پنجشنبه, ۱۷ آبان, ۱۴۰۳ / 7 November, 2024
مجله ویستا


روایتگر اصیل کمانچه چه کسی است


روایتگر اصیل کمانچه چه کسی است
پس از حضور محمدرضا لطفی در ایران، وی وعده داد كه آثار تازه خود را نیز انتشار دهد. نخستین اثر لطفی كه در روزهای آخر سال به بازار موسیقی عرضه شد، «خموشانه» نام دارد كه در آن علاوه بر تكنوازی سه تار، شخص لطفی قطعاتی را با ساز كمانچه در نغمه بیات ترك می نوازد. بخش اول این آلبوم كه همانا بداهه نوازی سه تار با تمبك محمد قوی حلم است، در سال ۲۰۰۰ در جشن رادیوی دولتی فرانسه اجرا شد. بخش دوم نوار كه باب بحثهای تازه ای را میان اهل موسیقی كشور گشوده است، در شهر فرهنگی «بازل» سوئیس اجرا شد كه در آن، چنانكه آمد، لطفی كمانچه نوازی می كند. در زیر نوشته لطفی درباره این كار و دیدگاه هایش درباره كمانچه نوازی و كمانچه نوازان ایرانی را بخوانید و سپس یادداشتی كه كیهان كلهر، بر بخشی از نوشته لطفی نگاشته اند را مرور كنید. با توجه به اینكه جناب لطفی در این نوشته از دیگر كمانچه نوازان هم به نام یاد كرده و نقد كوتاهی درباره كار آنان نوشته اند، صفحه موسیقی همشهری آمادگی دارد كه نظرات آنها را نیز در این زمینه انعكاس دهد.
در گذشته ای نه چندان دور ساز كمانچه در میان سایر سازهای ایرانی از همه مهجورتر بود. بجز استاد بهاری، كه بحق در احیا و معرفی این ساز زحمات بسیاری كشیده و شاگردان چندی را پرورش داد، تلاش عمده ای برای اعتلای این ساز صورت نپذیرفته بود. در نتیجه نوازندگان روش رسمی این ساز تنها چند نفر انگشت شمار مانند استاد حسین یاحقی، حسین آقا میرخانی (استاد كامل خط) و یكی از بستگان ایشان بودند، كه من ساز ایشان را در سال ۱۳۵۲ شنیده ام. در آن زمان تنها دو نوازنده در وزارت فرهنگ آن روزگار وجود داشتند كه هر دو با پشتوانه نواختن ویلن، بنا به ضرورت فرهنگی، به ناچار این ساز را می نواختند. این دو هنرمند گرامی رحمت الله بدیعی و آقای داروغه بودند. مشكلی كه این ساز از ابتدا داشت این بود كه نوازندگان ویلن آن را می نواختند و آرشه و پنجه شان بیشتر تابع تكنیك غربی بود تا سنت موسیقی ایرانی. تنها نوازنده ای كه بار این فرهنگ را به دوش داشت استاد بهاری بود. استاد بهاری با پیش زمینه و تسلط بر ضربی نوازی و تصانیف، كمتر به ردیف كامل آشنایی داشتند. خوشبختانه به مرور به دانش ایشان نیز افزوده شد و در اثر مجالست با استادانی مانند حاج آقا محمد برومند، حسین یاحقی و... با توجه به استعداد بی نظیر و گوش حساس و ذوق سلیم، اطلاعات ایشان به سرعت كامل تر گردید.
كمانچه استاد بهاری بیشتر مضرابی و كمتر كششی بود كه این خود ارزش و سلیقه خاصی را در تاریخ كمانچه بنیاد نهاد كه امروزه این شیوه به نام ایشان ثبت گردیده و شاگردان بسیاری روش ایشان را دنبال می كنند. باید توجه داشت كه كمانچه سازی است كششی و مضرابی بیشتر سازهای مناطق فارسی زبان در ایران و بیرون از مرزهای ما از این خاصیت برخوردارند. شیوه استاد بهاری گسترش حالت مضرابی را تقویت نموده است و به همین دلیل با روش حسین خان اسماعیل زاده، كه كششی و هم مضرابی است، متفاوت می شود، اما نحوه برخورد و صدای ساز هر دو از كیفیت كمانچه برخوردار است تا ویلن.
البته نباید تصور كنیم كه شیوه های رسمی دیگر (مانند روش استاد صبا) كاملاً در مكتب وزیری است، چرا كه استاد صبا بعدها مانند خالقی از این مكتب، كه بیشتر غربی شده بود، فاصله گرفتند و تجربیات قدیمی تر و ادراك اصیل تر را به نحوه اجرا و ساختشان اضافه كردند و می توان گفت شخصیت قوام یافته هنری خود را سرفصل جدید موسیقی نمودند.
كارهای ویلن صبا در سه دوره زندگی ایشان از نظر زمان بندی، آرشه و نفس های داخلی آن به ساز حسین خان اسماعیل زاده از یكسو و دانش ردیف نزدیك می شود. به هر حال، هم اكنون كسانی هستند كه كمانچه را به شیوه ویلن _ كمانچه استاد صبا می نوازند كه اگر تجربه استاد بهاری و روش های قدیمی تر را بر آن بیفزایند، كاربرد این ساز را كامل تر خواهند نمود.
خوشبختانه من این افتخار را پیدا كردم كه حضوراً ساز حسین خان میرخانی را كه از شاگردان خوب حسین خان اسماعیل زاده و رضا محجوبی بود بشنوم. ایشان عقیده داشت كه ساز كمانچه خیلی مقطع و گسسته و ناله های كمانچه و ویبراسیون ما خیلی به موسیقی غربی نزدیك شده است. با توجه به نگرش درست ایشان، كمانچه استاد بهاری در آن زمان دقیقاً این كیفیت را داشت و من این انتقاد را از اساتید گذشته نیز شنیده بودم، مانند آقای زابلی كه خود از كمانچه نوازان خیلی باسابقه بودند. البته نباید این سخن ،مقام والای استاد را خدشه دار نماید. اعتبار این مرد وارسته در تاریخ موسیقی معاصر ما از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است.
زمانی من به قصد مطالعه و تحقیق درباره كمانچه و یافتن نوازندگان مسلط آن به ملاقات اساتید این ساز رفتم، حتی سفرهای متعددی به مناطق مختلف كردم تا با شیوه های ایشان آشنا شوم. از میان نوازندگانی كه ملاقاتشان كمك ارزنده ای به من كرد، می توانم از استاد كامل عبدالله دوامی، استاد حسین میرخانی و یكی از شاگردان ایشان كه متاسفانه نامش را به خاطر ندارم و می بایست از بستگان نزدیك ایشان باشد، استاد بهاری، كه سه ماه شاگردی ایشان را نمودم، سرهنگ هم ردیف، زابلی كه از دوستان نزدیك سعید هرمزی بودند، استاد همت علی (سالم) كه نوازنده بی نظیر كمانچه در لرستان بودند و بسیاری كمانچه نوازان لرستان و مازندران یاد كنم كه همه آنها دریچه جدیدی را در شناسایی كمانچه بر من گشودند.
همزمان و به موازات آن تلاش كردم كسانی را به اجرای این ساز فراموش شده تشویق كنم كه از آن میان می توانم از شاگردانم اردشیر كامكار، سعید فرج پوری و تنی چند مانند كلهر، كه مدت هشت ماه با من به صورت خصوصی كار كردند و نیز هادی منتظری را نام ببرم. در حال حاضر همه این شاگردان كمانچه نوازان خوبی هستند و كارهای خوبی ارائه نموده اند. متأسفانه مدت كوتاه آموزش باعث شد این عزیزان هر یك كارشان را بر پایه تجربه شخصی شكل و قوام دهند. اردشیر كامكار با توجه به علاقه پدرشان به استاد كامل صبا، به آن سمت كشیده شده و فرج پوری نیز به سمت استاد صبا، رحمت الله بدیعی و ویلن نوازان رادیویی و كلهر به سمت موسیقی بومی مناطق ایران و روش های ویلن سل، كه ساز اصلی شان در دوره لیسانس موسیقی بود كشیده شوند. در اینجا غرض نه تجزیه و تحلیل كردن كمانچه این عزیزان، بلكه نشان دادن موقعیت كمانچه در ایران و مشكلاتش در گذشته است. استاد بهاری خوشبختانه شاگردانی را تربیت كرد كه حال و هوای كمانچه را درك نمودند و از آن میان می توان از آقایان گنجه ای، شكارچی و مقدسی نام برد.در حال حاضر ما نه شاهد تداوم شیوه نوازندگی بهاری و نه شیوه نوازندگی حسین خان اسماعیل زاده هستیم. اگر چه داوود گنجه ای آرشه و پنجه قدما را درك كرده اما به خاطر مشغله و وظایف گوناگون و حساس اداری، نتوانست با اجرای زنده به صورت صوتی و تصویری راه این ساز را هموارتر گرداند. همه این افراد كه شاگردان بسیاری را به جامعه تحویل داده اند زحمات بسیاری برای رشد كمانچه كشیده اند و جا دارد كه از همه این دوستان تشكر كنیم. اما به جرأت می توانم مدعی شوم كه هنوز ساز كمانچه نوازنده ای را پیدا نكرده كه بتواند حرف اصیل و كارا و پرمحتوا و هنری را ایراد نماید. شاید در آینده این اتفاق بیفتد و باید همه با هم تلاش كنیم تا این راه هموار گردد و این تعالی و غایت قابل دسترسی گردد.
كمانچه ای كه از من می شنوید كنسرتی است كه در سوئیس به اجرا درآمده است. غرض از ارائه این كار به علاقه مندان تنها نشان دادن امكانات و شیوه نواختن این ساز است و امیدوارم راه گشایی برای هنرآموزان باشد. من مدعی نیستم كه توانسته ام همه ارزش ها و تكنیك های این ساز را بازگو كنم، اما می توانم بگویم كه در امر آموزش به نكاتی رسیده ام كه شاید برای علاقه مندان مفید باشد. من مدت سه سال در شهر واشینگتن روی قطعات قدیمی و اجراها تجسس كرده ام و سعی كرده ام تكنیك انگشت گذاری های غربی شده را به بستر ایرانی آن بازگردانم و اكصنت های زبان فارسی را در لابه لای كشش ها بگنجانم. باز هنوز امیدوارم در مدت اقامتم در ایران، نوازندگان این ساز را جمع كرده و به آنها برای رسیدن به روش رسمی و تدوین آن، به نحوی كه وحدت اجرای شیوه قدیمی را مخدوش نكند، به گفت وگو بپردازم.
همیشه باید فكر كرد و كار كرد و بی من و ما راه موسیقی رسمی و هنری را هموار نمود. امید است این ساز در ذائقه مردم ایران درست بنشیند كه این مهم هدف اصلی من از ارائه این كار برای اولین بار در ایران است.
●پاسخ كیهان كلهر به محمدرضا لطفی
▪ساز دوم من پیانو بود نه ویولونسل
مضامین و مطالبی كه در بروشور اثر تازه انتشار یافته هنرمند گرامی آقای محمدرضا لطفی «خموشانه» برای علاقه مندان موسیقی نگاشته شده بنده را بر آن داشت تا توضیحات كاملتری را خدمت عزیزان علاقه مند ارائه دهم.
برخلاف آنچه در متن نگاشته شده بنده ۳ جلسه درس ردیف را در سال ۱۳۶۱ نزد هنرمند نامبرده [به درخواست شخص ایشان] گذرانده ام كه پس از آن ۳ جلسه و بنابه دلایلی خارج از حوصله این مقال، ادامه آن ممكن نگشت. ایشان در مصاحبه ها و گفت وگوهایشان به كرات گفته اند كه: به صرف آموزش چند جلسه ای كسی نمی تواند ادعای شاگردی هنرمندی را بكند. اینجانب نیز با توجه به تجربه ام در امر آموزش موسیقی عرض می كنم كه: آموزش ۳ جلسه ای درس ردیف گواه بر شاگردی آن عزیز نمی باشد.
دیگر اینكه در نوشته ایشان ذكر شده كه ساز تخصصی بنده در مدت تحصیل ویولونسل بوده كه این نكته نیز از بیخ و بن اشتباه و كذب است. بنده به عنوان دانش آموز آهنگسازی ساز دوم خود را در طی تحصیلاتم پیانو انتخاب كرده و هیچگاه در زمینه نوازندگی ساز ویولونسل علاقه یا فعالیت و تخصصی نداشته ام. گواه این مطلب اینكه در یكی از كارهای منتشره اینجانب به نام «شب، سكوت، كویر» نواختن یك خط ساده ویولونسل كه تنها یك نت كشیده و طولانی است به هنرمند گرامی آقای همایون خسروی محول شده. با توجه به اینكه این كار ۲ سال پس از پایان تحصیلاتم انجام شده و اگر بنده كوچكترین آگاهی و توانایی پیرامون نواختن این ساز داشتم، حداقل قادر به نواختن چند نت ساده كشیده بوسیله این ساز می بودم.
دیگر اینكه طبیعی است سایر نظرات این هنرمند گرامی عقاید شخصی ایشان بوده و ایشان و هر شخص دیگری در اظهار این عقاید كاملاً آزاد می باشد، منوط به اینكه اظهارات ایشان راجع به اشخاص حقیقی پای در خیالپردازی و قلب حقیقت نداشته باشد.
از تمامی دوستان و محققان و علاقه مندان گرامی تقاضامندم كه اگر قصد ابراز عقیده پیرامون سوابق كاری هنرمندان دیگر را دارند به خوبی تحقیق و تدقیق فرمایند تا خدای ناكرده نتیجه اظهاراتشان ایجاد موهومات و موجب مكدر شدن چهره شریف حقیقت نگردد، چه ما در مقابل آیندگان مسئولیم.اگر عزیزان در آینده قصد تحقیق و بررسی پیرامون آثار بنده را داشتند و جهت این كار نیاز به دانستن سوابق كاری اینجانب را داشتند، لطف نمایند در جهت كسب اطلاع با دفتر اینجانب تماس حاصل فرمایند.
اما مطلب دیگری كه در روزنامه های كثیرالانتشار چاپ شده بود، حكایت از آن می كرد كه بنده كار مشتركی با هنرمند عزیز آقای داوود آزاد انجام داده ام كه ظاهراً قرار است به زودی به بازار نشر عرضه گردد.
بنده این موضوع را نیز تكذیب می كنم چه اینجانب هیچ كار مشترك در دست انتشار با هنرمند نامبرده ندارم و بدیهی است كه اگر اثری با مشخصات ذكر شده توسط شركت یا موسسه هنری منتشر گردد بنده پیگرد قانونی این امر را برای خود محفوظ می دارم.
●نقد در حوزه عمومی
▪سید ابوالحسن مختاباد
▪اول: هنگامی كه گفتارها در حیطه ای شفاهی و در جمعی محدود بیان شود و به قول نظریه پردازان رسانه، رسانه ای نشود، واكنش ها به آن نیز محدود، كوتاه مدت و غیررسانه ای خواهد بود. موسیقی سنتی و فعالان آن از یك ویژگی(بخوانید عیب) بزرگ برخوردارند كه توان گفتن و نقد دیگران در حوزه های عمومی را ندارند و این البته سبب می شود كه درك عمومی از یك پدیده- چه در میان خواص و چه عامه مردم- ابتدایی بماند و جامعه مورد نظر به بلوغ مورد انتظارش دست پیدا نكند.
▪دوم: حوزه عمومی به اعتقاد یورگن هابرماس- كه وی را واضع این نظریه می دانند- حوزه ای است كه سخنان و اظهار نظرات در آن ایراد و مورد انتقاد قرار می گیرد و از دل این انتقادات، چیزی متولد می شود كه مهمترین ویژگی آن ارتقاء فهم عمومی جامعه از آن موضوع است. به تعبیر دقیق تر، در حوزه عمومی بحث بر سر درستی یا نادرستی یك سخن نیست، بلكه بحث اصلی درباره طرح شدن آن موضوع در فضایی عمومی است كه به دلیل كنش و واكنش های منتج از آن، فهم عمومی از آن موضوع را برمی كشاند و در نهایت، باورداشت جامعه را به سمتی هدایت می كند كه خود دریابد چه سخنی درست و صواب و چه سخنی نادرست و ناصواب است و كدام پاره از سخنان و گفته ها صحیح و كدام یك ناصحیح اند.
▪سوم: نگارنده به درستی و نادرستی نوشته جناب لطفی كاری ندارد، بلكه به شجاعتی كه وی صرف كرده و دیدگاه های خود درباره برخی افراد و موضوعات را بر كاغذ نشانده و انتشار داده است تأكید می كند. اكنون سخنان محمدرضا لطفی درباره شیوه كمانچه نوازی، اعتقادات و یافته هایش در این باره و نیز دیدگاه هایش درباره چند نوازنده نامی این ساز انتشار عمومی یافته و فضایی را به وجود آورده است كه در صورت به میدان آمدن دیگران، می تواند بحثی را در فضای یخ زده موسیقی ایران سبب شود. خوشبختانه نخستین پاسخ را جناب كلهر داده اند كه در همین پاسخ ضمن نقد سخنان جناب لطفی، برخی دانسته های جناب لطفی در این باره به چالش كشیده شده است. امید كه این فضای بركت خیز در سایه ادب و تواضع و البته صراحت گفتار و بدون تعارفات معمول تداوم یابد.
منبع : خبرگزاری ایسنا