شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


افول ارزش آثار هنری


افول ارزش آثار هنری
زمانیکه مردمان سرزمینی در طول تاریخ همواره تحت ظلم و نا امنی زندگی کرده باشند, اعتماد به نفس و قدرت تحلیل و متعاقبا خودآگاهیشان را از دست خواهند داد و در نتیجه بدنبال هر عقیده ای ولو پوچ و توخالی که با صلابت بیان شود خواهند رفت.
در واقع دراین صلابت و استواری پوچ و بی مایه به اشتباه به جستجوی آن بخش از وجودشان که در طی قرون و اعصار و در اثر آسیب زمانه از دست داده اند می روند, "عزت نفس و استقلال عقیده".
این ضعف تاریخی اثر عمیقی بر سیر پیشرفت یک ملت در زمینه های مختلف خواهد داشت که از جمله آنها بستری است که فرهنگ و هنر به عنوان اساسی ترین بخش ارایه دهنده شخصیت عمومی یک جامعه, در آن رشد و نمو می نماید.
وضعیت خطرناکی که به لحاظ وجود چنین ضعفی گریبان گیر فرهنگ و هنر سرزمینی میشود, عدم وجود نقد مناسب و فضای لازم جهت بیان افکار و ایده های اصیل و نویست که با فطرت بشر سازگاری دارد و زمینه اصلی را برای تعالی هنر و هنرمند ایجاد می کند.
مردم در چنین جامعه ای بدلیل نداشتن اعتماد کافی به خود, به جای بیان عقاید خویش هر آنچه به عنوان نوآوری و خلاقیت به آنها ارایه شود را از ترس خوردن برچسب نداشتن درک هنری و متحجر بودن, می پذیرند و ولو در ظاهر هم که شده تایید می کنند و به تدریج این تایید ظاهری در اثر تکرار در پس زمینه ذهن افراد نهادینه شده و بدین ترتیب در طی نسل های آینده, جریانهای مسموم مدام در شریان روح تپنده و پویای هنر اصیل رخنه کرده و به تدریج آنرا فلج می سازد.
حتی فرهیختگان و قشر داعیه دار فرهنگ و اصالت نیز بدلیل جو حاکم از نقد عمیق و بی تعارف جریانهای به ظاهر فرهنگی- هنری و در باطن مسموم و مخرب و یا جریانهای هنری ضعیف و پس رونده طفره می روند و یا ترجیح می دهند که در مجموعه ای از تعارفات گنگ و مبهم تحلیلهای خود را مستتر نگاه دارند. چنین جامعه ی هنری یک طعمه خوب و مناسب برای راهزنان و دزدان و معاندان فرهنگی می باشد که در صدد تخریب و غارت و پایمال کردن میراث پرارزش هنری گذشتگان می باشند. در این میان برخی تاجر پیشگان دلباخته سودا و سوداگری و نیز عده ای از فرصت طلبان بی هنر و شیفته شهرت و بزرگی بی زحمت, نیز از قافله خیل مهاجمین عقب نمانده و به امید به چنگ آوردن جزیی کوچک از این گنچ بی حساب و بی صاحب, حتی به قدر نامی که در آینده آنرا سرمایه تجارت خویش سازند, بی رحمانه به ویرانگری بنای با شکوه هنر های اصیل و بدست آمده از دل تاریخ , می پردازند.
و جای تاسف بیشتر آنجاست که این اندیشه سوداگری و این وسوسه شهرت آنقدر در جامعه رواج می یابد که تبدیل به یک ارزش شده و حتی هنرمندانی را که زمانی در جاده عشق, هنر حقیقی و اندیشه های اصیل و عمیق قدم بر می داشته اند, را آلوده این افکار نموده و زمینه ورود آنها را به وادیهایی فراهم میسازد که نتایج آن به مراتب از لحاظ بازتاب قدر و منزلت واقعی هنر در افکار و اذهان عمومی مخرب تر از اعمال دسته اول می باشد.
در این زمان است که منیت ها و خودشیفتگی ها و میل به یکه تازی همچون موریانه پیکره نگرش اصیل هنری آنان را از درون تهی می سازد و خلاقیت و حس هنری و منش اصیل هنرمند جای خود را به افکار سخیف و پوچ داده و در عمل از نام آنان جز عنوانی باشکوه و توخالی چیزی باقی نمی گذارد.
و سر انجام دیگر از این هنرمندان هم, نه قلبی پاک می ماند و نه ذهنی خلاق. بدین ترتیب آنها باالاجبار روی به تکرار آورده و وارد جریانهای یکنواخت و پس رونده ای می شوند که از اعتبار آثار هنری گذشته شان برای رونق بازار امروز وام گرفته و در نهایت و در کمال تاسف تا آخرین قطره چشمه زلال این اعتبار را نیز به مرداب افول و بی اعتباری فرو خواهند ریخت.
وظیفه یک هنرمند واقعی دعوت مردم به آرامش و خودشناسی و استغراق در اندیشه های عمیق گذشتگان آست, یک هنرمند زیرک و اصیل ایمان دارد که مردم عامی حتی با اینکه ممکن است در طول سالها در اثر جور زمانه و ستم تاریخ قدرت بیان و اعتماد به نفس تاریخیشان را از دست داده باشند, اما ورای همه ظواهر و تعارفات و در نزد وجدانشان آنچنان که باید, کار هنری که به آنها عرضه میشود را نقد کرده و اگر چه سکوت پیشه می کنند, نمره به حق آن را در کارنامه تاریخ هنر سرزمین خود ثبت میکنند.
در چنین زمانه ای هنرمند باهوش بدنبال نقد آثار خود نه در حجمه تعارفات و تعاریف ظاهری, که برخی از سر دشمنی, برخی از سر حماقت و برخی به خاطر ترس از بیان آنچه واقعا بدان می اندیشند, به او ارایه می دهند, که در پس پرده ظاهر و در قلب های مردمان پاک خواهد رفت و نقد حقیقی اثر خویش را آنجا خواهد یافت و برای تعالی هنرش بکار خواهد بست و تلاش خواهد کرد تا قدرت بیان و تحلیل صحیح و صریح و اعتماد به نفسی که به دور از هر گونه اندیشه همرنگ جماعت شدن, صرفا در راستای رسیدن به استقلال نفس می باشد را در روح مخاطبان خود تقویت کند.
چنین برخوردی از جانب هنرمند ناشی از منش اصیل هنریی است که هدف آن تعالی روح هنرمند و مخاطبانش می باشد.
اصولا هنر در ذات خود, وسیله ایست برای تعالی روح انسانها و بالا بردن سطح افکار و سلیقه عمومی جوامع. و هنرمندان حقیقی میبایست که نسبت به خطراتی که این بینش اصیل هنری را مورد تهاجم و تجاوز قرار می دهند, با تعصب نیشتر و شایسته تری برخورد کرده و در ضمن با تعالی بخشیدن هر چه افزونتر به دیدگاه هنری خویش افکار عامه مردم را از بند نقش های پوچ و فریبنده رهایی داده به سمت مسیر حقیقی رشد و آگاهی رهنمون سازند.
مرضیه امامی


همچنین مشاهده کنید