یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا


فقر در جوامع‌ روستایی‌


فقر در جوامع‌ روستایی‌
«طبیعت فقر توده‌ای» عنوان کتابی است کم حجم و اثرگذار که توسط انتشارات ایران مهر منتشر شده است.کتاب از جان کنت گالبریت اقتصاددان برجسته آمریکا که خود با ابراز عقاید آزادیخواهانه، زبان تند و صریح همراه است می‌باشد. جان کنت گالبریت زاده کانادا و دانش آموخته دانشگاه «برکلی» است. او پس از سالیان متمادی تدریس در دانشگاه‌های‌هاروارد و پرینستون سالیان آغاز جنگ جهانی دوم را به عنوان اقتصاددان به خدمت دولت آمریکا درآمده است. درکارنامه گالبریت عضویت در تحریریه مجله «فورچون» نیز دیده می‌شود اما پایان جنگ جهانی دوم برای او همراه با اتفاقی است که بی شک برای نوشتن چنین کتابی تاثیرگذار بوده است. او در سال ۱۹۴۵ ریاست کمیسیون بررسی بمباران‌های استراتژیک در جنگ جهانی را به عهده می‌گیرد و بدین ترتیب نقطه آشنایی گالبریت با شرق دور به ویژه ژاپن نیز آغاز می‌شود.
او که در سال ۱۹۷۲ به ریاست انجمن اقتصاددانان آمریکا نیز رسیده پیش از این کارنامه‌ای پرداخت و نیز در جریان سیاست‌های اقتصادی آمریکا از خود به جای گذارده است. او ابتدا در کتاب «سرمایه‌داری آمریکایی« نظریه قدرت توازن دهنده» سیاست دولت آمریکا را در تاکید بر رقابت بنگاه‌های صنعتی مورد پرسش قرار داد و پیشنهاد کرد که قدرتی به مانند سندیکاهای کارگری برای رویارویی با چیرگی شرکت‌ها بر اقتصاد در کفه دیگر ترازو قرار گیرد. سپس «جامعه مرفه» را نوشت تا سیاست‌های اقتصادی آمریکا را نکوهش کند واز دولتمردان این کشور در سال ۱۹۵۸ میلادی (یعنی ۸ سال پس از رکود تاریخی اقتصاد ایالات متحده) بخواهد که از تاکید بر تولید بکاهند و بر خدمات همگانی بیفزایند.
گالبریت در کتاب بحث برانگیز «دولت صنعتی نوین» که در میانه دهه ۶۰ میلادی نگاشت پیشنهادکرد که برای رویارویی با نزول رقابت دراقتصاد دولتمردان ایالات متحده به ابداعات سیاسی و روشنفکرانه دست یازند و در اظهارنظری جنجالی گفت که «سرمایه‌داری اداری ایالات متحده روز به روز شباهت بیشتری به سوسیالیزم پیدا می‌کند». گالبریت کتاب «طبیعت فقر توده‌ای» را در سال ۱۹۷۹ نوشت. یعنی درست در سالی که انقلاب ایران پیروز شده بود و سیاست دروازه‌های تمدن دوران پهلوی شکست خورد. شاید این یک تصادف نباشد. گالبریت بی گمان با تجاربی که از کشورهای جهان سوم کسب کرده است دست به نگارش آخرین اثر خود زده است. اثری که به بررسی علل و پیامدهای فقر در کشورهای جهان سوم می‌پردازد.
● تشریح فقر
فقر را چگونه می‌توان تعریف کرد؟ نخستین چیز برای تعریف فقر «ناخوشایند بودن» آن است. گالبریت با نشانه این موضوع به تشریح واژه فقر و اینکه فقیر به چه کسی اطلاق می‌شود می‌پردازد، از نظر وی دونوع فقر کاملا قابل تشخیص است: یک نوع شامل حال معدودی می‌شود که در جوامع هستند ودیگری فقری است که شامل همه مردم به جز معدودی می‌شود.گالبریت توجه خود را از واژه فقر ابتدا به علت‌های فقر در جوامعی «عملا روستایی» می‌کشاند. آنجا که همه فقیر هستند و اگر دارایی یا رفاهی وجود داشته باشد خوشبختی استثنایی معدودی از افراد است.
او معتقد است علل این نوع فقر توده‌ای در مقایسه با فقر موضعی کمتر مورد استفاده قرار گرفته و به جایی تا درجه شگفت‌انگیزی علل آن فرضی شده است.او معمول‌ترین توضیح علت فقر توده‌ای را با این رابطه باز تعریف می‌کند تا زمین سنگلاخ، خشک یا کم است یا کمبود آهن و معدن وجود دارد. وقتی شمار زیادی از مردم در چنین محیط بی برکت و نامساعدی تلاش می‌کنند نتیجه آن مشخص است: آنها بازده کوچکی را درمیان خود تقسیم می‌کنند در نتیجه فقیرند.
در اینجا گالبریت خود سئوالی را مطرح می‌کند که تا پایان کتاب سعی بر پاسخ به آن دارد: اگر ژاپن کشوری فقیر بود- با آن شرحی که داده شد- چگونه رشد پیوسته و درآمد بالا را دارد؟ ژاپن کشوری است از مجمع الجزایرهای بدون نفت، کوهستانی، بدون معدن وذخایر طبیعی یا تایوان که به همین نحو است. در مقابل شبه جزیره عربستان قرار دارد که بسیار ثروتمند است و با ارزش‌ترین منابع زمینی نفت را دارا هستند. او می‌گوید: « بیشتر ساکنان عربستان، بزرگ در کثافتی که از زمان نیاکانشان بهبودی نیافته زندگی کوتاهی را می‌گذرانند.» گالبریت نتیجه می‌گیرد که «رابطه ذخایر طبیعی با سطح رفاه مردم آنقدر بی قاعده است که باید آن را کاملا بی‌ارزش خواند (ص ۲۴)گالبریت فصل اول کتاب خود را با این گفتار به پایان می‌برد که فقر نیرومندترین و بزرگترین مصیبت بشری است. فقر مولد دردهای بسیاری است از گرسنگی تا بیماری گرفته تا اختلافات داخلی و حتی جنگ.
او مثال می‌زند: در کشورهای ثروتمند غیرکمونیست شمار بسیار کم و ناچیزی در اثر اختلافات داخلی مرده‌اند. هیچ کس در اثر اختلافات بین کشورهای ثروتمند غیرکمونیست با کشورهای سوسیالیستی نمرده است اما در درون و میان کشورهای فقیر اختلافات بسیار گسترش یافته و کماکان ادامه دارد (ص ۳۶)
● تعادل فقر
«فقر توده‌ای از گونه‌ای که در مناطق روستایی تامیل نادو و دیگر مکان‌ها دیده می‌شود نباید به عنوان پدیده موضعی یا فقط انحراف نظام حاکم تلقی شود بلکه این بازتابی از ناکارآمدی‌های نظام اقتصادی است. بنابراین هرگونه کوششی برای بررسی مسئله در محدوده یک یا دو عامل از قبیل اندک بودن تشکیل سرمایه یا نبود سیاست درست برای تضمین توزیع مناسب درآمد بایستی با سوءظن تلقی شود.» (ص ۵۵) فصل سوم کتاب با این عبارات آغاز می‌شود. به واقع، گالبریت با این سخنان تعریف خود را نیز از رد فقر توده‌ای به چالش می‌کشد. او در اینجا از واژه‌ای جدید به نام «تعادل فقر» نام برد. از نظر او گرایش کشور دارا به سوی افزایش درآمد است، گرایش کشور ندار نیز به سوی تعادل فقر است. در هر دو موقعیت نیز مردم با شرایط سازش دارند در یکی سازش با واقعیت پیشرفت و در دیگری سازش با واقعیت آینده‌ای نومیدکننده. (ص ۵۶)گالبریت سپس به سیر جریان‌های تاریخی عوامل بهبوددهنده رفاه مادی در کشورهای دارای حکومت غیرکمونیستی می‌پردازد.
از آدام اسمیت آغاز می‌کند به دیوید ریکاردو می‌رسد، از رابتر مالتوس گذر می کند و در نهایت به اقتصاددان بزرگ آمریکا- واضع نظریه دخالت دولت در بازار- یعنی جان مینارد کینز می‌پردازد.او معتقد است ویژگی فقر توده‌ای تا حد بسیار زیادی یک مصیبت روستایی است و این به آن دلیل است که ملزومات ابتدایی زندگی، خوراک، پوشاک و سرپناه همه از زمین به دست می‌آیند (ص۶۰)از نظر او فقر توده‌ای مردم شهری در کشور ندار، مانند فقر در کلکلته، قاهره و مکزیکوسیتی پدیده‌ای نسبتا نوین است. پدیده‌ای که در طی پنجاه سال اخیر به وجود آمده و همچنان رشد می‌کند.
او می‌گوید: در ایالات متحده این نکته درک نمی‌شود که زندگی در یک کلبه ناچیز روستایی با ابتدایی‌ترین وسایل زندگی می‌تواند بدتر از زندگی در فقیرترین محله شهری باشد چرا که در هیچ کجای جهان فقر شهری نمونه تجلی محرومیت نیست. (ص ۶۰)او فقر روستایی را بهبود ناچیزی می‌داند. (ص ۶۱)در فقر روستایی زندگی در پایین‌ترین سطح قرار دارد از پس‌انداز خبری نیست و منابع سرمایه اندک است (ص۶۲) محاسبه ریسک در جامعه فقیر روستایی نیز مورد توجه گالبریت بوده است او با مقایسه یک کشاورز مرفه غربی با یک روستایی فقیر جهان سومی می‌پردازد و معنی بدی فراورده را برای نوع دوم «گرسنگی و احتمالا مرگ» می‌داند (ص ۶۳) از دیدگاه گالبریت در کشور فقیر هرگونه بهبود درآمد زیر فشارهای شدید مصرف قرار می‌‌گیرد و لازم به تذکر نیست که این فشارها به علت فقر حاکم بسیاری ضرورت دارند (ص ۶۵)در این فصل گالبریت پا از این فراتر نهاده و می‌افزاید که فقر به نحو دیگری نیز به روی مردم فقیر چنگ انداخته است.
بهبود درآمد در کشور غنی به افزایش پس‌انداز و سرمایه‌گذاری منجر می‌شود. این پس‌انداز به علت اینکه از فشارهای مصرف شخصی در زمان است افزایش می‌یابد. اما در کشورهای فقیر هرگونه بهبود درآمد زیر فشارهای شدید مصرف قرار می‌گیرد و لازم به تذکر نیست که این فشارها به علت فقر حاکم بسیار ضرورت دارند. بنابراین در حالی که بهبود تکنولوژی معمولا به سرمایه‌گذاری نیاز دارد و به علت مصرف درآمد، سطح پس‌انداز و سرمایه‌گذاری به حداقل می‌رسد. بدین ترتیب افزایش جمعیت به تدریج باعث می‌شود که کارگران بازدهی کمتری داشته باشند. (ص ۶۶)
● سازش
از نظر نویسنده، در کشور دارای بخش بزرگی ازمردم کسب درآمد آسایس‌آور و فزآینده را انتظار دارند. امامردم فقیر با فقر خود«سازش» می‌کنند.اما گالبریت می‌گوید که حتی در فقیرترین کشورها که سلطه تعادل فقر در آنها کورکننده است; سازش کامل نیست.(ص ۶۹)از نظر او اندیشه سازش در ادبیات پیشرفته اقتصادی جای ارزشمندی ندارد ویکی از نمونه‌های بارز آن سرسختی برخی جوامع سرخپوست آمریکای شمالی در نگاهداری آئین‌های سنتی زندگی خود است.(ص ۷۱)اما شاید لحن تاسف‌بار گالبریت آنگاهی کامل شود که می‌گوید: فقرچه مردم با آن بسازند و چه نسازند دردناک است.(ص۷۲)
● فقر و بازتعریف آن
گالبریت در جست‌وجوی روشنگری‌ها و مباحثاتی که مطرح می‌کند یکی از راه‌حل‌های اساسی برای فرار از تعادل فقر «مهاجرت» پیشنهاد می‌کند. مثلا درمورد آلمان زمان جنگ جهانی دوم او عقیده دارد که مهاجرت فراریان اروپای شرقی به آلمان نه تنها به شکستن تعادل فقر بلکه به بازسازی اقتصادی آلمان انجامید، این نکته شاید جای بحث بیشتری داشته باشد. استاد فقیه دانشگاه‌هاروارد به این موضوع پاسخی نداده است که با وجود اینکه اکثر این مهاجران فئودال بوده‌اند ودر کشور خود فقیر نبوده‌اند چرا باید فرار کنند؟ شاید پاسخ این سئوال به روشنی ترس از حکومت‌های کمونیستی باشد. موضوعی که گالبریت گویا به راحتی از کنار آن گذشته است.
مسعود یوسفی
منبع : روزنامه حیات نو