چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا


هنر معترضه


هنر معترضه
كلمه قوم كشی یا ethno cide در بسیاری از مواقع به جای كلمه نسل كشی یا Geno cide به كار گرفته می شود اما این دو كلمه، یكی نیستند: قوم كشی لزوما به معنای مرگ فیزیكی نیست بلكه به معنای مرگ فرهنگی و محو یك قومیت است.
در قوم كشی می توان كسی را نكشت و تنها فرزندان را از والدان آنها جدا نمود تا فقط طی یك نسل، سبك زندگی آنها بالكل فراموش شود و یك گونه دیگر از فرهنگ های انسانی رو به انقراض بگذارد. اگر نسل كشی جسم را می كشد، قوم كشی روح را می میراند و هنر همواره كوشیده است تا راوی معترض این كشتار باشد اما چرا در میان این هنرهای معترض، هنر آلمان پس از جنگ جهانی اول اینچنین تاثیرگذار است چه جادویی در فوت و فن این هنر است كه ما را با خود، تا سیاهی های ته گور قربانیان این جنگ، فرو می كشد یك ذغال سیاه در دستان كته كل ویتس قانعمان می كند كه نباید از كودكان به عنوان هیزم جنگ استفاده كرد.
همان طور كه مورناو در نوسفراتوس قانعمان می كرد كه فاصله بین زندگی و مرگ سیاه ، مرز باریكی است كه تنها با فرستادن یك دعوتنامه ساده، سایه های هراسناكش را به سمت زندگی دراز خواهد كرد یا همین طور كه یك بیت از شاعران نورئالیست آلمان به خوبی موقعیت امروزین ما را برملا می كند: كودكان شوخی شوخی سنگ پرت می كردند قورباغه ها جدی جدی می مردند.
در آن موقع حتی كسانی كه كارشان از گریه گذشته بود و لباس مرگ بر تن هنر كرده بودند تا پیكر ارزش های تركش خورده را بر گرد شهر به رخ نظارگان بكشانند تاثیری به مراتب فراگیرتر از یك نمایش دادائیستی داشتند چون آنها بیشتر از آنكه ادا باشند، دادا بودند.
در جنگ جهانی دوم، هنرمندانی كه این بار بر ضدتجاوزات آلمان ها قلم اعتراض به دست گرفتند نیز از تاثیر عمومی خوبی برخوردار بودند: پیكاسو پس از بمباران دهكده گوئرنیكا در اسپانیا «گوئرنیكا» را می كشد و پوسترهای آن را چاپ می كند. گشتاپو پیكاسو را پس از «گوئرنیكا» دستگیر می كند تا بپرسد: «این كار شما است» و او هم با همان تردستی رندانه اش جواب می دهد كه: «نخیر كار شما است» آلبر كامو نیز حضور نظامی سال ۱۹۴۳ نازی ها در منطقه آزاد فرانسه را به نفوذ موش ها تشبیه می كند و جنگ و قوم كشی را به طاعونی كه از پس تن دادن به آن خوابی طولانی آغاز خواهد شد. خوابی كه در كرختی آن تمامی ارزش ها همچون خاطرات كودكی به تیرگی و فراموشی سپرده می شوند.
طاعون در زمان چاپ خود یعنی به سال ۱۹۴۷ پرفروش ترین كتاب فرانسه شد. اما هنر امروز هنری رسانه ای شده است زود می آید و زود می رود همان طور كه انسان امروزی انسانی رسانه ای است و لذا درست همپای خود رسانه می تواند هر آن چیز جدی را، با همان سرعتی كه جدیت چهره چه گوارا و مائو، زیردستان اندی وارهول به مصرف می رسند، مبدل به شوخی هرزی كند. در نهایت به رغم موج های ناگهانی اعتراض آلود كه علیه جنایات و قوم كشی های گوشه و كنار دنیا برمی خیزد، همچنان این جنایت و قوم كشی است كه به كار خود ادامه می دهد و نه هنر معترض.
اگر مرگ در آثار كته كل ویتس مرگی واقعی است كه با گوشت و استخوان احساس می شود، مرگ در هنر رسانه ای، ناخواسته مبدل به یك بازی شده است، درست مثل مرگ هایی كه در رمان های آگاتا كریستی اتفاق می افتند تا پای كارآگاه زبردست را به درون بازی باز كنند و نه به دلیل آنكه مرگ جدی ترین كاری است كه هر انسانی یك بار مجبور به تجربه آن می شود و یكی تعمدا این تجربه را برای مقتول به جلو انداخته است.
برای انسان رسانه ای تماشای مرگ های تلویزیونی امری عادی است چون به طور متوسط از هر پنج كانال سه تای آن كسی را نشان می دهد كه تفنگ به دست به دنبال دیگری است تا مرگش را جلو بیندازد. مشكل بعدی اینجاست كه رسانه های تصویری «حال و هوا» را به سطحی ترین شكل ممكن انتقال می دهند و لذا با اینكه انسان ها بیشترین تعداد مرگ را در مقایسه با هر عصر دیگری مشاهده می كنند اما كمترین ارتباط را با مقوله مرگ دارند. امروزه لمس مردگان بسیار بیشتر از پیش تابو شده است، درحالی كه در گذشته، انجام تمامی مراسم مشایعت فرد درگذشته برعهده خود نزدیكان متوفی بود اعم از كفن و دفن و شستن. طبیعتا در زمانی كه درك ملموسی از مرگ در میان نباشد اعتراض به مرگ نیز به همان میزان غیرملموس و در سطح مصرف رسانه ها باقی خواهد ماند. ما در بهترین حالت، تنها بیننده هستیم و البته برای دیدن بایستی كمی دورتر ایستاد.
بنابراین در هنرهای معترض امروزی، جای این تاثر باقی است كه هنرمندان تنها از میان پنج حس ظاهری كه واقعیت های بیرونی را برای ما ترجمه می كنند تنها از طریق چشم خود متاثر می شوند و لذا طبیعی است كه در فقدان آن چهار حس دیگر نمی توان انتظار داشت كه روح هنرمند آغشته به مزه جنایت شده باشد.
آنچه كه هنرمند را شایسته هرگونه سرایش و از جمله اعتراض می كند و البته به میزانی است كه او خود را به عنوان متر و میزان هر چیز در هست و نیست آن چیز وارد كرده باشد با این حساب، درك ما از جنایاتی كه هر روزه در این دهكده جهانی اتفاق می افتد به فراخی سنگ اندازی كودكان و مرگ قورباغه ها باقی خواهد ماند با این تفاوت كه این بار این رسانه ها هستند كه مرگ را به شوخی گرفته اند چون هم سربازان جدی جدی شلیك می كنند و هم كودكان جدی جدی می میرند.
ایرج اسماعیل پورقوچانی