پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
مبغوضیت طلاق در اسلام
در این مقاله سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتیهای روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بیکاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. پدیده طلاق، پدیده چند عاملی است و هرگز یک عامل به تنهایی نمیتواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئیترین مسائل ایجاد میشود. همین جزئیات و جرقههای کوچک آتشهای بزرگی را ایجاد میکند که باعث ویران شدن خانواده میشود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصری، چنین نگرانکننده نبوده است. با این که میدانیم مسأله طلاق یک امر ضروری است، ولی باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامی طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است. با توجه به اهمیت موضوع سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتیهای روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بیکاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. در پایان نیز مطالبی درباره پیامدهای مختلف طلاق و راهکارهای مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیری از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب برای شناخت یکدیگر و... آورده شده است. امروزه شاهدیم که خانوادهها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایی دارند. از قبیل این که: روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبری نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولی وضعیت زندگی، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانهای رشته حیات خانوادگی را از هم میگسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانوادهها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بیعاطفهاند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکاری کودکان رو به افزایش است. اینها از جمله نابسامانیهایی است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهای آگاه و دلسوز به جامعه انسانی، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتی که باعث اضمحلال خانواده است، نمودهاند و با نوشتن کتابها و مقالهها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمدهاند. این نوشتار ناچیز اقدامی است در همین راستا تا شاید قدمی در این زمینه برداشته شود و اصلاحی هر چند ناچیز انجام گیرد.
●گفتار اول: کلیات
▪مفهوم طلاق
طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنی بیزاری و جدایی کامل است.(۱) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر برای گسست پیوند زناشویی به کار میرود.(۲) طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:«و شرعا ازالهٔ قید النکاح بصیغهٔ طالق و شبهها.»(۳) طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، میباشد. در اصطلاح حقوقی طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتی خاص از جانب مرد یا نماینده قانونی او، که با حکم دادگاه انجام میشود. در اصطلاح حقوقی، طلاق این گونه تفسیر شده است: «طلاق ایقاعی است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که به طور دائم در قید زناشویی اوست، رها میسازد.»(۴) در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت میگیرد.(۵)
▪انواع طلاق
در یک نگاه طلاق را به چهار نوع میتوان تقسیم نمود:
۱ـ طلاق رجعی، که طی آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، میتواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.
۲ـ طلاق بائن، که طی آن، مرد بعد از جدایی، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.
۳ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر میخواهد تا او را طلاق دهد.
۴ـ طلاق مبارات، نیز هنگامی صورت میگیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شدهاند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن برای تحقق طلاق میتواند همه داراییاش را ببخشد، فقط میتواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرفنظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(۶)
▪مبغوضیت طلاق در اسلام
در اسلام، پیوند زناشویی پیوند مقدسی است که برای آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضروری است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و نداری، تن به ازدواج ندهند، بر حذر میدارند.(۷) همانگونه که در اسلام، ازدواج امری مقدس و پسندیده میباشد و برای ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امری ناپسند و نامقدس است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امری که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است. امام صادق علیهالسلام فرمودند: «ما من شیء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...»(۸) هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار دادهاست، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست. در سخنی دیگر فرموده است: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیدهتر از خانهای نیست که با جدایی و طلاق خراب شود. خداوند از کسانی که به طلاق روی میآورند، بیزار است و هنگامی که طلاق رخ میدهد، عرش خداوند به لرزه در میآید.(۹) اسلام به عنوان یک دین همه بعدی و مترقی، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال میشمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش میآید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاقدهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام برای طلاق شرایطی قرار میداد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق میداد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایی پیدا میکرد. اساسا معنی این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟ اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاههای خشم آلود قرار میدهد و از او بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی که مرد میخواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونی در برابر او قرار نمیدهد، چرا؟ این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگی زناشویی، یک علقه طبیعی است نه قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهای اجتماعی، بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین باید تنظیم شود.(۱۰) پیمانی که اساسش بر محبت و یگانگی است نه بر همکاری و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونی، میتوان دو نفر را ملزم ساخت که با یکدیگر همکاری کنند و پیمان همکاری خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکاری خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونی، دو نفر را وادار کرد که یکدیگر را دوست داشته باشند. مکانیزم طبیعی ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بیعلاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است؛ یعنی، یک اجتماع طبیعی، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تأسف مینگرد؛ ولی پس از آن که میبیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است، نمیتواند از لحاظ قانونی، آن را یک امر باقی و زنده فرض کند.با این حال، اسلام كوششها و تدابیر خاصی به كار میبرد كه زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقی بماند. توصیههای اسلام مبنی بر این كه زن حتما باید خود را برای شوهر بیاراید و رغبتهای او را اشباع كند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانی كند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه برای این است كه اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بماند.(۱۱) با این حال، گروهی از جامعه شناسان و حقوقدانان میگویند: درست است كه طلاق آثار نامطلوبی بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانوادهای كه صحنه زد و خورد و اختلاف دائمی بین زن و شوهر است، برای آن خانواده جهنمی بیش نیست و برای كودكان ایشان هم، محیط نامناسبی است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند كه نمیتوانند با هم زندگی كنند و زندگی زناشویی آرامی را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فكر امروزه در بیشتر كشورهای جهان پذیرفته شده است.(۱۲) مواردی كه مبغوضیت طلاق را افزایش میدهد طلاق امری منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولی مواردی وجود دارد كه اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونههایی را بیان میكنیم:
الف) طلاق زنی كه گناهی را مرتكب نشده است.
ب) طلاق به خاطر این كه همسر دیگری انتخاب كند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوعطلبی و هوسبازی از همسرش جدا شود.
ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردی زیباتر.
د) طلاق زنی كه در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختی او ساخته و شكوهای نكرده است.
ه) طلاق زنی كه از شوهر خود فرزندی دارد و پس از طلاق، فرزند بیسرپرست میشود.
و) طلاق زنی كه در حال بیماری است و ممكن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.
مواردی كه مبغوضیت طلاق را كاهش میدهد
شكی نیست كه در مواردی امر طلاق را میتوان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقی كه به خاطر بیماریهای جسمی سرایت كننده، بیماری روانی، كمبود جنسی، بد اخلاقی، بد دهنی، بی توجهی به جنبههای عفت و پاكدامنی، معاشرتهای ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بیتوجهی به زمینههای مذهبی و عقیدتی و... صورت میگیرد. بیتردید چنین مراقبتهایی باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه برای ناسازگاریهای بعدی فراهم نگردد.
طلاق در ایران
زندگی اجتماعی امروزی بیش از پیش موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. شهرنشینی و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینی، خود مشكلات خاص جوامع پیشرفته را در پی دارد. هر چه مشكلات خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایی خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهری معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایی آنان با مراكز قانونی همراه است. حتی گاه این آشنایی به شكایت از مرد و دستگیری آنان با مراكز قانونی منجر میشود. اما زنان كم سواد و یا بیسواد در شهرهای كوچك و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واكنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالی و پشتوانه اقتصادی و عاطفی پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشكلات خانوادگی غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن میدهند و اصلاً نمیدانند چگونه باید اقدام به طلاق كنند. این در حالی است كه امكان دارد برخی زنان در شهرهای بزرگ به كوچكترین بهانهای به سبب آشنایی با قانون بتوانند خود را مطلقه كنند. ولی بروز این مسأله در روستاها از شدت كمتری برخوردار است. طبق آخرین آمار ازدواج و طلاق و بر اساس گزارش مركز آمار ایران در سایت شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان در سال ۱۳۸۰، ۶۴۰۱۷۰ مورد ازدواج و ۶۰۵۵۹ مورد طلاق در كل كشور ثبت شده است؛ كه ۴۹۵۶۲۹ مورد ازدواج و ۵۴۶۰۳ مورد طلاق مختص نقاط شهری میباشد و باقی ارقام مربوط به نقاط روستایی كشور است. این آمار نشان میدهد كه با رشد طلاق در شهرها، روستاها نیز به دلایلی چون: مهاجرت، مشكلات اقتصادی، فرهنگی و حتی گاه بحران هویت از این معضل بیبهره نماندهاند. حتی روستاهایی كه آمار طلاق قبلاً در آنها صفر بوده است، اسم طلاق را بارها و بارها شنیدهاند. آمار طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰ با ۷۳/۱۳ درصد رشد روبهرو بوده است. بر اساس آخرین آمارهای جهانی، ایران با ۱۰ طلاق در ۱۰۰ ازدواج، مرتبه چهل و چهارم جهان را در طلاق داراست. كشور اكراین با ۶۰ طلاق از ۱۰۰ ازدواج، مرتبه اول جهان را دارد و در آمریكا از هر ۱۰۰ ازدواج، ۴۰ مورد به طلاق منجر میشود. رئیس سازمان ملی جوانان هم اعلام كرد: در سال ۸۱ آمار طلاق در كشور بی سابقه بوده و به ۱۳/۴ درصد رسیده است. به گفته وی: ۵/۱ درصد جوانان كشور مطلقه هستند. در سال گذشته آمار طلاق، ۳/۱۱ درصد و ازدواج ۴/۱ درصد افزایش داشته است. در شش ماه اول سال ۸۲ در كل كشور، ۳۴۴۳۱ فقره طلاق ثبت شده است. در این مدت استان تهران با ۱۹۹۴۱ طلاق و استان خراسان با ۳۸۱۶ طلاق، بیشترین طلاقهای كشور و استانهای ایلام و كهكیلویه به ترتیب با ۹۰ و ۱۶۳ طلاق، كمترین میزان را در آمار طلاق كشور داشتهاند. بر اساس این آمار، در شش ماهه نخست سال ۸۲ از هر ۹ ازدواج، یكی به طلاق منجر شده است ؛ در حالی كه آمار غیر رسمی حكایت از یك طلاق در شش ازدواج در سال گذشته خبر میدهد و در سال ۸۰ از هر ۵/۱۰ ازدواج یكی به طلاق منجر شده است. تنها در شهر تهران در نیمه نخست سال ۱۳۸۲ از هر ۵/۵ ازدواج، یكی به طلاق منتهی شده است. در استان مركزی، طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ماقبل آن، بیش از ۲۷% رشد داشته و میزان ازدواج نیز نسبت به سال ۸۰، ۴۵/۶ درصد كاهش داشته است. در استان لرستان نیز آمار ازدواج ۹/۱ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. اداره كل ثبت احوال استان اصفهان نیز از افزایش ۵۰ درصدی طلاق نسبت به ده سال قبل خبر داد و اعلام كرد: در حال حاضر در این استان در برابر ۱۰ ازدواج یك فقره طلاق رخ میدهد؛ ولی در گذشته این میزان یك به ۲۰ بوده است. در استان ایلام به ازای هر ۳۰ ازدواج، یكی به طلاق منجر میشود. در استان سیستان و بلوچستان نیز از هر ۲۶ ازدواج، پایان یكی با طلاق همراه است. اداره ثبت احوال استان بوشهر نیز از رشد ۵/۱۰ درصدی طلاق نسبت به سال قبل خبر داد. طلاق در شهر قم در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰، ۳۰ درصد افزایش و در همین سال در شهر گیلان، ۷/۱۵ درصد و در آبادان ۲۰ درصد افزایش داشته است. به گفته مدیر كل ثبت اسناد و املاك شهر یزد، در سه ماهه اول سال ۱۳۸۲، میزان ازدواج در این شهر نسبت به سال گذشته ۵/۱۱ درصد افزایش و طلاق ۵/۲۱ درصد كاهش یافته است.(۱۳) برای حل این مشكل چه میتوان كرد؟ نخست باید دید، درد چیست؟ تا بتوان در مورد درمان آن چارهای اندیشید. آیا با شناسایی درد، بدون توجه به علل و اسباب آن میتوان درد را درمان كرد؟ برای این كه دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیماری از كجا پیدا شده و چه عواملی باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این كه مسأله طلاق پدیدهای مجزی از سایر مشكلات اجتماعی نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسی قرار گیرد و به جای مبارزه با معلول، علت را پیدا كرد و در صدد رفع آن برآمد.گفتار دوم: علل و عوامل طلاق
ـ علل و عوامل فردی طلاق
۱ـ ضعف ایمان
دین و مذهب، مهمترین عاملی است كه مانع گسست زندگی زناشویی میشود. رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله ، اولین معیارهای انتخاب همسر را تدیّن، اخلاق نیك و شرافت خانوادگیمیداند و میفرماید: كسی كه با زنی برای ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش وا میگذارد و كسی كه فقط به خاطر زیباییاش با او ازدواج كند، در وی امور ناخوشایند خواهد دید و كسی كه برای دین و ایمانش با او ازدواج كند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد كرد.(۱۴) همچنین در حدیث گوهرباری از نبی مكرم اسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم كه فرمود: «اذا جائكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تكن فتنهٔ فی الارض و فساد كبیر.»(۱۵) آن كسی كه اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیری كنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شدهاید.
۲ـ ناراحتیهای روحی و روانی
روایات بسیار مهمی از مصادر وحی و در معتبرترین كتابها در مورد رذایل اخلاقی كه ریشه در مشكلات روحی و روانی دارد، نقل شده است؛ رذایلی چون: كبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلی و... كه هر كدام به تنهایی میتواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایداری را در خانواده به وجود آورد.در اینجا به ذكر حدیثی اكتفا میشود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ایاكم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»(۱۶) از ازدواج با زن كودن و احمق بپرهیزید كه همنشینی با آن تباهی عمر و فرزندش متجاوز و ستمكار است. آنچه مسلم است پیشگیری بهتر از درمان است و توصیههای اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیری از تزلزل نظام مقدس خانواده میباشد. بنابراین قرار دادن ملاكها و معیارهایی تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیری در امر ازدواج است، بلكه بیانگر اهمیت كانون مقدس خانواده است.
۳ـ فساد اخلاقی
فساد اخلاقی از عوامل عمده افزایش طلاق است كه مهمترین آنها عبارت است از: ـ شكستن حریم خانواده؛ زن و مردی كه حریم خانواده را میشكنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار میدهند، تا غرایز نامحدود جنسی خود را ارضا كنند، خیلی زود تن به انحلال نكاح داده و كانون گرم خانوادگی را رها میكنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانی و بی حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالی كه بیاطلاع از عواقب وخیم آن ـ كه خود عامل انواع بیماریهای جسمی و روحی است ـ میباشند. متأسفانه عده زیادی از مردان و زنان به علت اغفال عدهای هوسران و شهوتپرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بیبند و باری را بر زندگی شرافتمندانه ترجیح میدهند و برای این كه آسانتر و راحتتر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهری را پاره میكنند. ـ اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگی به عوامل یا موادی كه تكرار مصرف آنها در زمان معینی از سوی معتاد، ضروری میباشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهای روانی در فرد به وجود میآورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزهها و كنشهای درون و برون مبتنی بر خیالبافی همراه با خوشبینیهای اغراقآمیز، غوطهور شدن در مظاهر هوسناك محسوسات و... اعتیاد یكی از عوامل مؤثر در زوال و نابودی خانواده است. پدری كه جانش را برای همسر و فرزندانش فدا میكرد، اكنون آنها را نمیشناسد و حاضر است برای به دست آوردن ذرهای از آن مواد نابود كننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بیاعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانوادهاش را امضا میكند. امید است با استفاده از راهكارهای مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهی از آمار طلاق به علت اعتیاد كاهش یابد.
۴ـ ناتوانی جنسی
ضعف قدرت جنسی در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجی زن ـ كه این حالت غالبا معلولنارسایی در آموزش زندگی زناشویی است ـ از دیگر عوامل طلاق به شمار میآید.
۵ـ بیكاری
یكی دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بیكاری است. ممكن است بیكاری ناشی از علل و عوامل مختلفی از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص كافی، عدم وجود امكانات شغلی، تنبلی و راحتطلبی و نداشتن سرمایه و... باشد. در حالی كه لازمه یك زندگی شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤولیت است. كسی كه میخواهد با عزت و آبرو زندگی كند باید عضو مفیدی برای جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگی خویش كاری را بر عهده گیرد. كسانی كه از قبول مسؤولیت و انجام كار شانه خالی كرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده میكنند، مورد بدبینی اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بیكاری و تن پروری، آنها را به راه فساد سوق میدهد. حضرت علی علیهالسلام در این باره میفرماید: «ان یكن الشغل مجهدهٔ فاتصال الفراغ مفسدهٔ»(۱۷) اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بیكاری دائم، باعث فساد است. بنابراین بیكاری یكی از عواملی است كه باعث درگیری و بر هم زدن آرامش و سكون زوجین میشود. توقعات بیجا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوی زن باعث فروپاشی بنیان خانواده میشود.
۶ـ دوستان ناباب
نیروی تقلید در آدمی بسیار قوی است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمیرسید و زندگی او همپایه زندگی آدمیان نخستین باقی میماند؛ اگر الگوهای مورد تقلید، ممتاز، عالی و محتوای آن قدسی و ملكوتی باشد، وسیلهای برای بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تكامل و سعادت گام نهادن است. این كار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیری از خصوصیاتی است، كه كم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معكوس دارد؛ به طوری كه اشخاص ضعیف بیاراده تحت تأثیر تلقین دیگران قرار میگیرند. دوستی زمینه تلقینپذیری این گونه افراد را مساعدتر میسازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگی ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگی ما مؤثر است. بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگی انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، كج رفتار و از الگوهای ناباب و بدآموز باشند، كنارهگیری و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست كه اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشك آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادی كه با دوری نكردن از آنان زندگی خانوادگی خود را متلاشی ساخته و رو به طلاق آوردهاند.
علل و عوامل خانوادگی طلاق
۱ـ دخالتهای بیمورد دیگران
دخالتهای بیجای اطرافیان و آشنایان در زندگی خصوصی دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگری است كه پیوندها را میگسلد. تجربه نشان داده است، كه اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها كنند و با جانبداری از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزی نمیگذرد كه این آتش خاموش میشود. ولی دخالت نزدیكان دو طرف، كه غالبا با تعصب و محبتهای ناروا همراه است، كار را مشكلتر میكند.
۲ـ ازدواجهای اجباری
عامل دیگری كه میتواند در افزایش طلاق نقش داشته باشد، تحمیل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر برای فرزندان است. این اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهی پدر و مادر است. در بعضی موارد ممكن است نیازهای مادی یا معاملات سیاسی، پدری را بر آن دارد كه فرزند خود را همچون كالا مورد معامله قرار دهد. پیامدهای چنین ازدواجهایی طلاق، خودكشی، خیانت و... خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگی و اجتماعی، اینگونه ازدواجها رو به تقلیل نهاده است.(۱۸)۳ـ عدم تربیت صحیح خانوادگی
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ایاكم و خضراء الدّمن قیل یا رسولالله و ما خضراء الدَّمن قال: المرأهٔ الحسناء فی منبت السُّوء.»(۱۹) از سبزه مزبله پرهیز كنید. پرسیدند مزبله كدام است؟ فرمود: زن زیبارویی كه در خانوادهای پست و بد و فرومایه بار آمده است. همچنین پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در معرفی بدترین زنان میفرماید: زن كثیف، لجباز و نافرمان كسی است كه، در دید فامیل پست و بی مقدار، نسبت به شوهرش فخرفروش و در نظر خود عزیز، نسبت به شوهرش سركش، و با دیگران رام و تسلیم، زنی كه در غیاب شوهر خود را زینت دهد و در خصوص وی بی پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نكند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمكین نكند، عذر شوهر را نپذیرد و از خطایش در نگذرد.(۲۰)
علل و عوامل اجتماعی طلاق
۱ـ پذیرش اجتماعی
شاید مهمترین عاملی كه باعث افزایش میزان طلاق در قرن بیستم شده است، پذیرش اجتماعی روز افزون وقوع طلاق باشد. این پذیرش، در نتیجه كاهش نگرشهای منفی نسبت به طلاق در كشورها مختلف بوده است. اگر چه طلاق همچنان به صورت یك امر نامطلوب و غیر خوشایند به نظر میرسد، اما در بین بیشتر مردم جامعه، دیگر گناهی غیرقابل بخشش جلوه داده نمیشود. زندگی اجتماعی امروزی طوری شكل گرفته كه بیش از پیش موجبات جدایی، تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. مجله نیوزویك مینویسد: «طلاق گرفتن در آمریكا به آسانی گرفتن یك تاكسی است.»(۲۱) همچنین در فصلنامه شورای فرهنگی ـ اجتماعی آمده است: «در غرب سهولت امر طلاق به قدری است كه اخیرا در خیابانهای آمریكا ماشینهایی است كه روی آن نوشته شده «ماشین طلاق»؛ یعنی، اگر زن و شوهر در خیابان در رفت و آمد هستند و مشكل خانوادگی دارند یا در پارك دعوایشان شد به آن ماشین مراجعه میكنند و در همان جا از یكدیگر جدا میشوند.»(۲۲)
۲ـ ناهماهنگی طبقاتی
اختلاف طبقاتی بین زن و مرد را میتوان یكی از عوامل اجتماعی طلاق دانست. معمولاً اختلاف طبقاتی متضمن اختلاف شدید تربیتی است و هر یك از دختر و پسر با خواستهها و طرز اندیشههای مختلفی رشد پیدا كردهاند و انتظارات مختلفی از یكدیگر دارند و توافق و سازگاری در بین آنها كمتر مشاهده میشود.
۳ـ فقر اقتصادی
مشكلات مالی به تدریج در زندگی زوجین ظاهر میشود و ممكن است قسمتی از آنها مربوط به هزینه جشن ازدواج باشد. گاهی اوقات چشم همچشمیها باعث بالا رفتن هزینهها میشود. قسمت دیگر مشكلات مربوط به نداشتن مسكن و پرداخت اجاره بهای سنگین میباشد كه این هزینهها با تولد فرزند چندین برابر میشود.
گفتار سوم: پیامدهای طلاق
ـ پیامدهای فردی
۱ـ سرخوردگی از زندگی
طلاق یك حالت سرخوردگی و یأس از زندگی و لذتها را برای طرفین به وجود میآورد. ممكن است هر كدام از این دو، بار دیگر ازدواج كنند؛ ولی زندگیشان آن خلوص و صفای بی غل و غش و مهر و صمیمیت اولیه را ندارد. محبتها نسبت به هم اغلب تصنعی و برخوردهای جدید ـ به سبب تجارب قبلی كه زمینه جدایی را فراهم آورده است ـ اغلب توأم با بیصفایی است.
۲ـ حس بدبینی و تردید در ازدواج
بسیاری از زنان بعد از طلاق، شانس زیادی برای ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدیدی میشوند. حتی مردان نیز، بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب كمتر خواهد بود. مخصوصا اگر پای فرزندانی در میان باشد، غالبا ناچار میشوند، تن به ازدواجی دهند كه تا پایان عمر رنج ببرند. همچنین اگر در جامعهای طلاق رو به فزونی گذارد، اعتماد جوانان نسبت به همسر آینده كم خواهد شد و تا حدودی در ذهنشان چنین القا خواهد شد كه زندگی متعادل و سازگاری با همسر، كاری دشوار و حتی غیر ممكن است.
۳ـ مشكلات مالی زوجه
زنان مطلقه، بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادی دچار مشكل میشوند. همچنین خانواده برخی از این زنان آنها را مورد حمایت مادی خود قرار نمیدهند. برخی از زنان هم به حق و حقوق دسترسی ندارند و همین مشكل، گاه موجب فساد و فحشا میشود. این زنان اغلب دچار مشكلات روانی میشوند كه حداقل آن افسردگی است. در صورتی كه میزان افسردگی بیشتر شود، فرد دچار یأس و نا امیدی شده، دست به جنایت و یا خودكشی میزند. حتی برخی زنها فرزندان خود را میكشند. برخی نیز به اعتیاد روی میآورند تا خودشان و مشكلاتشان را فراموش كنند.
پیامدهای خانوادگی
۱ـ پیدایش عقدههای روانی در كودكان
اعضای خانواده هر كدام بخشی از یك زنجیر هستند كه پس از پاره شدن، فرزندان بیپناه و سرگردان میشوند؛ حتی اگر زیر حمایت یكی از این دو زنجیر قرار گیرند، باز هم حلقهای گسسته به شمار میآیند و اغلب دچار كمبود عاطفی میگردند. از این رو موجبات خسران اجتماعی را فراهم میسازند. «آنتونی گیدنز» در این باره چنین میگوید: «میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایی، سن كودكان در آن زمان، این كه آنها برادر یا خواهر دارند یا خیر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یك از والدین و این كه اغلب تا چه حد پدر و مادر را میبینند، همه این عوامل و عوامل دیگر میتوانند بر فرایند سازگاری تأثیر داشته باشند. تحقیقات نشان میدهد كه كودكان پس از جدایی پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفی آشكاری رنج میبرند.» وی در ادامه در مورد كودكانی كه اضطراب عاطفی شدیدی را در مانطلاقتجربهكردهاند،میگوید: «كودكانی كه در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمی و وحشت بودند، و معمولاً خود را به خاطر این جدایی مقصر میدانستند. كودكانِ بزرگتر بهتر میتوانستند انگیزههای پدر و مادرشان را برای طلاق درك كنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالبا احساس خشم شدیدی را نشان میدادند.»(۲۳)روانشناسان با مطالعه همه جانبه و بررسیهایی كه به عمل آوردهاند، دریافتهاند كودكانی كه پدر و مادرشان از یكدیگر جدا شدهاند و یا والدین خویش را از دست دادهاند، معمولاً به عوارض زیر دچار میشوند:ـ ترس بدون دلیل ۲ـ بیخوابی ۳ـ بیاشتهایی و اختلال در تغذیه ۴ـ لكنت زبان ۵ـپرخاشگری و تجاوز به دیگران.(۲۴) اهمیت تربیت كودكان به اندازهای مهم است كه روانشناسان برای جلوگیری از آثار مخرب ناشی از جدایی و طلاق بر روی كودكان، توصیه میكنند والدین حتی بعد از طلاق سعی كنند رابطه خود را با فرزندان مثل سابق حفظ كنند؛ چون بسیاری از كودكان، پس از طلاق، پدر خود را از دست میدهند و حتی هفتهای یكبار هم پدرهای خود را نمیبینند. اغلب والدین از اهمیت این مسأله كه وجود پدر تا چه حد در پیشرفت فرزند مؤثر است، غافلند و این عدم توجه در روابط خانوادگی پس از طلاق تأثیر میگذارد. دكتر ادوار تایبر معتقد است: «حتی بعد از طلاق پدر را باید در زندگی كودك فعال نگه داشت. همچنین فشارهای زندگی پس از طلاق، و فعالیتهایی كه مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد، سبب میگردد اوقات زیادی از روز را از فرزند خود جدا بماند كه این حالت اثرات ناگواری بر روی تربیت فرزندان میگذارد.»(۲۵)۲ـ گرایش به خلافكاری در فرزندان
آسیبشناسان اجتماعی، یكی از عمدهترین علل بزهكاری كودكان را ستیز در خانواده میدانند و معتقدند جدایی والدین نقش بسیار منفی و ویرانگری در شخصیت كودكان دارد و زمینه را برای ارتكاب بزهكاری در آنان فراهم میآورد. بیشتر بزهكاران آغاز سركشی خود را جدایی پدر و مادر، اختلافات خانوادگی و متشنج بودن فضای خانواده ذكر كردهاند. جای تردید نیست كه خانواده نقش مهمی در پایهریزی شخصیت كودك بر عهده دارد. كودك امنیت عاطفی خود را در آغوش خانواده به دست میآورد. بنابراین هر نوع خدشهای كه به این امنیت عاطفی وارد شود، در روند طبیعی شكلگیری شخصیت، ممكن است.
۳ـ ناسازگاری فرزندان با نامادری یا ناپدری
كمتر دیده شده كه نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلأ عاطفی فرزندانی را كه از آغوش پر مهر مادر بریده شدهاند، پر كنند. در مورد ناپدری نیز همین امر صادق است. البته هستند زنان و مردانی كه نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند؛ ولی مسلما تعداد آنها كم است. به همین دلیل فرزندان طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران میشوند و شاید اغلب آنها، سلامت روانی خود را تا آخر عمر از دست بدهند.
پیامدهای اجتماعی
۱ـ انحرافات جنسی
از هم گسیختگی خانواده، كمبود محبت، طرد خانوادگی، تحقیر و بالأخره بیماریهای روانی و شخصیت تلقینپذیر، جوانان را به سوی فحشا سوق میدهد. یكی از انحرافات جنسی، «همجنسگرایی» است. تحقیقات در این زمینه بیانگر این مطلب است كه، یكی از عوامل گرایش به همجنس گرایی «همانند سازی» است. در آسیبشناسی اجتماعی همانندسازی چنین تعریف شده است: «همانندسازی به فرایند عادی یادگیری نقشهای اجتماعی مناسب در دوره كودكی گفته میشود كه كودك به طور ناهشیار از رفتار بزرگسالانی كه برای او مهم هستند، یاد میگیرد.»(۲۶) خانوادههای تك والدی كه بر اثر گسست خانواده، به ناچار چنین شرایطی را برای خود پذیرفتهاند در ایجاد همجنسگرایی مؤثر هستند. روانشناسان بر این باورند كه محرومیت و دوری از پدر بویژه در زمانی كه كودك در مرحله رشد جنسی است، با وجود مادری سختگیر یا مادری كه دائم به تنهایی در كار پرورش فرزند پسر دخالت میكند، سبب میشود كه پسر به چنین انحرافی دچار گردد. بنابراین اگر پسر در خانوادهای رشد كند كه به شیوه مادرسالاری اداره میشود و مادرش فردی سلطهگر و محدود كننده و نقش پدر ضعیف باشد، چون مادر را مظهر و منبع قدرت میداند، خود را با او همانندسازی كرده، و نقش زنانه را میپذیرد و به همین دلیل، ممكن است از نظر برقراری رابطه جنسی به مردها متمایل گردد.
۲ـ افزایش بزهكاری
تحقیقات زیادی گویای این واقعیت است كه رابطه نزدیكی، بین بیثباتی در زندگی و بزهكاری جوانان و نوجوان وجود دارد. شكی نیست كه خانواده اولین پایهگذار شخصیت هر فردی است كه نقش مهمی در تعیین سرنوشت و زندگی آینده او دارد و اخلاق و سلامت روانی فرد تا حدود بسیار زیادی در گرو آن است؛ چرا كه فرد پس از متولد شدن تحت تأثیر افكار، عقاید و رفتار اعضای خانواده خود قرار میگیرد. از این رو خانواده اولین عاملی است كه در رفتار تأثیر میگذارد. به طور كلی، طرز تفكر والدین یا سایر اعضای خانواده ـ به هر شكلی كه باشد ـ كم و بیش در فرزندان آنان تأثیر میگذارد و آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، آثار بد نواقص و كمبودهای خانوادگی است كه متوجه سایر اعضای خانواده نیز میشود. در اثر همین نواقص است كه فرزندان تحت شرایط خاص در معرض فساد و تباهی قرار میگیرند و به تدریج به سوی بزهكاری سوق داده میشوند. در درون خانواده نیز، در مقایسه با سایر اعضا، مادران بیشترین و مؤثرترین نقش را در صلاح و فساد فرزندان دارند؛ چرا كه در این رابطه از پیغمبر اكرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است كه فرمود:«السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه.»(۲۷) سعادت و شقاوت هر كس از زمانی شروع میشود كه در رحم مادر زندگی میكند.
گفتار چهارم: راهكارهای مقابله با شیوع طلاق
الف) راهكارهای فردی
۱ـ كفو و همسان بودن
از شرایط مهم ازدواج، همسان بودن است. زن و مردی میتوانند در كنار همدیگر زندگی سعادتمندی را آغاز كنند كه از نظر ظاهر و باطن به هم شباهت داشته باشند. قرآن در این زمینه میفرماید: «و الطیبات للطّیبین و الطیّبون للطیّبات»(۲۸) زنان پاك، از آنِ مردان پاكند و مردان پاك از آن زنان پاك. رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در این زمینه میفرماید: «انكحوا الاكفاء و انكحوا منهم و اختاروا لنُطِقكُم.»(۲۹) زمینه ازدواج همكفوها را فراهم كنید و با همسان خود ازدواج كنید. و آنان را برای به وجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود در آورید. اولین مسأله در همسان بودن، ایمان و دیانت است. چه بسا زن و مردی كه هر دو مسلمانند، ولی یكی مؤمن و دیگری بیایمان است. دومین مسأله، داشتن تقوا است كه در جنبههای رفتاری، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگی نمود مییابد. سومین مسأله، داشتن عقل و هوش است. در اسلام در مورد سطح هوشی توصیه شده است كه همسری انتخاب كنید كه توان عقلانی و شناخت زیادی داشته باشد. در روایات است كه برای پسرانتان از احمقها كه بهره هوشی كمی دارند، انتخاب نكنید. البته احمقها چند گونهاند: اول كسانی كه بهره هوشی كمی دارند. گاه ممكن است كسی هوش معمولی داشته باشد، ولی قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشكل و تفكر نداشته باشد؛ دوم كسانی كه قدرت بحرانشكنی ندارند و بعد عاطفی آنان معمولاً به توانهای شناختی آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطرابانگیز میگیرند. بنابراین شایسته انتخاب نیستند.
۲ـ جلوگیری از ازدواج در سنین پایین
درباره ازدواج در سالهای پایین، دشواریها و گرفتاریهایی چند مطرح گردیده كه به طرح و بررسی آن میپردازیم.
ـ پیامد جسمانی؛ آمیزش در سنین پایین، به سبب آن كه هنوز اندامهای جنسی دختر نوجوان كاملاً رشد نیافته به وی آسیب وارد میكند.
ـ پیامد روانی؛ برخی میگویند با توجه به دگرگونیهای روانی در سن نوجوانی، ازدواج در سن پایین، سبب ضرر بر عروس نوجوان میشود. اما مخالفان افزایش سن ازدواج بیان میدارند: به نظر میرسد كه با توجه به دگرگونیهای خاص دوران نوجوانی، این ایراد چندان منطقی نباشد. از نظر روانی، نوجوان در این دوران دارای احساسات جنسی و میل جنسی شدید است و از طرفی گروه همسالان برای او نقش مهمی دارند. او میكوشد تا هویت مستقل برای خویش كسب كند و نیز دارای آشفتگی و هیجانهای روحی است. ازدواج برای چنین فردی میتواند مفید باشد. نیاز جنسی او را تأمین میكند، هویت مستقلی به عنوان بانوی خانه برای او فراهم میسازد و آشفتگی روحی او را تسكین میدهد. در گذشته دختران را از سنین پایین آموزش میدادند كه چگونه از كودك نگهداری كنند و خانهداری نمایند. به همین جهت دخترانی كه در سنین پایین ازدواج میكردند، بسیاری از اوقات ازدواج موفقی داشتند؛ ولی اكنون برخی دختران كه در سن بالا نیز ازدواج میكنند ـ به سبب آن كه هیچگونه آموزشی برای ورود به كانون خانواده نمیبینند ـ مشكلات زیادی دارند. بیگمان، آموزش دختران حتی در اوان نوجوانی، میتواند توانایی همسرداری مناسب و نگهداری و تربیت كودك را در او پدید آورد.(۳۰) بنابراین، جوانان علاوه بر بلوغ جنسی باید به بلوغ فكری نیز رسیده باشند و آمادگی لازم را از هر جهت برای ازدواج داشته باشند.ـ راهكارهای مناسب برای شناخت متقابل
وقتی قرار است دو نفر یك عمر با یكدیگر زندگی مشترك داشته باشند، باید دیدگاههای مشترك، سلیقههای متناسب با هم و افكار و اخلاق و روحیاتی كه به یكدیگر نزدیك بوده، داشته باشند و حساسیتهای خانوادگی از دو سوی مورد توجه باشد. مگر نه این كه ناسازگاریهای اخلاقی، اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخی توقعات متقابل یا ناهنجاریهای رفتاری زوجین یا فامیلهای آنان بروز میكند! شناخت قبلی و پرس و جوهای پیش از عقد و كسب آگاهی از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهی برای پیشگیری از بروز اختلافات است.
ب) راهكارهای خانوادگی
۱ـ رفع اختلافات از طریق بزرگان فامیل
یكی دیگر از فرامین اسلام در جهت محدود كردن طلاق و جلوگیری از وقوع آن، كه متأسفانه در جوامع اسلامی فراموش شده است، لزوم رجوع اختلافات زناشویی به حكمیت است. این حَكَمها باید از بین خویشاوندان طرفین و نزدیكان آنها باشند، تا دامنه اختلافات به خارج از محیط خانواده كشانده نشود؛ زیرا اختلافات خانوادگی، همین كه از حدود خانواده تجاوز كرد، باعث میشود، زن و مرد اعتماد قبلی را از دست داده و محبت و دوستی كه لازمه زندگی زناشویی است، از بین برود. به همین جهت، خداوند در قرآن كریم میفرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»(۳۱) آیه مذكور، اهمیت اصلاح و جلوگیری از جدایی و اختلاف را با نكتهای بس لطیف یادآور شده است و میفرماید: خداوند توفیق خود را شامل حال داورانی خواهد كرد كه قصد اصلاح داشته باشند.
۲ـ نداشتن توقع بیجای اطرافیان
اطرافیان باید بدانند كه نباید بدون اجازه زن و مرد جوان، وارد حریم زندگی آنها شوند. اگر یك مادر، پسرش را برای مرد بودن و شوهر بودن، درست تربیت كرده باشد، دیگر نباید بعد از ازدواج در زندگی او دخالت كند. پدر و مادر باید فكر كند كه پسرش بعد از ازدواج وظایف دیگری هم دارد. همچنین زن باید فكر كند كه پدر و مادر شوهرش نهالی را بزرگ كرده و آن را به میوهدهی رسانده است و باید از او تقدیر كند. دخالتهای بی جا در زندگی زوجین از سوی فامیل هر دو طرف (مرد یا زن) ناپسند و غلط است؛ ولی دلسوزیهای صادقانه و اظهار نظرهای دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهی ـ نه دو به همزنی و انتقامگیری و تلافی كردن و... ـ لازم و كارساز است و خلأ كمبود تجربه را در زندگیهای مشتركی كه تازه پاگرفتهاند، پر میكند.
ج) راهكارهای اجتماعی
۱ـ برگزاری دورههای مناسب آموزش قبل از ازدواج
ایجاد واحدی آموزشی در دبیرستان كه موضوعاتی چون آیین زندگی و سازگاری و تكامل را آموزش دهد، بسیار كارساز است. باید انگیزههای ازدواج، انتخاب و گزینههای مورد نظر را به جوانان آموزش داد.
۲ـ آموزش حقوق زوجین
تدوین و ارائه آموزشهای عمومی و رسمی حقوق زوجین به نسل جوان، برای آشنایی و آمادگی قبول مسؤولیت وظایف خود در خانواده میتواند در استحكام و دوام آن مؤثر باشد.
۳ـ مشاوره رایگان
ایجاد و توسعه مراكز مشاوره و راهنمایی مخصوص خانواده، متشكل از كارشناسان علوم دینی، روانپزشكان و مددكاران اجتماعی، راهگشا خواهد بود.
تلویزیون و تأثیر آن بر انحلال خانواده
در جامعهشناسی معمولاً چهار عامل اصلی برای جامعه پذیری در نظر گرفته میشود. خانواده، مدرسه، گروه همسالان و وسائل ارتباط جمعی. وسائل ارتباط جمعی مثل روزنامه، مجله، كتاب، تلویزیون، رادیو، سینما، ویدئو و... ابزار مهمی هستند كه در جامعهپذیری افراد نقش مؤثری ایفا میكنند. رسانههای جمعی معرفی كننده الگوها، نقشها، دیدگاهها و چگونگی روی آوردن به سبكهای مختلف زندگی میباشند، كه ممكن است افراد جامعه به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نكنند. تغییرات هنجاری و ارزشهای اجتماعی به سرعت در رسانههای گروهی منعكس میشوند و ممكن است به آسانی توسط مردمی كه به نحو دیگر ممكن نبود به آنها دسترسی پیدا نمایند، پذیرفته شوند. تأثیر این رسانهها به قدری زیاد است كه برخی از جامعهشناسان از امپریالیسم رسانهای سخن به میان آوردند و به ایجاد یك امپراتوری فرهنگی اشاره میكنند، كه كشورهای جهان سوم بویژه، در برابر آن آسیبپذیرند؛ زیرا منابع لازم را برای حفظ استقلال فرهنگی خود در اختیار ندارند. بنابراین امپریالیسم رسانهای با هدف یكسانسازی فرهنگی در كشورهای مختلف، در جهت تحقق اهداف خود تلاش مینماید تا آنچه را در كشور خود مرسوم است به سایر كشورها سرایت دهد. از بین رسانههای گروهی، رادیو و تلویزیون نقش مهمی در ترویج فرهنگهای مختلف، بویژه غربگرایی دارند. البته باید توجه داشت كه تأثیر تلویزیون بیشتر از رادیو است. آمار رو به ازدیاد طلاق و فروپاشی خانواده در غرب و گرایش به خانوادههای تك والدی و یا همجنسگرایی، گویاترین كارنامه برای تزلزل اركان خانواده در فروپاشی بنای رأفت، عطوفت و مودت در زندگی غربیهاست. متأسفانه هر چه فرهنگ كشورهای دیگر در جامعه ما گسترش یابد، آمار فروپاشی و انحلال خانواده هم افزایش مییابد. ازدیاد روز افزون پخش فیلمهای آمریكایی از شبكههای مختلف سیما با گرایشهای فمنیستی كه در آن زنان و دختران با ظاهری فریبنده و دور از حیطه خانواده و آزاد از هر قید و بند به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و حتی به نقشهای غیر متعارف مشغولند، همچنین پخش برخی فیلمهای داخلی كه ندانسته به جنگ با خانواده سنتی برخاستهاند، تأثیر بسزایی در پذیرش فرهنگ آنان و بالطبع ازدیاد طلاق را به دنبال دارد. بنابراین با توجه به تأثیرات تعلیمی و تبلیغی رادیو و تلویزیون، این دستگاهها میتوانند وسیلهای برای ستیز با فرهنگ بیگانه یا ترویج آن باشند. رسانهها میتوانند با استفاده از حوزههای فكری و كانونهای اندیشه در ارتقای سطح فرهنگی، دانش اجتماعی و زدودن فقر اطلاعات حقوقی و غیرحقوقی خانوادهها، نقش مهم داشته باشند. باید مسؤولین امر (صدا و سیما) در مرحله اول با سیاستگذاری صحیح در جهت كنترل فیلمهایی كه نه تنها در قالب پیامهای ارزشی در جهت آموزش برای داشتن یك خانواده متعادل، گام بر نمیدارد، بلكه به اختلافات خانوادگی نیز دامن میزند و در یك كلمه مروج فرهنگ غرب هستند چارهای اساسی بیندیشند و با ارائه الگوهای موفق فرهنگی و اجتماعی از زنان در عرصههای مختلف زندگی در گسترش فرهنگ پاسداری از حفظ كیان خانواده بكوشند.
۱ـ علیاكبر دهخدا، لغتنامه، واژه طلاق.
۲ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده طلاق.
۳ـ محمدحسن نجفی، جواهر الكلام، كتاب طلاق، ص ۲۷۴.
۵ـ سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی ـ حقوق خانواده، ص ۳۷۹.
۶ـ شیخ مفید، المقنعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۰ ق.، ص ۵۳۰.
۷ـ محمد محمدی ریشهری، میزان الحكمه، ج ۵، ص ۵۴۷.
۸ـ همان.
۹ـ محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۶۷.
۱۰ـ شهید مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص ۳۱۲ـ۳۱۱.
۱۱ـ همان، ص ۳۱۵.
۱۲ـ عزتالله عراقی، حقوق زناشویی در اسلام، ص ۲۰.
۱۳ـ مجله پیام زن، بهمن ۸۲، صص ۵۰ و ۱۴۳.
۱۴ـ محمدبن حسن حر عاملی، پیشین، ج ۱۴، ص ۳۱.
۱۵ـ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۳.
۱۶ـ همان، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۱۷ـ محمد بن محمد بن نعمان مفید (شیخ مفید)، ارشاد مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ص ۱۴۱.
۱۸ـ مهدی كینیا، عوامل اجتماعی طلاق، صص ۲۶ـ۲۵.
۱۹ـ علامه محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۲۰ـ علی مشكینی، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتی، صص ۷۷ـ۷۴.
۲۱ـ هدایتالله ستوده، آسیبشناسی اجتماعی، ص ۲۰۹.
۲۲ـ سید محمدتقی مدرسی، تصویری نو از روابط خانواده در قرآن، فصلنامه شورای فرهنگی ـ اجتماعی، ۱۳۷۹، شماره۹، ص ۵۵.
۲۳ـ آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، صص ۴۳۲ـ۴۳۱.
۲۴ـ اكرم حیدری، بلوغ ـ مشكلات روانی جوانان و نوجوانان، افت تحصیلی، صص ۷۰ـ۶۹.
۲۵ـ ادوار تایبر، بچههای طلاق، مترجم توراندخت تمدن، ص ۹۳.
۲۶ـ حسن نیك چهره محسنی، روانشناسی رشد، ص ۱۸۲.
۲۷ـ محمدرضا قرهبگلو، روانشناسی و مسائل نوجوانان و جوانان.
۲۸ـ نور / ۲۶.
۲۹ـ علامه محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۳۰ـ مجله پیام زن، سال هشتم، شماره ۲.
۳۱ـ نساء / ۳۵.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۳۰
نویسنده:مریم رضایی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست