پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
شب چله پرستاره
![شب چله پرستاره](/mag/i/2/rnz2q.jpg)
همیشه در شنیدن خاطرات، سخن از سالهای دور به میان میآید. ۵۰ سال قبل، ۳۰ سال قبل یا حداقل ۲۰ سال قبل اما در متن زیر علاوه بر سیری در خاطرات ۲۰ تا ۵۰ ساله برخی خاطرات به زمانهای خیلی نزدیک تعلق دارند. وجود این خاطرات یک چیز را یادآوری میکند؛ اینکه این رسم هنوز که هنوز است، در میان مردم برقرار است و هر سال باعث زایش خاطراتی جدید میشود. امسال شب یلدا را با خاطرات دور و نزدیک هنرمندان به شب پرستاره خاطرهها تبدیل کنید.
● هندوانه بزرگ کادو شده
▪ مینو فرشچی
شب یلدای سالهای کودکی مثل همه چیزهای مربوط به آن دوران به شدت خاطرهانگیز بود، آن موقع هندوانه، در همه فصلها به راحتی در دسترس نبود، اما میوه فروشیها در آستانه شب یلدا، میوههای مخصوص این شب را به دست مردم تهران میرساندند. خوردن هندوانه در شب سرد زمستانی طعم ویژهای داشت. آن هم کنار خانواده. جالبترین خاطره من از شب یلدا به سالهایی برمیگردد که تازه ازدواج کرده و صاحب خانه شده بودم و اولین مهمانی را برگزار میکردم. در شب یلدای آن سال دوستانم را دعوت کردم تا در کنار هم باشیم. یکی از دوستانم با هدیهای بزرگ آمد که توجه همه را جلب کرده بود. وقتی کادو را باز کردیم، با یک هندوانه بزرگ روبهرو شدیم. این هدیه بامزه در آن شب یلدای سالهای جوانی هنوز در یادم مانده. شب یلدا برایم با خاطره پدر همراه است. پدرم به سنتهای ایرانی علاقه زیادی داشت و مصر بود این آداب و مراسم را حفظ کنیم. معمولاً شبهای یلدا در خانه پدری جمع میشدیم. متاسفانه در آخرین شب یلدایی که پدرم حضور داشت، تهران نبودم و نتوانستم در کنار او باشم. سالها از آن شب یلدا میگذرد و من افسوس آن لحظهها را میخوردم.
● شیرینترین لحظههای کودکی
▪ شاپور قریب
شبهای یلدا تکرار نشدنی بود. همه فامیل بعد از مدتها در خانه بزرگترها جمع میشدیم. هندوانه، انار، شیرینی، آجیل، چای گرم و قصههای شیرین و خاطرههای خوش، تصویرها میآیند و میروند. در آن سرما، با بچههای فامیل میگفتیم و میخندیدیم، شیطنت میکردیم و بزرگترها که گل میگفتند و گل میشنیدند حواسشان به ما نبود.
از آن سالها دور شدهام، شبهای یلدا سوت و کور است. جمعهای خانوادگی کوچک شده، وقتی به دانههای سرخ انار در ظرفهای درخشان بلور نگاه میکنم به یاد آن سالها میافتم، طعم شبهای یلدای کودکی هنوز در خاطرم مانده، شیرین و سرشار از خوشی.
● شبهای یلدایی که تکرار نمیشوند
▪ فرهاد صبا
من در شمیران متولد شدهام. در آن سالها زمستان شمیران واقعاً سرد بود. شبهای یلدا میخواستم دستهای کوچک و یخزدهام را جمع کنم، اما از شدت سرما نمیتوانستم این کار را انجام بدهم. حالا که سرمای زمستان، مثل سابق گزنده نیست دستهایم را که در شب یلدا مشت میکنم به یاد آن شبهای طولانی و سرد میافتم. شبهایی که همه فامیل دور هم جمع میشدیم. دور کرسی مینشستیم، روی کرسی یک چراغ بود که در نبودن برق، اتاق را پرنور و روشن میکرد.مادربزرگم قصههایی میگفت که ما را به شور و هیجان میآورد. قصههای عاشقانه با پایانهای خوش و شیرین!
حالا دیگر زندگی عوض شده، روزگار مثل سابق نیست. در این روز و روزگار آدمها فردگرا شدهاند و به این اهمیت میدهند که رفاه داشته باشند، مشکلات اقتصادی باعث میشود آدمها کمتر دور هم جمع شوند و همدیگر را ببینند. دیدارهای خانوادگی محدود شده و این دوریها، تنهایی آورده. انسان امروز به شدت تنها است هرچند نسبت به دوران قبل امنیت و رفاه بیشتری دارد. در این سالها شبهای یلدا کنار خانواده هستم، خانه گرم است و پرنور، اما در هجوم خاطرههای کودکی یاد سرمای گزنده و جمعهای فامیلی میافتم. شبهای یلدایی که تکرار نمیشوند.
● شاهنامه خوانی پدرم
▪ جمال شورجه
در دوران کودکی شبهای طولانی زمستان به خصوص شب یلدا که از آیینهای ایران است دور کرسی مینشستیم و همراه برادرانم به شاهنامهخوانی پدرم گوش میکردیم. پدرم شاهنامه را حفظ بودند و برایمان از گرشاسبنامه، اسفندیار و... صحبت میکردند اما سالهاست به دلیل درگیریهای کاری فرصت پرداختن به این شب به شکل سنتی را نداریم. سالهاست که پدر و مادرم از دنیا رفتند و از وجود بزرگتر محروم هستیم و به این دلیل در قید این مراسم نیستیم.
● محبوبه بیات
▪ رفاقت زیبا با وجود اختلاف سنی
مراسم و آیینهای شب یلدا بهخاطر این است که افراد فامیل و دوستان دور هم جمع شوند و ساعتهایی را از مسائل خستهکننده روز فاصله بگیرند و به هم محبت کنند اما این روزها مراسم شبنشینی شب یلدا، نماد پول خرجکردن شده و آن شکل ساده و مهربان قدیمی را ندارد و از محبت و صمیمیت خبری نیست. خاطرم است در دوران جوانی بهدلیل اینکه تنها زندگی میکردم، خانم چهرآزاد، خدا رحمتشان کند، شبهای یلدا تماس میگرفت و مرا دعوت میکرد تا به منزلشان بروم و در جمع خانوادگیشان شرکت کنم. قشنگترین خاطره من از شب یلدا محبت این خانم هنرمند، رفیق و دوستداشتنی است که با وجود اختلاف سنی زیاد، رفاقت زیبایی بین ما بود تا آخرین لحظه هم که ایشان در CCU بودند، با من تماس گرفتند و به دیدنشان رفتم.
● شب یلدای کتاب شعر
▪ مهرداد ضیایی
سال ۱۳۷۶ یا شب یلدا بود یا یک شب مانده به آن. بسیار خوشحال بودم که اولین گزیده شعرم منتشر شده است. تا پیش از آن کتاب مستقلی نداشتم و آثارم بیشتر در مطبوعات چاپ و یا بهصورت نمایشنامه اجرا میشد.۱۰ سال از آن تاریخ گذشته و ۲ـ۳ نفر از دوستانی که باعث شدند این گزینه منتشر شود، در میان ما نیستند. سرور عزیزم، بیژن جلالی فوت کرده است و کسری امرایی هم دور از ماست. از احمدرضا احمدی هم بسیار تشکر میکنم اما متاسفانه در این ۱۰ سال بهدلیل شرایط موجود، نتوانستم. گزیده دیگری از اشعارم را چاپ کنم و شعرهایم در حال خاکخوردن هستند.
● شب تولد
▪ رامبد جوان
زیباترین خاطرهام از شب یلدا آن است که در این شب بهدنیا آمدم.
● زمانی برای محبت کردن
▪ نیلوفر خوشخلق
بلندترین شب سال و سرمایش را با گرمای وجود خودمان پر میکردیم. میتوانیم از گذشتگان یاد بگیریم که چگونه در این مراسم به هم محبت کنیم و عشق بورزیم.
● خداکنه مدرسه تعطیل بشه
▪ مجید میرفخرایی
چه برفی اومده، خدا کنه مدرسه تعطیل بشه، این آرزوی ما بچههای دبستان بود. راستی اون روزا تهران زمستونای پربرفی داشت، خصوصا شب یلدا، از صبح تا شب منتظر برف بودیم. از کوچههای پربرف با احتیاط رد میشدیم و با کفشهای خیس و پرآب به خانه میرسیدیم تا شب یلدا را زیر کرسی گرم و نرم باشیم و روی کرسی مجمعهای بود پر از تنقلات، انار، هندوانه و خربزه. مادربزرگم میگفت: امشب طولانیترین شب ساله ولی برای ما فرقی نمیکرد چون دور هم زود شب به آخر میرسید. در قصهها از «چله بزرگه» و «چله کوچیکه» و «سرما پیرزن» صحبت میشد و ما با چشمان باز به قصهها گوش میکردیم و باور میکردیم تصویرها در ذهنمان نقش میبست. من همیشه از سرما پیرزن میترسیدم. راستی اگر میدیدمش باید چهکار میکردم؟ مادرم با آب و تاب قصهها را تعریف میکرد شاید همان قصههای مادربزرگ و مادرم مرا به تئاتر و سینما کشاند. آیا هنوز برای بچههای ما هم چنین فضاهایی وجود دارد یا کامپیوترها و پلیاستیشن مانع میشوند این تصاویر را ببینند. میدانم شب یلدا دیگر نه برفی هست و نه قصهای
● بهزاد خداویسی
▪ شب یلدا ،شب شعر
▪ شب یلدا، شب شعر، شب حافظ شب شور
▪ شب یلدا، شب سرد، شب طولانی اما بیدرد
▪ شب یلدا، شب خرمالو، هندونه و خیار سبز
▪ شب یلدا، کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف
▪ شب یلدا، شب فال، فال حافظ، فال حال
▪ شب یلدا، شیشهها بخار دارن کرسیا گرما دارن
▪ شب یلدا، شب آجیل، شب فندق و بستههای دربسته و بادومای تلخ
▪ شب یلدا، شب قصههای مادربزرگ و پدربزرگ
▪ شب یلدا، شب انار دونکرده و گلپر و دلار سبز
▪ شب یلدا، شده حالا تلویزیون و دیویدی و ماهوارهها
▪ شب یلدا، همه از هم سوا شدن
▪ شب یلدا، بهجای بابابزرگ و مادربزرگ
▪ یهور سفره کامل جا شده تلویزیون صفحه تخت
▪ شب یلدا اگه بود، شب یلدای قدیم زیر کرسی
ی فال حافظ مجمع میوه و خنده و آجیل
▪ یادش بخیر شب یلدا، اگه شد، منو بیدار نکنید.
به یاد همه هنرمندان، شاعران و عزیزانی که شب یلدای گذشته کنار ما بودند اما امسال یادشان در بین ماست.
● انار ، گلپر و سماور
▪ کامبیز روشنروان
شب یلدا خانوادگی دور کرسی نشسته بودیم برف هم میبارید. انار دان کرده و گلپر و سماور، آجیل مشکلگشا هم بود و در حین گوش دادن به رادیو تلفن زنگ زد و به ما خبر دادند که خواهرم صاحب پسری شده است. حتی تصمیم گرفتند اسمش را یلدا بگذارند اما پشیمان شدند. این یکی از قشنگترین خاطرات من است که یادم نمیرود.
● پنجاه سال قبل
▪ ابراهیم آبادی
شب یلدای سال ۱۳۳۶ بود و قرار بود تئاتری که نویسندگی و کارگردانی کرده بودم به روی صحنه برود. آن روزها میکروفون و امکانات تهیه بروشور نبود و یک نفر روی سن میرفت و موضوع تئاتر را توضیح میداد. یکی از دوستان روی سن رفت و ما دیدیم که هیچ خبری نشد و صدایی هم نمیآید کمی صبر کردیم اما صدای تماشاچیان درآمد و کف زدند. متوجه شدیم که بنده خدا پس از اینکه پرده را کنار زده داخل حفره سوپلوری افتاده است. آن شب به یک شب عجیب برای ما تبدیل شد. چه از نظر خنده تماشاچیان و هم اینکه همکارمان صدمه دیده بود و به بیمارستان انتقالش دادیم.
● به اشعار حافظ علاقه مند شدم
▪ پوران درخشنده
شب یلدا همیشه دور هم جمع میشدیم و مادرم فال حافظ میگرفت و برایمان تفسیر میکرد. تقریبا از همان دوران بود که به اشعار حافظ علاقهمند شدم و به حافظ تفأل میزدم و احساس میکردم که جواب درست به من میدهد. هرگز خاطره اشعار شب یلدا و شیرینیهایی که مادرم درست میکرد و اناری که دان کرده بود را فراموش نمیکنم. همیشه برای من شب یلدا یعنی دور هم جمع شدن، با هم زندگی کردن و همدل شدن.
● سیمرغ فراموش نشدنی
▪ سیدجواد هاشمی
شب یلدای سال ۱۳۷۱ سرفیلمبرداری سریال سیمرغ بودم. قرار بود به مناسبت شب یلدا کار را تعطیل کنیم تا برف بیاید و صحنههایی از سریال را که باید در برف ضبط میشد کار کنیم. اما روز قبل از شب یلدا به ما خبر دادند که باید به دیزین برویم و صحنههای برف را ضبط کنیم. در دیزین برف سنگینی باریده بود به طوری که پس از رسیدن ما، جاده کاملا بسته شد و هنگام برگشتن در جاده ماندیم. ۲ نفر موبایل داشتند که آنتن هم نمیداد و خانوادههایمان هم اطلاع نداشتند. ولی تا صبح با نگرانی در مینیبوس گفتیم و خندیدیم و هندوانه خوردیم. حدود ساعت ۶ خوابیدیم تا اینکه ساعت ۱۰ چند تا لودر آمدند و ماشینها را از برف بیرون آوردند، شاید باور نکنید شب بسیار سختی بود و من هرگز آن شب را فراموش نمیکنم.
● خاطره تولد خودم
▪ علیرضا خمسه
مادرم مرا در شب یلدا به دنیا آورد. همیشه میگوید یک شب تا صبحی که به اندازه یک سال طول کشید تو به دنیا آمدی و هنوز هم که شب یلدا میشود مادرم میگوید تمام جانم درد میگیرد و این قشنگترین خاطره من است.
● همه ایران سرای من است
▪ الیزابت امینی
شب یلدای سال گذشته فرسنگها دور از خانواده در زاهدان سر کار بودم. علیرغم اصرار خانواده نتوانستم برای مراسم شب یلدا به تهران بیایم تا در کنارشان باشم.با ۵ خانمی که در زاهدان بودیم برنامهریزی کردیم تا دور هم جمع شویم، اما کار با مشکل مواجه شد و شب یلدای ما به شب مذاکره تبدیل شد.بالاخره پس از جلسه در اتاق یکی از خانمها جمع شدیم و جای خانواده را خالی کردیم. به نظر من خیلی قشنگ است که در هر شرایطی و هر جایی این آیین را اجرا کنیم.
سمانه بر مخشاد
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست