دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
اسکیموها و فنیقیها
● اشاعه فرهنگی
گسترش روابط بینالمللی و منطقهیی، رشد وسایل ارتباط جمعی، توسعه وسایل حمل و نقل، تحرك بیشتر انسانها، احساس زیستن در جامعه بینالملل و... سبب شده است كه فرهنگ اشاعه بیشتری داشته باشد و فرهنگها به ندرت غیرقابل نفوذ باقی بماند.
فرهنگ از طریق زبان و سایر نمادها انتقال مییابد با اینكه در میان برخی از انواع حیوانات، صدا، نوعی وسیله ارتباطی محسوب میشود، اما اصوات دارای نقش موثری در انتقال فرهنگی نیستند. انسان از طریق زبان، گذشته، حال و آینده را با هم مرتبط میكند. زبان باعث انباشتهشدن دانشها از گذشته تا حال و آینده میشود و دسترسی به این دانشها را در سایر نقاط نیز امكانپذیر میسازد. به هنگامی كه زبان علاوه بر حالت گفتاری، صورت نوشتاری نیز پیدا میكند، امكانات تازهیی برای انباشتگی فرهنگی مطرح میشود و فرایند رشد فرهنگی سرعت پیدا میكند.
در طول تاریخ، فرهنگ، فنون، اندیشهها، فرآوردهها و مهارتهای بیشتری را ذخیره میكند و معمولا هر قدر یك فرهنگ پرمحتواتر باشد پویایی آن بیشتر است. در حالتی كه عناصری تازه به فرهنگ افزوده میشوند، برخی عناصر كه كارآمدی خود را از دست میدهند به اجزای غیرفعال تاریخ جامعه سپرده میشوند.
به هنگامی كه یك نوآوری توسط اعضای جامعه دیگری پذیرفته یا آموخته میشود با امر اشاعه یا انتقال مظاهر فرهنگی مواجه هستیم و بدیهی است كه اگر نوآوری در نقطهیی صورت نگیرد اشاعه فرهنگی هم مطرح نخواهد شد اما میدانیم كه جامعه بیشتر عناصر فرهنگی خود را از راه اشاعه به دست میآورد تا خلاقیت درونی اعضای جامعه. اشاعه فرهنگی حتی در میان جامعههای اولیه متعلق به هزاران سال پیش نیز وجود داشته است.
در دنیای گذشته با توجه به ابتدایی بودن روشهای مسافرت، انتقال اندیشهها و صنایع دستی بسیار كند بوده است با این حال از طریق فعالیتهایی مانند تجارت، جنگ یا مهاجرت، تماسهای میان قبیلهها تا بدان حد بوده است كه وسایل انتقال نوآوری را از جامعهیی به جامعه دیگر فراهم كند.
تردید نیست كه تسهیلات جدید در مسافرت و ارتباطات سبب شده است كه اشاعه فرهنگی در برخی از نقاط سریعتر از نقاط دیگر صورت گیرد. با اینكه اطلاعات ما در مورد مسیرهای ممكن انتقال فرهنگی خیلی از مظاهر حیات فرهنگی در ادوار تاریخی ناقص است، اما وقتی زمان اولین دفعات ظهور یكی از عناصر فرهنگی را در یك نقطه دنیا بدانیم، میتوانیم مسیرهای ممكن اشاعه آن را استنتاج كنیم.
در این زمینه این سوال قابل طرح است كه آیا میتواند اختراع واحدی بطور مستقل در نقاط مختلفی از دنیا صورت گیرد و آیا اصولا حضور برخی از مظاهر فرهنگی در یك محل مفهومش این است كه آن اختراع ابتدا از یك منشا نشات گرفته و در سطح سایر نقاط نیز اشاعه یافته است؟ پاسخ به این سوال به نظر میرسد این باشد كه برخی از اختراعات (مثلا حروف الفبا) فقط در یك نقطه صورت گرفته است ولی برخی دیگر (مثلا پرورش گیاهان) نقاط ظهور متعددی داشته است. واقعیت آن است كه با استناد به مدارك موجود در برخی موارد، پذیرش فرضیه ظهور یك اختراع در چند نقطه دنیا از فرضیه اشاعه فرهنگی قابل قبولتر به نظر میرسد.
تاریخ علوم و اختراعات نشان میدهد كه اختراع واحدی حتی در اغلب موارد بطور همزمان توسط دو یا چند نفر بطور مستقل در نقاط مختلف صورت گرفته است. واقعیت آن است كه تمدن در مراحل پیشرفت خود وابسته به ظهور یك یا چند «مرد بزرگ» نبودهاست. آیا اگر «ادیسون» در كودكی از میان میرفت كسان دیگری پیدا نمیشدند كه دست به همان اختراعات بزنند؟
با این حال، وجود شواهد زیاد دال بر اختراع مضاعف، واقعیت اشاعه فرهنگی را از اعتبار نمیاندازد. با اینكه فرهنگهای خیلی از اقوام اولیهیی كه در نقاط دورافتاده زندگی میكنند مظاهر فرهنگی زیادی را به اقوام دیگر به عاریت ندادهاند، اما اغلب فرهنگهای پرسابقه پیچیده دنیای كنونی در شاهراههای جهانی كه امكان تماسهای فرهنگی بیشتر و فراوانتر بوده است رشد كردهاند.
اندیشهها و نوآوریهای فرهنگی نه تنها بر روی هم انباشته میشوند، بلكه اشاعه نیز پیدا میكنند، یعنی از نقطهیی به نقطه دیگر میروند. در دورههای میانه سنگی و نوسنگی، دانش استفاده از تیر و كمان به همه نقاط دنیا غیر از استرالیا اشاعه یافت. حروف الفبایی كه توسط فنیقیها مدون شد مورد استفاده یونانیان و رومیان قرار گرفت و توسط این دو قوم و سایرین تغییر شكل پیدا كرد و به بسیاری از نقاط دنیا راه یافت.مثالهایی از اینگونه موارد در تاریخ بسیار است.
به هنگامی كه نوآوری یك جامعه، توسط اعضای جامعه دیگر آموخته میشود یعنی برخی از عناصر فرهنگی انتقال مییابد اشاعه به قدیمیترین زمانها و در بدویترین اجتماعات همواره مطرح بوده است، اما بدیهی است كه درحالت محدودیت مسافرت، اشاعه اندیشههای نو، دامنه بسیار محدودی داشته است. با اینكه معمولا فقدان ارتباطات جغرافیایی و عدم مسافرت یك مانع اساسی در راه اشاعه بوده است، اما گاهی اوقات علیرغم فقدان آن، برخی از عناصر فرهنگی مسافتی بسیار طولانی را طی كرده است.
به عنوان مثال برخی از افسانههای كتاب مقدس مانند برج بابل به خیلی از نقاط دنیا (البته با مختصری تغییرات) راه یافته است. اشاعه عناصر مختلف فرهنگی تابع شرایط و قوانین ویژهیی است. به نظر میآید كه برخی از عناصر فرهنگی، برخلاف برخی دیگر در رابطه با یك فرهنگ مشخا تجانس داشته باشد. محدودیت در زمینه اشاعه فرهنگی احتمالا از عواملی مانند ترس و شك و تردید نسبت به خارجیان و اندیشههای آنان میتواند ناشی شود. انزوای فیزیكی نیز از جمله عوامل خیلی مهم است. انسانهایی كه دور از سایرین میزیستهاند، كمتر امكان داشتهاند كه عناصر فرهنگی را از دیگران به عاریت بگیرند.
نمونه خیلی مشخص از این گروه اسكیموهای ساكن گرینلند هستند كه تا دوره كشف مجدد آنها در قرن نوزدهم میلادی با هر نوع زندگی دیگر بیگانه بودند. بطور كلی هر قدر انزوا بیشتر است جامعه حالت ابتداییتری دارد و هر چقدر جامعه بیشتر دست به وامگیری فرهنگی بزند، حالت پویاتری دارد. حتی در جامعههای پیشرفته جدید نیز گروههایی كه بیشتر در حالت انزوا بسر میبرند، پیشرفت اجتماعی كندتری دارند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست