یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
چارچوبهای معرفتی تمدن ایرانی
برای شناخت هر تمدنی در ابتدا باید چارچوبهایی را که حدود و ثغور این شناخت را مشخص میکند به درستی مشخص کنیم در غیر این صورت دچار کژ شناختی میشویم و بدتر آنکه شناخت ناقص خودمان را شناختی بیعیب و کاستی میپنداریم. چه اینکه جمع عدیدهای از مردمشناسانی که درصدد شناخت تمدن و فرهنگ ایرانی بر آمدهاند با غفلت از این چارچوبها دچار همین معضل شدهاند.
الگویی که پیش روی شما است میکوشد با بررسی تمدن ایرانی از وجهههایی که در آن موثر بودهاند زمینه را برای معرفت دقیقتر تمدن فراهم سازد و چارچوب هایی واقعیتر از آنچه که قبلا بررسی شده است به دست دهد.
برخی از این چارچوبها عبارتند از: جغرافیا، محل سکونت، فرهنگ ارتباطی، زبان، فرهنگ معرفتی، دین و حکومت.
قبل از شروع بحث باید این نکته را متذکر شویم که رساله حاضر درصدد تفصیل نمیباشد و فقط قصد عنوان کردن این چارچوبها را دارد. تفصیل این عناوین بر عهده علم مردمشناسی است.
فلات ایران، منطقهای است که رشته کوههای فراوانی را در خود جای داده است. بیشتر ایرانیها در کوهپایهها سکنی گزیده بودند و زمانی به دشتها میآمدند که از جهت سیاسی، نظامی و اقتصادی در امنیت باشند و مشارکت جامعه در اوج باشد و زمانی به کوهپایهها میروند که در صد امنیت نزول کرده باشد.
ایران یک کشور پراکنده است. پراکندگی آبادی و عمرانی، پراکندگی جمعیتی و قومی، پراکندگی آب و هوایی و جوی، پراکندگی نژادی، پراکندگی فرهنگی و آدابی و پراکندگیهای دیگر که ناشی از شرایط خاص جغرافیایی و مهاجرپذیری آن است.
به عنوان مثال از جهت نژاد میتوان به نژادهای روسی، ترکی، مغول، عربی و نژادهای متعدد بومی اشاره کرد. وقتی ترکیب این نژادها باهم در نظر گرفته شود مشخص میشود که نسل ایرانی امروز از چندین نژاد مختلف حاصل شده است.
تاریخ زندگی ایرانی همیشه با همزیستی مسالمتآمیز اقوام متفاوت در یک فضای جغرافیایی واحد همراه بوده است. اقوام ایرانی مانا در کردستان، سکاها در قفقاز، آشوریها در عراق و ایلام، گونیها، لولوبیها و کاسیها در لرستان، همگی در کنار هم و با صلح و صفای کامل میزیستند. حکومت مادها نیز یک حکومت میان قومی بود که از ترکیب مادها و ماناها و سکاها تشکیل شده بود. همین پراکندگی قومی بود که بعد از حمله مغول قوم مغول را در خود هضم کرد. و با حمله مغول نظام مستقل و در حال تعامل ایرانی در هم شکسته نشد.
روشن است که ثبات این نظام نیازمند سامانه ارتباطی قومی است که دارای نمادها، نشانهها، زبان واحد و ارتباطات جادهای پیشرفتهای باشد به عنوان مثال میتوان به نقش مهم جادهسازی در عصر هخامنشی و نیز دوره اسلامی اشاره کرد.
زندگی ایرانی در اطراف آب شکل میگیرد و علت آن نیز کم آبی و در قسمت اعظم فلات ایران است برای همین زندگی ایرانی غالبا در روستاها شکل میپذیرد.
در این روند روستاها به خود محوری فرهنگی میرسند و هر روستا یک محور فرهنگی مستقل را تشکیل میدهند که در تعامل با دیگر محورهای مجاور یک حوزه فرهنگی را به وجود میآورند و همین حوزههای مستقل و هستهای هستند که موجب ثبات فرهنگ ایرانی میشوند. پس یکی از مسائلی که باید به شدت مورد توجه مجامع مردمشناسی قرار گیرد و از آن منظر تحلیل شود فرهنگ روستایی ایرانی است.
در کنار آب، زمین نیز بنیاد اقتصاد ایرانی بوده است زمین و آب دو شاخصه اصلی و هویتساز نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایرانی بودهاند.
تحلیل تاریخ ایرانی بدون در نظر گرفتن این دو شاخه بسیار ناقص خواهد بود و گاهی نیز نتیجه معکوس خواهد داد.
زمین و آب، تشکیل دهنده یک نوع نظام حاکم مرکزی، زمیندار و کشاورز میشود که هویتساز حکومتهای ایرانی گشته است. آن که در طول تاریخ تحولات زیادی به خود دیده است روستایی ایرانی بوده است.
ییلاق و قشلاق نیز یک فرهنگ دائمی ایرانی بود که در تمام انواع زندگی اعم از شهری و روستایی و عشایری جریان داشت به طوری که هر شهر و روستا برای خود یک ییلاق و یک قشلاق داشت و این حالت نوعی زندگی عشایری برای ایرانیان ایجاد کرده بود.
روحیه عشایر منشی ایرانی نوعی جریان معرفتی را به دنبال خواهد داشت. این سیاست جغرافیایی معرفتپذیری ایرانی را افزایش میدهد. ایرانی همیشه در پی اخذ دانش شرقی در هند و چین و دانش غربی از روم و یونان بوده است. آنها را با جهانبینی خود ترکیب و سنتر میکند و مکاتب بلند و عظیم فلسفی - عرفانی را ارائه میدهد. تاریخ معرفتی فرهنگ ایرانی شاهد این رویداد است.
جریان و سیالیت معرفتی در ایران البته زمانی رخ میدهد که از بالا به پایین و چپ و راست امنیت این فلات تضمین شده باشد و امنیت عنصری حیاتی در روند رشد فرهنگی و تمدنی ایرانی است.
ایران در منطقه اوراسیا واقع شده است و راه ارتباطی شرق و غرب از ایران میگذرد ولی باید توجه داشت که ترکیه از ایستگاههای این جاده ارتباطی نیست بلکه مسیر این جاده ارتباطی از آسیای میانه به ایران و از آنجا به قفقاز و ماورای آن و سپس به اروپای شرقی است.
جاده حیاتی ایران که فرهنگ و تمدن ایرانی را زنده نگاه میدارد جاده ابریشم نیست. این جاده جادهای استعماری است، جادهای است با مرکزیت غرب و نوکری ایرانیان.
یکی از شواهد این امر را میتوان زمان احداث این جاده دانست. جاده ابریشم حاصل دوران اسکندر و مغولان است. امروزه هم بحث جاده ابریشم زمانی مطرح میشود که مسئله جهانی شدن با محوریت غرب در میان باشد که بازهم خدمتگزاری ایرانیان به شرق و غرب را در خود نهفته دارد.
جغرافیای فرهنگی ایران شامل قفقاز و ماورای آن، آسیای میانه، افغانستان، شمال غربی هندوستان، ایران فعلی و عراق امروزی است. شناخت این حوزه فرهنگی حائز اهمیت بسیاری است.
مرکز و ثقل فرهنگ ایرانی را حوزههای فرهنگی فارس، اصفهان، شیراز، خراسان و آذربایجان تشکیل میدهند و همان طور که تولید معنا همیشه در فضای تخیلی - حماسی شروع میشود میتوان مرکز تولید معنای ایران را فارس دانست. این معانی پس از آنکه در فضای حماسی - عرفانی فارس تولید میشود به حوزه فرهنگی معرفتی اصفهان وارد میشود که حوزه عقل نظری است. اینجا است که تخیل کازرونی - شیرازی تبدیل به نظامهای فلسفه میشود. در این حوزه حتی فقها نیز فیلسوف هستند و از عقل نظری بهره میبرند.
شاخه دیگر حوزه فرهنگی معرفتی اصفهان حوزه عقل عملی یزد است و شاید کویری بودن جغرافیایی یزد است که عقل عملی را بر این حوزه حاکم کرده است. عقل عملی یزد در واقع بهرههای عقل عملی اصفهان را به علوم عملی و کاربردی تبدیل میکند.
از این ترکیب - ترکیب عقل نظری حوزه اصفهان و عقل عملی حوزه یزد - یک بدنه و پیکره معرفتی ساخته میشود که خود به خود به وجود آورنده یک حوزه معرفتی تجربهگرا و در عین حال مقرر و مفسر در حوزه ری است. واقعیتگرایی در حوزه فرهنگی معرفتی ری یکی از شاخصههای این حوزه محسوب میشود.شاید علت اصلی این واقعیتگرایی تجربی حوزه ری، تلاقی دو حوزه دیگر معرفتی ایران یعنی حوزه خراسان و حوزه آذربایجان در این شهر است و شاید بر همین مبنا ری سه قرن و اندی پایتخت ایران بوده است. زکریای رازی نمونهای برخاسته از این حوزه است.حوزه فرهنگی معرفتی خراسان یک حوزه تقریری - تفسیری است و از همین رو حوزه خراسان حوزه ادبیات و بیانهای فلسفی ادبی و هنری بوده است به عنوان نمونه میتوان به فردوسی و ملاهادی سبزواری اشاره کرد.
حوزه آذربایجان، حوزه فرهنگی معرفتی غرب کشور است. حوزه آذربایجان حوزه تنظیم و تبدیل احساس به نظامهای فلسفی و ادبی است. بزرگترین مظهر این حوزه شیخ اشراق میباشد که فلسفه احساسی ایرانی را بنا نهاد.
چارچوب دیگر فرهنگ ایرانی، زبان فارسی است. زبان هر فرهنگی در واقع قلب آن فرهنگ است و زبان فارسی را میتوان قلب فرهنگ ایرانی دانست.
ایران کشوری چند قومی است و زبان فارسی به عنوان زبان قوامبخش ایرانی در همه زمانها وظیفه تعامل را برعهده داشته است بخصوص در بعد نوشتاری با زبانهای آرامی، ایلامی، آشوری و بعدها با زبان عربی و زبان لاتین مشترکاتی دارد که موجب بالندگی هرچه بیشتر آن شده است.
زبان فارسی، زبانی موزون است. زبان شعر و خیال و زبان احساس و تخیل است. زبانی است که به عرفان مبدل شده و جهانبینی معنویتگرای ایرانی را تشکیل میدهد.
از چارچوب دینشناسی، ایرانیها اولین مردمانی بودند که به مذهب توحیدی (در قالب مهرپرستی) گرویدند و نیز اولین ملتی بودند که به ظهور منجی در آخرالزمان (در قالب زرتشت) معتقد شدند و بدینترتیب تاریخ ادیان را متحول کردند.
ایرانیهای فعلی نیز با مذهب تشیع خود در توحید و انتظار منجی در بالاترین ردههای معرفتی قرار گرفتهاند. بنابراین توحید و ظهور منجی در آخرالزمان دو محور اصلی اعتقاد ایرانی را تشکیل میدهد که همیشه از ترکیب این دو، کارخانههای عظیم معناسازی به وجود آمده که در قالب عرفان ایرانی تجلی یافته است عرفانی که بیشترین چارچوب معرفتی را به جهان عرضه کرده است.
هم دین زرتشت و هم دین اسلام، در هر دو دین عناصر حماسه و صداقت از اساسیترین امور هستند که هویت فرهنگی ایرانیان را میسازند.
در چارچوب سیاسی، عدالت نظریهای فراگیر در طول تاریخ ایرانی بوده است. ایرانیان خدا را ماقبل حکومت میدیدند و چون خدای واحد عادل است پس حاکم نیز باید عادل باشد و عدالت را نسبت به مردم رعایت کند. عدالت از خداوند سرچشمه میگیرد سپس به حاکم و در نهایت به مردم میرسد.
روحانیت در ایران، واسطه میان مردم و حکومت بوده است و همیشه مانع ظلم حکومتها بر مردم بوده است و این واسطه بودن روحانیت موجب ثبات کشور میشده است چرا که از یک طرف از ظلم حکومتها جلوگیری میکرده و از سوی دیگر موجب انصاف مردم میشده است. تاریخ نشان میدهد زمانی که روحانیت توجیهگر حکومت شده است بدترین ظلمها به مردم روا داشته شده و زمانی که حکومت به این جایگاه بیاعتنایی کرده سقوط خود را رقم زده است.
حکومتهای ایرانی در طول تاریخ با سه مقطع روبرو بودهاند:
۱) دوره بنیانگذار که با شخصیتی بزرگ و حماسی شروع میشود.
۲) دوره استقرار که اهداف بنیانگذار به ثمر مینشیند ولی با مرگ بنیانگذار انحرافات شروع میشود و انحطاط دربار که غالبا با استبداد در مقابل روحانیت همراه است شروع میشود.
۳) دوره تزلزل که با بیلیاقتی حاکم و بیتفاوتی مردم همراه است و با یک حمله داخلی یا خارجی عمر حکومت به پایان میرسد.
پراکندگی جغرافیایی ایران نوعی سهولت در نفوذ خارجی را به وجود میآورد که نمونه آن را میتوان در ورود سواران اسکندر و یا مغولها بازبینی کرد.اولی در بستر تمدن جادهساز هخامنشی و دومی در بستر تمدن جادهساز اسلامی به وقوع پیوسته است پس میتوان گفت بافت امنیتی ایران با ارتباطات، پیوندی غیرقابل انکار دارد که در مناسبات ایرانی سخت بدان توجه میشود.زمانی که هژمونی وحدتبخش مرکزی تضعیف میشود و قومیتها مستقل عمل میکنند این از هم پاشیدگی درونی با یک حمله خارجی منجر به شکست حکومت مرکزی میشود مثل حمله محمود افغان به دولت صفویه.پس از تسلیم حکومت مرکزی، بزرگان ایرانی سر سازگاری با مهاجمین را میگذارند و سعی میکنند در قدرت سهیم شوند که هم در حمله اسکندر و هم در حمله مغول قابل مشاهده است. فرهنگ ایرانی کمکم خود را مییابد و با یک سنتز نهایی بر فرهنگ مهاجم مسلط میشود و یک مرحله جدید فرهنگ ایرانی را بنیان میگذارد که غالبا یک تمدن جدید به دنبال میآورد.
سید رضا علوی
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست