پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
آیا فلسفه سهروردی اسطورهساز است؟
ارتباط میان اسطوره و فلسفه، و تأثیر یکی بر دیگری، از مهمترین مسائلی است که مورد توجه پژوهشگران تفکر فلسفی در دورهی باستان، چه فلسفههای یونان و چه فلسفههای شرقی، قرار گرفته است. این دسته از دانشوران بر این باور اند که در فلسفه میتوان آمیزهای از اسطوره و دانش را مشاهده نمود و هر چند گرایش فلسفه در اصل به دانش است اما بستر و خاستگاه آن یعنی اسطوره را نمیتوان فراموش کرد. آنچه در این جستار بدنبال تبیین بیشتر آن هستیم بررسی این ارتباط در اندیشههای فلسفی شیخ اشراق میباشد و اینکه آیا فلسفهی وی اسطورهساز است یا اسطورهستیز؟
بحث دربارهی اسطوره از قرن ها پیش پیوسته ذهن پژوهندگان را به خود مشغول کرده و هر یک بر پایه ی مکتب فکری و دیدگاه خود به پژوهش در این زمینه دست یازیده اند. از این رو درنگ و بررسی رویکردهای آنان و ضعف و قدرت استدلال هایشان می تواند سامانه ی اندیشه ی آنان را بر ما روشن گرداند. اما از آنجا که جستار حاضر بیشتر به ارتباط اسطوره با بخش خاصی از جهان تفکر و اندیشه می پردازد، نگاه تفصیلی به رویکرد اندیشمندان درباره ی اسطوره به طور خاص را به مجالی دیگر موکول می کند و لذا در ادامه، به طور کلی و به اجمال دیدگاه های مختلف در باب اسطوره را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در اینجا قبل از هر چیز شاید بهتر باشد که نگاهی گذرا به خودِ واژه ی اسطوره و ریشه شناسی آن در تاریخ تفکر بپردازیم. از نظر بسیاری از فرهنگ نویسان، اسطوره واژه ای عربی است که برآمده از ریشه ی سطر به معنای افسانه، سخنان بی اساس و شگفت انگیز و پریشان می باشد. در قرآن مجید نیز از «اساطیر الاولین» سخن به میان آمده و مراد از آن، افسانه ها و نوشته های پیشینیان است. بنابر این از آنجا که در زبان تازی اسطوره از سطر گرفته شده است، بیشتر در معنای نوشتاری به کار می رود. اما به عقیده ی برخی دیگر از صاحب نظران در این حوزه، اسطوره هیچ گونه پیوندی با نوشتار ندارد. چرا که یکی از ویژگی های افسانه ها و حکایات، رواج داشتن آنها در میان مردم کوچه و بازار و از این رو قرار گرفتن آن در حوزه ی ادب گفتاری می باشد. حکایات و افسانه ها از دیرباز سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان منتقل شده اند. از این رو به عقیده ی ایشان، میان ریشه ی تازیِ این واژه و معنای علمیِ آن هیچ ارتباطی وجود ندارد.
اما در هر حال، می دانیم که به دست دادن تعریفی جامع و مانع از اسطوره به گونه ای که تمامی ویژگی های ذاتی و اساسیِ آن را در بر گیرد، امری است که تا حد زیادی سخت و نیازمند پژوهش و تحقیق بیشتری می باشد. این مسأله پژوهنگان اسطوره را در برخورد با آن، به استفاده از دو روشِ تبیین (explanation) و مقولهبندی (classification)ترغیب کرده است. در روش نخست، تأویلهای روانی، اجتماعی، تاریخی، و یا زیست شناختی، مبنای کار تحلیل اسطوره ها قرار میگیرند. اما در روش دوم، نقاط مشترک، همسانیها و مناسبتهای موجود در اساطیرگوناگون مورد تأکید قرار میگیرند. در اینجا مجال پرداختنِ تفصیلی به هر یک از این روشها و امتیازات و مشکلات آنها نیست و فقط به این نکته اشاره میکنیم که شاید بتوان گفت که طبقه بندیِ دقیق و علمی اساطیر تقریباً غیر ممکن است چرا که موارد استثنا به قدری زیاد است که این طبقه بندی را به نوعی با مشکلات فراوان روبرو میسازد. از قرن نوزدهم برخی بر آن بودند که اسطوره محصول فرهنگ جوامع ابتدایی و اولیه است که بر خی از این اسطوره ها حتی تا دوران مدرن نیز تأثیر خود را هنوز از دست نداده اند. همچنین ایشان بر این باور اند که اسطوره، صورت بدوی و تکامل نیافته ای از فلسفه و علم می باشد چرا که در اسطوره نیز دغدغه ی کشف و تبیین نظم طبیعی عالم وجود دارد. اما برخی دیگر از اندیشمندان این دیدگاه را نمی پذیرند، چنانکه طرفداران مدرنیته بر این باور اند که روزگار اسطوره در تمدن و تفکر غربی به سر آمده و یقین علمی جانشین آن شده است.
از جمله عناصر مهم اسطوره، روایات بنیادی آن است. به عبارت دیگر اسطورهها را باید قصههای بنیادین تمدن ها به شمار آورد، حکایتهایی که ریشههای هویتیِ فرهنگ را روایت میکنند. اسطوره آن کلامی است که واجد نیرویی جادویی و سحرانگیز و متفاوت با سخن روزمره و متعارف باشد. در حقیقت، اشراقی خاص در کلام جادویی اساطیر نهفته است که به هستی بخش آن مربوط میشود، یعنی اسطوره خود جامع مراتب وجود است و اعتقاد به خاطره ی ازلی، عالم درونی، ارزش های فرهنگی، نظام تأویلی، برخورد میان میرایان و نامیرایان، پیوند میان پدیده های طبیعی و فراطبیعی و مناسبت میان نظر و عمل را یکجا در خود جمع دارد.
در مجموع، می توان گفت که ما در فلسفه با آمیزه ای از اسطوره و دانش سر و کار داریم. درست است که گرایش فلسفه در اصل به دانش است اما بستر و خاستگاه آن یعنی اسطوره را نمی توان فراموش کرد. در واقع، راهی که از اسطوره آغاز گردید با عبور از گذرگاه فلسفه به دانش کنونی رسیده است. اسطوره، دانش و فلسفه را باید سه زمینه ی مرتبط در حرکت اندیشه ی آدمی دانست. با نگاهی به دیدگاه های افلاطون درباره ی سیر و سلوک فیلسوف برای کشف حقیقت، پیوندی مهم میان تفکر او و سنت اساطیری می یابیم. در واقع، نوعی مناسبت میان بینش فلسفی و مقوله ی الهام و کشف و شهود وجود دارد که سرچشمه های آن را باید فراسوی درک متعارف جستجو کرد. به عقیده ی بسیاری از شارحان فلسفه ی افلاطونی، یکی از علل دشواری فهم و تفسیر محاورات افلاطونی، همین حضور توأمان عناصر اساطیری و نیز عناصر عقلی و استدلالی می باشد. مفهوم بصیرت فلسفی در تفکر افلاطون، بر نوعی بینش و دل آگاهی دلالت میکند که از طریق آن، ر۶۵۱۵۷;یت حقیقت حاصل می گردد و چشم دل به نور قدسی روشن می گردد. از این رو برخی از مفسرین این سوال را مطرح کرده اند که آیا می توان فلسفه ی افلاطون را حاکی از نوعی حکمت شهودی دانست؟
اما در فلسفه ی ارسطو با طردی جدی تر و بنیادی تر نسبت به مفاهیم اساطیری مواجه هستیم. ارسطو به گونه ای حساب شده خردورزی فلسفی را از گرایش های اساطیری جدا ساخت. ارسطو بر خلاف استادش افلاطون نه تنها در تبیین و گسترش اندیشه های فلسفی اش دست به دامان اساطیر نشد بلکه از به کارگیری روش گفتگو و محاوره نیز که مشکلات خاص خود را به همراه داشت، خودداری نمود و صرفاً از روش رساله نویسی بهره جست. اما هر چند ارسطو در تفکر فلسفی خود به ویژه در مسائل شناخت شناسی، برهان، استدلال و تعریف عقلی را مهمترین ابزار تفکر می دانست، هیچ گاه از نقش علم حضوری و به تعبیری معرفت شهودی و کشفی غافل نبود، چناانکه در اخلاق نیکوماخوس مشاهده می کنیم که اصول نخستین یا مبادی اولیه ی معرفت علمی را تنها در سایه ی کشف و معرفت حضوری قابل درک می داند و به تعبیری آنها را نه نیازمند به اثبات بلکه بینه الثبوت لحاظ می کند.
