جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
سرچشمههای قدرت در حکومت اسلامی
حکومت اسلامی را گاهی به عنوان یک «ضرورت دینی» مورد بررسی قرار میدهیم که فرمان خدا را روی زمین بر پا میدارد، و نقش انسان را در جانشین خدا شدن تحقق میبخشد، و گاهی نیز با این که در پرتو همین حقیقت به بررسی آن میپردازیم، ولی انگیزههای بزرگ تمدن آفرین، و قدرتهای سترگ آن را در نظر میگیریم که - با داشتن آن - از هر گونه تجربه اجتماعی دیگر متمایز میگردد.
ما در این دفتر، موضوع اخیر را به گفتگو میگذاریم تا به روشنی دانسته شود که حکومت اسلامی نه تنها یک ضرورت دینی، که - گذشته از آن - برای تمدن نیز یک ضرورت است، زیرا یگانه راهی است که میتواند استعدادهای انسان را در جهان اسلام شکوفا سازد و او را تا جایگاه طبیعیاش - که پایگاه والای تمدن انسانی باشد - بالا ببرد و از پراکندگیها و عقب ماندگیها و تباهیهای رنگارنگی که دچار آن است رهائی بخشد.
این حقیقت را در گفتار آینده - در هنگام طرح مشخصات حکومت اسلامی - و در لابلای بحث از دو موضوع اساسی روشن خواهیم کرد:
۱) ساختمان عقیدتیای که حکومت اسلامی را تمایز میبخشد.
۲) ساختمان عقیدتی و روحی فرد مسلمان به گونهای که امروزه واقعیت جهان اسلامی نشان دهنده آن است.
● ساختمان عقیدتی حکومت اسلامی
ساختمان عقیدتی حکومت و هدف آن در سیر خویش:
هر کس در راهی گام مینهد، هدفی دارد، و هر حرکتی در جهان مدنیت روی دهد، برای مقصودی، و خود در جهت تحقق آن است. و هر گام در راه نهادنی و حرکتی - که هفدار است - نیروی تهاجمی و سوختخود را از همان هدفی میگیرد که به سوی آن گام بر میدارد و در جهت تحقق آن حرکت میکند. پس هدف، تحقق یافتحرکت را جذب میکند تا - با پایان یافتن هدف خود - به سکون مبدل شود.
برای نمونه: کسی را در نظر بگیرید که برای رسیدن به یک مرتبه علمی و یک دانشنامه و گواهی معینی، کوشش فراوان مینماید. میبینید گویا آتشی در دل او بر افروختهاند که پیوسته روشن است و او را به محقق ساختن همان هدفی وادار میکند که برای حصول آن، تلاش مینماید. ولی چون به هدف دستیافت آن شعله خاموش میشود و حرکت پایان میپذیرد و دیگر دلیلی برای بقای آن نمیماند تا وقتی هدفی تازه به میان آید.
این موضوع در مورد جامعهها نیز درست است، زیرا آنها هر گاه در حرکت تمدن آفرین خود هدفی بزرگتر را بر گزینند، میتوانند به سیر خود ادامه دهند، و با روشن ماندن آتش هدف برای روزگاری درازتر، وادار میشوند گامهای بیشتری بر دارند. ولی اگر هدف محدود باشد حرکت نیز محدود خواهد بود و - پس از تحقق هدف محدود - نیروی دگرگونسازی و آفرینشگری، قدرت خود را بر پایداری از دست میدهد.
در این جا مکتب ما دیگری تاریخی با دشواریای روبرو میشود که از پندارهایش درباره دگرگونیهای جامعه بشر بر طبق قوانین دیالکتیک سرچشمه میگیرد، زیرا هدفی که مارکسیسم - بری حرکت تاریخ و سیر انسان - ضروری میشمارد، برداشتن موانع اجتماعی است از سر راه رشد نیروهای تولید، و ابزار تولید، که این هم با نابود ساختن الکیتخصوصی و بر پا کردن جامعه کمونیستی امکان دارد، پس اگر هدف نهائی از سیر انسان را بدین گونه بشناسیم، باید معقد باشیم که در لحظهای که جامعه کمونیستی برپا شد، دیگر تحول به نهایت رسیده جای خود را به سکون میدهد و حرکت منتفی میگردد.
اگر ما هدف حرکت دهنده جامعه و سازنده تاریخ را عبارت بدانیم از: «آزاد کردن ابزار تولید از بندهائی که دست و پای آن را - در هنگام توزیع - میبندد» در این هنگام پس از آزاد شدن آن، حرکت تاریخ پایان مییابد و همه استعدادهای دگرگونسازی و آفرینندگی - که در انسان هست - خشک میشود.
به راستی یگانه هدفی که حرارت و روشنائی را در وجود انسان پایدار میدارد و پویائی تمدن را تضمین میکند تا بشر بتواند به سیر خود ادامه دهد، همان هدفی است که انسان پیوسته برای نزدیک شدن به آن بکوشد و هر چه به آن نزدیک شود، کرانههای تازه و دیدگاههای کشف نشدهای در برابر چشمانش آشکار گردد که شعله موجود در دل او را نیرومندتر سازد و بر توانائی و نشاط او در تکاپو و دگرگونسازی و آفرینندگی بیافزاید.
این جا نقش حکومت اسلامی مطرح میشود که «الله» راهدف و سر منزلی برای سیر و مسیر انسانیت قرار میدهد و صفات و خویهای خدا را، همچون نشانههائی برای این هدف بزرگ میشمارد. دادگری، دانش، توانائی، نیرومندی، مهربانی و بخشندگی بر روی هم تشکیل دهنده هدف مسیری است که اجتماع شایسته انسانی در پیش گرفته و هر یک گامی که به این هدف نزدیک شود، و هر اندازه از آن برایش محقق گردد، دیدگاههای فراختری در برابرش گشوده میشود و آتش شوق و اراده او - برای پایداری در راه - افزایش مییابد زیرا انسان محدود نمیتواند به «الله» که مطلق و نامتناهی است برسد، ولی در راه خود به سوی او، هر چه گامهای بیشتری بردارد به جاهای تازهای راهنمائی میشود و راه، او را به افزودن بر کوشش خویش وا میدارد: «و کسانی که در راه ما مجاهده کردند، البته ما راههای خود را بدیشان خواهیم نمود».
از این جا برمیآید که انسان حکومت اسلامی، که در آغاز تاریخ این ملت به راه افتاده تا از انو تاریخ را بسازد، در طول مدتی که هدف حقیقی او «الله» - خدای برتر - بود شعله شوق در دلش خاموش نشد، بلکه از عدل مطلق - که این هدف بزرگ، تجسم بخش آن است - یاری میگرفت و گیر و دار پایان ناپذیر خود و حرکت متوقف ناشدنیاش را - در جهت ضدیت با بیداد ستمگران و سرکشی گردنکشان - رهبری کرد و آن هم نه تنها در شهر خود و در منطقه ویژه خود و میان افراد ملتخویش - بلکه در همه گوشه و کنار جهان -
«خسرو» - باآن همه گردنکشیاش - چون از «عبادهٔ بن صامت» به تمسخر پرسید: «چه انگیزهای مسلمانان را به اندیشه نبرد با دستگاه امپراطوری او وا داشته است؟ «تکان خورد که پاسخ شنید: «سپاه مسلمانان برای آزاد کردن ستمدیدگان آمده است.» و این یعنی: عدل مطلق، پایان نیافتنی است و هدف مطلق، پیوسته میتواند مردم را به حرکت درآورد و نیرو ببخشد: «بگو اگر آب دریا مرکب شود تا کلمات پروردگارم را بنگارد، آب دریا پایان خواهد یافت، پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان یابد هرچند دریائی دیگر. - همانند آن را نیز - برای کمک بیاوریم.
پس ساخت عقیدتی حکومت اسلامی که بر بنیاد ایمان به خدا و صفات او استوار است و هدف از سیر و غایت . مقصود از حرکت تمدن ساز و شایسته بر روی زمین را الله میداند همان یگانه ساخت عقیدتیای است که انسان را در حرکت تمدن ساز خود یاری میدهد و برای این منظور سوخت ونیروئی پایان ناپذیر دراختیار او میگذارد.
به همین جهت اسلام نمیپذیرد که - به هیچ روی - هدفهای نسبی و مرحلهای را به جای هدف مطلق قرار دهند. زیرا این امر از تداوم حرکت جلوگیری مینماید و نمیگذارد که در مرحله بعدی از هدف نسبی فراتر برویم. مثلا مسلمان در همان هنگام که در شهر یا کشور خود - یا میان فرزندان ملتش - در برابر ستم ایستادگی مینماید ولی اینست مر او را نسبت به ستمهای دیگری که گردنکشان بر روی زمین میکنند بیتوجه نمینماید و برانداختن این ستم ویژه را هدف آخرین و مطلق برای خود نمیانگارد زیرا چنین کاری - به صورت ضمنی - صحه نهادن بر ستم هائی است که در گوشه و کنار جهان جریان دارد. مسلمان در برابر ستمی که در محیط خود میبیند از این روی ایستادگی مینماید که ستمی است از یک انسان درحق انسان دیگری که برادر اوست و همین یک عامل کافی است که مسلمان وارد شود همان نقش عباده بن صامت را بازی کند که -همراه برادرانش - از جزیرهٔ العرب به راه افتاد تا برزگران ستمدیده را در دورترین شهرهای ایران آزاد کند.
اخلاق در ساخت عقیدتی حکومت و آزاد کردن انسان از چسبیدگی به دنیا:
برپا داشتن دادگری و درستی و هموار کردن سختیها بر خویش - برای یک سازندگی شایسته - ینازمند انگیزههائی است که از آگاهی اسنان به مسئولیتخویش و از احساس وضیفه سرچشمه میگیرد و این انگیزهها پیوسته با پرتگاهی روبرو است که از پدید آمدن یا پرورش یافتن آن جلوگیری مینماید و این پرتگاه همان چسبندگی به دنیا و پیرایههای آن است و دلبستگی به زندگی بر روی این زمین - به هر صورتی باشد - زیرا این چسبندگی و دلبستگی در بسیاری از اوقات انسان را از حرکت باز میدارد و از سهیمشدن او در امر سازندگی شایسته ممانعت میکند چون مشارکت در هرگونه سازندگی بزرگ همراه است به بسیاری کوششها گذشتها فداکاریهای گوناگون آزادیدن در راه انجام وظیفه و هموار کردن شجاعانه محرومیتها برخویش به خاطر خوشبختی و آسایش جامعه انسانی...
و کسی که به پیرایههای جهان چسبیده و به شاخههای زندگی زمینی وابسته است نمیتواند از این نعمتها کم بها دست بکشد و از مقاصد ناچیز روزانهاش روی برتابد و به سوی مقصد بزرگ که سازندگی است رو بیاورد پس برای این که استعدادهای هر فردی برای سازندگی بزرگ بسیجشود بایستی ساخت عقیدتیای همراه با اخلاقی ویژه در کار باشد تا به هر فرد پرورشی دهد که خود را نه بنده دنیا و مملوک نعمتهای آن بلکه آقای دنیا و مالک آن نعمتها ببیند و چشمان خود را به سوی زندگیای فراختر و غنیتر از زندگی زمینی بدوزد. و مطمئن باشد که فدا کردن هر چیزی بر روی زمین آماده سازی است برای زیدگی دیگری که خدا برای بندگان پرهیزگارش قرار داده است.
این ساخت عقیدتی که حکومت اسلامی دارای آن است در تعلیمات قرآن گرامی و اسلام - که نشانههای کلی اخلاق را مشخص کرده - بیان گردیده:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دارائیها و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد. و بدانید که دارائیها و فرزندان شما فتنه و ابتلائی بیش نیست.
و پیامبر بزرگ (ص) گفت: هر کس شب را به روز برساند و بالاترین تصمیم و غصه او به دنیا باشد هیچ پیوندی با خدا ندارد.
و هم گفت: دوست داشتن دنیا آغاز و سر هر گناهی است.
پس وابستگی به جهان و چسبیدگی به آن بنیاد هرگونه کجروی است. و سرگرم شدن به تصمیمها و غصههای آن رها کردن نقش جانشینی رهنمایانه خدا بر روی زمین شمرده میشود. و شناورشدن در نعمتها و بازنگری آن یعنی فراموش کردن یاد خدا و به بازی گرفتن همه ارزشهائی که خدای بزرگ یگانه نمایان میسازد تا حرکت ما را جهت بدهد و هدف را مرزبندی نماید و انسان را با آسمان پیوند بزند.
اسلام برای این که وابستگی سرسخت به دنیا و غصههای مربوط به آن را از فرد مسلمان بگیرد برای دنیا به همان اندازه طبیعیاش ارزش قائل شده است. اگر دنیا را همچون هدفی تلقی نائیم که با آخرت - یعنی با فعالیتسازندگی بزرگی که آخرت مردم را به سوی آن میخواند و تشویق میکند. - ناسازگار باشد. در آن حال از شکل یک پرورشگاه درآمده و سرزمینی برای بازیگری و تبهکاری میشود. جز این نیست که زندگی دنیا بازگیری است و سرگرمی و زیور و پیرایه و خودستائی با یکدیگر و حرص در افزودن دارائیها و فرزندان و جلوهگر شده است برای مردمان دوستیخواستنیها - از زبان و فرزندان و همیانهای زر و سیم و اسبهای با نشان نیکو و چارپایان و کشتزارها - این است کالای زندگی جهان و بازگشتگان نیکو نزد خداوند است.
ولی اگر دنیا را راهی برای رسیدن به آخرت تلقی کنیم یعنی آن را افزاری بدانیم که انسان در سایه نیکوئیهایش هستی راستین خود و وابستگیاش به خداوند و کوشش پیوستهاش را برای نزدک شدن به مطلق و لایتنهاهی - در راه فعالیتهای سازنده و آفرینشگر و نوآور - پرورش دهد آری اگر از این دیدگاه بزرگ بنگریم دنیا از صورت صحنه حرص زدن برای جمع ثروت و زیادهروی در آن تبدیل میشود به میدانی برای سازندگی شایسته و آفرینشگری پیوسته:
با هر چیزی که خداوند به تو داده است بکوش - تا برای خانه آخرت - توشهای فراهم آری و بهرهات را از دنیا نیز فراموش مکن و چنان که خواوند به تو نیکوئی نموده نیکوئی، کن و در زمین در پی تبهکاری مباش که خدا تبهکاران را دوست نمیدارد.
و در حدیث آمده است: دنیایت را به آخرت خویش بفورش تا هر دو را به چنگ آری و در هر دو جا سود بری و آخرت خود را به دنیا مفورش که هر دو را زیان خواهی کرد.
اسلام نظر خود درباره مقدمه و وسیله بودن دنیا را به صورت یک تصور ذهنی خشک و خالی رها نکرده بلکه آن را با رفتاری که تحققش بخشد پیوند زده و خواسته است که در سطح واقعیتهای عینی پیاده شود و با نعمتهای جهان بر بنیاد آن رفتار گردد.
اسلام تعبیر عملی برای این نظریه را آماده ساخته و پیامبر میگوید:
افزون طلبیها شما را سرگرم کرد، فرزند آدم میگوید: دارائی من درائی من مگر تو از دارائی خود به جز آن چه را صدقه میدهی و باقیاش میگذاری یا آن را میخوری و از بین میبری یا میپوشی و کهنه مینمائی بهره دیگری هم داری؟
پس هر انسانی که به نظریه اسلام درباره دنیا ایمان دارد و آن را در رفتار خود مجسم مینماید حق دارد از نعمتهای جهان برگیرد و به اندازه نیاز خود از آن چه پاکیزه و شایسته است برخوردار گردد زیرا بنیاد جهان برای پاسخگویی به نیازمندیها نهاده شده - نه برای افزون طلبی و تل انبار کردن زر و سیم - و تا هنگامی که هدف انسان بر او مشتبه نگردد توانائی او به گونهای مستمر او را بر آن میدارد که - در راه خود به سوی پروردگارش و برای رسیدن به هدفش - تلاش و کوشش خود را دنبال کند.
پس طبیعی است که انسان نیاز خود را از جهان بگیرد. و باقیمانده را برای هدف بزرگ خود قرار بدهد زیرا اگر بینش از نیاز خود چیزی را نگاهداشت جهان که باید برای او وسیله باشد به شکل هدف او دگرگون میشود و بدین گونه نقش شایستهای را که خود باید بر روی زمین ایفا کند از دست میدهد. و این امر - در راه درازی که در پیش دارد - نتایجی به بار میآورد که موجب کجرویهائی از هدفهای راه هدایت میگردد و رنگهای گوناگون ستم و کجروی و بهرهکشی روی مینماید و از همین روی است که پیامبر فرمود:
هر کس بیش از اندازهای که برای او کافی است از نعمتهای جهان برگیرد نادانسته مرگ خود را برگرفته است.
با این ساختشایستهای که یک شهروند در حکومت اسلامی دارد انسان میتواند از بند پدیدههای زمین - که او را به حرص وا میدارد.- آزاد شود و از سر مقاصد و تصمیمات ناچیزی که او را از خدا جدا مینماید برخیزد و به خاطر مقاصد و تصمیمات سترگ زندگی کند و از این روی با بزرگترین مسئولیتهای سازندگی با سینهای گشاده و دلی استوار و جانی نیرومند روبرو میشود و یک معادله حسابی سودآور برقرار میبیند که در هیچ تحالتی ازاحوال هیچ جائی برای زیان در آن نیست
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی بکنم که شما را از کیفر آخرت برهاند؟ به خدا و به پیامبرش ایمان بیاورید و - با گذشتن از دارائیها و جانهای خود - در راه خدا جهاد کنید که اگر بدانید این برای شما بهتر است.
● مفاهیم سیاسی در ترکیب عقیدتی حکومت اسلامی
مفاهیم سیاسی در ترکیب عقیدتی حکومت اسلامی نقشهای بزرگی دارد و همه استعدادهای نیکی آفرین انسان را پرورش میدهد و در جهتخدمت به انسان به کار میگیرد.
یکی از این مفاهیم آن است که حکومت اسلامی باید همه وابستگیهای استثمارگرانه را - که بر اجتماعات جاهلی فرمان میراند - ریشهکن سازد و انسان را در همه عرصههای زندگی سیاسی و اقتصادی و فکری از زیر بار استثمار برادرش - که انسانی بیش نیست - برهاند تا دو گونه نیرو و استعداد را به صورت کامل - برای سازندگی - در اختیار جامعه قرار دهد:
۱) نیرو و استعداد انسانی که مورد استثمار و بهرهکشی قرار گرفته و باید آزادی کامل به دست آرد. زیرا نیرو و استعداد او به هدر میرود تا مصالح شخصی دیگران را تامین نماید و سوختی باشد که در راه افزونی بخشیدن به زر و سیم و پیرایههای زندگی جهان به کار آید. در حالی که پس از آزاد شدن نیرو و استعدادش برای ساختن و پدید آوردن خیر در جامعه بشری به کار خواهد رفت.
۲) نیروی انسان استثمار کننده که امکانات خود را در راه سختتر کردن تسلط بر استثمار شدگانش به هرز میدهد. در حالی که این امکانات پس از آزاد شدن به حالت طبیعی خود برمیگردد و به صورت امکاناتی برای سازندگی و فعالیت دگرگون میشود.
چه بسیار استعدادها و امکاناتی که یا در سایه فرمان طاغوت و در چارچوب وابستگیهای استثمارگرانه نابود میشود یا ستمگران برای نابود ساختن و محاصره آن آغاز به کار کردهاند. در حالی که میتواند در فضای باز و پرهدایتی - که حکومت اسلامی میآفریند - جائی بیابد که رشد کند و امتداد بیابد و تاریخ اسلام - در تجربه یگانه خود - بزرگترین گواه بر این امر است زیرا اسلام آزادی و شرافت انسان را به او برگردانید و توانست برای پرورش و آفرینندگی هر انسان - با صرف نظر از رگ و ریشه و گذشتگان و پایگاه و دارائی او - فضای مناسبی آماده نماید. تا گروه بسیاری از آن کسان که - در اجتماعات جاهلی پیش از اسلام - برده یا برده مانند بودند توانستند از رهبران شایسته بشریت و از نابغههای آفرینشگر آن در صحنههای گوناگون زندگی (فکری، سیاسی نظامی) گردند. زیرا در حکومت اسلامی هیچ عاملی پرورش شایسته فرد را محدود نمینماید مگر تواتائیها و امکانات ویژه خود او. امیرمؤمنان علی - که درود و آفرین بر او باد - به استاندار خود در مصر مینویسد:
سپس کاری را که هر یک از مردم انجام داده و رنجی که برده بشناس و کار و رنج هیچ کس را به دیگری نسبت مده و چون کار را به انجام رساند در پاداش دادن به او کوتاهی مکن و مبادا بزرگی کسی تو را بر آن دارد که کار و رنج ناچیزش را بزرگ انگاری یا خردی کسی انگیزه شود که رنج و کار بزرگ او را کوچک بشماری.
از مفاهیم سیاسی حکومت اسلامی وضعیت عینیای است که فرمانروا و فرمانروایان برای زندگی در حکومت اسلامی برمیگزینند زیرا ایشان - در زندگی ویژه خود - همچون شهروندان معمولی به سر میبرند. در رفتار با مردم خانههائی که در آن اقامت دارند و در وابستگیهاشان با دیگران امتیازی برای خود قائل نمیشوند. و البته من در این جا از یک وضعیت واقعی که برای فرمانروا و فرمانروایان وجود داشته و دارد گفتگو میکنم زیرا میدانم وضعیت قانونیای که در زندگی تجسم نیابد هیچ انسانی را به تکان نمیآورد و نمیتواند سرمشق شایستهای - در واقعیت زندگی - به دست دهد و به سادگی یک بازیچه قانونی خواهد گردید که گردنکشان و زور گویان به دست گیرند تا برای تودههایی که بر آنان فرمان میرانند منشورها بنگارند و آن منشورها را پر کنند از مفهوم برابری فرمانروایان و زیر دستانشان. ولی به واقعیت زندگی که برسیم میبینیم فقط حرف است نه چیزی میسازد و نه چیزی به دست میدهد و هیچ نقشی ندارد مگر پرده کشیدن بر تناقص موجود میان زندگی فرمانروا با زیردستانش و بر امتیازات فرمانروایان و خواری زیردستان.
در حالی که در حکومت اسلامی این مفهوم تنها در لا به لای خطوطی زیبا -در صفحه منشور و پیمان - متوقف نمیگردد بلکه به مرحله اجرا در میآید و واقعیت زندگی با آن انطباق عملی دارد. چنان که تجربه تاریخ اسلام و نیز واقعیت آن در روزگار ما دو گواه زنده بر این امر است.
تجربه تاریخی به ما میگوید که سرپرستحکومت اسلامی - امام علی (ع) - در کنار یک شهروند معمولی - که از او شکایت داشت - در برابر قاضی ایستاد و به -این گونه - قوه قضائیه هر دو را یکسان احضار نمود تا میان آن دو داوری نماید و پیش از این نیز یک بار در روزگار عمر یک شهروند یهودی که در پناه حکومت اسلامی میزیستشکایتی از امام تسلیم عمر کرد و خلیفه یهودی و عموزاده پیامبر خدا (ص) را همراه یکدیگر به دادگاه فراخواند و چون به سخن هر یک از آن دو گوش فرا داد نشانهای از تاثیر در چهره امام دید و به گمانش رسید که امام را خوش نیامده است که همراه یک شهروند یهودی در دادگاه حاضر شود ولی امام به عمر گفت: من از این جهت آزرده شدم که تو میان من و او برابری را مراعات ننمودی زیرا از من با احترام بیشتری یاد کردی و مرا به کنیهام خواندی ولی او را نه.
به این گونه حکومت اسلامی برترین نمونه برای برابری میان فرمانروایان و زیردستانشان - در مقام داوری و دادگستری - را نیز یک سرمشق حقیقی و یک دلداری و دلگرمی روحی را برای همه مستضعفان زمین مجسم میسازد زیرا فرمانروا همچون یک شهروند معمولی زندگی میکند که - نه با کاخهای سر به فلک کشیده و نه با اتومبیلهای تندرو و نه با سفره گسترده و اثاثیه بسیار و نه با گرد آوردن جواهرات و زیورها - امتیازی بر دیگران ندارد.
امام علی (ع) میگوید: آیا از خودم به این اندازه قانع باشم که مرا امیرمؤمنان بخوانند ولی با ایشان - در چشیدن ناخوشیهای روزگار - همدرد نباشم. و درتحمل تلخکامیهای زندگی سرمشق ایشان نگردم؟
به این گونه اسلام فرمانروایان میآموزد که فرمانروائی وسیلهای برای برخورداری از خوشیهای جهان یا برای جدا کردن خود از دیگران در مظاهر و زیورهای زندگی نیست. بلکه فقط مسئولیت و نمایندگی از سوی مردم است و مشارکت با مستضعفان در اندوههائی که دارند.
اگر بخواهیم از تجربه تاریخ بگذریم و به واقعیتی که در جهان امروز آشکار است بپردازیم باید به سراغ آن علوی بزرگ برویم که پیکار ملتخود را - زیر بیرق اسلام - رهبری کرد تا خداوند او را یاری نمود و امپراطوری شاه با همه گنجینههایش به دست او افتاد و پیروزمندانه به شهر خویش بازگشت. ولی باز هم خانهای جز همان خانه کهنهاش اختیار نکرد و به همان خانهای که - نزدیک بیستسال پیش - زورگویان از آنجا تبعیدش کرده بودند بازگشت تا روشن شود که امام علی (ع) تنها یک فرد مخصوصی نبوده است که روزگارش سر آمده باشد بلکه این اسلام است با عمری پایان نیافتنی.
بدون شک این برنامهای که حکومت اسلامی پیاده میکند در میان شهروندان نیروها و استعدادهای سترگی را شکوفا مینماید و روان ایشان را - با دادن سرمایهای بزرگ - یاری مینماید. و هر فردی را به گونهای درمیآرد که بداند پاسخ مثبت دادن به فعالیتهای سازندهای که دولات رهبری میکند در حقیقت پذیرفتن ارج و آبروی خود او است بر روی زمین.
از مفاهیم سیاسی حکومت اسلامی نحوه عملکرد آن در صحنه بین المللی است زیرا عملکرد آن مانند عملکرد تمدن غربی نیست که بر بنیاد استثمار و مکیدن خون تودههای ناتوان استوار باشد. و نیز مانند تمدن غربی مدعی نیست که بنیاد کار را بر مصالح متقابل قرار میدهد بلکه عملکرد آن بر اساس حق و دادگری و یاری مستضعفان روی زمین است و به حقیقت، درون آن را درستی و دادگری آکنده میسازد و اینها فقط یک مشت نامهائی نیست که بر طبق مصالح بر زبان رانده شود و دست افزار بهرهکشی و استثمار قرار گیرد.
چنانکه میبینیم سازمان ملل متحد - و همه سازمانهای بین المللی - را شیوه این است که هرگاه امر حقی با مصلحت دولت بزرگی هماهنگ باشد، در آن صورت «حق» زبانی یافته است که از راه آن، تعبیر شود و گذر کند و در تالارهای سازمان ملل - به اندازه ارتباطش با مصلحت مزبور - مطرح گردد، ولی اگر هیچ یک از دولتهای بزرگ، مصلحتی برای خود نبیند که بر این حق استوار گردد، این حق نیز هیچ نیروئی برای گذر کردن از باورهای استوار سازمان نخواهد داشت.
در این مورد، در میان آزمایشهائی که از اسلام در طول تاریخ داریم، به نمونههائی بر میخوریم که جز در تاریخ مسلمانان نظیر ندارد. و البته آن نمونهها تنها مربوط به روزگار پیامبر بزرگوار یا جانشینان بلافصل او نیست، بلکه سراغ آن را در روزگاری خیلی کم فروغتر نیز که - هوسهای بسیاری از ستمگران همچون تندبادی بر آن وزیده بود - توان گرفت. مثلا در روزگار عمر بن عبد العزیز میبینیم سپاه مسلمانان به سرداری قتیبه، قراردادی - مشتمل بر چند بند مشخص - با مردم سمرقند میبندند، ولی پس از ورود به شهر، التزاماتی را که دادهاند مراعات نمیکنند و مردم شهر نیز شکایت ایشان را به نزد خلیفه میبرند، و خلیفه به سردار فاتح خویش دستور میدهد که همراه با نمایندگان مردم منطقه، در برابر قاضی حضور یابد تا در میان ایشان به عدالتحکم شود، و سپس نیز قاضی به سود مردم منطقه رای میدهد و سپاه فاتح را ملزم میسازد و محکوم شود و آن هم نه از سوی یک سازمان جهانی و تشکیلات بین المللی، بلکه از سوی قوه قضائیه منسوب به همان دولتی که این سپاه منسوب به آن است؟
رفتار دولت اسلام در صحنه بین المللی، تجسمی است از این سخن خداوند برتر: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در راه خدا پایدار و استوار، و گواهان عدالت و حق و راستی باشید، و مبادا دشمنی شما با گروهی وادارتان کند که دادگری ننمائید. دادگری نمائید که از هر کاری به پرهیزگاری نزدیکتر است، و از خداوند پروا کنید که خداوند از آن چه انجام میدهید آگاه است.»
و شک نیست که چون رفتار دولت اسلام در صحنه بین المللی همراه با این روح باشد، کار به آن جا میانجامد که روح انسانی در میان جهانیان بیدار شود و مفاهیم دادگری و درستی، در آن جایگزین گردد و بر روی زمین برای همگان شدن در مسیر حق و عدالت به تکان آید.
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست