آیا این حدیث را كه از اسامه رسیده است مدرك اجتهاد خود قرار داده بودند. لینتهین رجال عن ترك الجماعهٔ او لاحرفن بیوتهم (۴)
بر فرض درست بودن روایت از جهت متن و سند، آیا این حدیث بر آن جمع قابل انطباق است؟ این حدیث را محدثان در باب صلوهٔ آوردهاند.
پس مقصود تخلف از نماز جماعت است. از اینها گذشته آن همه شتاب در برگزیدن خلیفه برای چه بود؟ و از آن شگفتتر،آن گفتگو و ستیز كه میان مهاجر و انصار در گرفت چرا؟
آیا انصار واقعه جحفه را نمیدانستند یا نمیپذیرفتند؟ آیا میتوان گفت از صد هزار تن مردم یا بیشتر كه در جحفه گرد آمدند و حدیث غدیر را شنیدند هیچیك از مردم مدینه نبود، و این خبر به تیره اوس و خزرج نرسید؟.
از اجتماع جحفه سه ماه نمیگذشت. رئیس تیره خزرج كه خود و كسان او صمیمانه اسلام و پیغمبر اسلام را یاری كردند، چرا در آن روز خواهان ریاستشدند؟ و چرا به مصالحه با قریش تن در دادند و گفتند از ما امیری و از شما امیری ؟مگر امارت مسلمانان را چون ریاست قبیله میدانستند؟.
چرا این مسلمانان غمخوار امت و دین، نخستبه شستشو و خاك سپردن پیغمبر نپرداختند؟ شاید چنانكه گفتیم میترسیدند فتنه برخیزد. ابوسفیان در كمین بود. ولی چرا از بنی هاشم كسی را در آن جمع نخواندند؟ آیا ابوسفیان و توطئه او برای اسلام آن اندازه خطرناك بود كه چند ساعت هم نباید از آن غفلت كرد؟ ابوسفیان در آن روز كه بود؟ حاكم دهكده كوچك نجران؟ اگر اوس، خزرج مهاجران و تیرههای هاشمی و بنی تمیم و بنی عدی و دستههای دیگر با هم یكدست میشدند، ابوسفیان و تیره امیه چكاری از پیش میبردند؟ و چه میتوانستند بكنند؟ هیچ! آیا بیم آن میرفت كه اگر امیر مسلمانان به زودی انتخاب نشود پیش آمد ناگواری رخ خواهد داد؟ در طول چهارده قرن یا اندكی كمتر صدها بار این پرسشها مطرح شده و بدان پاسخها دادهاند. چنانكه در جای دیگر نوشتهام این پاسخها بیشتر بر پایه مغلوب ساختن حریف در میدان مناظره است، نه برای روشن ساختن حقیقت. به نظر میرسد در آن روز كسانی بیشتر در این اندیشه بودند كه چگونه باید هر چه زودتر حاكم را برگزینند و كمتر بدین میاندیشیدند كه حكومت چگونه باید اداره شود (۵) و به تعبیر دیگر از دو پایهای كه اسلام بر آن استوار است (دین و حكومت) بیشتر به پایه حكومت تكیه داشتند. گویا آنان پیش خود چنین استدلال میكردند: چون تكلیف حكومت مركزی معین شد و حاكم قدرت را به دست گرفت دیگر كارها نیز درستخواهد شد. درست است و ما میبینیم چون مدینه توانست وحدت خود را تامین كند، در مقابل مرتدان ایستاد. و آنان را سر جای خود نشاند. و پس از فرو نشاندن آشوب داخلی آماده كشور گشائی گردید. ولی آیا اصل حكومت و انتخاب زمامدار را میتوان از دین جدا ساخت؟ بخصوص كه شارع اسلام خود این اصل را تثبیت كرده باشد؟ به هر حال نزدیك به چهارده قرن بر این حادثه میگذرد. آنان كه در آن روز چنان راهی را پیش پای مسلمانان نهادند، غم دین داشتند یا بیم فرو ریختن حكومت را نمیدانم.
شاید غم هر دو را داشتند و شاید پیش خود چنین میاندیشیدند كه اگر شخصیتی برجسته، عالم پرهیزگار، و از خاندان پیغمبر، آن اندازه تمكن یابد كه گروهی را راضی نگاهدارد ممكن است در قدرت حاكم تزلزلی پدید آید. این اشارت كوتاه كه در تاریخ طبری آمده باز گوینده چنین حقیقتی است:
«پس از رحلت دختر پیغمبر، چون علی (ع) دید مردم از او روی گرداندند، با ابو بكر بیعت كرد» (۶)
آری چنانكه فرزند علی گفته است
«مردم بنده دنیایند...چون آزمایش شوند، دینداران اندك خواهند بود.»
چنانكه در جای دیگر نوشتهام، من نمیخواهم عاطفه گروهی از مسلمانان جریحهدار شود، نمیخواهم خود را در كاری داخل كنم كه دستهای از مسلمانان برای خاطر دین یا دنیا خود را در آن در آوردند. (۷) آنان نزد پروردگار خویش رفتهاند، و حسابشان با اوست. اگر غم دین داشتهاند و از آن كردارها و رفتارها خدا را میخواستهاند، پروردگار بهترین داور است. اما سخن شهرستانی سخنی بسیار پر معنی است كه «در اسلام در هیچ زمان هیچ شمشیری چون شمشیری كه به خاطر امامت كشیده شد بر بنیاد دین آهیخته نگردید.» (۸) باز در جای دیگر نوشتهام كه اگر نسل بعد و نسلهای دیگر، در اخلاص و فداكاری همپایه مهاجران و انصار بودند امروز تاریخ مسلمانان به گونه دیگری نوشته میشد.دختر پیغمبر در بستر بیماری
«صبت علی مصائب لو انها صبت علی الایام صرن لیالیا» (۹)
منصوب به فاطمه (ع)
مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حق، و بالاتر از همه دگرگونیهائی كه پس از رسول خدا -بفاصلهای اندك- در سنت مسلمانی پدید گردید، روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت.چنانكه تاریخ نشان میدهد، او پیش از مرگ پدرش بیماری جسمی نداشته است.
نوشته نمیگوید، زهرا (ع) در آنوقتبیمار بود (۱۰) ! بعض معاصران نوشتهاند فاطمه اساساً تنی ضعیف داشته است (۱۱) .
نوشته مؤلف كتاب«فاطمهٔ الزهراء»هر چند در بیمار بودن او در چنان روز صراحتی ندارد، لكن بی اشارت نیست. عقاید چنین نویسد:
«زهرا لاغر اندام، گندمگون و رنگ پریده بود. پدرش در بیماری مرگ، او را دید و گفت او زودتر از همه كسانم به من میپیوندد (۱۲) هیچیك از این دو نویسنده سند خود را نیاوردهاند.
ظاهر عبارت عقاید این است، كه چون پیغمبر (ص) دخترش را نا تندرست و یا كم بنیه دید بدو چنین خبری داد. نمیخواهم چون بعض گویندگان قدیم بگویم فاطمه (ع) در هر روزی به قدر یكماه و در هر ماهی به قدر یكسال دیگران رشد میكرد (۱۳) اما تا آنجا كه میدانم و اسناد نشان میدهد نه ضعیف بنیه و نه رنگ پریده و نه مبتلا به بیماری بوده است. بیماری او پس از این حادثهها آغاز شد. وی روزهائی را كه پس از مرگ پدر زیست، رنجور، پژمرده و گریان بود. او هرگز رنج جدائی پدر را تحمل نمیكرد. و برای همین بود كه چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد. او مردن را بر زیستن بدون پدر شادی خود میدانست.
داستان آنانرا كه به در خانه او آمدند و میخواستند خانه را با هر كس كه درون آنست آتش زنند، نوشتیم. چنانكه دیدیم سندهای قدیمی چنان واقعهای را ضبط كرده است. خود این پیش آمد به تنهائی برای آزردن او بس است تا چه رسد كه رویدادهای دیگر هم بدان افزوده شود. آیا راست است كه بازوی دختر پیغمبر را با تازیانه آزردهاند؟ آیا میخواستهاند با زور به درون خانه راه یابند و او كه پشت در بوده است، صدمه دیده؟ در آن گیر و دارها ممكن است چنین حادثهها رخ داده باشد. اگر درست است راستی چرا و برای چه این خشونتها را روا داشتهاند؟ چگونه میتوان چنین داستان را پذیرفت و چسان آن را تحلیل كرد؟ .
مسلمانانی كه در راه خدا و برای رضای او و حفظ عقیدت خود سختترین شكنجهها را تحمل كردند، مسلمانانی كه از مال خود گذشتند، پیوند خویش را با عزیزترین كسان بریدند، خانمان را رها كردند، به خاطر خدا به كشور بیگانه و یا شهر دور دست هجرت نمودند، سپس در میدان كارزار بارها خود را عرضه هلاك ساختند، چگونه چنین حادثهها را دیدند و آرام نشستند. راستی گفتار فرزند فاطمه سخنی آموزنده است كه:
«آنجا كه آزمایش پیش آید دینداران اندك خواهند بود». (۱۴)
از نخستین روز دعوت پیغمبر تا این تاریخ بیست و سه سال و از تاریخ هجرت تا این روزها دهسال میگذشت. در این سالها گروهی دنیاپرست كه چارهای جز پذیرفتن مسلمانی نداشتند خود را در پناه اسلام جای دادند. دستهای از اینان مردمانی تن آسان و ریاست جو و اشراف منش بودند. طبیعت آنان قید و بند دین را نمیپذیرفت. اگر مسلمان شدند برای این بود كه جز مسلمانی راهی پیش روی خود نمیدیدند.
قریش این تیره سركش كه ریاست مكه و عربستان را از آن خویش میدانست پس از فتح مكه، در مقابل قدرتی بزرگ بنام اسلام قرار گرفت. و چون از بیم جان و یا بامید جاه مسلمان شد، میكوشید تا این قدرت را در انحصار خود گیرد. بسیار حقیقت پوشی و یا خوش باوری میخواهد كه بگوئیم اینان چون یك دو جلسه با پیغمبر نشسته و به اصطلاح محدثان لقب صحابی گرفتهاند، در تقوی و پا بر سر هوی نهادن نیز مسلمانی درستبودند.
از همچشمی و بلكه دشمنی عربهای جنوبی و شمالی در سدههای پیش از اسلام آگاهیم (۱۵) مردم حجاز بمقتضای خوی بیابان نشینی، مردم یثرب را كه از تیره قحطانی بودند و بكار كشاورزی اشتغال داشتند خوار میشمردند. قحطانیان یا عربهای جنوبی ساكن یثرب، پیغمبر اسلام را از مكه به شهر خود خواندند، بدو ایمان آوردند، با وی پیمان بستند. در نبردهای بدر، احد، احزاب، و غزوههای دیگر با قریش در افتادند، و سرانجام شهر آنان را گشودند. قریش هرگز این خواری را نمیپذیرفت. از این گذشته مردم مدینه در سقیفه چشم به خلافت دوختند. تنها با تذكرات ابو بكر كه پیغمبر گفته است«امامان باید از قریش باشند»عقب نشستند. اگر انصار چنانكه گرد پیغمبر را گرفتند گرد خانواده او فراهم میشدند و اگر حریم حرمت این خانواده همچنان محفوظ میماند، چه كسی تضمین میكرد كه قحطانیان بار دیگر دماغ عدنانیان را بخاك نمالند. اینها حقیقتهائی بود كه دست دركاران سیاست آنروز آنرا بخوبی میدانستند. ما این واقعیت را بپذیریم یا خود را بخوش باوری بزنیم و بگوئیم همه یاران پیغمبر در یك درجه از پرهیزگاری و فداكاری بودهاند و چنین احتمالی درباره آنان نمیتوان داد، حقیقت را دگرگون نمیسازد. دشمنی میان شمال و جنوب پس از عقد پیمان برادری بین مهاجر و انصار در مدینه موقتا فراموش شد و پس از مرگ پیغمبر نخستین نشانه آن دیده شد. و در سالهای بعد آشكار گردید. و چنانكه آشنایان به تاریخ اسلام میدانند، این درگیری بین دو تیره در سراسر قلمرو اسلامی تا عصر معتصم عباسی بر جای ماند.
من نمیگویم خدای نخواسته همه یاران پیغمبر این چنین میاندیشیدند. در بین مصریان و یا قریشیان نیز كسانی بودند كه در گفتار و كردار خود خدا را در نظر داشتند نه دنیا را و گاه برای رعایتحكم الهی از برادر و فرزند خود هم میگذشتند، اما شمار اینان اندك بود. آیا میتوان بآسانی پذیرفت كه سهیل بن عمرو، عمرو بن عاص، ابوسفیان و سعد بن عبدالله بن ابی سرح هم غم دین داشتند؟ بسیار سادهدلی میخواهد كه ما بگوئیم آنكس كه یك روز یا چند مجلس یا یك ماه یا یكسال صحبت پیغمبر را دریافت، مشمول حدیثی است كه از پیغمبر آوردهاند«یاران من چون ستارگانند به دنبال هر یك كه رفتید، راه را یافتهاید»من بدین كاری ندارم كه این حدیث از جهت متن و سند درست است یا نه، این كار را به عهده محدثان میگذارم، آنچه مسلم است اینكه در آن روزها یا لااقل چند سال بعد، اصحاب پیغمبر رو به روی هم قرار گرفتند. چگونه میتوان گفت هم آنان كه به دنبال علی علیهالسلام رفتند و هم كسانی كه پی طلحه و زبیر و معاویه را گرفتند راه راست را یافتهاند.
خواهند گفت خلیفه و یاران او از نخستین دسته مسلمانان و از طبقه اول مهاجرانند. درست است. اما از خلیفه و یك دو تن دیگر كه بگذریم پایه حكومت را چه گروهی جز قریش استوار میكرد؟ و مجریان حكومت كدام طایفه بودند؟ برای استقرار حكومتباید قدرت یك پارچه شود. و برای تامین این قدرت باید هر گونه مخالفتی سركوب گردد و بسیار طبیعی است كه با دگرگونی شرایط، منطق هم دگرگون شود.
پینوشتها:
۱. انساب الاشراف ص ۵۸۲.
۲. عقد الفرید ج ۵ ص ۱۲ انساب الاشراف ص ۵۸۶.
۳. طبری ج ۴ ص ۱۸۱۸.
۴. (كنز العمال. صلوهٔ حدیث ۲۶۷۲) .
۵. تحلیلی از تاریخ اسلام. بخش یك ص ۹۱.
۶. طبری ج ۴ ص ۱۸۲۵.
۷. پس از پنجاه سال ص ۳۰ چاپ دوم.
۸. «ما سل سیف فی الاسلام علی قاعدهٔ دینیهٔ مثل ما سل علی الامامهٔ فی كل زمان» (الملل و النحل ص ۱۶ ج ۱) .
۹. در این بلا بجای من ار روزگار بود روز سپید او شب تاریك مینمود
۱۰. انساب الاشراف ص ۴۰۵.
۱۱. فاطمه فاطمه است ص ۱۱۷.
۱۲. فاطمهٔ الزهراء ص ۶۶.
۱۳. روضهٔ الواعظین ص ۱۴۴.
۱۴. فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون (حسین بن علی علیه السلام) .
۱۵. رجوع شود به پس از پنجاه سال ص ۶۹ چاپ دوم و نیز رجوع شود به فصل«برای عبرت تاریخ»در همین كتاب.
برگرفته از كتاب: زندگانی فاطمه زهرا(س) ص ۱۰۸ تا ۱۱۳ و ص ۱۴۴ تا ۱۴۸
نویسنده: سید جعفر شهیدی
۱. انساب الاشراف ص ۵۸۲.
۲. عقد الفرید ج ۵ ص ۱۲ انساب الاشراف ص ۵۸۶.
۳. طبری ج ۴ ص ۱۸۱۸.
۴. (كنز العمال. صلوهٔ حدیث ۲۶۷۲) .
۵. تحلیلی از تاریخ اسلام. بخش یك ص ۹۱.
۶. طبری ج ۴ ص ۱۸۲۵.
۷. پس از پنجاه سال ص ۳۰ چاپ دوم.
۸. «ما سل سیف فی الاسلام علی قاعدهٔ دینیهٔ مثل ما سل علی الامامهٔ فی كل زمان» (الملل و النحل ص ۱۶ ج ۱) .
۹. در این بلا بجای من ار روزگار بود روز سپید او شب تاریك مینمود
۱۰. انساب الاشراف ص ۴۰۵.
۱۱. فاطمه فاطمه است ص ۱۱۷.
۱۲. فاطمهٔ الزهراء ص ۶۶.
۱۳. روضهٔ الواعظین ص ۱۴۴.
۱۴. فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون (حسین بن علی علیه السلام) .
۱۵. رجوع شود به پس از پنجاه سال ص ۶۹ چاپ دوم و نیز رجوع شود به فصل«برای عبرت تاریخ»در همین كتاب.
برگرفته از كتاب: زندگانی فاطمه زهرا(س) ص ۱۰۸ تا ۱۱۳ و ص ۱۴۴ تا ۱۴۸
نویسنده: سید جعفر شهیدی
منبع : تبیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست