جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024


مجله ویستا

مردم گوشه‌گیر - Shy People


مردم گوشه‌گیر - Shy People
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مناحم گولان و یورام گلوبوس
کارگردان : آندری میخالکوف کونچالوفسکی.
فیلمنامه‌نویس : ژرار براش، مارجوری دیوید و کونچالوفسکی، برمبنای داستانی نوشته کونچالوفسکی.
فیلمبردار : کریس منگس.
آهنگساز(موسیقی متن) : تنجرین دریم.
هنرپیشگان : جیل کلی‌برگ، باربارا هرشی، مارتا پلیمپتن، مریت باتریک. جان فیلبین، دان سوایزی، پرویت تیلر وینس و مار وینینگهام.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه.


«دایانا سالی‌ون» (کلی‌برگ)، یک مادر مجرد که با دختر شانزده ساله‌اش، «گریس» (پلیمپتن) در نیویورک زندگی می‌کند، در سفری تحقیقاتی به لوئیزیانا - برای نوشتن یک مقاله - او را با خود می‌برد. در آنجا «دایانا» قایقی می‌گیرد تا به خانه عموی پدرش، «جو سالی‌ون» که از بقایای شهر سالی‌ون است، برود. او بعدتر می‌فهمد که «جو» پانزده سال پیش، پس از قتل یک مرد به‌طرز مرموزی در مرداب ناپدید شده است. بیوه «جو»، «روت» (هرشی) از آن دو می‌خواهد که نزد او و سه پسرش، «مارک» (سوایزی)، «پل» (تیلر وینس) و «تامی» (فیلبین) - عقب‌افتاده‌ای که جدا از خانواده نگه‌داری می‌شود - بمانند. سایه «جو» هنوز بر خانه سنگینی می‌کند و جای او در بالای میز غذاخوری خالی است و خانواده همچنان از قوانین سخت‌گیرانه او پیروی می‌کنند. «مارک» هنگام صید خرچنگ مورد حمله قرار می‌گیرد و «روت» پس از تعقیب مهاجم تا سالونی روباز (که پسر دیگرش، «مایک» / باتریک آن را اداره می‌کند)، به او شلیک می‌کند. در اینجا «گریس» که نشئه کوکائین است، «تامی» را اغوا می‌کند. «مارک» به «گریس» حمله می‌کند و او در فرار به مرداب پناه می‌برد، ولی مردی مرموز که بسیار شبیه «جو» است نجاتش می‌دهد. حالا «روت» از واقعیت درباره «جو» و رفتارهای ظالمانه‌اش به «دایانا» می‌گوید و اینکه چطور او را که باردار بوده، مجبور کرده به مبارزه با سیلی که شهر سالی‌ون را ویران کرده، کمک کند و در نتیجه فرزندشان با اسیب مغزی به دنیا می‌آید. در اینجا «مایک» که با خانواده‌اش قهر کرده بود برمی‌گردد تا جای «جو» را سر میز بگیرد. حالا «دایانا» و «گریس» در حالی آنجا را ترک می‌کنند که دو مادر چیزهای بسیاری از هم آموخته‌اند...
* فیلم بر مبنای تقابل میان شهر و روستا، ریشه داشتن و بی‌ریشه بودن، تمدن و بی‌تمدنی پیش می‌رود، اما دچار تناقضی درونی می‌شود. حالا کونچالوفسکی در برابر انتظارات تماشاگر از این نوع فیلم قرار می‌گیرد؛ مثلاً حضور کلی‌برگ تصویر نوعی کمدی مفرح را پیش می‌آورد. اما کونچالوفسکی با فیلم نامه‌اش وجه بسیار عبوس‌تری از رابطه‌های انسانی را مدنظر قرار می‌دهد و در مجموع سفر گوتیک او و فیلم‌بردار قابلش به اعمال ریشه‌های خانوادگی به نتیجه مطلوب نمی‌رسد.


همچنین مشاهده کنید