دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
ال ماریاچی / نوازندهٔ دورهگرد - EL MARIACHI
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : روبرت رودریگس و کارلوس گالاردو
کارگردان : رودریگس
فیلمنامهنویس : رودریگس
فیلمبردار : رودریگس
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک گاتری
هنرپیشگان : گالاردو، کونسوئلو گومس، خاییمه د هویوس، پیتر مارکوارت، راینول مارتینس، رامیرو گومس، خسوس لوپس
نوع فیلم : رنگی، ۸۱ دقیقه
ـ ̎موگو̎ (مارکوارت)، قاچاقچی مواد مخدر در شهر مرزی آکونای مکزیک، پس از نارو زدن به شریک قبلیاش، ̎ آسول̎ (مارتینس)، حالا قصد جان او را کرده است. او با تطمیع یک زن نگهبان گارد مرزی، سه نفر از آدمهایش را برای کشتن ̎ آسول̎ میفرستد. اما او با دادن پول بیشتر از زمان ورود مردان ̎موکو̎ مطلع شده و آنان را به قتل میرساند. سپس اسلحههائی در یک جعبه گیتار میگذارد و شبیه به یک نوازندهٔ گیتار دورهگرد به راه میافتد تا ̎موکو̎ را بکشد. از سوی دیگر یک نوازندهٔ دورهگرد واقعی ـ ̎ماریاچی̎ (گالاردو) ـ با لباسی همشکل او و جعبهٔ گیتاری در دست نیز در راه است. ̎موکو̎ که میداند ̎ آسول̎ به سراغش خواهد آمد، مردانش را در شهر پخش میکند تا ̎ آسول̎ را پیدا کنند. ̎ آسول̎ در نخستین کافه، چهار مرد را میکشد. خبر به ̎موکو̎ میرسد. وقتی ̎ماریاچی̎ به هتلی میرود او را به جای ̎ آسول̎ میگیرند، اما او فرار میکند و از سر ناچاری عدهای را میکشد. ̎ آسول̎ از یک سو، کافه به کافه سراغ ̎موکو̎ با احتیاط زندگی میکند. او به ̎دومینو̎ اعتراف میکند که مردان ̎موکو̎ را کشته و ̎دومینو̎ که خود از آدمهای ̎موکو̎ است، برای اطمینان از واقعی بودن او، جعبهٔ گیتارش را امتحان میکند. ̎ماریاچی̎ میداند که او را به جای ̎ آسول̎ اشتباهی گرفتهاند. روزی که ̎ آسول̎ به کافهٔ ̎دومینو̎ میآید، اشتباهاً جعبهٔ گیتار ̎ماریاچی̎ را به جای جعبهٔ گیتار خودش بر میدارد. بنابراین جعبهٔ گیتار پر از اسلحه به دست ̎ماریاچی̎ میافتد که در نخستین برخورد با مردان ̎موکو̎، همه را به قتل میرساند. ̎موکو̎ به سر وقت ̎دومینو̎ میرود و او را میکشد. ̎ماریاچی̎ نیز به منزل ̎موکو̎ میرود، او را به قتل میرساند و خود از شهر میرود.
ـ جذابترین نکتهٔ ال ماریاچی، قصهٔ ساخت فیلم است. رودریگس بیست و چهار ساله با کمک چند دوست، یک دوربین شانزده میلیمتری روی دست با صدای غیر سینکرون، و با هفت هزار دلار (که نسبت به هزینه تولید در امریکا چیزی معادل صفر است) و ظرف دو هفته در شهر مرزی آکونا فیلم را میسازد؛ به عنوان تولیدی از شرکت فیلمسازی خلقالساعهاش، ̎لوس هولیگانز̎. کلمبیا بعدها هزینهٔ صدا گذاری فیلم را تقبل و آن را پخش میکند. رودریگس در ال ماریاچی سادهترین راه را انتخاب میکند. یک (مثلاً) قصهٔ خام پر حادثه و پر هیجان با استفاده از فکر آدم عوضی با تمام ظواهر و اداهای یک فیلم اکشن. سراسر فیلم پر از گلوله و خون و خونریزی و شلیک و فرار و تعقیب، و رابطهٔ عاطفی دختر و پسر و یکی دو قطعه موسیقی و آواز و آدم بد شیک خشن با لباس سفید؛ و حتی کاربرد همهٔ تمهیدات کلیشهای مستعمل سینمای حادثه در سخیفترین و دستمالی شدهترین وجه آن و سپس غلو تمام تمهیدات خشک و لختی صحنه و نماها تا حد ممکن. تمام روابط کلیشهای است. طنزی ساده به عنوان عنصر فاصلهگذارانه بر فیلم حاکم است که نقش تمهیدی پست مدرنیستی را به خوبی بازی میکند. اگر این نکتهها کاملاً آگاهانه و این وجه ساختگی بودن را در نظر بگیریم، فیلم حتی مفرح و با نمک هم هست. رودریگس به عنوان آخرین تمهدید برای به مسخره گرفتن قراردادهای سینما، چند صحنهٔ رویای قهرمان فیلم را در لابهلای آن اضافه میکند، و چند شوخی در شدیدترین لحظات خشن فیلم، مثل تند کردن فیلم در لحظات تلفن صاحب هتل، یا کند کردن صحنههای تیراندازی. اما جز اینها ال ماریاچی بیشتر یک ̎مضحکه̎ است. به نظر میرسد که رودریگس تنها راه برای ورود به جریان اصلی سینمای امریکا را در به مسخره گرفتن این سینما و این ̎مضحکه̎ با نمک دیده است، بنابراین همهٔ فیلم و قصهٔ ساختنش مثل آخرین تیر ترکش سربازی است که به جنگ راهش نمیدهند اما او با مسخرهبازی و ادا در آوردن خود را شایستهٔ ورود به آن قلمداد میکند و این البته پیروزی کمی برای یک جوانک بیست و چهار سالهٔ علاقمند به سینما نیست. اما در عین حال، قضیه از اینها آگاهانهتر و تعمدیتر است؛ پسری که با توپ، جابهجا در میانهٔ فیلم ظاهر میشود و جای کافی برای تأویل منتقدانه باز میگذارد. ساختگی بودن و تعهد در ̎نمایش̎ و ̎فیلم ساختن̎ به عنوان مهمترین ویژگی ال ماریاچی، قصهٔ شوخطبعانه و اندکی مطابیه آمیزش از اشتباه گرفتن دو آدم، از ویژگیهای رویی فیلم است. رودریگس اما جای کافی برای همهٔ تأویلها باز گذاشته است. تبدیل آدم بیگناه فیلم به یک آدمکش که نه فقط ناگزیر است خشونت به خرج بدهد و بکشد، بلکه حتی در انتها فاچاقچی اصلی را به قتل برساند، خودش موضوعی برای همهٔ بحثهای جامعهشناسانه و روانشناسانه را باز میگذارد، در عین حال که این آدم تا انتها، تغییر خلق و خو نمیدهد و تحول فکری ـ منفی یا مثبت ـ پیدا نمیکند. در انتها، آنچه جلب توجه میکند، هوشمندی رودریگس در جلب مخاطبان مکزیکی زبانش بوده است، و اینکه ترکیب فیلمساز از عشق و حادثه و خشونت ـ ترکیبی از سام پکینپا و سرجو لئونه و سام ریمی ـ تا چه حد امروزی و برای مخاطبان سینما جذاب است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون مهاجرت مدرسه نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید عبدالله ویسی سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب