چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
این گره در چوب توست
تا آنجا که دیده و اطلاع دارم، کمتر کتابخوانی هست که در کتابخانه شخصی خود کتابی نداشته باشد که سالها پیش آن را خریداری کرده، اما به هر دلیل آن را نخوانده باشد؛ چه بسیار کتابها که در کتابخانههای اشخاص، حتی لای آن ورق نخورده و این تازه درباره کتابخانه افرادی مصداق دارد که اهل خواندن کتاب هستند. داستان کتاببازها به کنار...
مکانیسم کتاب خریدن معمولا با معرفی کتاب از سوی دوستان و همفکران، خواندن نقد درباره کتاب یا پس از پرسه زدن در راسته کتابفروشیها و خواندن مطالب پشت جلد یا مقدمه کتاب آغاز و به انجام میرسد. جماعت کتابخوان احتمالا هر وقت میان قفسه چشمشان به کتابی میافتد که آن را خریده و نخواندهاند، احساس شرمساری آمیخته به دلتنگی به آنان دست میدهد، اما این حال میتواند توام باشد با اینکه ندانی در کتابی که نخواندهای چه چیزهای غریبی نوشته شده و ندانی که به دلیل نداشتن آن به جهل مرکب دچاری!
تجربه شخصی نگارنده در این باره دستکم شامل ۱۰۰عنوان کتاب میشود که چندی پیش یکی از این میان را خواندم.
سالها پیش که در اردبیل به کاری اشتغال داشتم، حسب عادت سری به کتابفروشی زدم بیآنکه قصد خرید کتاب مشخصی را داشته باشم. در حین زیر و رو کردن کتابها، چشمم به کتابی افتاد که ابتدا تصور کردم باید رمان باشد. پس از نگاهی به مقدمه دریافتم موضوع کتاب بررسی تهاجم نسبت به همنوع، یعنی غریزه جنگجویی با همنوعان، در حیوان و انسان است. کتاب تهاجم نوشته کنراد لورنتس (Konrad Lorenz) ترجمه دکتر هوشنگ دولتآبادی را به بهای ۱۶۰ تومان خریدم. در شناسنامه کتاب عنوان شده بود که پس از چاپ اول در سال ۱۳۵۵، با تیراژ ۴۴۰۰ نسخه در سال ۱۳۷۰ برای بار دوم توسط شرکت سهامی کتابهای جیبی تجدید چاپ شده است.
همان شب در خانه، کل مقدمه و پاراگرافهایی از چند بخش کتاب را خواندم و خط و ربطهای کلی موضوع دستگیرم شد، اما به رغم همه هیجان و اشتیاق برای خواندن، کتاب تهاجم از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۵ در قفسه ناخوانده باقی ماند و شاید به باور نیاید که طی همه این سالها همواره این غبن کریه ناکجای روانم را میآزرد که چرا چنین معاملهای با کتاب کرده و آن را نخواندهام. حس ششم میگفت چیزی در لابهلای آن سطور هست که باید آن را بخوانی و وقتی خواندم، ملتمسانه آرزو کردم ایکاش همه این مطالب نظریاتی باشد که حالا دیگر رد شده؛ نظریهپردازیهایی در باب رفتارشناسی که ایکاش فقط راهنمای عمل برای رسیدن به چیز دیگری بوده باشد؛ چیزی برای آن که انسان را بهتر بشناسیم و مهمتر از آن اینکه دریابیم چگونه میتوان از چیزی که اکنون هستیم به عنوان نوع بشر فراتر رویم یا لااقل دگرگونش کنیم.
فکرش را بکنید نویسندهای آن هم یک دانشمند نویسنده راست راست بگوید تو (نوع بشر) حلقه مفقوده بین حیوان و انسان واقعی هستی و خیلی که امیدوار باشی میتوانی آرزو کنی با قدمهای تند سیر تکامل را پشت سر بگذاری و معلوم نیست که در کدام هزاره به چیزی مبدل شوی که میتوان آن را انسان نام داد!
کنراد لورنتس با استفاده از روشهای علمی رفتارشناسی مقایسهای، ضمن بررسی غریزه تهاجم «میاننوعی» بین انواع جانوران، روشن میسازد که این غریزه در انسان به طرز بیمارگونهای به انحراف رفته است و جنگ ما و کشتارهای انسان را باید بر همین پایه بررسی کرد.
خواندن کتاب تهاجم بسیار دشوار است. لورنتس برای تشریح نظریات خود، از شرح جزییات و نمونهها شروع میکند تا سرانجام بتواند خواننده را به همان نتیجهای برساند که منظور او بوده است؛ اما پیدا کردن ارتباط مطالب و فصول مختلف با هم آسان نیست، هر چند لورنتس در همان مقدمه، موضوع اصلی کتاب یعنی بررسی غریزه تهاجم میان نوعی را اعلام کرده و حتی با توضیح کوتاهی کوشیده است تا ربط مطالب مختلف را نشان دهد. همانجا متذکر شده که دشواریهایی در پیش است و کتاب آنگاه میتوانست ادعای کفایت داشته باشد که بتواند خواننده را به کمک جزییات به همان نتیجهای برساند که مورد نظر نویسنده است.
لورنتس مطالعه درباره غریزه تهاجم را از مطالعه رفتار ماهیها در یک آکواریوم آغاز میکند و سپس به سواحل مرجانی فلوریدا میرود تا این غریزه را در میان ماهیهایی که محدودهای را تسخیر میکنند، در کف اقیانوسها مطالعه کند. از پایان بخش اول و دوم کتاب، این نتیجه بر جا میماند که ماهیهای رنگارنگ کف اقیانوسها فقط ماهیهای همنوع را هدف تهاجم قرار میدهند و جز در مواقع شکار به دیگر انواع ماهیها کاری ندارند و اصولا یکدیگر را نادیده میگیرند. رنگهای سحرکننده ماهیهای محدودهای، نقش عمدهای در حفظ نسل آن نوع دارد. بدین ترتیب که در صاحب محدوده، غریزه تهاجم و حفظ محدوده در برابر همنوع را برمیانگیزد و به همنوع تازهوارد هشدار میدهد که به محدوده ماهی دیگری از نوع خودش وارد شده و این میتواند موجب تنگی روزی برای صاحب محدوده باشد. در دیگر انواع جانوران، به عنوان مثال آواز بلبلها نیز همین کار رنگ ماهیها را انجام میدهد.
در فصل سوم کتاب با عنوان «بدخیمی و ستیزهجویی برای چه خوب است؟» این پرسش طرح میشود که چرا جانداران با هم در جنگ و ستیز هستند. پاسخ به این پرسش نیز بلافاصله داده میشود: عامل انتخاب طبیعی (انتخاب اصلح) در سیر تکامل، جانوران را صاحب غریزه و همچنین سلاحهای طبیعی کرده تا به کمک آن بتوانند شکار کنند و به بقا ادامه دهند، لورنتس در همین بخش با ذکر یک ضربالمثل لاتینی که میگوید: «انسان گرگ خودش شده است» به طرح نظر پاکارد جامعهشناس آمریکایی در کتاب «ترغیبکنندگان پنهانی» میپردازد که گفته است رقابت اقتصادی انسان را در موقعیت یاسآوری قرار داده است و اشاره میکند که این رقابت انسان را دچار تهاجم میان نوعی شدیدی کرده است.
لورنتس ادامه میدهد: «بسیار محتمل است که این جنبه خاص از غریزه تهاجم دهها هزار سال پیش بر اثر انتخاب داخل نوعی به وجود آمده و به صورت ارثی برای انسان مانده باشد. به احتمال بسیار وقتی اجداد ما به کمک لباس، اسلحه و زندگی دستهجمعی به جایی رسیدند که سرما، گرسنگی و درندگان دیگر آنها را تهدید نمیکرد و این عوامل دیگر نقشی در ادامه انتخاب طبیعی خصوصیات و غرایز آنها نداشته، به نوعی دستخوش انتخاب داخل نوعی بدخیم شدهاند. عامل انتخاب از آن پس جنگهایی بوده که یک دسته از انسانها علیه همسایگان بر پا میکردهاند. این عامل باید علت اصلی پیدایش خصلتهای جنگجویانه در انسان باشد.» (ص ۴۸)
در این بخش از کتاب میخوانیم که غریزه تهاجم میان نوعی اگر به انحراف نرود شکوفه دوستی و عشق را میان موجودات به بار میآورد.
در فصل چهارم لورنتس با مراجعه به تاریخ رفتارشناسی معلوم میکند که بروز غریزه تهاجم و دیگر غرایز خودبهخودی و درونجوش است، نه واکنشی و تراکم یک غریزه فقط آستانه تحریک آن را پایین میآورد.
به طور کلی، هر غریزه اگر امکان تخلیه پیدا نکند، موجودات را وادار میکند تا وسیلهای برای تخلیه جستجو کنند. طبیعت برای تهاجمشکنی در چنین مواردی راه فرار را پیش پای موجودات قرار میدهد تا کار به همنوعکشی کشیده نشود.
در فصول بعد تا فصل دوازدهم لورنتس با ذکر مسائلی از این قبیل که رسوم، عادت و جادو در میان جانوران و انسان وظیفه تهاجمشکنی را به عهده گرفته و به عنوان طریقهای برای جلوگیری از همنوعکشی موثر بوده است، به طرح مسائل جزییتری میپردازد.
در صفحه ۸۱ آمده است: «۳ وظیفه مهم رسمها، یعنی جلوگیری از جنگ و ستیز بین افراد یک نوع، نگاهداشتن آنها در یک جمع به هم وابسته و جدا کردن آنها از گروههای مشابه، در اجتماعات بشری آنچنان قدرت یافته که باید اهمیت آنها را در تفسیر و تعبیر رفتار انسانها به رسمیت شناخت و درباره آنها به تفکر پرداخت.»
اما در مواردی هم با وجود درستی این حرف لورنتس، اختلاف رسوم در میان اقوام مختلف تهاجم میان نوعی هم بوده است.
تعمیم یک رفتار به انسان
پس از آن که غرایز و تاثیر آن بر رفتار جانوران بررسی شد، طی فصول ۱۲، ۱۳ و ۱۴ یکسره به غریزه تهاجم در رفتار انسان پرداخته میشود. لورنتس پس از آن که میگوید قصد دارد مشاهدات و تجربیاتی را که در جانوران شده، به صورت مرجع مورد استفاده قرار دهد تا ببیند تا چه حد میتوان آن را در خصوص انسان صادق دانست و بشر را از خطرهای بیشمار غریزه تهاجم در امان داشت، ادامه میدهد: «مردم حتی طرح این سوال را نوعی اهانت به مقام انسان میدانند. شاید علت این نحوه تفکر این باشد که انسان از دیرباز خود را مرکز تمام اتفاقات جهان میداند و نهتنها نمیتواند قبول کند که جزیی از طبیعت است، بلکه تصور مینماید به صورت موجودی والا و برتر از هر چیز دیگر، در مقابل طبیعت قرار گرفته... دستورالعمل خود را بشناس را مردم هزارها بار گفتهاند بیآنکه خودشان آن را بشنوند.» لورنتس معتقد است تا هنگامی که انسان باور نکند که غرایز رفتار او را شکل میدهند و غریزه تهاجم میان نوعی در او به انحراف رفته، موفق نخواهد شد از وضع موجود بیرون رود. نهی و منع اخلاقی را هم راه چاره نمیداند، بلکه عنوان میکند شناخت طبیعت انسان میتواند موجب تغییر باشد.
در صفحه ۲۱۳ لورنتس در تشریح این که بشر به لحاظ طبیعی همچنان در حال تطور است میگوید: «ما عالیترین توفیقی هستیم که تا زمان حاضر نصیب عالم خلقت شده، اما آخرین کلام آن نیستیم.» علت بیان چنین حرف ناامیدکنندهای در صفحه ۲۲۲ از زبان لورنتس چنین بیان میشود: «وقایع تاریخ که اغلب تکرار هم میشوند، هیچکدام با فهم و عقل توجیهپذیر نیستند و برای قبول این اتفاقات فقط این راه وجود دارد که بگوییم همه آنها تحت تاثیر طبیعت انسان به وجود آمده. طبیعت بیمنطق انسان باعث میشود که ۲ کشور در پارهای موارد حتی بدون وجود تضادهای اقتصادی با هم بجنگند؛ طبیعت انسان موجب میشود ۲ حزب با وجود شباهت بسیاری که در برنامههایشان دارند، به جان هم بیفتند و همین طبیعت انسان است که اجازه میدهد مردانی مثل اسکندر و ناپلئون میلیونها نفر از همنوعانشان را قربانی کنند تا به خیال خودشان همه جهان را به زیر مهمیز کشند. هگل میگوید چیزی که ما از تاریخ میآموزیم، این است که مردم و حکومتها هرگز چیزی از تاریخ نمیآموزند.»
آغاز اشتباه
در ادامه مطالعه رفتارهای غریزی بشر، لورنتس نقل میکند: «دانشمندانی که درباره نحوه زندگی موجود قبل از انسان آفریقایی مطالعه کردهاند، مدعی هستند که چون آن موجود از شکار حیوانات بزرگ ارتزاق میکرده، روحیه خطرناک جانوران درنده گوشتخوار را برای انسان به میراث گذاشته است. این ادعا به نظر من ناشی از اشتباه گرفتن گوشتخواری با همنوعخواری است. در حالی که این دوحالت هیچگاه با هم جمع نمیشوند و همنوعخواری در میان جانوران بسیار نادر است، در حقیقت باید غبطه خورد که انسان طبیعت جانوران درنده را ندارد.»
کشتار انسانها فقط ریشه در رقابت اقتصادی ندارد؛ چرا که انسان در مناطق جغرافیایی مختلف به طور طبیعی قادر به ارتزاق هست و نیاز ضروری برای تهاجم به همنوع برای وی وجود ندارد. اما باز هم دستاندازی میکند.
بنابراین باید با علم رفتارشناسی حرکات و غرایز او را بررسی کرد: «در دورههای اول زندگی بشر، به وجود عوامل تهاجمشکن نیازی نبوده است؛ زیرا او فقط از راه گاز گرفتن و خفه کردن میتوانسته همنوع خود را به خطر بیندازد و در هر دوی این حالات، فرد مورد تهاجم فرصت کافی برای فرار، یا تسلیم یا ابراز ترس و جلب عطوفت داشته است. بنابراین دلیلی وجود نداشته که طبیعت در ایجاد عوامل تهاجمشکن برای جانداری مثل انسان که سلاح طبیعی ندارد تلاش کند. بعدها وقتی انسان سلاح کشنده را اختراع کرد، توازن بین امکانات ضعیف همنوعکشی و اسباب کم و بیش ابتدایی تهاجمشکنی به هم خورد و انسان در این شرایط، موقعیت کبوتری را پیدا کرد که یکباره صاحب منقار کلاغ شده باشد.»!
در فصول پایانی کتاب تهاجم بیشتر به مسائل مبتلابه زندگی بشر پرداخته میشود و در کنار تشریح علمی رفتارها و غرایز، مابهازای خارجی آن هم ارائه میشود. در صفحه ۲۳۰ میخوانیم: «رقابت اقتصادی امروز درست همان نقشی را در انتخاب داخل نوعی انسان ایفا میکند که در گذشته به عمده جنگ و غارت بوده است. تنها تفاوت این است که خوشبختانه توفیق در جمعآوری مال به خودی خود باعث زیاد شدن فرزندان نمیشود. زیرا اگر از این حیث هم بین رقابت اقتصادی و رقابت جنگی شباهت وجود داشت، سرنوشت نامطلوبتری در انتظار بشر بود.»
از آنجا که بشر موجودی اجتماعی است، بنابراین باید به انحراف رفتن غریزه تهاجم میان نوعی را در رخدادهای اجتماعی جستجو کرد؛ لورنتس در صفحه ۲۴۱ آورده است: «از خود بیخود شدن حاصل غریزه تهاجم و نوعی واکنش دفاعی دستهجمعی است. این حالت را ما در جماعاتی میبینیم که برای دفاع از چیزی که به خاطر سنن مورد علاقه و احترام آنهاست تحریک میشوند. باشگاه ورزشی، زادگاه، خانواده و آثار هنری ازجمله چیزهایی هستند که انسان در حفظ آن میکوشد... در طی تاریخ این خاصیت تحریکپذیری انسان آلت موثری در دست عوامفریبان بوده است... تا مردم را تحریک و به تهاجم وادارند.»
خواننده که لابد با خواندن کتاب تهاجم به غریزی بودن رفتارهای خود پی برده و دانسته است که غریزه تهاجم چرا در انسان به انحراف رفته است، انتظار دارد تا کنراد لورنتس کمی هم به او امید بدهد. لورنتس پیشنهادهایی مثل ترویج رقابتهای ورزشی یا ترویج هنر را برای مهار غریزه افسارگسیخته تهاجم بین انسانها پیشنهاد میکند، اما میدانیم که چنین راههایی نیز امروزه به تسخیر قدرتها درآمده است، اما یک امید در صفحه ۲۴۸ کتاب بر جا مانده است. از این بابت که میتوانی انتظارش را بکشی تا روزی علم رفتارشناسی راه چارهای پیدا کند. لورنتس میگوید: «در علم رفتارشناسی در حال حاضر ۲ مقصد اصلی دارد؛ اول این که دریابد غریزه تهاجم چگونه میتواند با تغییر مسیر و هدفهای جانشین شده، ارضا شود و دوم آن که با استفاده از روشهای روانکاوی تحقیق کند که تعالی مقاصد غریزی، یعنی به خدمت گرفتن آنها برای رسیدن به مقاصد عالیتر از احتیاجات اولیه، تا چه حد میسر است. رسیدن به نتیجه مطلوب از هر یک از این دو راه میتواند در کاهش فشار تهاجم بر انسان بسیار موثر باشد.»
البته از دهه ۱۹۷۰ که چنین نظریاتی از سوی لورنتس و همکاران طرح شد تا امروز، علم رفتارشناسی موفق نشده است از ۲ روش ذکر شده بالا یا هر روش دیگری از فشار تهاجم انسان به انسان کم کند. مشکل اینجاست!
فرهاد کاسنژاد
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست