پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دروغ آفتی در روابط فرد و جامعه


دروغ آفتی در روابط فرد و جامعه
● طر ح مسئله :
فرهنگ در جامعه ایران به همان اندازه غنی و گسترده است كه مطالعه آن در كشور ما فقیر و بسته. صدها خطوط فرهنگی وجود دارد كه شناخت علمی آنها می تواند به حل مسائل اساسی جامعه ما از قبیل توسعه، ارتباطات، شخصیت پایه، قدرت، مدنیت و قضاوت، ... یاری رساند. یكی از این خطوط، رفتار روانی – اجتماعی دروغ است. مفهوم دروغ كه وسعت معنایی و كاربردی آن حیرت انگیز است، با وجود ظاهر غیر اخلاقی آن، دارای كاركردهای عدیده ای است
به طوریكه یكی از حلقه های ناگسستنی زنجیره زندگی ما را تشكیل می دهد. با نگا هی به ر و ا بط اجتما عی مر د م در ایر ا ن متو جه می شو یم که هر چند این پد یده را نا پسند می دا نیم اما به دلا یل تا ر یخی ،فر هنگی ،اجتما عی و...بسیا ر در متن و گفتما ن ها ی مر د م ایر ا ن روا ج دارد. در این بر ر سی به دنبال ر یشه یا بی و علل و عو ا مل آن می با شیم و در نها یت به ارا ئه ر هنمو د ها یی خو ا هیم پر د ا خت.
● مقدمه
رفتار دروغ آمیز بخشی از رفتارهای روزمره ما را تشكیل می دهد و جزء لایتجزای حیات اجتماعی ما شده است . همه ما می دانیم دروغ می گوییم، همه می دانیم مردم دروغ می گویند، همه می دانند ما دروغ می گوییم و بالاخره همه می دانند همه دروغ می گویند. وفاق اجتماعی بر این قرار است. دروغ رفتاری است كه در فرایند كلیه رفتار انسانها ثبت شده، جا افتاده و در شرایط مختلف، با اشخاص مختلف به كار برده می شود. عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار كه در رفتار و كردار و در فكر و نگاه و سكوت هم می توان بازشناخت.
● توصیف پدیده دروغ
دهخدا در لغت نامه خود دروغ را «سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، مقابل راست، مقابل صدق» و بالاخره [معادل] «كذب» می داند و از صا حب آنندراج مثال «گریه دروغ، اشك دروغ، آه دروغ، وعده دروغ، صبح دروغ» را می آورد و واژه دروغ را فعل «گفتن، بستن، پرداختن، زدن، آوردن، یافتن [بافتن] و بر كسی فرو كوفتن» می آمیزد و استعمال آن را در صدها بیت شعر بزرگانی همچون ابو شكور، اسدی، امیر معزی، اوحدی، اورمزدی، جامی، حافظ، خاقانی، خفاف، زلالی، ساوجی، سعدی، سنائی، سیفی، صائب، ظهوری، عنصری، فرخی، كاشی، كمال اسماعیل، كمال خجندی، منجیك، مولوی، ناصر خسرو، نظامی و در آثاری همچون ابداع البدایع و امثال و حكم و براهین العجم و تاج المصادر بیهقی و تاریخ بیهقی و تذكره الاولیاء و ترجمان القرآن جرجانی و ترجمه طبری بلعمی و جامع الحكمتین و شاهنامه و قابوسنامه و قریع الفرس و كتاب النقص و گلستان و مجمل التواریخ و القصص و منتهی الارب نشان می دهد و همه را در برابر عبارت دروغ و دروغ آزمایی و دروغ آزمای و دروغ آزمودن و دروغ كردن و دروغ گرانیدن و دروغ گفتن و دروغگو و دروغگویی و درغگوی و دروغیاب و دروغین و دروغینی و دروغینه گرد می آورد.
دروغ یك پدیده روانی – اجتماعی تازه نیست و با آنكه هیچگاه از نظر زمانی و مكانی دارای كم و كیف یكسانی نبوده است عمر آن شاید به بلندای عمر زبان و چه بسا به درازای تاریخ تفكر باشد، به طوری كه می توان فرض كرد همیشه با انسان اجتماعی همراه بوده است. با غور و سیر در مثلها و متلها، طنزها و كنایه ها، اشاره ها و استعاره ها، توبه نامه ها و ندبه ها و نمایشنامه ها و فیلم نامه ها می توان به حضور این پدیده در زندگی انسانها از زمان های كهن تا به امروز پی برد و به عمق آمیختگی آن با روزمرگی زندگی آشنا شد.
كهن ترین اثر منثور یا لوحه ای كه در مورد دروغ در دست داریم دعای داریوش كبیر در تخت جمشید است كه به خط میخی و به این معنا برای ما باقی مانده است : «خداوند این كشور را از دشمن، از خشكسالی، از دروغ محفوظ دارد.»گفتار و نوشتار در ذّم این پدیده معیوب، ویژه ایرانی و ایرانیان و مسلمان و مسلمانان نیست و ضرب المثلهای فراوانی در دنیا یافت می شود كه هم رونق و هم زشتی آن را نشان می دهد. چینی ها می گویند: «قاتل یك بار می كشد، كسی كه تهمت می زند هزار بار» .
در « مسائل اخلاقی و روان شناختی» از قول ریمون پیچ نقل شده است كه «دروغ بهترین سلاح ضعفا و سریعترین وسیله برای اجتناب از خطر است» (موسوی لاری، همان، ص ۵۴). « به گزارش خبرگزاری فرانسه از لندن، پژوهشگران دانشگاه كالیفرنیای جنوبی در لس آنجلس در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند كه هر آمریكایی هر ۸ دقیقه یك بار دروغ می گوید» (روزنامه اطلاعات ۱۳۷۶، ۱۹ فروردین). نتایج تحقیقاتی كه برای یك نشریه روان شناسی در ایتالیا انجام شده، نشان می دهد كه ۷۰ درصد از ۳۶۰ زن و مرد شركت كننده در مصاحبه با خبرنگار این نشریه اعتراف می كنند كه روزانه ۵ تا ۱۰ بار دروغ می گویند. براساس این نتایج، ۴۲ درصد از ایتالیایی ها برای جلوگیری از اختلاف، ۲۷ درصد برای پنهان نگهداشتن اشتباهات خود و ۲۱ درصد دیگر نیز برای خیر و صلاح دیگران دروغ می گویند. از اعتراف كنندگان به دروغ زنانی بوده اند كه در امور مربوط به خانه دروغ می گفتند و مردان نیز اغلب در مورد مشاغل خود دروغ می گویند(روزنامه اطلاعات، همان، ۱۷ تیر).
شمار این گفته ها و نوشته ها در عالم كم نیست. گفته اند : « دروغ بدی است برای پوشاندن بدتر» ، «دروغ بلاست» ، «هیچ عمل قبیحی به قبح دروغگویی نیست» ، دروغ زشت ترین، موحشترین، محكومترین معایب است» ، «دروغ راه را برای سایر ضعفهای اخلاقی باز می كند» و بالاخره «یا در گناه دروغ هست، یا گناه آدم را به دروغگویی می‌كشاند» ،...
● رابطه دروغ با قدرت
ریشه چنین پدیده ای را می توان در چارچوب تحلیلی مفهوم «قدرت» بهتر و آشكارتر تبیین كرد. چنانچه ما به مطالعه شرایطی كه در آن مفهوم دروغ شكل می گیرد و رشد می كند و به صورتهای گوناگون باری را از دوش عامل آن برمی دارد بپردازیم، به سادگی متوجه خواهیم شد كه در صورت نبود قوانین عادلانه و روابط منصفانه، یكی از راههای ایستادگی در برابر زور برای رفع ظلم یا كسب آزادی، به كارگرفتن رفتار یا رفتارهایی است كه شخص مظلوم، در موقعیت ضعف، برای پوشاندن واقعیت یا واقعیتها در جهت تضعیف شخص ظالم به كار می گیرد. ظالم نیز می تواند به نوبه خود از همین حربه برای اعمال قدرت بیشتر و تحدید بیشتر آزادی مظلوم سود جوید. بنابراین دروغ و یا صورتهای تابع آن می تواندبه عنوان عامل گمراه كننده شخصی بر ضد شخص دیگر وارد عمل شود و حربه ای در دست ظالم (كاسب، توانگر، شوهر نامطمئن، رئیس سختگیر، ...) و سلاحی در دست مظلوم (مشتری، مستمند، زن انتقامجو، كارمند، كارمند متقلب، ... ) باشد. بدیهی است كه در این حركت رفت و آمدی، مظلوم با پیشه كردن روشهای خدعه آمیز دفاعی به نوبه خود به موجودی ظالم تبدیل خواهد شد.
چناچه بخواهیم مفهوم قدرت را تنها در صحنه اجتماعی كشور خودمان مورد تحلیل قرار بدهیم با استاد همایون كاتوزیان هم آواز خواهیم شد كه «در جامعه سنتی ایران، دولت از جامعه جدا بوده و نه فقط در رأس بلكه در فوق آن قرار داشته؛ در نتیجه – در تحلیل نهایی – دولت پایگاه و نقطه اتكای محكم و مداومی در درون اجتماع نداشته و به همین دلیل نیز از نظر طبقات مردم مشروعیت سیاسی نداشته و منافع آنان را نمایندگی نمی كرده است. به این ترتیب، همه حقوق اجتماعی مآلاً در انحصار دولت بوده و « حقوقی » كه هر فرد، گروه و طبقه اجتماعی ( و حتی كل جامعه ) از آن برخوردار بوده، اساساً بر مبنای اجازه و اراده دولت قرار داشته، یعنی در حیطه « امتیازی » بوده كه دولت در هر لحظه می توانسته آن را ملغی كند. یعنی قدرت دولت به هیچ سنت، عرف، قرار داد یا قانون مداومی منوط و مشروط نبوده و این درست معنای عادی واژه استبداد – یعنی خودرایی و خودسری – است » (همایون كاتوزیان ۱۳۷۲، ص ۴ ).
شكی نیست كه به این ترتیب در برابر خود كامگی مهتر، دفاع كهتر شكل می گیرد ؛ هجوم قوی حیله ضعیف را صورت می بخشید؛ سلطه بی حساب دسیسه بی كتاب را به دنبال می آورد و رابطه انسانهای اجتماعی از خط مستقیم بیرون می افتد. طرفین رابطه به اعمال روشهای دروغ آمیز و خدعه انگیز می پردازند . در اینجاست كه ظالم و مظلوم هر دو در یك توطئه شركت می كنند و هر دو گناهكار تلقی می شوند. در واقع، هر «آزادی» «مسئولیتی» را ایجاد می كند و هر «حقی» «وظیفه ای» را به گردن می نهد. در جامعه ای كه هیچگونه آزادی و حقی وجود نداشته باشد، هیچگونه احساس مسئولیت و وظیفه ای به بار نمی نشیند. ... در چنین اجتماعی ، ملت ( یعنی كل جامعه اساساً با دولت در ستیز است، یعنی حتی در زمانی كه امكان عصیان و طغیان نیست، اطاعت مردم از دولت تنها مبتنی بر ضرورت و عاقبت اندیشی (و در تحلیل نهایی ترس) است، نه رضایت و پذیرش » ( همایون كاتوزیان، همان، ص ۴).
آنها مالیات نمی پردازند، اجناس را احتكار می كنند، نرخها را برهم می زنند، به سؤال های سرشماری پاسخ درست نمی دهند، از خط عابر پیاده عبور نمی كنند و در برابر عدم آزادی عدم مسئولیت نشان می دهند.
دروغ دو سویه مانند شمشیری است دو دمه. ظالم و مظلوم دایره معیوبی را تشكیل می دهند كه هر دوی آنها را در خود می گیرد. در چنین نظام رابطه ای نامتعادل همچون تعارف ها در زمینه فرهنگی، تقلب ها در زمینه اقتصادی، ازدواج های بازاری در زمینه خانوادگی و عشق های دروغین یك شبه در زمینه عاطفی گویاترین مثالها بشمار می‌آیند. به این ترتیب، تا حدی به انواع، ابعاد و نقش های دروغ كه در صنحه روابط اجتماعی بازی می شود پی می بریم و به آسانی می توانیم رابطه میان جایگاه دروغ در جامعه از یك سو و انسجام و وفاق اجتماعی و مدنیت از سوی دیگر را دریابیم. به این معنی كه هر چه دروغ در فضای اجتماعی و خانوادگی و عاطفی رواج بیشتری پیدا كند، جامعه بیشتر بسوی تزلزل و فقر اخلاقی و عدم آزادی سوق پیدا می كند و افراد آن بسوی بیگانگی از خود و دیگران پیش می روند. برعكس هر چه اركان فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی جامعه بیشتر دستخوش تزلزل می گردد، روابط بین انسانهای آن جامعه بیشتر رنگ دورویی و ریا و تزویر به خود می گیرد.
در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط از دوستی های مشكوك و نافرجام گرفته تا رودربایستی ها و ملاحظه كاریها و مصلحت جویی ها و پنهان كاریها و بازیها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورتهای بسیار متنوعی از روابط روانی – اجتماعی از قبیل فتنه و تملق و تلّون و مبالغه و عیب پوشی و نیرنگ و فرصت طلبی و افترا و تحریك و دهها خصیصه منفی دیگر كه جملگی برپایه دروغ شكل گرفته، تجلی می كند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی و محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد.
شخصیت پایه دستكاری می شود : آدمها به مالكان طّماع، اطبای بی وجدان، كسبه حقه باز، كارگران تنبل، دانش آموزان متقلب،بدیهی است كه آستانه تحمل جامعه ها در برابر رفتار دروغین تفاوت می كند و به عبارت دیگر هر نوع جامعه به میزان معینی از این نوع رفتار چشم می پوشد. این میزان در جامعه های روستایی و دینی كمتر و در اجتماعات بی در و پیكر شهری بیشتر است و در بخشهای مختلف و زمانهای متفاوت زندگی در جامعه واحد تفاوت می كند و این گوناگونی، همان گونه كه در ابتدای سخن گفته شد، به نظام های مدیریت سیاسی، اجتماعی و خانوادگی هر دوره برمی گردد. در این باره می توان به عنوان مثال از قضاوتهای مختلف اجتماعی سخن به میان آورد :
▪ شهادت دروغ :
این عمل كه بیشتر در محاكم قضایی، موقعیتهای مذهبی و تحقیقات خانوادگی مربوط به «امر خیر» كه در خوشبختی و بدبختی آینده زوجهای جوان دخیل است، از كارهای زشت و غیر قابل تحمل محسوب می شود و موجب نفرت و سختگیری مردم قرار می گیرد و حتی مشمول پیگردهای شداد و غلاظ مراجع قضایی می گردد . در این مورد «دروغگو دشمن خدا» به حساب می آید. معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن ، پدران بی فكر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، كارمندان رابطه باز، رؤسای تبعیض كار تبدیل می شوند و ده ها برچسب از این قبیل در كنار مشاغل پرزحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دوگانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود (کتبی،۱۳۷۷،۱۴۲).▪ کتبی :
در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط از دوستی های مشكوك و نافرجام گرفته تا رودربایستی ها و ملاحظه كاریها و مصلحت جویی ها و پنهان كاریها و بازیها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورتهای بسیار متنوعی از روابط روانی – اجتماعی از قبیل فتنه و تملق و تلّون و مبالغه و عیب پوشی و نیرنگ و فرصت طلبی و افترا و تحریك و دهها خصیصه منفی دیگر كه جملگی برپایه دروغ شكل گرفته، تجلی می كند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی و محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد.
ـ شخصیت پایه دستكاری می شود :
آدمها به مالكان طّماع، اطبای بی وجدان، كسبه حقه باز، كارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن ، پدران بی فكر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، كارمندان رابطه باز، رؤسای تبعیض كار تبدیل می شوند و ده ها برچسب از این قبیل در كنار مشاغل پرزحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دوگانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود .
ـ چوپان دروغگو :
اشخاصی یافت می شوند كه سرشت كاذب دارند و مردم نیز به راحتی با آنها كنار می آیند و در عین حال در مذمت آنها می گویند و می نویسند. كتابهای درسی پر از ملامت و سرزنش به شخص درغگو و پر از تشویق و تمجید برای دانش آموزان راستگو است. چه كسی با شعار آبا و اجدادی و زردشتی ما آشنا نیست: پندار نیك، گفتار نیك، كردار نیك.
پند و اندرزهای رسمی برای جلوگیری از شیوع دروغ به اندازه خود دروغ فراوان است. چشم پوشی در این مورد به ویژه اگر نخستین دروغ باشد یا گوینده آن كودكی باشد، به سهولت انجام می گیرد : «قصد بدی كه نداشته» ، « از دستش در رفته » ، « متوجه نبوده » ، «دروغ گفته آدم كه نكشته » ، « یكبار كه صد بار نمی شود » و از این قبیل، ...
ـ راست و دروغش پای خودش:
در اینجا مرز بین راست و دروغ رنگ می بازد. هم راستش را می شود گفت و هم دروغش را : « كسی را در قبر كسی نمی خوابانند‌» و «البته اگر راستش را می گفت بهتر بود » ، « راستش را هم می شد گفت » ، و از این دست ، ... همین طور كه ملاحظه می شود دروغ – البته با اكراه – پذیرفته می شود . دروغگو را الزاماً از خود نمی رانند. از بهره برداری از بعضی ثمرات دروغ ابایی ندارند . به راحتی آن را توجیه می كنند و به آسانی به شخص دروغگو حق می دهند. بعضی فضولیها، دخالتها، تقاضاها، ضعفها، و ترسها را با دروغ می پوشانند و یا جبران می كنند. دروغ به عنوان رفتار معمولی به حیطه عرف و آداب مردم قدم می گذارد.
▪ دروغ مصلحت آمیز:
كه به قول سعدی «به ازراست فتنه انگیز» است دیگر حق حیات پیدا می كند و قبح آن از بین می رود. به بیماری كه به سوی مرگ می شتابند گفته می شود : « چیزی نیست، دكتر گفته خوب می شوی ».
به مادری كه پسرش در تصادف یك پایش را از داده می گویند : « زخم كوچكی برداشته » . در اینجا دروغ خیراندیشانه رنگ مبالغه به خود می گیرد. گاهی برعكس مبالغه در جهت دیگر صورت می گیرد. به موضوع آب و تاب داده می شود و فقط كمی « روغن داغش را زیاد می كنند ». اصطلاح خالی بندی در میان جوانان گویای این سبك گفتار مبالغه آمیز می شود و دروغ رسماً پایگاه روانی – اجتماعی و فرهنگی خود را پیدا می كند. هیچ كاسبی مجبور نیست قیمت خرید كالای خود را به مشتری بگوید. هیچ بقالی نمی گوید ماست من ترش است. معایب عروس از داماد و معایب داماد از عروس پوشانده می شود .
ـ دروغ نمی گفت خون به پا می شد:
در اینجا دروغ واجب تر از راست می شود. دروغگو آدم خیّر و عمل او عمل خیر به حساب می آید . چنانچه مؤمنی ببیند كه ظالمی مظلومی را تعقیب می كند، جای خود را از این سكوب به آن سكوب عوض می كند و در برابر پرسش ظالم كه « مردی را ندیدی كه از این طرف فرار می كرد؟ » پاسخ می دهد : « از وقتی كه بر این سكوب نشسته ام كسی را در حال فرار ندیده ام .» در این مورد كلاه شرعی پا یه میدان می گذارد و دروغ یك تكلیف تمام عیار می شود.
بازی نقشها و سازمان اجتماعی روابط مبتنی بر دروغ به گونه ای است كه روشهای بالا گاهی مضحك و خنده آور و زمانی حزن انگیز و چندش آور جلوه می كند و چه بسا هر دو صورت رخ می نماید ؛ گاهی نیز عده ای را به خنده وا می دارد و در عین حال عده دیگری را به گریه می اندازد. از خنده تا گریه، از ثواب تا گناه، از قبول عامه تا رّدمطلق، دروغ می تواند در صحنه های مختلف زندگی حضور داشته باشد.
به جرات می توان ادعا كرد كه همه گونه شخصیتی، از ضعیف نفس ترین انسانها گرفته تا قدرتمندترین، هوشمندترین و سیاسیت پیشه ترین آنها ممكن است به دروغ متوسل شوند و از آن برای پوشاندن ضعفی بهره جویند. دروغ برای بعضی اشخاص راه حلی است برای بسیاری از مشكلات فردی، خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی آنها. نفع دروغ از نظر روانی گاهی از عذاب وجدانی كه در شخص ایجاد می كند بیشتر است.
به ویژه كه خود شخص همیشه به پیامدهای عمل خود وقوف ندارد و اغلب در شرایط غافلگیر كننده به دروغ پناه می برد و از آن به عنوان پناهگاهی ولو موقتی استفاده می كند.
چنانچه دروغ نتواند مشكل شخص را حل كند ، بعضاً می تواند آن را به عقب بیندازد و یا جلو پیشامد بدتری را بگیرد و حتی از ریختن خونی جلوگیری كند. بنابراین كاركردهای دروغ بی شمار است و اغلب این كاركردها در موارد مرضی و آسیب شناختی – كه در آن بیمار نه به عمد بلكه بنا به عادت و یا به پیروی از تخیلات كودكانه خود سعی در بنای دنیایی جدای از دنیای دیگران دارد – شكل می گیرد. در برابر هر گفتار یا كردار یا حركت دروغینی نیازی ولو كاذب وجود دارد كه باید شناخته شود .
برای شناختن نیازهایی كه انسان را به دروغگویی وامی دارد، باید پدیده دروغ را در شرایط پدید آورنده آن قرار داد و سپس آن را بررسی كرد. این شرایط می تواند در وضعیتهای دوستانه، در روابط خصمانه، در معاشرتهای اجتماعی (رودر بایستی ها، فضولی ها، دخالت ها،...) در موقعیت های حرفه ای (ترس، احترام كاذب، ملاحظه كاری،...) و بالاخره در بعضی فضاهای اتفاقی و اضطراری فراهم آید.
در مجموع می توان گفت دروغ آدم معین خود را ندارد، دارای مكان و زمان و اندازه و شكل و شرط مشخصی نیست. قضاوت یكسان برای دروغ واحد متّصور نمی باشد. یك دروغ همیشه الزاماً دروغ تلقی نمی شود : به كرّات شنیده می شود كه بعضی از آدمها طاقت شنیدن حرف حقیقت را ندارند. حقیقت برای بعضی ها تلخ است. با بعضی ها باید حرف حساب را به صورت شوخی و طنز و كنایه و حتی دروغ گفت. « گاهی اثر دروغ از راست بیشتر است » ، «آدم را گاهی مجبور می كنند دروغ بگوید» ، «زندگی انسان بی دروغ نمی گذرد» و صدها از این قبیل جملات ، ...
● نظارت بر دروغ
نظارت بر دروغ اگر غیر ممكن نباشد، كار ساده ای نیست. سوگند به خدای عالم، سوگند به ائمه ، سوگند به مقدّسات و بالاخره سوگند به جان عزیزترین كسان دروغ را در ذهن شنونده آن جا می اندازد. با وجود مطالعاتی كه در مورد ارتعاشات بریدگیهای كلامی ناشی از این رفتار، حركات ناموزون چشم، خشكیدگی دهان، لكنت زبان، ضربان شدید قلب، پوشیدگی نگاه و خلاصه حدود و ثغور فیزیكی و شكل بیرونی آن در تحقیقات پزشكی و قضایی و روان شناختی انجام گرفته است، هنوز مهمترین دستگاههای فنی دروغ سنج موفق نشده اند بُرد این پدیده را به روشنی تعیین كنند .
دهخدا در دایره المعارف فارسی خود در برابر واژه مركب « دروغ یاب » آورده است : « اگرچه وسایل دروغیاب در كارهای پلیسی مورد استفاده است، در مراجع قضایی معمولاً اعتباری ندارد زیرا بین تغییرات بدنی كه بر اثر گفتن دروغ یا سایر عوامل عاطفی (مانند احساسات مربوط به گناه و معصیت) حاصل می شود، شباهت بسیار وجود دارد ». علاوه بر این، عدم موفقیت ابزارهای دروغ سنج محصو ل داده های بی شماری است كه تا حدودی در دو دسته عوامل انسانی و وضعیتی بالا آورده شد.
● تعریفی ازآفت دروغ
در چنین شرایط دشواری، ارائه یك تعریف جامع و مانع كه بتواند از نظر علمی خالی از نقص باشد و به عنوان ابزاری توانا به كار تحقیقات بعدی در این زمینه بیابد، از عهده ما بیرون است. برای این كار به مطالعات بیشتر در زمینه های مختلف فلسفی و علمی و دینی و اخلاقی و اجتماعی و روانی نیاز داریم. با وجود این شاید خالی از نفع نباشد كه ما با توجه به جمیع جهانی كه در این مقاله مورد بحث قرار گرفت تعریف ناقصی از دروغ ارائه بدهیم : « دروغ واقعیت قلب شده است كه از جانب شخص یا اشخاصی ، به صور معّین و در شرایط معّین، در موارد گوناگون زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی در روابط بین اشخاص و حتی بر اثر نیازهای روانی برای شخص یا اشخاص دیگری گفته، نوشته و یا اجرا می شود و دانسته یا ندانسته با توجه یا نه بی توجه به فایده یا ضرر آن برای خود یا دیگری به كار گرفته می شود و در هر صورت به یكی از نیازهای فردی یا جمعی در زندگی اجتماعی پاسخ می گوید.»(کتبی،۱۳۷۷،۱۴۹)
با توجه به تعریف بالا و با در نظر گرفتن كاركردهای متنوع و فراوان دروغ در صحنه روابط اجتماعی می توان چنین پنداشت كه راستگویی فاقد چنین كاركردهایی است و در شرایط واحد به خیال شخص دروغگو – مایه و موجب بعضی خطرها و خسرانها می‌گردد.
تحقیقات بسیار جالبی می تواند در این زمینه از شناخت سازمان پذیرد، ولی از هم اكنون می توان تصور كرد كه اگر ثروتمندان میزان ثروت خویش را به اطلاع عموم می‌رساندند!، اگر كسبه بهای خرید كالاهای خود را بروی كالاها می نوشتند!، اگر بازرگانان برنامه های تجاری آینده خود را فاش می ساختند !، اگر كارخانه داران میزان سود خود را به دیوارهای كارخانه ها می چسباندند !، اگر خانم ها ناتوانیهای مالی شوهرانشان را برای یكدیگر می شمردند!، اگر معلمان به بیسوادی خود اعتراف می كردند !، اگر پزشكان عدم تشخیص درست بیماری را نزد بیمار بازگو می كردند!، اگر محصلان نزد معلمان خود اقرار می كردند كه به اندازه كافی درس نمی خواندند!، اگر شوهران به همسران خود می‌گفتند آن طور كه ادعا می كنند آنها را دوست نمی دارند! چه می شد ؟
روشن است كه در جامعه ما دروغ پدیده فرهنگی بسیار كارآمد و چند منظوره ای است كه با زندگی روزمره ما آمیخته و قرین شده است.
نونهالان در خانواده، كودكان در مدرسه، جوانان در كوچه و مردان و زنان ما در اداره و كارخانه و بازار آن را می آموزند، به كار می گیرند و با هوشمندی به تظریف و تكمیل آن می پردازند و با هنرمندی آنرا عرضه می كنند.● انواع دروغ :
بسیار بجا ست تا اشاره ای هرچند گذرا به انواع دروغهای رایج در اجتماع كنیم. البته ناگفته پیداست كه این عمل ناپسند در قالبهای گوناگون و فراوان در میان افراد و جوامع قابل مشاهده و پیگیری است و اشكال گوناگون آن را در رفتار و گفتار آحاد مردم می توان سراغ گرفت كه خود می تواند موضوع مقالات مستقلی باشد ولی ما در اینجا به طور اختصار به برخی از آنها اشاره می كنیم:
۱) دروغ های نوشتاری :
نظیر آنچه در برخی جراید و روزنامه ها و كتاب ها اتفاق می افتد و بنا به دلایل گوناگون خلاف واقعی را منتشر كرده و دردسرهای بی شماری برای جامعه ایجاد می نمایند.
۲) دروغ های اشاره ای : عده بی شماری از مردم گرفتار دروغ های اشاره ای اند در حالی كه خود نمی دانند. بر حركات چشم و ابرو و كج و معوج كردن چهره، اشاراتی می كنند و دروغی را القا می نمایند و یا مطلب خلافی را تأیید نموده و مطلب واقعی را رد می كنند كه اینها همه خود از مصادیق دروغ می باشد و عامل آنها دروغگو محسوب می گردد.
۳) دروغ های سیاسی :
سیاستمداران عالم برای پیشبرد مقاصد خود و رسیدن به اهداف باطل خویش و سركوب نمودن جناح مقابل مرتكب دروغ سیاسی می شوند و آنها را درجامعه نشر می دهند.
۴) دروغ های صنعتی :
همچون صاحبان صنایع و كارخانجاتی كه محصولات بی كیفیت، نامرغوب و فاقد استانداردهای لازم را به نام كالاهای مرغوب و استاندارد تبلیغ كرده و به فروش می رسانند. مثال و ماجرای شیر فروشی كه شیر خود را باآب مخلوط كرده و به نام شیر حقیقی به خورد مردم می داد برای این گروه بسیار گویاست.
۵) دروغ های تاریخی :
كار مورخانی است كه از انصاف و وجدان بهره ای ندارند و برای كسب نام و شهرت و یا رسیدن به جاه و مقام و یا كسب درآمد ، مطالب خلاف واقع را به نام حقایق تاریخی ثبت كرده و منتشر می نمایند و با این عمل ، تاریخ را تحریف كرده و مردم را از حقیقت دور می نمایند.
۶) دروغ های ورزشی :
نظیر ورزشكارانی كه در میدان مسابقه برای فریب داور و یا تلف كردن وقت مسابقه، تمارض كرده و به دروغ خود را آسیب دیده می نمایانند و یا ورزشكارانی كه با استفاده از مواد نیرو زا به مقامات و رتبه هایی دست پیدا می كنند و خود را بیش از آنچه هستند معرفی می نمایانند.
همچنین باید به این نکته اشاره کرد که یكی از مهمترین و اساسی ترین سرمایه های زندگی اجتماعی انسانها كه موجبات آسایش و آرامش فردی و اجتماعی آنها را فراهم می آورد «حس اعتماد و اطمینان » به یكدیگر است؛ سرمایه ای که بدون آن، حیات توأم با آرامش و نشاط برای نوع بشر غیر ممكن می شود و چنانچه این سرمایه پربها از دست برود و یا آسیبی بدان وارد شود زندگی در جامعه ای كه افراد آن به گفتار و رفتار یكدیگر با بدبینی و سوء ظن نگریسته و هر لحظه بیم آن می رود كه از ناحیه رفتار و گفتار توأم با مكر اطرافیان، آسیبی به آن آدمی برسد و حادثه ای ناگوار اتفاق افتد بسیار پرمشقت خواهد بود .
از همین رو فرهیختگان و مربیان جوامع بشری، از دیرباز به منظور حفظ و صیانت این سرمایه و دستاورد گرانبها، به مقابله با عوامل تهدید كننده آن پرداخته و راهكارهای مقابله با این عوامل را شناخته و معرفی نموده اند .
در این میان همگی اندیشمندان مذهبی و غیر مذهبی جهان از گذشته های دور تاكنون در این موضوع متفق القولند كه هیچ عاملی همچون «دروغ» و «دروغگویی » در تخریب بنیان های اعتماد عمومی، مؤثرتر نبوده و نمی باشد. عاملی كه عوامل دیگر در مقایسه با آن فی الواقع هیچ بوده و خود به تنهایی قادر است بنیان های مستحكم حیات فردی و اجتماعی را ویران نموده و همچون سیلی بنیان كن، تمامی بناهای فكری و فرهنگی را نابود سازد و از آنجا كه مع الاسف در جهان فعلی و جامعه خودمان كه جزئی از آن است شاهد رواج یافتن دروغ در اشكال گوناگونش هستیم و این گناه عظیم در لباس یك ارزش (!) جلوه گری می نماید و دروغگویان بر دروغ های خود نامهای عامه پسند نظیر « زرنگی» و «زیركی» می نهند و در مواردی آن را ضرورت زندگی امروزی و به مصلحت خود و جامعه می دانند (!) ، لذا بر آن شدیم تا با نگاهی به منابع و متون اسمی پیرامون آثار فردی و اجتماعی این مسئله اخلاقی و علل پیدایش آن و راهكار های رهایی از این ناهنجار نكاتی را یادآور شویم.
▪ دروغ ، نابودكننده سرمایه اطمینان، فردی و اجتماعی است.
چنانكه گفتیم مهمترین سرمایه حیات فردی و اجتماعی انسان كه موجبات آرامش و آسایش او را فراهم می آورد، «حس اطمینان و اعتماد» به یكدیگر است و در جامعه ای كه چنین احساسی موجود نباشد هرگز زندگی گوارا و دلنشین نخواهد بود، و دروغ عامل مهمی در از بین بردن این سرمایه ارزشمند است. زیرا هنگامی كه آدمی از اطرافیان خود رفتار و سخن توآم با دروغ و نا راستی می بیند و می‌شنود و دروغ آنها برایش برملا می گردد، دیگر خود را در امنیت و آسایش نمی یابد و هر لحظه و هر آن ، انتظار حادثه ناگواری را دارد كه در اثر دروغگویی دیگران روی خواهد داد.
▪ دروغ، امراض روانی بی شماری در پی دارد.
آرامش و آسایش روحی و روانی از جمله نیازهای آدمی است كه بدون آن زندگی غیر ممكن است و امروزه این امر ثابت شده انسانهایی كه از روح و روان سالم برخوردار نیستند هرچند دارای امكانات مادی فراوان باشند، هرگز روی سعادت را ندیده و به اصطلاح « آب خوش از گلویشان پائین نمی رود.» و همه ما در مقاطعی از حیاتمان این را به تجربه دریافته ایم كه هرگاه در اثر حادثه ای دچار اضطراب و نگرانی می شویم، نه لذتی از غذای مطبوع می بریم و نه از سایر اسباب و لوازم مادی، ولی آنگاه كه از نظر روانی، در آرامش بسر می بریم، از حداقل امكانات مادی خود بیشترین بهره مادی و معنوی را می بریم. پس باید همواره مراقب بود تا عوامل استرس زا و برهم زننده آرامش از چارچوب، زندگی فردی و اجتماعی خود دور سازیم و یكی از این عوامل بحران ساز « دروغ» است.
انسانی كه دروغ می گوید ، همواره در این نگرانی روحی به سر می برید كه مبادا دروغش بر ملا شده و در نزد دیگران شرمنده و بی اعتبار گردد، چرا كه به تعبیر فرانسیس بیكن دانشمند شهیر مغرب زمین: « در جهان حیات هیچ عیبی آدمی را شرمگین تر از آن نمی سازد كه دیگران دروغ وی را كشف كنند. »
درغگو به خاطر همین نگرانی از بر ملا شدن دروغش، گاه مجبور می شود به دروغهای دیگر متوصل شود، غافل از آنكه این دروغهای پیاپی نه تنها آرامشی به همراه ندارند بلكه بر اضطراب او نیز می افزاید.
● راهكارهای رهایی از دروغ
برای مقابله با دروغ، علمای علم اخلاق و تعلیم و تربیت و روانشناسی، از دیرباز راه هایی را پیشنهاد كرده اند كه ذكر تمامی آنها و توضیح و تشریح شان از حوصله این نوشتار خارج است و لذا به بیان برخی از آنها اكتفاء می كنیم :
۱) توجه به زیان های بی شمار دروغ
آدمی بطور فطری ، موجودی منفعت طلب است و از ضرر و زیان، گریزان، به همین دلیل اگر در مواردی «دروغ» هم می گوید، هدفش جلب منفعت و دفع خسران است. حاصل سخن آنكه « توجه به زیان بی شمار دروغ، آدمی را از ارتكاب دروغ هرچند منافعی در پی داشته باشد، بازمی دارد .»
۲) رعایت اصول تعلیم و تربیت صحیح از سوی مربیان
آشنایی مربیان و والدین به راههای تربیت صحیح كودك و نوجوان، انسا نها را از دچار شدن به بسیاری از رذائل اخلاقی و صفات ناپسند و رفتارهای ناهنجار بازمی دارد. هماهنگی اصول و راههای تعلیم و تربیت بین خانه و مدرسه نیز ضروری است. چرا كه گاه والدین در مسیر تربیت فرزندان خود، دست به اعمالی می زنند كه با روشهای تربیتی اولیاء مدرسه ناهماهنگ بوده و در نتیجه فرزندان را دچار سردرگمی فرهنگی می‌نماید و در تشخیص مسیر درست به گمراهی می كشاند.
۳) پرهیز از سخت گیری های بی مورد و در نظر گرفتن توانایی افراد
درخواست امری خارج از توان افراد، نتیجه ای جز درغلتیدن آنان به وادی «دروغ» و «تقلب» در پی ندارد، درحالی كه رعایت میزان توانایی افراد در انجام وظایف محوله ، راستگویی و صداقت را به دنبال داشته و در اغلب موارد باعث می شود تا همان كار را به نحوی شایسته انجام دهند.
۴) وجه به آثار نیك و زیبای راستگویی
حكماً گفته اند كه : تعرف الاشیاء به اضداد، ارزش كارها با اضداد خودشان شناخته می شوند. «شكسته استخوان داند بهای مومیایی را» .
● سخن پایانی
ناگفته پیداست كه برای «دروغ»چنان كه دیدیم پدیده روانی– اجتماعی دروغ و صورتها و پیامدهای بیشمار آن در صحنه روابط اجتماعی به قدری پیچیده و گسترده و جا افتاده است كه ما شب و روز با آن زندگی می كنیم و بخشی از عمر خود را صرف به كارگیری هرچه ظریفتر و كارآمدتر و بیشتر می نماییم بی آنكه خسته بشویم و یا به بیهودگی و خسارتهای ناشی از آن اعتقاد پیدا كنیم. به همان نسبت كه سراسر ادبیات ما، قصص و ضرب المثلها و اشارات و كنایات و هجویات و نقلیات ما مشحون از اندرزهای راست جویانه و درست گفتارانه است، تاریخ و فرهنگ ما آغشته به این افیون اجتماعی است كه به روابط ما با دیگران از نزدیكترین كسان تا بیگانه ترین اشخاص شكل می دهد.
نو یسنده :عالیه شکر بیگی
مآخذ
آدام، فیلیپ(۱۳۷۶)؛ هرتسلیك، كلودین(۱۳۷۶)، جامعه شناسی بیماری و پزشكی، ترجمه لورانس دنیا كتبی با همكاری مرتضی كتبی، نشر باورداران، قم.
روزنامه اطلاعات(۱۳۷۶)، آمریكایی ها هر هشت دقیقه یك دروغ می گویند، شماره ۲۱۰۲۰، تهران.
– (۱۳۷۶)، ایتالیا سرزمین درغگویان، شماره ۲۱۰۹۳، تهران.
دهخدا، علی اكبر، لغت نامه.
موسوی لاری، سید مجتبی(۱۴۰۷ ه) ، مسائل اخلاقی و روانی(ترجمه به زبان فرانسوی از ناهید شهبازی)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
همایون كاتوزیان، محمد علی(۱۳۷۲)، دموكراسی، دیكتاتوری و مسئولیت ملت، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۶۸-۶۷ ، سال هفتم.
کیها ن-شما ر ه۱۶۶۴۷-۳۰ مهر ۱۳۸۵.
کیها ن-شما ر ه ۱۸۶۵۲ ۹ آ با ن ۱۳۸۵.
منبع : جامعه‌شناسی ایران