سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا


منافع اقتصادی آمریکا در دریاچه خزر


منافع اقتصادی آمریکا در دریاچه خزر
منابع عظیم نفت و گاز دریاچه خزر ، موجب شده که آمریکا منافع اقتصادی و راهبردی مهمی در منطقه خزر برای خود درنظر بگیرد .آنچه وجود این منافع را برای آمریکا مهم تر می سازد، این است که با دست یابی به نفت و گاز خزر، از وابستگی کشورهای غربی به نفت و گاز خلیج فارس و دیگر مناطق دنیا کاسته می شود. به ویژه آن که بسیاری از متخصصان تخمین زده اند که منابع نفت در حال بهره برداری دنیا، در سال های آتی توانایی پاسخگویی به نیازهای در حال رشد کشورها را نخواهد داشت و حتی احتمال می رود که برخی از منابع نفتی موجود نیز پایان یابند که این موضوع فشار بیشتری بر سایر منابع در دسترس وارد می آورد؛ از این رو دست یابی به منابع خزر از این فشارها می کاهد و متقاضیان نفت را از امکانات گسترده تری برخوردار می کند که این خود از اهمیت خلیج فارس و نقش راهبردی و منحصر به فرد آن در دنیا می کاهد.
در واقع، ظرفیت های منطقه خزر در زمینه تولید نفت وگاز سبب شده است که عده ای از کارشناسان از آن به عنوان یکی از صادرکنندگان مهم در آینده نام ببرند.بررسی منافع اقتصادی آمریکا در دریاچه خزر می تواند تحولات حال و آتی این منطقه را تاحدودی تحلیل کند و مسئولان کشور را در جهت کاربست سیاست های مناسب یاری کند. در این مقاله ابتدا منابع انرژی دریاچه خزر اشاره می شود سپس منافع و هدف های سیاسی ایالات متحده آمریکا در دریاچه خزر بررسی می شود.
منابع انرژی دریاچه خزر
براساس برآوردهای آژانس بین المللی انرژی، میزان ذخایراثبات شده نفت خام خزر ۱۷ تا ۳۳ میلیارد بشکه است که در پایین ترین میزان با ذخایر اثبات شده قطر و در بالاترین میزان با ذخایر اثبات شده آمریکا برابری می کند از سوی دیگر، مرکز اطلاعات انرژی آمریکا وابسته به وزارت انرژی آمریکا، بیشترین ذخایر قطعی نفت خزر را ۲/۳۲ میلیارد بشکه و کمترین ذخایر نفت خزر را ۱۶ میلیارد و ۹۴۶ میلیون بشکه برآورد کرده است. تولید نفت این منطقه تا دههٔ آینده دست كم ۴ میلیون بشكه خواهد بود؛ از این رو، نفت این منطقه به راحتی می تواند جانشین مناسبی، هم به لحاظ میزان ذخایر و هم به لحاظ میزان صادرات، برای نفت دریای شمال باشد.تولید نفت خزر در سال ۲۰۰۳ به ۵/۱ تا ۷/۱ میلیون بشکه در روز رسید. تحلیل گران پیش بینی می کنندکشورهای حوزه خزر تا سال ۲۰۱۰ روزانه ۴/۲ تا ۹/۵ میلیون بشکه نفت تولید کنند. براساس مطالعه تازه مؤسسه «وود مکنزی» مستقر در لندن نیز، با ادامه روند کنونی سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز حاشیه دریای خزر، این منطقه تا سال ۲۰۱۵ روزانه ۳/۸-۴/۰ میلیون بشکه نفت خام تولید خواهد کرد و جمهوری های قزاقستان و آذربایجان، سهم اصلی این تولید را عهده دار خواهند شد، اما این میزان پس از سال ۲۰۱۵ به تدریج کاهش می یابد و به پایین تر از ۲/۵ میلیون بشکه در روز می رسد. البته در صورت انجام سرمایه گذاری های عمده و به کارگیری فناوری های پیشرفته و اکتشاف های جدید، ظرفیت تولید این منطقه تا سال ۲۰۲۰ می تواند تا ۳/۵ میلیون بشکه در روز حفظ شود.براساس برخی ارزیابی ها، ذخایر ثابت شده گاز طبیعی منطقه ۲۳۲ تریلیون فوت مکعب برآورد شده كه این میزان با ذخایر عربستان قیاس پذیر است. تولید گاز طبیعی این منطقه در سال ۲۰۰۳ حدود ۵/۴ میلیارد فوت مکعب بود. این میزان تولید با مجموع تولید آمریکای مرکزی و مکزیک قیاس پذیر است. سه پروژه بزرگ این منطقه یعنی کنسرسیوم خط لوله خزر، خط لوله باکو- تفلیس- جیحان و خط لوله گاز طبیعی قفقاز جنوبی- با کو- تفلیس و ارزروم در حال ایجاد چارچوب های لازم برای کاستن از وابستگی منطقه به روسیه هستند. منطقه دریای خزر همچنین ظرفیت تولید ۱۷-۱۶ میلیارد فوت مکعب گاز طبیعی را تا سال ۲۰۱۰ خواهد داشت.فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۰ موجب شد ، کشورهای ساحلی دریاچه خزر از دو کشور ایران و شوروی به پنج کشور روسیه، آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان و ایران افزایش یابد. به دنبال این تحولات ، انفعال ایران در بهره برداری از منابع و پتانسیل های بزرگ ترین دریاچه جهان، برجسته تر شد.در حال حاضر کشورهای قزاقستان و آذربایجان بیشترین سهام را در بهره برداری از ذخایر انرژی دریاچه خزردارند . به گزارش مرکز اطلاعات انرژی آمریکا، بیشترین ذخایر نفت خزر از آن قزاقستان است که کمترین آن ۹ و بیشترین آن ۶/۱۷ میلیارد بشکه است. پس از قزاقستان، بیشترین ذخایر نفت متعلق به آذربایجان با حداقل ۷ و حداکثر ۵/۱۲ میلیارد بشکه است. سومین ذخایر نفت دریای خزر به ترکمنستان با حداقل ۵۴۶ میلیون و حداکثر ۷/۱ میلیارد بشکه اختصاص دارد. روسیه با ۳۰۰ میلیون بشکه و ایران با ۱۰۰ بشکه (۵۹/۰ درصد)،کمترین میزان ذخایر نفت این حوزه را در اختیار دارند.براساس اعلام مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، ایران در حوزه دریاچه خزر خواستار آن است که هر کشور ۲۰ درصد تمام درآمدهای نفتی را از کل منطقه خزر دریافت کند. مهم ترین مشکل درباره منابع نفت و گاز خزر، نبود موافقتنامه ای جامع میان پنج کشور ساحلی است. هر چند روسیه، آذربایجان و قزاقستان هر یک موافقتنامه های دو جانبه ای با یکدیگر امضا کرده اند، که باید به هر کشور ۲۰ درصد از منابع دریا داده شود.
هدف ها و منافع آمریکا در دریاچه خزر
۱. دست یابی به منابع نفت وگاز وكنترل استخراج و صدور نفت وگاز
میزان منابع نفت موجود در خزر كه درطول ساحل آذربایجان تا قزاقستان و تركمنستان و احتمالاً ایران و روسیه كشیده شده است، بیش ازمیزان نفت دو كشور ایران و عراق تخمین زده می شود. این میزان منابع، منطقه خزر را در مقام دوم جهان و پس از خاورمیانه قرار می دهد و آلاسكا و دریای شمال پس ازآن قرار می گیرند. بخش عمده این نفت درآذربایجان و قزاقستان قرار دارد، ولی درسایر مناطق خزر نیز منابعی نهفته است. با این حال احتمال می رود كه منابع موجود حتی بیش از این باشد، زیرا تحقیقات تاكنون بیشتر در بخش جنوبی خزر صورت گرفته و فناوری لازم برای جست وجو دربخش شمالی كه امكانات زیرساختی ضعیف تر و آب و هوای نامناسب تری دارد، دردسترس نبوده است. به همین دلیل دراكثر كشورهای خزر منابع تخمین زده شده بسیار بیشتر از حدی هستند كه در زمان سلطه شوروی و با فناوری ضعیف این كشور شناخته شده بود.منابع گازطبیعی درحدود۹/۷ تریلیون مترمكعب تخمین زده شده است كه این منطقه را درجهان درمقام سوم پس از روسیه و خاورمیانه قرار می دهد و میزان آن بیش از مجموع منابع گاز آمریكا و مكزیك است. قسمت اعظم این منابع گاز درتركمنستان واقع شده است.كشورهای ازبكستان و گرجستان نیز منابع مهمی دارند، ولی میزان آنها به پایه میزان نفت همسایگانشان نمی رسد. در ارمنستان، قرقیزستان و تاجیكستان نیز وجود منابعی احتمال می رود، ولی میزان آن ناچیز است.وجود چنین منابع عظیم نفت وگاز درمنطقه خزر، سبب شده است این منطقه به «خلیج فارس دوم» مشهور شود. همین منابع سبب شده است كه آمریكا منابع اقتصادی و راهبردی مهمی درمنطقه خزر برای خود درنظر گیرد.
آنچه وجود این منابع را برای آمریكا مهم تر می سازد آن است كه با دست یابی به نفت وگاز خزر از وابستگی كشورهای غربی به نفت خلیج فارس كاسته می شود، به ویژه آن كه بسیاری از متخصصان تخمین زده اند كه منابع نفت درحال بهره برداری دنیا، درسال های آتی توانایی پاسخ گویی به نیازهای درحال رشد كشورها را نداشته باشد و حتی احتمال می رود برخی از منابع نفتی موجود نیز پایان یابند كه این بر سایر منابع دسترس فشار بیشتری وارد می کند؛ از این رو دست یابی به منابع خزر از این فشارها می كاهد و متقاضیان نفت را از امكانات گسترده تری برخوردار می کند كه این خود از اهمیت خلیج فارس و نفش راهبردی و منحصر به فرد آن در دنیا می كاهد.این عوامل سبب سرازیر شدن شركت های نفتی آمریكا و سایركشورهای غربی به منطقه شده اند. درحال حاضر حدود۸۰ شركت سرمایه گذاری مشترك در امور مربوط به نفت وگاز درمنطقه فعال و بیش از۳۰ شركت آمریكایی در میان آنها هستند. طرح های انرژی مهم تری نیز وجود دارند كه به صورت سرمایه گذاری مشترك با شركت های دولتی یا نیمه دولتی نفت وگاز اداره می شوند.
الف) پروژه های بهره برداری از منابع نفت: سرمایه گذاری مشترك قزاقستان- شوروی معروف به تنگیز- شوراویل، كنسرسیوم پروژه نفت ساحل آذربایجان، حوزه قره باغ آذربایجان درخزر، حوزه نفت و گاز كرد اخاقانك قزاقستان و مجموعه ای از پروژه ها درمنطقه ساحلی قزاقستان.
تمام این طرح های مهم با كارشكنی و اشكال تراشی های روسیه روبه رو شده اند. روسیه كه در بیشتر این پروژه ها سهم ناچیزی دارد، می كوشد تا با استفاده از اهرم های فشار، سهم خود را بیشتر و یا سود بیشتری دریافت كند. برای مثال، سرمایه گذاری شركت آمریكایی شورون درطرح تنگیز شوراویل، بزرگ ترین سرمایه گذاری یك شركت آمریكایی در شورون سابق است و بزرگ ترین پروژه محسوب می شود. كار این پروژه از سال۱۹۹۰ آغاز شد و تا سال۱۹۹۳ به مرحله تصویب رسید، ولی درسال۱۹۹۵ به علت كارشكنی های روسیه با موانع مهمی روبه رو شد و به همین دلیل در این سال شركت شورون نرخ سرمایه گذاری خود را به دلیل مشكلات صدور نفت كاهش داد. روسیه با در دست داشتن كنترل تنها خط لوله صدور نفت قزاقستان، به بهانه های گوناگون مانع صدور نفت می شد و یا میزان آن را به پایین تر از حد موافقت شده كاهش می داد. هدف اصلی روسیه، فشار آوردن بر شركت شورون بود تا شركت CPCروسی را نیز در سرمایه گذاری این پروژه سهیم كند، آن هم با شرایط مالی ای كه شركت آمریكایی حاضر به پذیرش آن نبود. شركت های دیگر آمریكایی مانند موبیل نیز كه در قزاقستان فعال شده اند، همگی از سوی روسیه برای مشاركت تحت فشار قرار گرفته اند و همین موضوع آنها را به تلاش برای یافتن راه های دیگری برای صدور نفت، غیر از استفاده از خط لوله روسیه، واداشته است.دركنسرسیوم آذربایجان نیز شركت های آمریكایی سهم بزرگی(۸/۴۲ درصد)دارند، ولی این كنسرسیوم نیز ازسوی روسیه تحت فشار گذاشته شد تا آنجا كه شركت نفت دولتی آذربایجان(سوكار) مجبور شد بخشی از سهام خود را به روسیه واگذار كند. از آنجا كه این كنسرسیوم به استخراج نفت درخود دریای خزر می پرداخت، روسیه با طرح مسئله حل نشده وضعیت حقوقی دریای خزر، این قرارداد را بی اعتبار اعلام كرد و شركت های انگلیسی را ازشركت در این معامله(با ارسال یادداشتی) بر حذر داشت. شركت های عضو كنسرسیوم در همین حال نگران فشاری بودند كه روسیه می توانست ازطریق سلطه خود بر رود ولگا بر آنها وارد كند، زیرا كه این رود تنها راه وارد کردن تجهیزات لازم برای كار درپروژه خزر است. دراین پروژه نیز مسئله صدور نفت و خط لوله صدور آن از مشكلات اساسی به شمار می آید. مسئله مهم دیگر در این پروژه، تمایل ایران به شركت در این كنسرسیوم نفتی بود كه درسال۱۹۹۵ با وتوی شركت های آمریكایی روبه رو شد.درسه پروژه دیگر نیز شركت های آمریكایی فعال هستند، ولی این پروژه ها نیز مانند دو پروژه عمده یادشده با مشكل اصلی دخالت های روسیه و فشار برای شركت در این پروژه ها ازیك سو و مشكل صدور نفت وگاز از دیگر سو، روبه رو هستند كه این دو مشكل كار بهره برداری منابع را با تأخیر روبه رو کرده و سود پیش بینی شده را برای شركت ها كاهش داده است.
ب) مسئله خط لوله صدور نفت وگاز از منطقه: تمام كشورهای تازه استقلال منطقه خزر از دسترسی به دریای آزاد محروم هستند و این صدور نفت وگاز استخراج شده را دشوار می کند. این موضوع ازیك سو سبب شده تعداد كشورهای ذی نفع در بهره برداری از منابع خزر افزایش یابد و از محدوده خزر فراتر رود و از سوی دیگر، تعداد كشورهای رقیب را افزایش داده و به منطقه حساسیت بیشتری بخشیده است.آمریكا درتلاش است تا در مسئله صدور نفت از خزر، سیاست های خود را درمنطقه اعمال كند و با فشارهای سیاسی و اقتصادی کوشیده است خطوط لوله از كشورهایی كه با آمریكا ارتباط نزدیك دارند، عبور كند تا این كشور همواره بر صدور نفت كنترل داشته باشد و كشورهای رقیب آن نتوانند از سلطه خود براین خطوط به عنوان اهرم فشار برآمریكا و كشورهای متحد آن استفاده كنند. همین موضوع سبب شده است كه آمریكا با عبور خطوط لوله از روسیه و ایران، كه از كنترل آمریكا خارج هستند، مخالفت كند.
مسیرهای ممكن برای ساخت خطوط لوله صدور نفت وگاز
۱. خط لوله روسیه یا خط لوله شمال: تنها خط لوله موجود کنونی، خطوط لوله ای است كه نفت خزر را از ساحل شرقی و غربی آن با عبور از آذربایجان و گرجستان به روسیه وبندر نووروسیسك درشمال شرقی دریای سیاه می رساند. ولی این خط لوله قدیمی نمی تواند پاسخ گوی نیازهای آتی باشد و در همین حال درزمستان استفاده از بندر نووروسیسك همواره با مشكل روبه رو بوده است؛ از این رو باید خط لوله جدیدی دركنار خط لوله سابق كشیده شود كه همان مسیر را طی کند و به دریای سیاه و از آنجا از طریق تركیه به دریای مدیترانه و یا ازطریق بلغارستان به یونان و دریای مدیترانه منتقل شود.مخالفت آمریكا با ساخت این خط لوله، به علاوه مشكلات ناشی از بدی آب و هوای روسیه و عقب افتادگی تجهیزات بندری دربلغارستان یا رومانی و جنگ درچچن، مهم ترین موانع دربرابر تصویب ساخت این خط لوله به شمار می روند. به ویژه آن كه این خط لوله درپایان به دریای سیاه منتهی می شود و برای رسیدن به اروپا باید از تنگه های بسفر و داردانل عبور كند كه درحال حاضر با ترافیك دریایی بیش از حد روبه رو هستند و قادر به پذیرش میزان بالاتری از حمل ونقل نیستند. خطر آلودگی دریا درصورت بروز تصادف ها و حوادث نیز، استفاده از این خط را با موانعی رو به رو کرده است.
۲. خط لوله تركیه(خط شرقی- غربی): مسیرپیش بینی شده برای این خط از آذربایجان و گرجستان به بندر جیحان در دریای سیاه است كه نفت قزاقستان و تركمنستان نیز با استفاده از لوله هایی در دریای خزر می توانند به این لوله متصل شوند. این مسیر لوله گرچه از نظرسیاسی از حمایت شدید آمریكا بهره مند شده است، ولی به لحاظ فنی و حمل ونقل با همان مشكلات خط روسیه در انتها روبه روست، زیرا نفت وگاز باید از تنگه های باریك و پررفت وآمد بسفر و داردانل عبور كنند كه از نظر اكولوژیك و ترافیك دریایی با مشكل روبه رو هستند. این تنگه ها به سامانه دریانوردی مدرن نیاز دارند و در همین حال از نظر ملی بسیاری از صاحب نظران، این طرح را مقرون به صرفه نمی دانند، زیرا این خط لوله باید از كوه های بسیاری عبور كند و همین موضوع هزینه ساخت آن را سنگین تر می كند. این مشكل سبب تعلل درانتخاب این خط شده است، زیرا ساخت آن به سرمایه گذاری آمریكا و یا سایر كشورهای غربی نیاز داردكه درحال حاضر آنها حاضر به چنین سرمایه گذاری كلانی در این منطقه نیستند. مشكل ناامنی ناشی از اقدام های كردهای تركیه و ناامنی و بی ثباتی منطقه ناگورنا قره باغ(درصورت عبور خط لوله از ارمنستان به جای گرجستان) نیز از ضعف های دیگر این پروژه است.
۳. خط لوله ایران یا خط لوله جنوب: این خط در دو رشته ازكشورهای غربی و شرقی خزر به سوی جنوب سرازیر شده است و پس از ورود به شمال ایران به صورت لوله واحدی به خلیج فارس منتهی می شود. در شکل دوم، نفت شرق و غرب خزر وارد ایران می شود و پس از طی مسیركوتاهی در ایران وارد تركیه می شود و به بندر جیحان منتهی می شود. این خط گرچه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه ترین خط لوله شناخته شده، مخالفت آمریكا و تحریم اقتصادی ایران، مانع از پیشرفت آن شده است. علاوه بر آن، عده ای از صاحب نظران به فشارترافیكی خلیج فارس و بی ثباتی آن نیز اشاره می كنند و معتقدند با چنین خط لوله ای، نفت خزر نیز به سرنوشت نفت خلیج فارس دچار می شود و هدف اصلی كه رهایی از وابستگی غرب به منطقه خلیج فارس و خطرهای ناشی از بی ثباتی آن است، به دست نمی آید.
۴. خط لوله پاكستان یا خط لوله شرقی: این خط از تركمنستان وارد افغانستان، سپس پاكستان می شود و ازآنجا به دریای عمان می رسد. این خط لوله به علت جنگ افغانستان با استقبال روبه رو نشده است، ولی خط لوله شرقی دیگری نیز پیشنهاد شده است كه تا دریای زرد درچین ادامه می یابد. شاید به این طرح درآینده توجه شود، ولی درحال حاضر، مسیر بیش از حد طولانی آن مشكلات فنی، مالی و سیاسی فراوانی به همراه دارد كه هم اکنون آن را از بحث خارج کرده است.
به واقع ذخایر این منطقه برای آمریكا افزون بر منافع اقتصادی، منافع راهبردی دارد. زمام داران آمریكا با فراست و زیركی به اهمیت این منابع پی برده اند و در دست یابی به هدف های خود از هیچ تلاشی فروگذار نكرده اند. حمایت از شركت های نفتی خصوصی، حمایت از دولت های منطقه بویژه جمهوری آذربایجان، گماردن نماینده و مشاوری ویژه برای رئیس جمهوری و وزیر خارجه در امور دریای خزر، حمایت از دانشگاه های معتبر به منظور انجام بررسی های دقیق و گسترده برای شناسایی منافع امریكا و ارایه راهكارهایی برای دست یابی به آن، از جمله اقدام هایی است كه آمریكا ازآن غافل نبوده است.
منبع : خبرگزاری ایسنا