برای پرداختن به بحث اسطوره و نگاه اسطورهای به اندیشههای سهروردی، باید از دو زاویهی مختلف ولی مرتبط با یکدیگر، به اندیشههای سهروردی توجه کنیم. از یک سو باید اندیشههای بحثی و حکمی وی را که او در آثار فلسفیاش از جمله حکمه الاشراق آورده است مورد توجه قرار دهیم و از سوی دیگر باید به داستانها و قصههای ذوقی و عرفانی وی توجه کنیم که در مجموعههای مختلف به چاپ رسیده است. شیخ اشراق با توجه به عمر کوتاه و پرمشغلهاش کتابها و رسالههای زیادی از خود به جا گذاشته که اغلب آنها به عربی است. مهمترین و معروفترین کتابش، چنانکه گفته شد حکمه الاشراق است که در تشریح و تبیین فلسفهی خود نوشته و به گفتهی هانری کربن، گویا همهی دیگر نوشتههای او دیباچهای است بر این کتاب (تاریخ فلسفه ی اسلامی ۲۹۱). آن چه از حقایق حکمت اشراق که با ترکیب فرخندهی ذوق و استدلال در کتابها و رسالههای دیگر به صورت پراکنده و گذرا مطرح شدهاند، در این کتاب به صورت یکجا و مدون فراهم آمده است. تلفیق حکمت ذوقی و حکمت بحثی با اتکا به تعالیم فرزانگان ایران باستان در این کتاب صورتی قطعی پیدا میکند که به گفتهی قطب الدین شیرازی بارزترین و ارزشمندترین دستاورد شیخ و طلیعهی حکمت اشراق بوده است.
از آنجا که حکمت اشراق و فلسفهی ذوقی و بحثیِ سهروردی بدون شک، برگرفته و تحت تأثیر اندیشههای اسطورهای و عرفانیِ خاصی در ایران باستان و نیز در یونان باستان، از جمله افلاطون، بوده است این بحث در میان اندیشمندان و محققان اندیشه های اشراقیِ سهروردی به طور خاص و حکمت اشراق به طور عام، مطرح است که آیا شیخ اشراق به نوعی نمایانگر اندیشههای اسطورهای، مثالی و رمزی گذشتگان یوده است یا خیر، یه ویژه با توجه به یکی از مهمترین مسائل مطرح در فلسفهی او به نام عوالم چهارگانه که یکی از آنها عالم مثال میباشد، این نظریه با توجیه و اهمیت بیشتری مطرح میگردد که فلسفهی ذوقی و بحثیِ شیخ اشراق، از نوع فلسفههای رمزی و اسطورهای در تاریخ فلسفه بوده است.
از سوی دیگر با داستانها و قصههای متعددی روبرو هستیم که نبوغ شیخ اشراق را به بارزترین وجه ممکن نمایان میکنند و مهر تأییدی دیگر بر این باور هستند که وی در حوزه هی اندیشههای رمزی و اسطورهای قلم فرسایی کرده است. به عقیدهی برخی از صاحبنظران حکمت اشراق در این رسالههای کوتاه، زیبندهترین قالب ادبی خود را برای اولین و آخرین بار یافته است و پیچیدهترین مباحث فلسفی و عرفانی با زبانی ساده و بدون تکلف و به گویاترین و دلچسبترین صورت ممکن بیان شدهاند. از نظر ایشان، ظهور رسالههای داستانی شیخ اشراق یک اتفاق استثنایی و بی نظیر در تاریخ ادبیات فارسی است و شیخ اشراق احیاکنندهی حکمت اشراقی و عرفان ایرانی و در یک کلام، نویسندهی این رسالهها بیتردید یک نابغه است.
نقطهی حرکت شیخ در مورد رسالههای عرفانیاش، به مانند فلسفهاش، ابنسیناست. سه داستان تمثبلیِ ابنسینا یعنی سلامان و آبسال، حی بن یقظان و رساله الطیر مورد توجه شدید شیخ اشراق بودهاند، چنانکه او در سرآغاز رسالهی غربت غربیه به رسالههای سلامان و آبسال و حی بن یقظان اشاره میکند و میگوید که پس از خواندن حی بن یقظان، به فکر نوشتن رسالهی غربت غربیه افتاده است و این رسالهاش را در واقع، تکملهای میداند بر رسالهی ابن سینا. «قصه ی مرغان» نیز ترجمهای است از «رساله الطیر» ابن سینا. بیان هنرمندانهی سیر و سلوک معنوی به شیوهای رمزآمیز در قالب داستان پرواز مرغان که برای اولین بار به دست ابن سینا انجام شد، سرمشق بسیاری از نویسندگان و شاعران بعدی قرار گرفت و عرفا علاقهی زیادی به تکرار این داستان نشان دادند چنانکه داستان پرواز مرغان به جانب ملکوت و وصول به حضرت سیمرغ، در منطق الطیر عطار به کمال رسید.
در داستان شیخ اشراق، اسمی از سیمرغ در کار نیست. مرغان ابتدا به دام میافتند و پس از رهایی و عبور از کوههای نهگانه، به پیشگاه ملک میرسند. هنوز بندی بر پای مرغان است که نتوانستهاند بردارند. خود ملک هم بند را برنمیدارد اما پس از شنیدن داستان آنها و شرح اسارتشان رسولی با آنها میفرستد تا به آن که بند بر پای آنها گذاشته است بگوید که بند را بردارد. در رسالههای دیگرِ شیخ، راوی داستان، دیدارش را با «عقل سرخ» شرح میدهد که خودش را «اولین فرزند آفرینش» میداند و میگوید که از کوه قاف آمده است. عقل سرخ، پیری است با محاسن و رنگ و روی سرخ و ظاهری جوان و سیاحب دنیا دیده و برای راوی از عجایبی که در عالم هست سخن میگوید، مانند کوه قاف، درخت طوبی و چشمهی زندگانی.
رسالههای عرفانی شیخ اشراق، با وجود پیچیدگی و رمزآمیزبودنشان، قبل از هر چیز قصه اند؛ قصههای کوتاهِ خوشساختی که بی آنکه زیر آوار ایدهها و مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی رنگ ببازند، به استقلال خود وجود دارند و با کمال قدرت پیش میروند. البته این استقلال و عدم وابستگیِ رسالههای داستانیِ شیخ اشراق به رسالههای فلسفیِ او، دیدگاهی است که از سوی برخی از محققان و مصححان رسالههای او مطرح شده است، در حالی که به عقیدهی برخی دیگر از اندیشمندان، رسالههای داستانیِ سهروردی در واقع، دنباله و بیانکننده ی همان مضامین مطرح در رسالههای فلسفیِ وی است که با زبانی داستانی و نمادین بازگو شدهاند. قصههای شیخ اشراق را از نظر خوشساختی و ایجاز میتوان با بهترین نمونههای داستان کوتاه در قرن بیستم مقایسه کرد. آنچه در این داستانها، ایدهی اسطورهای بودنِ تفکر سهروردی را در ذهن اندیشمندان و محققان فلسفهی ذوقی و بحثیِ وی تقویت کرده است، همین طرح مضامین و اندیشههای عرفانی و افسانهای است که بر روح کلیِ داستانهای سهروردی حاکم است.
بنابر این از یک سو با توجه به مباحث عمیق فلسفی و بحثی که در آثار مختلف فلسفیِ سهروردی به ویژه در حکمه الاشراق مطرح شدهاند و نمایانگر اندیشههای عمیق رمزی، عرفانی و اسطورهایِ ایران و یونان باستان میباشند، و از سوی دیگر با توجه با داستانها و حکایات ذوقی و عرفانیِ سهروردی که از جملهی آنها می توان به رسالهی عقل سرخ و آواز پر جبرئیل اشاره کرد، میتوان تفکر بحثی، فلسفی و ذوقیِ او را نمونهی بارزی از تفکرات و اندیشههای اسطورهای و رمزی دانست که در طی تاریخ فلسفه، به ویژه در اندیشههای فلسفیِ باستان، نمونههای بسیار دیگری را نیز میتوان برای آن برشمرد.
منابع:
- ارشاد، محمدرضا، گسترهی اسطوره،
- داریوش شایگان، بت های ذهنی و خاطرهی ازلی، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۱
- ضیمران، محمد، گذار از جهان اسطوره به فلسفه، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۷۹
- مدرس صادقی، جعفر، قصههای شیخ اشراق، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵
نویسنده: حسن - احمدی زاده
- ارشاد، محمدرضا، گسترهی اسطوره،
- داریوش شایگان، بت های ذهنی و خاطرهی ازلی، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۱
- ضیمران، محمد، گذار از جهان اسطوره به فلسفه، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۷۹
- مدرس صادقی، جعفر، قصههای شیخ اشراق، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵
نویسنده: حسن - احمدی زاده
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست