چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا


گفتنی‌ها - ناگفتنی‌ها: سه مقاله درباره فلسفه ویتگنشتاین


گفتنی‌ها - ناگفتنی‌ها: سه مقاله درباره فلسفه ویتگنشتاین
نویسنده : حسینی، مالک,فوسنکول، ویلهلم
شماره کنگره : ۹ف۹۴و/۳۳۷۶ B
شابک : ۹۶۴-۳۶۳-۳۳۴-۹
رده دیویی : ۱۹۳
تاریخ نشر : ۸۵۰۶۰۶
تعداد صفحه : ۱۲۶
نوبت چاپ : ۱

اين مجموعه مشتمل بر سه مقاله درباره‌ي فلسفه‌ي ويتگنشتاين است. نويسنده در مقاله‌ي اول گفتن و نشان دادن، مسئله‌ي اصلي ويتگنشتاين به موضوع محوري تراكتاتوس مي‌پردازد. يعني تمايز ميان گفتن و نشان دادن، نويسنده مي‌كوشد روشن سازد كه چرا ويتگنشتاين اين تماز را مساله‌ي اصلي فلسفه مي‌نامد. وي به ريشه‌يابي موضوع مي‌پردازد و مي‌گويد در پس اين مساله، مساله‌ي انعكاسي بودن يعني خود ارجاع بودن قرار دارد كه ويتگنشتاين آن را از نظريه‌ي انواع راسل مي‌شناخت. ولي بر اين اعتقاد بود كه راسل به حد كافي و وافي به قاعده‌ي ممنوعيت ارجاع گفته‌ها به خودشان پايبند نيست. نويسنده نشان مي‌دهد كه ويتگنشتاين به واقع مي‌تواند در درون حوزه‌ صورت منطقي تمايز ميان گفتن و نشان دادن را در منتها درجه بقرار سازد. گفتني و نشان دادن مكمل هم از كار درمي‌آيند. اما تمايز ميان گفتن و نشان دادن، مشكلاتي دارد كه خود را در مرز گفتني‌ها نشان مي‌دهند؛ جايي كه ويتگنشتاين سوژه را اسكان مي‌دهد. نويسنده به ايضاح اين مطلب مي‌پردازد و روشن مي‌سازد كه اگرچه از يك سو نشان دادن بدون سوژه ممكن نيست، چون بايد سوژه‌اي باشد تا چيزي خود را به آن نشان دهد اما از سوي ديگر نشان دادن از آن حيس كه معيار گفتن است نمي‌تواند وابسته به يك سوژه باشد چون سوژه خارج از حوزه‌ي فضاي منطقي واقع است. وي در مقاله‌ي دوم سوليپيسم ويتگنشتاين به موضوع پرمناقشه در او بر اين نظر است كه سوليپسيسم منطقي ويتگنشتاين متقدم، در فلسفه‌ي متاخر او به سوليپيسيم گرامري تبديل مي‌شود. اين سوليپسيسم گرامي نه فقط چنان كه ممكن است به نظر برسد يا امتناع زبان خصوصي ناسازگار نيست بلكه بر زمينه‌ي برهان امتناع زبان خصوصي است كه به درستي فهميده مي‌شود. نويسنده با تفكيك ميان سوليپسيسم معرفتي ـ معناشناختي و سوليپسيسم گرامي نشان مي‌دهد كه چگونه خلط ميان اين دو نوع سوليپسيسم برخي مفسران را كه از درك سوليپسيسم بي‌تقاض گرامري در فلسفه‌ي متاخر ويتگنشتاين بازداشته است. نويسنده بيان مي‌كند كه چگونه مي‌توان تناقض‌هاي شكاكيت معرفتي و معناشناختي را خنثي كرد اما مي‌پذيرد كه تجربه‌ي سوليپسيست موضوع زبان ما نمي‌توان بود. ويتگنشتاين نمي‌خواهد منكر احساس‌هاي دروني و خصوصي و تجربه‌هاي شخصي شود. او مي‌خواهد بگويد كه هيچ كس نمي‌تواند براي خودش تنهاي چيزي را بگويد و مدعي شود سوژه، هم در دوره‌ي اول هم در دوره‌ي دوم تفكر ويتگنشتاين جزو جهان نيست بلكه بر مرز ميان گفتني‌ها و ناگفتني‌ها واقع است. نويسنده در پايان مقاله به شيوه‌اي خاص توجه سوليپسيت ويتگنشتاين را با شي عرفي نفسه كانت مقايسه مي‌كند. در جهان محسوس همان‌قدر سوليپسيست وجود دارد كه شي عرفي نفسه. موضوع مقاله‌ي سوم درباره‌ي رنگ‌ها و مرز انديشيدني‌ها است اين مقاله در حيطه‌ي روان‌شناسي فلسفي ويتگنشتاين جان مي‌گيرد، حيطه‌اي كه ويتگنشتاين بيش‌تر در سال‌هاي پاياين عمر خود به آن پرداخته است.