چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
در جستجوی زمان از دست رفته
● نگاهی به کارنامه بازیگری محمدرضا فروتن
ورودش به عرصه سینما از سر اتفاق نبوده است. چهره خیلی «فتوژنیکی» هم ندارد که بگوییم، به خاطر «زیبارو بودن» و «جلب نظر کردن» به این عرصه کشیده شده است،. این درست که «ستاره شدنش» با آغاز موج جوانگرایی نیمه دوم دهه هفتاد همزمان گردید، ولی نحوه حضور او در سینمای حرفهای و افتادن نامش بر سر زبانها، داستان جداگانهای دارد و همین است که او را از همتایانش متمایز میکند.
اولین و پررنگترین تصویری که از او در ذهنم مانده است، شخصیت جذاب و پرکشش «ناصر ملک» در فیلم «قرمز» است. یک جوان عصبی و پرخاشگر و پرشور با چشمان سرخ و نمناکش، رگهای متورم شده گردنش و صدای سوزناک و لرزانش.
به اعتراف دیالوگهای «قرمز»، او خودش هم این مسئله را باور دارد: «اگه من حال عادی ندارم، گاهی خوبم گاهی بدم، تقصیر خودشه... میدونه من عاشقشم، میدونه من شوهر حسودیام، باز منو آزار میده... بازم میزنمش حاج آقا... زنی که با مردای غریبه بگو بخند را بندازه... حقشه کتک بخورد
وقتی که نام «محمدرضا فروتن» به میان میآید، همین صداست که در ذهنم تداعی میشود. او نشان داد، این که میگویند «تنها صداست که میماند»، چندان هم بیراه نیست.
● انتظار در پشت درهای بسته
محمدرضا فروتن متولد هفتم دی ماه ۱۳۴۷ و دانشآموخته روانششناسی بالینی از دانشگاه تهران است. در چند سال اول شروع فعالیتش پس از فراگیری دورههای فیلمنامهنویسی نزد «مهدی فخیمزاده» چند فیلم در نقشهای کم اهمیت و درجه دوم و سوم بازی کرد و قابلیت و استعداد زیادی در بازیگری از خود نشان نداد.
وی در اوایل دهه ۱۳۷۰ به واسطه اکبر اصفهانی که عکاس فیلم است، به «بهرام کاظمی» معرفی شد تا نقش کوتاهی در فیلم او با نام هدف (۱۳۷۳) ایفا کند.
این فیلم برای «فروتن» دستاورد مناسبی نداشت. بعد از آن هم در چند فیلم گمنام، نقشهای فرعی را پذیرفت که در آنها هم به سرنوشت فیلم اول دچار شد. فیلمهایی که احتمالا خیلی از سینمادوستان حتی نامشان را هم نشنیدهاند.: «آخرین بندر» (حسن هدایت)، «فاتح» (مرحوم بهرام ولیپور) «برادههای خورشید» و «ماه خورشید» (محمدحسین حقیقی). فروتن در این فیلمها، آنقدر ضعیف و کمرنگ حضور یافت که بازیاش، در هیچ کدامشان به چشم نیامد.
● شانش دیده شدن در تماشاخانه
کیومرث پوراحمد اولین کسی بود که استعدادهایش را کشف کرد. فروتن برای رو آمدن و دیده شدن به دنبال فرصت و روزنه میگشت. سریال پلیسی «سر نخ» این فرصت را برای او مهیا کرده بود. او در یکی از قسمتهای این مجموعه تلویزیونی با نام «تماشاخانه» حضور یافت و از این سریال به عنوان یک «سکوی پرش» استفاده کرد. بازی گیرا و دلچسبش در «سر نخ» بیشتر از تناسب استعدادهای او و نقشی که به او محول شده بود، نشأت میگرفت او درست، در همان جایی قرار گرفته بود که توانایی و تخصصش را داشت. در آنجا هم قرار بود نقش یک جوان عصبی و روانپریش را ایفا کند. فروتن در رشته روانشناسی تحصیل کرده است و برای باورپذیر ساختن این گونه شخصیتها در کنار کنشهای رفتاری از مبانی تئوریک علمیاش هم استفاده میکند.
فروتن بارها گفته: پس از ارائه یک بازی خوب «در تماشاخانه» برایم مسلم بود که با پیشنهادهای زیادی مواجه میشوم» همین اتفاق هم افتاد و فروتن از بین همه آنها بازی در فیلم مرسدس «مسعود کیمیایی» را پذیرفت. او در این فیلم در قامت یکی از جوانان زخم خورده و بحرانزده کیمیایی درآمد همکاری فروتن با این فیلمساز صاحب سبک و نام آشنا در دو سال پیاپی با فیلمهای «فریاد» و «اعتراض» ادامه یافت. این استمرار از این جهت که او را در معرض دید قرارمی داد، برایش مفید بود. با این حال او هیچ گاه نتوانست با این فیلمها، نقشآفرینیهای چشمگیری را ارائه دهد.
● سالهای طلایی
سال ۷۷ برای فروتن سال طلایی و خوشیمنی بود. چرا که او علاوه بر بازی در فیلم «فریاد» در دو فیلم موفق «دو زن» و «قرمز»، حضور یافت. دو فیلمی که با شخصیتهای ماندگارشان، سبک و سیاق بازیگری فروتن را شکل دادند و او را به عنوان یک بازیگر قابل اتکا به ثبت رساندند.
«قرمز» را باید یک فیلم بازیگر محور دانست. ظهور و درخشش دو ستاره جوان بازیگر یعنی «هدیه تهرانی» و «محمدرضا فروتن» اصلیترین عامل موفقیت فیلم بود. نقش آفرینی آن دو، آنقدر جذاب و گیرا بود که یکی از اتفاقات نادر جشنواره فجر را رقم زد.
تهرانی و فروتن به عنوان دو همبازی در یک فیلم طعم شیرین سیمرغ بلورین بازیگری زن و مرد را چشیدند. (قبلا این اتفاق یک بار برای فیلمهامون افتاده بود) با بازی او در قرمز تصویر جوانی روان پریش و عصبی و مستبد بر پرده نقش میبندد که زنش را از فرط علاقه تا سر حد مرگ شکنجه میکند. او زنش را به گونهای جنونآمیز دوست دارد و برای آنکه دلش را به دست آورد، متوسل به اعمال خشونت می شود. شگردهای حسی او در «قرمز» آنقدر تاثیرگذار و جذاب بود که بارها و بارها توسط خود او در فیلمهای دیگرش تکرار شد. از آن پس تا چند سال، مخاطبان تا چشمانش به فروتن میافتاد، انتظار داشتند برافروخته شود، اشکی بر چشمانش بنشیند، افسرده شود و دوباره آرام گیرد. جالب آنکه غالبا هم این انتظار بینندگان برآورده میشد.
در سال ۷۹ فروتن با ایفای نقش در فیلم «زیر پوست شهر» (رخشان بنی اعتماد) تا اندازهای از آن قالب کلیشهاش خارج شد. او در این فیلم ایفاگر یک نقش چند بعدی بود. عباس، جوانی بود که با مادرش رابط عاطفی قوی داشت، به شدت از اینکه مادرش باید چرخ زندگی را به تنهایی بچرخاند، رنج میبرد، ولی از طرف دیگر احساس میکرد از مجرای طبیعی و قانونی نمیتواند به اهداف خیرخواهانهاش برسد همین طبع بلند پروازانه «عباس» او را وادار به انجام کارهایی میکرد که در نهایت، نوعی نقض غرض بود و منجر به فروپاشی کانون خانواده می شد. این شرایط او را به مرز نوعی بحران روحی رساند. ایفای چنین نقش پر افت و خیزی کار آسانی نبود، ولی فروتن به خوبی از عهده انجام آن برآمد.
بازی برونگرای فروتن در این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت و منجر به ثبت لحظات ماندگار بر پرده سینما شد جایی که او برادرش را در میان برفها به زمین میکوبد و بر سرش فریاد میکشد، سکانس رقص با لباس عروس و جایی که با تقسیم سوغاتی که بین اعضای خانواده، سعی دارد آنها را شاد کند.
فروتن پس از این فیلم به نزد کارگردانی بازگشت که واسطه انتقال او از تلویزیون به سینمای حرفهای شده بود. «شب یلدا»ی (کیومرث پوراحمد) در یک فضای بسته و با بازی گرانی محدود، فیلمبرداری شد. فروتن در مرکز ثقل روایت قرار داشت و حجم زیادی از زمان فیلم را به خودش اختصاص داده بود. «شب یلدا» را هم باید یکی از نقاط اوج بازیگری این ستاره سینما بدانیم.
پس از این فیلم کیفیت و جنس بازیگری فروتن تا حدودی تغییر کرد و دیگر نتوانست به آن روزهای اوج باز گردد.
● زمانی برای تنوعطلبی
نگاهی به ۲۵ فیلم موجود در کارنامه بازیگری فروتن گویای آن است که او طی این سالها تا چه حد و سوسه متفاوت بودن را داشته است. او در طیف متنوعی از فیلم ها حضور داشته است: ملودرمهای اجتماعی (اعتراض، زیرپوست شهر، دو زن) فیلم دفاع مقدس (متولد ماه مهر)، فیلمهای معناگرا و اندیشمندانه (وقتی همه خواب بودند، باغهای کندلوس، به آهستگی) فیلمهای کمدی (مجردها، نوک برج)، فیلمهای ضعیف و بیمایه (هشتپا، ملاقاتبا طوطی)
همانطور که گفته شد، فروتن پس از فیلم «شب یلدا» دیگر وقت و وسواس همیشگی را در انتخابهایش نداشت. به خصوص، هنگامی که بازی در دو فیلم از داوودنژاد را پذیرفت. او سال ۸۳ را با چهار فیلم و سال ۸۴ را با پنج فیلم سپری کرد تا دوباره جایگاه فراموش شدهاش را به عنوان یک بازیگر قابل اعتنا یادآوری کند.
● بازگشت به روزهای آغازین
از فروتن در حال حاضر دو فیلم را بر پردههای سینما شاهد هستیم- البته در سینماهای تهران، نه مشهد که فیلمها با تاخیری چند ماهه اکران میشوند.
«باغهای کندلوس» و «به آهستگی» هر دو فیلمهایی هستند که در رده آثار مخاطب خاص و خارج از جریان سینمای بدنه قرار میگیرند.
فروتن با حضور در این دو فیلم نشان میدهد که تا چه اندازه به اصالت نقش و کارگردان اهمیت میدهد. او چندی پیش گفته بود: «الان هشت ماه است بیکارم و با تواضع میگویم ۱۲ فیلمنامه در این مدت خواندم که هیچ کدام را دوست نداشتم.
اینها همه حکایت از این دارند که او تمایل دارد به روزهای اولش باز گردد. همان روزهایی که «هنرمندانه نقش آفرینی کردن» را به «پرکار بودن» و «در معرض دید بودن» ترجیح می دهد.
منتشر شده در روزنامه خراسان ۳/۴/۸۵
منبع : فیلمنگار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست