چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
اقتصاد صنعت نفت و گاز
ـ گفتوگو با حسن خسرویزاده
● در ارتباط با آمار ذخایر نفت دنیا، ارقام متفاوتی از ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ میلیارد بشكه مطرح میباشد. در گفتوگوهای پیشین نظر شما بر ۱۰۰۰ میلیارد بشكه بود و عقیده داشتید بهدلیل كشفنشدن منابع جدید، بازار دچار مشكلات ساختاری است و از اینرو قیمتهای نفت بالا میرود و روند افزایش قیمت برای مدتی طولانی تداوم خواهد داشت. همزمان با تحقق این پیشبینی، ضمن اكتشاف منابع جدید نفتی با وسعت محدود، بهدلیل افزایش قیمت منابعی كه پیشتر از ذخایر بهشمار نمیآمدند، مانند شنهای بتیومینوس (آغشته به نفت) وارد محاسبه شدند و مجموع ذخایر افزایش یافت بهگونهای كه بعضی از كارشناسان، ذخیره ۳۰۰۰ میلیارد بشكه و حتی ۴۰۰۰ را محقق میدانند. با افزایش ذخایر، قیمتها كاهش نیافتند، بلكه روند فزاینده خود را حفظ كردند. این وضعیت را چگونه تحلیل مینمایید؟
▪ همانگونه كه قانون عرضه ـ تقاضا برای تولید روزانه و سالیانه نفت وجود دارد، عیناً درخصوص وضعیت ذخایر نفتی هم صادق است. به عبارتی اگر كشف منابع جدید (عرضه) در یك دوره زمانی بیش از مصرف منابع باشد اضافه عرضه وجود دارد و برعكس اگر منابع جدید اكتشافی كمتر از مصارف همان دوره (تقاضا) باشد، كمبود عرضه بهوجود آمده و اثر روانی خود را بر بازار خواهد گذاشت. اگر به تاریخچه شوكهای نفتی توجه كنیم میبینیم كه معمولاً شوكها در زمانی ایجاد شده كه ذخایر نفت حداكثر تأمینكننده حدود ۳۲ـ۳۰ سال مصرف بودند، یعنی چنانچه در سال پایه، كشف منابع جدید را برای جبران رشد مصرف آینده در نظر بگیریم، اگر ذخایر اثبات شده نفت در سال مفروض جوابگوی حداكثر ۳۲ـ۳۰ سال مصرف پایه بوده باشد، آنگاه دنیا نسبت به وضعیت حساس شده و بازار با شوك روبهرو میشود. دلیل این امر تا حدی روشن است، زیرا برای ورود حاملهای جدید انرژی غیرفسیلی پایانناپذیر به بازار مثل انرژی خورشیدی (Solar Energy) یا انرژی امواج آب اقیانوسها (Wave Energy) از خلق طرح نظریه تا طراحی مدل آزمایشگاهی و تولید پژوهشی و ساخت پایلوت و درنهایت تولید انبوه و زمان لازم برای جبران كمبود در بازار، حدود ۳۰ سال زمان نیاز است. برای آشنایی بیشتر خوانندگان با این مطلب، به تجربه تاریخی ۴۰ سال پیش خود بازمیگردم. در اواسط دوران تشكیل اوپك، هیئت نمایندگی ایران ـ كه من هم عضو آن بودم ـ به ریاست دكتر رضا فلاح این پرسش را مطرح كرد كه مبنای تفاوت قیمت نفتهای خام كشورهای عضو اوپك نسبت به هم بر چه اساس است؟ الجزایریها با استخدام مشاور و هزینه زیاد، پیشنهادی دادند كه برمبنای آن كمیتههای كاری تشكیل شد تا براساس روش پیشنهادی روی پمسئله كار كنند. روش كار اینگونه بود كه مثلاً برای نفت خام ایران، ابتدا سهم مصرفكنندگان عمده آن در بازار مشخص میشد. فرضاً چند درصد به ژاپن و چند درصد به اروپا و امریكا صادر میشود. آنگاه نیازمندی هریك از مصرفكنندگان عمده تعیین میشد، یعنی نفت ایران در بازار مصرف عمدتاً به چه فرآوردههایی تبدیل میشود.آن زمان ژاپن مقدار زیادی نفتا و نفت سفید مصرف میكرد و اروپا و امریكا نیز فرآوردههای مورد نیاز خود را تولید میكردند. پس از این مرحله محاسبه میشد كه نفت خام ایران دارای چند درصد نفتا و چند درصد نفت سفید است. آنگاه با تعیین قیمت هر یك از این فرآوردهها در بازار مقصد و ضربكردن در درصد آن، قیمت یك بشكه نفت ایران در بازار مقصد بهدست میآمد. با كسر هزینههایی مثل حمل و بیمه معادل قیمت یك بشكه نفتی كه به ژاپن صادر میشد در ایران مشخص میشد. عین همین كار برای بازار اروپا و امریكا انجام میشد و معادل قیمت یك بشكه نفت با توجه به بازار مقصد، در ایران محاسبه میشد، سپس با توجه به سهم بازار هریك از كشورها قیمت یك بشكه نفت صادراتی بهدست میآمد.
بدینطریق قیمت نفتهای خام مختلف كاملاً قابل مقایسه میشد. وقتی این روش جواب داد و همه اعضا آن را پذیرفتند، مطرح شد كه حالا قیمت دیگر حاملهای انرژی مانند ذغالسنگ و گاز با توجه به قیمت نفت خام و در ارتباط با آن تعیین گردد. البته لازم به ذكر است كه این ایده را امریكاییها مطرح و دنبال كردند با این منطق كه چون منابع نفت پایانپذیرند و سرانجام به اتمام خواهند رسید، باید با تهیه یك برنامه استراتژیك درازمدت یا (L.T.S Long Term Strategy) شرایط قیمتی را پیشبینی كرد كه در آن نفت جوابگوی نیاز مصرفی نبوده و انرژی جایگزین كه به لحاظ قیمت بالاتر از نفت ولی نزدیك به آن باشد وارد عرصه گردد و همین روند برای انرژیهای جایگزین سوم و چهارم و انرژی خورشیدی كه از همه گرانتر است، ادامه یابد. در این راستا گروه بسیار قوی در اوپك تشكیل شد كه ضمن ارتباط گسترده با تمام مراكز انرژی در دنیا توانستند آن برنامه درازمدت را تهیه كنند تا آنجاییكه به خاطرم مانده آن زمان قیمت انرژی جایگزین حدود ۷۵ دلار برای هر بشكه نفت بهدست آمد، یعنی مطابق این برنامه قیمت نفت باید طی سیسال ـ با توجه به مطلبی كه در ابتدا اشاره كردم برای ورود حامل انرژی جایگزین سیسال زمان نیاز است ـ نسبت به سال پایه به ۷۵ دلار برسد. متأسفانه عدهای در آن شرایط بدون توجه به واقعیات جهانی با طرح نظریه آقای هتلینگ و استدلال اینكه قیمت نفت باید معادل انرژی جایگزین باشد، خواهان افزایش سریع قیمت به سطح ۷۵ دلار شدند.
طبیعی است دنیا تحمل چنین وضعی را نداشت و روند قیمت ۳۴ دلار برای هر بشكه كه رو به كاهش نهاده بود با شدت بیشتری سقوط كرد و به زیر ۱۰ دلار رسید و برای مدتهای طولانی در همین سطح باقی ماند. روشن است وقتی قیمت زیر ۱۰ دلار باشد، دیگر انگیزهای برای كشف منابع جدید پرهزینه نخواهد بود و از اینرو حدود ۱۶ـ۱۵ سال سرمایهگذاری لازم برای اكتشاف منابع جدید نفتی انجام نشد و آثار آن دامنگیر بخشهای مرتبط نیز شد. برای نمونه، قیمت دكلهای حفاری به یك سیام كاهش یافت. بنابراین در مقطعی كه قیمتها پایین ماند بازار، مشكل ساختاری پیدا كرد و چشمانداز كاهش عرضه منابع در برابر تقاضا و بالتبع پیشبینی افزایش قیمتها در آینده نمودار شد. بد نیست اشاره شود همزمان با افزایش قیمت نفت تا ۳۴ دلار و طرح قیمت ۷۵ دلار دنیا با حساسیت تمام موضوع ورود فناوریهای جدید برای كاهش مصرف را پیگیری و اجرا كرد، بهگونهای كه در سال ۱۹۷۹ مصرف كل حدود ۵/۶۴ میلیون بشكه در روز بود، در صورتیكه در ۱۹۸۴ یا ۱۹۸۵ به ۵/۵۹ میلیون بشكه در روز رسید؛ یعنی نهتنها طی۶ـ۵ سال مصرف كل ۵ میلیون بشكه كاهش یافت، بلكه نرخ افزایش آن نیز بسیار كند گردید و این پدیده محصول ورود فناوری جدید به همراه مدیریت مصرف بود. از سوی دیگر این كاهش مصرف در دوره یادشده سبب ایجاد بحران عظیمی در صنایع نفت گردید، بهطوری كه بخش عظیمی از ظرفیت خطوط لوله، پالایشگاهها و حملونقل مرتبط با نفت بدون استفاده ماند.
● درواقع به روندی اشاره دارید كه در آن ظرفیت بالفعل در یك پروسه كاهش یافته است. آیا نظر شما این است كه در حال حاضر نیز در آن پروسه قرار داریم؟
▪ در این مورد توضیح خواهم داد، ولی ابتدا یادآور میشوم كه قطب دنیای سرمایهداری برای به زانو درآوردن رقیب خود از هر امكانی استفاده كند. در گفتوگوهای پیشین در مورد قطع رابطه دلار ـ طلا توسط امریكا برای ضربهزدن به شوروی سابق توضیح دادم. پس از آن جریان امریكاییها صنایع گاز شوروی را هدف قرار دادند و با فشار بر اروپا خواستار عدم انعقاد خرید گاز از روسیه شدند. ولی با ناكامی در این امر و اقدام روسها به سرمایهگذاری و توسعه صنایع گازی، امریكاییها فروش صنایع و تجهیزات گازی به روسیه را تحریم كردند. از آنجاییكه بخش اعظم این صنایع و تجهیزات در امریكا تولید میشد، درنتیجه هزینه ساخت خط لوله انتقال گاز بین روسیه ـ اروپا بسیار گران تمام شد، بهطوریكه در زمان شروع به كار، درآمد حاصل از صادرات گاز كفاف بهره وامهایی كه برای سرمایهگذاری گرفته شده بود را نمیداد، اما روسها این وضع را تحمل كردند و با تداوم صادرات و افزایش قیمتها، در یك دوره طولانیمدت این سرمایهگذاری جواب داد و اكنون وضع بهگونهای است كه اگر چند روز گاز روسیه به اروپا صادر نشود، دنیا دچار بحران خواهد شد. به نظر میرسد بهتازگی همین این اتفاق در حال تكرار است؛ یعنی در عرض مدتی كه اوپك با تمام ظرفیت تولید میكرد و بازار بهظاهر با اضافه عرضه روبهرو بود، قیمتها همواره افزایش مییافت. بهانه هم این بود كه به لحاظ مسائل زیستمحیطی پالایشگاهها نیاز به نفتخام مرغوب دارند كه با كمبود آن قیمت نفت مرغوب افزایش یافته و در پی آن دیگر نفتها هم گران میشوند، ولی من احتمال فراوان میدهم ـ البته امیدوارم كه اشتباه باشد ـ كه غرب مقادیر بسیاری نفت ذخیره كرده است، یعنی در زمانیكه نفت تولید شده، بسیار بیشتر از مصرف بوده است. غربیها مشغول ذخیرهسازی نفت بودهاند و اكنون چنانچه اراده كنند روزانه ۳ـ۲ میلیون بشكه نفت را وارد بازار كنند، میتوانند قیمتها را بشكنند. بنابراین به نظر میرسد امكان بهرهبرداری از این ابزار برای فشار بر جمهوری اسلامی و كشورهای همسو در نظر گرفته شده است.
● یعنی در این مدت برای تحریم ایران ذخیرهسازی استراتژیك انجام میگرفته است؟
▪ نه، اسم آن را ذخیرهسازی استراتژیك نگذارید، زیرا آمار این نوع ذخایر معلوم و روشن است. این عمل هم برای تحریم نفتی نبوده، بلكه برای سقوط قیمتها و فشار بر منابع درآمدی ایران است، یعنی ذخیرهسازی با انگیزه سیاسی صورت گرفته است.
● آیا روند كاهش قیمت نفت در سال ۲۰۰۷ را میتوان در این ارتباط تحلیل كرد؟
▪ به نظر میرسد همینطور است. البته چنانچه چند عامل دیگر را هم در كنار این وضع در نظر بگیریم، مشخص میشود كه مخاطرات پیش رو برای كشورهایی كه عمدتاً متكی به درآمد نفت هستند، دستكم برای یك دوران سه ـ چهارساله بسیار زیاد است. نخست باوجوداینكه بسیاری از مخازن نفت بخصوص در اروپا و امریكا به نیمه دوم عمر خود رسیدهاند و تولید آنها كاهش یافته است و از سویی رشد مصرف جهانی نیز تداوم دارد، از اینرو برای ثبات بازار باید تولید در حدی باشد كه هم افت فشار مخازن و هم رشد مصرف را جبران نماید. با این حال بهدلیل اینكه تولیدكنندگان غیرعضو اوپك (None-Opec) با تمام ظرفیت بیوقفه تولید میكنند، فعلاً وابستگی دنیا به نفت اوپك تا حدی كاهش یافته است؛ گرچه این امر برای طولانیمدت نخواهد بود. دوم، با وجود رشد اقتصادی بالا در كشورهایی مانند چین، هند و كره، نرخ رشد اقتصادی در امریكا و اروپا تا حدی تضعیف شده و این خود بر كاهش نرخ مصرف تأثیرگذار است. از اینرو از یكسو ذخیرهسازی انجام شده از سوی دیگر غیر اوپك عملاً عهدهدار میزان افت تولید و افزایش مصرف جهانی شده و در وجه دیگر نرخ رشد مصرف هم كاهش یافته است. مجموعه این عوامل، تهدیدكننده كشورهایی است كه عمده درآمد ارزیشان وابسته به نفت است و اگر اراده سیاسی غرب معطوف به برخورد در این جبهه شود، آسیب جدی را میتواند متوجه چنین كشورهایی نماید.
● رسیدن مخازن به نیمه دوم عمر بیشتر مربوط به كشورهای عضو اوپك است یا غیرعضو؟
▪ بیشتر مربوط به غیراوپك است. مخازن امریكا، اروپا و اندونزی در وضعیت «نیمه دوم» قرار دارند.
● پس حداكثر تولید توسط آنها غیرصیانتی انجام میشود؟
▪ بله، مسئله دقیقاً همین است. یعنی شعارهایی كه درباره وجود منابع غیرفسیلی و انرژیهای جایگزین داده میشود، عمدتاً مصرف داخلی دارد و دنیا با كمبود نفت روبهروست و افزایش قیمتها در آینده بدون هیچ شكی تداوم خواهد یافت. البته همانطور كه گفتم، ممكن است در یك دوره مقطعی و كوتاهمدت ۵ـ۴ سال قیمت را كاهش دهند، اما ساختار بازار بهگونهای است كه افزایش قیمتها اجتنابناپذیر است. منابع عمدهای كه نفت با هزینههای متعارف از آنها استحصال میشد و یا قابل توسعه بوده دیگر وجود ندارند و منابع جدیدی كه كشف میشوند بسیار محدود و پرهزینهاند. درنتیجه چون قیمت نفت، قیمت آخرین بشكهای است كه بشریت بدان نیاز دارد (Last Barrel Needed) از اینرو اگر قیمت تمام شده آخرین واحد تولیدشده ۷۰دلار باشد قیمت نفت هم ۷۰دلار خواهد بود.
● برگردیم به قسمتی از پرسش اول درباره مجموع ذخایر قابل استحصال كه بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ میلیارد بشكه تخمین زده شده است.
▪ اینكه با افزایش قیمت، نفتهایی مانند شنهای آغشته به نفت(Sandoil) و بیتومینوس در سبد ذخایر وارد میشوند. درست است، گرچه حجم این مخازن بسیار زیاد است، اما توان تولید آنها نیز بسیار محدود است. ذخایر كانادا ـ از این نوع نفت، تقریباً حدود ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد بشكه است كه چندین برابر ذخایر عربستان میباشد، اما باید توجه داشت كه استخراج و استفاده از این نوع ذخایر بسیار سخت، پرهزینه و آلودهكننده محیط زیست است. این آمار در جای خود درستاند و اینها ذخایر آینده دنیا هستند، اما نه برای ۲۰ـ۱۰ سال آینده. زمانیكه نفت خامی باقی نماند، به اجبار دنیا به این منابع نفتی رجوع میكند، اما مطمئناً تا ۵۰ـ۴۰ سال آینده هیچ جایگزینی برای نفت وجود ندارد.● بنابراین اكنون باید روی ذخایر ۱۰۰۰ میلیارد بشكه تكیه كرد؟
▪ بله، دنیا الان روی آن ذخایر حساب میكند. بالاترین برآورد ذخایر اثبات شده نفت ۱۲۰۰ میلیارد بشكه است. از اینرو آن عدد ۳۰۰۰ میلیارد به سه بخش تقسیم میشود. حدود ۱۲۰۰ میلیارد آن نفت خام معمولی است. ۱۰۰۰ میلیارد آن مربوط به شنهای آغشته به نفت و... و بقیه نفت بسیار سنگین است.
● كشورمان دو منبع اصلی نفت و گاز دارد. از یكسو بحث مصرف شتابان و برداشت بیرویه از منابع نفتی و درآمدهای آن مطرح است. از سوی دیگر بحث توسعه صنعت گاز است چه از طریق مصرف در داخل و یا صادرات. عدهای صادرات گاز را از نقطه نظر كسب موقعیت سیاسی و امنیت مشترك با مصرفكنندگان و درآمدهای آن در نظر میگیرند و برخی هم الگوی توسعه گاز در داخل كشور را در وجه مصرف خانگی و صنعتی و یا تزریق به چاههای نفت طرح میكنند. حالا پرسش این است كه آیا اصولاً در مورد سیاستهای انرژی استراتژی مشخصی وجود دارد یا نه؟ و شما چه پیشنهادی دارید؟
▪ استراتژی مدونی كه حاصل كار گروهی باشد و از آن عدول نشود، نداریم. البته در دوران آقای خاتمی، میرفتیم كه به این نقطه ـ تعریف استراتژی ـ برسیم. ما دارای دومین منابع گازی دنیا و ذخایر نفتی فراوان ـ البته نه به مقداری كه اعلام میشود ـ هستیم كه میتواند سالیان سال جوابگوی نیازهای ما باشد. منتها نمیخواهیم براساس ضابطه علمی ـ جهانی و منطق عاقلانه رفتار كنیم. شدت انرژی در ایران ـ كه عبارت از میزان انرژی صرفشده برای تولید یك واحد كالا و خدمات است ـ چندین برابر دیگر نقاط دنیاست بخشی از آن اكنون اجتنابناپذیر است، زیرا عمده صنایعی را كه براساس فناوری انرژیبر احداث شدهاند، یك شبه نمیتوان تغییر داد، اما بخش دیگری از این فاجعه را میتوان در فرایندی عقلانی اصلاح نمود. برای نمونه، موضوع ترافیك و اتلاف سوخت و مصرف بسیار بالای بنزین در وسایلنقلیه را در نظر بگیرید. خودروهای ساخت داخل بهطور متوسط در ۱۰۰ كیلومتر چهارده لیتر بنزین مصرف میكنند. درحال حاضر نیز چهارمیلیون خودروی فرسوده وجود دارد كه باید برای حفظ محیطزیست و كاهش مصرف بنزین جایگزین شوند. اگر شرایط جایگزین خودروی فرسوده را بررسی كنیم، میبینیم كه برای هر ماشین ۵/۱ میلیون تومان به مالك آن داده میشود. با تحویل خودروی جدید، چندین سال باید ماهی صد و اندی هزارتومان قسط پرداخت شود. صاحبان ماشینهای فرسوده كه بیشتر از اقشار آسیبپذیر جامعه هستند، در شرایط سختی زندگی میكنند و از طریق خودرو امرار معاش میكنند؛ پرداخت این اقساط و كسب درآمد برای دیگر مخارج زندگی، بار سنگینی را بر آنها تحمیل میكند. بنزین هم كه ارزان است، بنابراین استقبال این اقشار از طرح جایگزین كم بوده است. درضمن، اگر صنایع خودروسازی بتوانند حداكثر سالی ۲۵۰ هزارماشین برای طرح جایگزین تعهد كنند كه تولید خودرو داشته باشند، در آن صورت ۱۶ سال طول خواهد كشید تا خودروهای فرسوده موجود جایگزین شوند و این یعنی حمل به محال. پیشنهاد من این است كه با دو یا سه شركت خودروساز خارجی قرارداد بسته شود كه در سال حدود یك میلیون ماشین به صورت رایگان تحویل دهند و بهازای آن مابهالتفاوت صرفهجویی در مصرف بنزین را دریافت كنند. در این صورت نخست قیمت بنزین به نرخ واقعی خواهد رسید و دوم، به سرعت امكان جایگزینی فراهم میشود و سوم، فشاری هم بر صاحبان خودروهای فرسوده وارد نمیآید. این طرح امكانپذیر است، ولی مقاومت خودروسازان، كه اكنون درآمد سرشاری دارند، مانع از انجام اینگونه طرحها میشود. همین مطلب در مورد وسایل حملونقل سنگین مانند اتوبوس وكامیون هم وجود دارد. چنین به نظر میرسد كه بنزین مسئله روز كشور شده، در صورتیكه مسئله ما تنها بنزین نیست، زیرا قیمت تمام شده نفت سفید و نفت گاز تقریباً برابر بنزین است. در مواردی حتی نفت سفید را گرانتر از بنزین میخرند. قیمت گازوئیل هم ـ اگر كیفیت آن از لحاظ سولفور موجود در حد P.P.M باشد ـ از بنزین بالاتر است. ما واردكننده گازوئیل هستیم و همین امسال رقم عمدهای باید صرف واردات آن شود و تا دو سال آینده فاجعه واردات گازوئیل بر بحران بنزین افزوده میگردد. به نظر من، دستكم مزیت جایگزین گاز در مصرف داخلی بهجای فرآوردههای نفتی این است كه از حجم قاچاق سوخت كاسته خواهد شد، زیرا نمیشود گاز را قاچاق كرد. حل این معضلات نیازمند اراده جدی، تدبیر اصولی به همراه راهحلهای منطقی اقتصادی است.
● با این روند، ما در سالهای آینده با بحران نفت گاز روبهروییم؟
▪ حتماً. حالا خوب است به قسمت دوم پرسش درباره سیاست صادرات گاز یا مصرف آن در داخل بپردازیم. خیلی صریح میگویم كه من صادرات گاز را در این مقطع زمانی خیانت میدانم. این بیان تازهای نیست. حدود ۲۰ سال است كه این حرف را تكرار میكنم. سال ۱۳۶۴ در شركت فلات قاره، گزارشی را تهیه كردم كه در آن به جد توصیه شده بود ما حق صادرات گاز را نداریم. اول آنكه در آن مقطع عرضه گاز چندین برابر نیاز بود، اگرچه اكنون وضعیت عرضه ـ تقاضا تا حدودی بهبود یافته است. دوم، از آنجا كه حجم مخصوص گاز ششصدبرابر نفت است، سبب میشود كه تأسیسات مربوط به فرآوردههای انتقال و حجم لوله ابعاد بزرگتری داشته باشد، لذا اصولاً هزینه حمل گاز بسیار گران تمام میشود. مثلاً برای LNG، هزینه حمل یك میلیون BTU به فاصله ۱۰۰۰ مایل حدود ۸۰ سنت (۸/۰ دلار) میباشد، در خط لوله هم با كمی اختلاف (به علاوه، منها) وضعیت همینطور است؛ افزون بر اینكه در خط لوله از یك فاصلهای به بعد انتقال نه امكانپذیر است و نه صرف میكند. در آن حالت، باید گاز را به صورت LNG صادر كرد. فاكتور هزینه حمل برای كشورهاییكه از بازار مصرف دور هستند عامل مهمی است؛ ازجمله اگر گاز ایران بخواهد به اروپا یا چین و هند برود. فرض كنید حدود ۴۰۰۰ مایل مسافت انتقال باشد، در آن صورت هزینه حمل یك میلیون BTU گاز ۲۰/۳ دلار تمام میشود؛ درحالیكه الان قیمت فروش گاز در چنین بازارهایی حدود ۴ دلار برای هر میلیون BTU است. اگر هزینه پالایشگاه سرمایهگذاری و دیگر عوامل را هم در نظر بگیرید، میبینید قیمت تمام شده بیشتر از ۴ دلار میشود. بنابراین اكنون صدور گاز برای برخی كشورهای تولیدكننده مثل نیجریه، لیبی، الجزایر و اندونزی كه نزدیك بازار مصرف قرار دارند، صرف میكند، ولی برای ما كه از بازار مصرف دور هستیم، صادرات گاز به لحاظ اقتصادی توجیهی ندارد. حال مناسب است از زاویه دیگر، نگاهی به وضعیت مصرف گاز و نیازهای داخل در ابعاد مختلف داشته باشیم.
ما صاحب دومین ذخایر گازی دنیا و چهارمین تولیدكننده گاز در دنیا هستیم. با بهرهبرداری از دو تا سه فاز دیگر پارس جنوبی، به رتبه دومین تولیدكننده گاز صعود خواهیم كرد. پیش از انقلاب برای بهرهبرداری حداكثر از منابع نفتی میباید طی مدت ۲۰ سال ۱۰۵ تریلیون فوت مكعب گاز به منابع نفتی خود تزریق میكردیم، ولی این كار انجام نشد. محاسبات سه سال پیش نشان میدهد كه بهطور متوسط همراه یك بشكه نفت استخراجی از مخازن ۶۰۰ ۳ft فوت مكعب گاز وجود دارد (Gas Oil Ratio-G.O.R). با این حساب از آغاز انقلاب تاكنون همراه نفت استخراج شده ۴۵ تریلیون فوت مكعب گاز خارج شده، ضمن اینكه حجم نفت استخراجشده از مخازن نیز باید توسط گاز پر شود. از نظر فنی پیش از اینكه فشار مخزن نقطه به فشار حباب(Buble Point) برسد باید گاز تزریق شود تا استفاده از مخزن به صورت بهینهای انجام گیرد. برای اینكه ۴۵ میلیارد بشكه نفت از بازیافت ثانویه (Secondly Recovery) بهدست آید میباید در طول ۲۰ سال ـ معادل عمر مفید منابع ـ به چاهها گاز تزریق شود، با یك محاسبه ساده مشخص میشود كه روزانه باید ۲۵ـ۲۰ میلیارد فوت مكعب گاز به چاهها تزریق كنیم كه نفت صیانتشده تولید كنیم. پس نیاز روزانه، تزریق حدود ۲۴ـ۲۳ میلیارد فوت مكعب است.
حدود ۹ـ۸ میلیارد فوت مكعب مصرف داخلی است و مقداری هم مصارف صنعتی پتروشیمی داریم؛ اگر تمام توان تولید خود را به كار گیریم، ۵ سال بعد هم نمیتوانیم به ارقام یادشده برسیم. بنابراین وقتی نیاز به این شدت وجود دارد و منابع نفتی هم در خطر است، حتی اگر به بالاترین قیمت، گاز را از شما بخرند، شما مجاز به فروش آن نیستید. تازه ما تزریق را فقط نسبت به منابع خشكی در نظر گرفتیم. حال آنكه تحقیقات و بررسیهای اخیر نشان داده كه ما در فلات قاره هم نیاز به تزریق مقادیر فراوانی گاز داریم. برای نمونه بررسیهای شركت توتال نشان میدهد در میدان سروش ـ كه نفت بسیار سنگین دارد و ضریب بازیافت آن حدود ۵% است ـ اگر به میزان كافی گاز تزریق شود، ضریب بازیافت برخلاف تمام موارد دیگر بالای ۶۰% خواهد رسید.
● تحقیقات در زمان آقای زنگنه نشان داد كه در این مخزن باید به جای آب، گاز تزریق شود.
▪ خیر این طور نیست. اگر لازم شد بعدها مسئله را بیشتر خواهم شكافت، ولی اجمالاً طرح تزریق آب ترفندی بود كه كنسرسیوم در برابر فشار ما برای تولید صیانتی به كار برد. ابتدا تولید صیانتی را قبول نمیكرد، بعد گفت برای صیانت باید آب تزریق شود.
● شما معتقدید از یكسو استراتژی انرژی نداریم، از بعد دیگر هم مبانی فنی ـ كارشناسی نافی صادرات گاز میباشد، ولی شاهدیم كه این تصمیم ـ صادرات گاز ـ گرفته میشود؛ علت را چگونه توجیه میكنید؟
▪ علت همین جوسازی رسانهای است كه القا میكند باید صادرات انجام شود. وقتی نشریههای مربوط به حوزه نفت مثل مجله نفت گاز پتروشیمی مینویسند كه ما دومین كشور دارای گاز دنیا هستیم، چرا صادرات نداریم؟● البته بهتازگی آقای مهندس زنگنه در گفتوگویی اعلام كردند كه در مقوله گاز، كشور به سه زمینه تزریق، صادرات و توسعه صنایع صنعت نیازمند است كه باید در یك اولویتبندی ـ البته نه به لحاظ زمانی ـ انجام گیرد.
▪ هیچ بحثی در این زمینه ندارم، روشن است كه ما صاحب دومین ذخایر گازی دنیا هستیم و باید صادرات گاز داشته باشیم، ولی همانطور كه گفتم بحث اولویت مطرح است. هنوز در دنیا تولیدكنندگان گاز فراواناند البته نه به شدت ۶ـ۵ سال پیش و اینها رقبای ما هستند. بعضی از آنها، مثل اندونزی كه زمانی بزرگترین صادركنندهLNG دنیا بوده، در حال افول هستند. یعنی منابع گازیشان رو به پایان است. برخی دیگر هم مثل روسیه سرمایه گازیشان در زیرساخت صنایع گاز تكمیلی است و پیشتر كارهای زیربنایی را انجام دادهاند و در این مرحله صرفاً بهدنبال افزایش درآمد خود هستند؛ بنابراین در زمان كوتاهی میتوانند با اندك سرمایهگذاری ظرفیت خود را بهطور قابل ملاحظهای افزایش دهند. بعضی از دیگر رقبا مثل قطر، كشور بسیار كوچك و محدودی است، ولی در منابع عظیم گازی با ما مشترك است و اصلاً توان جذب چنین حجم عظیمی از گاز را در مصرف داخلی خود ندارد. ازسویی درآمد حاصل از میعانات گازی برای این كشور كوچك چنان زیاد است كه نهتنها هزینه بازپرداخت سرمایهگذاری را جبران مینماید، بلكه سود فراوان عاید آنان میسازد. بنابراین اگر قطر حتی گاز خود را با ضرر صادر كند، باز نفع برده است، زیرا به دلیل مسائل محیطزیست نمیتواند همه گاز را بسوزاند و منبعی هم برای تزریق ندارد. از اینرو منافع ملی قطر ایجاب مینماید كه حتماً گاز خود را صادر كند، ولی منافع ملی ما به همان دلایلی كه گفتم، ایجاب میكند كه گاز خود را صادر نكنیم. پس در یك دستهبندی كلی، منابع برخی صادركنندگان گاز رو به اتمام است و بخشی هم هنوز به اپتیمم تولید نرسیدهاند، ولی ۶ـ۵ سال آینده خواهند رسید. آن وقت زمانی است كه هم دنیا به گاز بیشتر نیاز دارد و هم قیمتها افزایش یافته و رقبا ضعیف شدهاند.
از اینرو در آن زمان ورود به بازار گاز با شرایط مناسبتری انجام میگیرد. من از ۱۵ سال پیش معتقد بودم كه سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ سالهایی است كه ما باید وارد بازار جهانی گاز شویم؛ اكنون نیز به درستی این پیشبینی رسیدهام. البته با توجه به اینكه نوع قراردادهای گازی با قراردادهای نفتی متفاوت است و اصولاً در هر كاری نیاز به تجربه میباشد، از اینرو از بیانم برداشت نشود كه منظور این است كه باید تا سال ۲۰۱۵ صبر كنیم و هیچ اقدامی انجام ندهیم و تازه در آن مقطع بخواهیم از صفر و بدون تجربه لازم شروع كنیم، بلكه در عرض این مدت باید یك قرارداد انتقال گاز با خط لوله كوتاه داشته باشیم و وارد بازار تجارت گاز دنیا شویم. ریسك آن را هم بپذیریم و ضررش را هم قبول كنیم. در كنار این قضیه یك واحد كوچك ۳ـ۲ میلیون تن هم LNG داشته باشیم و تجارب آن را در مقیاس كوچك بهدست آوریم. در واقع این قراردادها تدارك مقدماتی برای ورود به عرصه جهانی در سالهای یادشده میباشند. افزون بر اینكه شرایط كنونی مثل ۱۰ سال پیش نیست كه صادرات گاز خیلی ضرر داشته باشد، بلكه برای بازارهای نزدیك شاید مقداری منافع هم داشته باشد. بنابراین ما میتوانیم دومین تولیدكننده گاز دنیا باشیم، ولی تمام گاز را در داخل مملكت برای تزریق به چاهها و یا جایگزینی نفت استفاده كنیم. در مورد جایگزینی نفت با گاز باید متوجه بود كه در هیچ شرایطی درآمد حاصل از محل صادرات نفت قابل مقایسه با درآمد صادرات گاز نیست. هر سانتیمتر مكعب گازی كه در داخل مصرف شود، معادل حرارتی آن میتوانیم سوخت فسیلی با درآمد چند برابر را صادر كنیم.
● بهتازگی مقالهای به قلم راجر استرن از دانشگاه جان هاپكینز در نشریه فرهنگستان علوم ایالات متحده انتشار یافته كه مدعی شده ایران تا سال ۲۰۱۵ واردكننده نفت خواهد شد و به امریكاییها توصیه كرده بود كه «آرامش خود را بازیابند» و نیروی زیادی را برای تضعیف ایران صرف نكنند، زیرا كاهش درآمد نفت، دولت ایران را به زانو درخواهد آورد و ایران به ناچار روندی آشتیجویانه در برابر امریكا و غرب پیش خواهد گرفت. نظر جنابعالی در رابطه با این آمار چیست؟
▪ معمولاً این تحلیلها واقعبینانه نیستند و نویسندگان آنها شناخت دقیق و درستی از وضعیت ما ندارند. اینكه بگوییم رشد ۱۲% ـ ۱۰% مصرف علیالدوام ادامه یابد، درست نیست. آنچه مشهود است اینكه ما در زمینه حملونقل بهطور كلی تا نقطه اشباع فاصله بسیاری داریم. در حملونقل عمومی، كالا، مسافر، بین شهری چه هوایی و چه زمینی و قطار هنوز كمبودهای اساسی داریم؛ مثلاً برای كشور ما كه سرانه اتومبیل ۱۸% است یعنی به ازای ۷۰ میلیون جمعیت در حدود ۱۳ میلیون خودرو، حال آنكه اكنون طبق آمار ۸ـ۷ میلیون خودرو در كشور وجود دارد. به همین علت رشد مصرف بالا وجود دارد، ولی بهتدریج كه به نقطه اشباع نزدیكتر شویم، مصرف كاهش مییابد. بنابراین من با این آمار موافق نیستم و زمان آن را طولانیتر میدانم به اضافه اینكه طی این مدت دیگر شاخههای درآمدی ما افزایش مییابد. زمانی در دنیا عرضه اضافی(Over Supply) در پتروشیمی وجود داشت، ولی با اتفاقات عظیمی كه افتاد، الان هر چه تولید داشته باشید چین و هند مصرفكنند آن هستند و درآمد پتروشیمی و تولیدات صنعتیمان كمكم میتواند قابل مقایسه باشد و كاهش درآمدی صادرات نفت را جبران نماید.
● پس درست است، شاید تا ۲۰۱۵ نتوانیم صادر كنیم، زیرا صرف سوخت و پتروشیمی شود؟
▪ نه، شاید اصلاً صرف نكند و یا مصلحت نباشد كه صادر كنیم. حالا چرا نفت را صادر میكنیم؟ معلوم است برای كسب درآمد ارزی. اگر توانستید درآمد ارزی را طی یك فرایند جایگزین كنید ـ یا از صنایع وابسته به نفت و یا تولیدات دیگر ـ طبیعی است كه دیگر نفت خود را صادر نمیكنید و یا دستكم بخشی را بهعنوان سرمایه نسل آینده حفظ میكنید. البته درخصوص حفظ نفت تبصرهای قائلم و آن اینكه چنانچه دولتی ملی برنامهریزتر و كارآمد و واقعگرا حاكم باشد، در حد وسعش هیچ توجیهی ندارد كه سرمایهای را در زیرزمین راكد بگذارد، بلكه اگر بتواند نفت را طی ۵ـ۴ سال به سرمایه مولد و زاینده روی زمین تبدیل كند، چنانچه قیمت نفت ۲۰ برابر هم شود، باز به لحاظ منطق اقتصادی درست عمل كرده است.
● آیا این همان استراتژی استخراج نفت و كاشت توسعه است كه قائلاند راه رهایی از نفت و ایجاد توسعه از طریق تبدیل ثروت عقیم به ثروت زاینده اشتغالزاست؟
▪ بله. دقیقاً.
● در رابطه با استفاده از ذخایر ارزی در صنعت نفت و پتروشیمی آقای مهندس زنگنه میگویند نباید از این حساب برای این بخشها ارز اختصاص داده شود و اگر نفت و گاز و پتروشیمی نتوانند از منابع خارجی استفاده كنند، پس كدام بخش میتواند جذب سرمایه كند و حساب ذخیره ارزی باید صرف تولیدكننده كوچك بشود. نظرتان در این باره چیست؟
▪ اگر به دلایل سیاسی به شما اعتبار ندهند، چه كار میكنید؟
● اگر سیاسی نبود چه؟
▪ توجه داشته باشید كه در روش فاینانس نخست ۳۰% سرمایهگذاری باید توسط ما انجام شود. دوم، از ۷۰% كه فاینانسور میآورد الزاماً ۸۵% آن باید در كشور خودش خرج طرح شود؛ یعنی تجهیزات از آن كشور تهیه شود. به نظر من مسئله در همینجاست، یعنی اگر از منابع ارزی خود استفاده كنیم، آنگاه اشتغال و تحرك اقتصادی در كشور افزایش مییابد. ضمن اینكه بهدلایل سیاسی، اساساً ممكن است فاینانس انجام نشود؛ كه در این صورت حتماً باید از منابع داخلی بهره گرفت.
● در مورد قاچاق فراوردههای نفتی به طور كل و بنزین و گازوئیل بهطور خاص، آمار بسیار متفاوتی در دست داریم. از ۱۰ میلیون لیتر تا ۵ میلیون لیتر در روز و حتی بعضی قائلاند كه میزان قاچاق بنزین معادل واردات آن است؛ یعنی اگر قاچاق نباشد نیازی به واردات نیست. لطفاً در این باره تحلیل خود را بفرمایید.
▪ ما روزانه ۴۲ میلیون لیتر بنزین تولید میكنیم و ۷۱ میلیون لیتر مصرف مابهالتفاوت آن از طریق واردات تأمین میشود. متوسط پیمایش اتومبیل ۴۵ كیلومتر در روز است و متوسط مصرف بنزین ۱۴ لیتر در ۱۰۰ كیلومتر است، از این طریق مصرف روزانه اتومبیلها تخمینزده میشود. مشكل بزرگ مربوط به وانتبارهاست كه مصرف زیادی دارند، البته من چند سال پیش آن را محاسبه كردم. علاوه بر این، مصارف دولتی و نظامی است كه سر جمع تمام اینها را اگر در نظر بگیریم به عدد ۵ میلیون و دهمیلیون نخواهیم رسید. البته اگر مجموع سوخت قاچاق را در نظر بگیریم، نظر من این است كه بیشتر از این اعداد است، ولی اگر بنزین را بهتنهایی در نظر بگیریم، حتی كمتر از ۵ میلیون لیتر است. پیشتر گفتم قیمت تمام شده بنزین و گازوئیل با هم برابر است، ولی امكان قاچاق گازوئیل دهها برابر بنزین است. گازوئیل لیتری ۱۶ تومان است و بنزین ۸۰ تومان؛ اما در مقصد ـ چنانچه گازوئیل مرغوب باشد ـ قیمتش از بنزین گرانتر است. بنابراین معتقدم قاچاق گازوئیل بیش از ۵ میلیون لیتر است و مجموع فراوردهها نیز از ۱۰ میلیون بیشتر است.
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست