چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
خیابانی به نام آلبر کامو
شهرداری شهر خیالی «ناكجاآباد» در یک همهپرسی عمومی ازساكنین محله ـ جهنم زیر پای شما ـ تقاضا کرده كه در نامگذاری خیابانی به نام آلبر كامو شركت نمایند. توضیح اینكه، آلبر كامو (Albert Camus, ۱۹۱۳-۱۹۶۰)، نویسندهی اگزیستانسیالیست فرانسوی، چهل و چهار ساله بود كه جایزهی ادبیات برای نوبل را دریافت كرد و سه سال بعد در اثر یک سانحهی اتومبیل جوانمرگ گردید.
جانبداری او از سیاست استعماری فرانسه در جنگ استقلالطلبانهی مردم الجزایر سبب بدنامیاش در میان روشنفكران عرب و ترقیخواه جهانی شد. روشنفكران چپ هم آن زمان در فرانسه، به دلیل اعتراضات وفعالیتهای ضد استالینیستی كامو، به طرد او پرداختند.
مكتب ادبی و فلسفی اگزیستانسیالیسم را میتوان محصول دوران شكست، ناامیدی، پوچی، سرخوردگی، شكست، شک و تردید بخشی از جوانان و روشنفكران غرب، بعد از فاجعهی جنگ جهانی دوم دانست. در كشورهای عقب افتاده و غیردموكرات جهان سوم نیز به دلیل حضور خشن دیكتاتوری و تحت پیگرد قرارگرفتن روشنفكران و اهل قلم، در آغاز عدهای به ترجمه و تبلیغ اگزیستانسیالیسم ادبی پرداختند و سعی كردند آن را بومی و وطنی نمایند تا جبران قدغن شدن اندیشههای سوسیالیستی یا ترقیخواه باشد.
حال بازگردیم به جلسه تصمیمگیری خیالی برای نامیدن خیابانی به نام كامو. موافقین و مخالفین او دلایل خود را به صورت زیر مطرح میکنند:
خانم «هانا آرنت»، به علت فعالیتهای كامو در شورای ملی مقاومت ضد هیتلر در زمان اشغال فرانسه، او را مبلغ انسانیت میداند. یعنی او انسانگرایی است بدون شووینیسم و ناسیونالیسم. به نظر هانا آرنت، كامو برای شناخت و معرفی بهتر و دقیقتر انسان اروپایی، پرداختن به روانشناسی او را توصیه میكند.
«گونتر گراس» یادآوری میکند كه او از كامو درس آزادگی را آموخت. چون گرچه كامو در رابطه با آیندهی بشر ناامید بود، ولی خواننده را همیشه تشویق به مبارزه و مقاومت میكرد. او، كامو و قهرمان اسطورهایاش، سیزیف را آموزگاران مبارز و پرتلاش مقدس خود میداند.
در میان مخالفین كامو حاضر در جلسه، یک سوسیالیست طرفدار استالین وجود دارد كه آلبر کامو را وكیل مدافع آزادی فرد میداند تا نجات جمع. او اشاره میكند كه كامو، پدیدهی اگزیستانسیالیسم و آبزورد بودن در جوامع مشهور به سوسیالیستی سابق را عمده میكرد.
«ادوارد سعید» میگوید كه كنراد و كامو، نه تنها نمایندهی فكری جهانبینی غرب بودند، بلکه حتا اتوریته و حاكمیت كشورهای غرب در جهان سوم را نیز تبلیغ میکردند. «محمد دیب»، نویسندهی الجزایری اشاره میكند كه كامو به اشارهی داستایوسكی، كه مدعی مرگ خدا بود، مرگ انسان را پیشگویی مینمود. و «رشید میمونی»، همكار او، شكایت میكند كه اومانیسم كامو، فقط در مرزهای اروپا، شامل حال غربیها بود و نه عربها. «طالب ابراهیم»، نویسندهی دیگر عرب، به اعتراض میگوید كه جایزهی نوبل، حق افراد جهانوطن و انترناسیونالیست است و نه سهم افرادی مثل کامو كه نمیتوانند از ناسیونالیسم فرانسوی خود در جنگ الجزایر بگذرند.
«چارلز بوكوفسكی»، نویسندهی ادبیات آسفالتی، توضیح میدهد كه مرگ هنری و فرهنگی كامو بر اثر سانحهی اتومبیل نبود بلكه از آن لحظهای شروع شد كه او شروع به سخنرانیهای رسمی درسالنهای گردخوردهی دانشگاهها نمود. نویسندهی دیگری به نام «امیل سیوران» از خاطرهای تعریف میكند كه براساس آن، یكبار کامو بعد از مطالعهی کتابش به او نصیحت میكند كه نویسنده نباید خود را در دایرهی شیطانی ایدئولوژیها محبوس كند.
آنچه امروزه دربارهی كامو میتوان گفت، این است كه او زیر تأثیر فلسفهی مرسوم اگزیستانسیالیسم آن دوره، نمایندهی ادبیات اگزیستانسیالیستی در فرانسه شد. طبق آماری، سالانه در مجلات فرهنگی كشورش حدود سی تا هفتاد مقاله دربارهی او منتشر میشود. كامو نویسندهای است اخلاقگرا كه آثارش مشهوریت جهانی دارند. اهمیت او در فرهنگ غرب در قرن بیستم، دست كمی از تأثیر افرادی چون: ماركس، نیچه و فروید ندارد. او همچون همهی هنرمندان بزرگ قبل از خود، خالق اسطورههایی شد كه انسان غربی با آنها حتا امروزه دست به گریبان است. در محیطهای فرهنگی، كامو را در كنار مشاهیری چون كافكا، نیچه، همینگوی، فاكنر، داستایوسكی، بكت و یونسكو، قرار میدهند.
كامو را میتوان نویسنده، فیلسوف، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار، مقالهنویس، ناشر، ویراستار، هنرپیشه و فیلمساز دانست. او میگفت حتا جایزهی نوبل نمیتواند مزد واقعی انسان در جامعه و جهان آبزورد غربی باشد، یعنی هیچكس مزد حقیقی خود را در دنیای پوچ و بیمعنای فعلی دریافت نمیكند.
درباره بیوگرافی كامو می توان گفت كه او در سال ۱۹۱۳ در خانواده ای فرانسوی در شمال الجزایر در كنار دریای مدیترانه به دنیا آمد، جایی كه خرابههای تاریخی روم باستان هنوز در زیر باد و آفتاب خودنمایی میكنند. و در سال ۱۹۶۰ در فرانسه درگذشت. كامو از خانوادهای كارگری و فقیر برخاسته بود. او دوران جوانی و كودكی خود را در الجزایر گذراند و بعد از تحصیل رشتهی فلسفه، مدتی كارمند دولت بود.
كامو میگفت كه اهل سیاست نیست و علاقهای به آن ندارد، چون هیچگاه نمیتواند مرگ دشمن و یا رقیب خود را آرزو كند. او ادامه میدهد گرچه انسان موجودی كوشا و پیگیر است، ولی جبر پوچی، نهیلیستی، و بیمعنی بودن زندگی، همهجا بر او حاكم است. كامو هستی و وجود و حضور انسان در تاریخ و جامعه را آبزورد و پوچ میدانست. تا آنجاکه عده ای او را نمایندهی فلسفهی لاادری شكاكیون قدیم نیز بحساب میآورند.
منتقدین كامو، دربارهی او مینویسند كه افكار و ادعاهای اخلاقیاش زیر سادهلوحی و سادهگرایی تفكر سیاسی خطرناكش مستتر هستند.
منتقدین چپ، كامو را زیر تأثیر خرافاتی سرنوشت تاریخی میدانند كه به قبول روابط سرمایهداری و تبلیغات ضد كمونیستی میپردازد. كامو در مصاحبههای گوناگون، اتهام اگزیستانسیالیست بودن خود را رد كرد و گفت، او نه از نظر مذهبی مانند پاسكال، كیركگارد و یاسپر و نه در شكل آتهایستی آن مانند هوسرل، هایدگر و روسو اگزیستانسیالیست است. او آرزو میكرد كه مانند كیریلیف در رمان «دیوها»ی داستایوسكی، خودكشی كند تا بتواند بعدها در لباس و عبای خدا به دنیا بازگردد.
از مشهورترین آثار كامو كتابهای طاعون، بیگانه، اسطورهی سیزیف، انسان شورشی، سوء تفاهم و وضعیت اضطراری هستند. آثاری که شامل ژانرهای رمان، نوول، داستان، نمایشنامه، مقاله و گزارشند. تا چندی پیش، حدود دوازده میلیون نسخه از كتابهایش، مخصوصا دو اثر مشهور او بیگانه و طاعون، به فروش رفتهاند. كتابهایش در بعضی از كشورهای غربی، بخشی از برنامههای درسی مدارس هستند. به نظر جامعهشناسان، خریداران آثار كامو، معمولا روشنفكران اقشار متوسط و طبقهی مرفه جامعهی شهری هستند. در كتابهای تاریخ ادبیات، غالبا اومانیسم و انسانگرایی كامو ، با روشنگری و روشنفكری سارتر مقایسه میشود.
كامو رمان طاعون و مقالهی بلند سیزیف را تحت تأثیر مقاومت زیرزمینی در برابر فاشیسم آلمان نوشت. گروهی از منتقدین رمان طاعون كامو را اعلان جرمی علیه خدای بیخیال و بیخبر میدانند. دو مقالهی اسطوره سیزیف و انسان شورشی مسئولیت انسان در جهان آبزورد را نشان میدهند. سیزیف، قهرمان كتاب، به دلیل پشتكار، عشق و شور و درد و رنج بیكرانش، قهرمان و سنبل فلسفهی آبزورد است. غالب پروژههای ادبی، فرهنگی كامو، شورش و اعتراض فردی، انسان از خودبیگانهی غربی را برای یک هستی با معنا نشان میدهند. كتاب مجموعه مقالههای او یعنی «انسان شورشی» سبب جدایی، اختلاف و دشمنیاش با سارتر، نویسندهی دیگر و عملگرای اگزیستانسیالیست گردید. این كتاب به دلیل جدل بین دو نویسندهی فوق، در جو فرهنگی قشر كتابخوان اروپا، بسیار مطرح و مشهور شد. گروهی این كتاب را سطحی، غیرعلمی و جنجالی میدانند، چون در ۳۷۸ صفحه این كتاب، از ۱۶۰ نام نویسنده، ۹۸ شخصیت تاریخی و ۲۰ شخصیت اسطورهای نام برده میشود. به این دلیل، به نظر آنها، این كتاب نمیتواند جدی باشد. سارتر و كامو در سال ۱۹۵۲ به دلیل انتشار كتاب فوق از هم جدا شدند. به نظر كامو، هستی و وجود به طور آزاد و دلخواه در جهان وجود ندارند، چون خود آزادی، مقولهای آبزورد و پوچ است. طبیعت، تاریخ و جامعه فقط ایستگاههایی هستند برای درک و احساس بهتر دردسر آبزورد بودن زندگی. به عقیدهی او، آنهایی كه به پیروزی تاریخ باور دارند، به خود اجازه میدهند از وسیلهی كشتار و ترور دیگران نیز استفاده كنند. یا اینكه سارتر برای رنجبران و یا به قول خودش پرولتاریا، خواهان هزار وكیل و مدافع است، درصورتیكه آنها احتیاج به یک برادر واقعی و دلسوز دارند. از جمله دیگر ادعاهای عجیب و غریب كامو، این است كه میگفت، آزادی مطلق موجب دیكتاتوری مطلق خواهد شد. با این وجود به عقیدهی اهل نظر، در آثار كامو، رابطهی انسان با خدا، تاریخ و ارزشهای انساندوستانه به مراتب عمیقتر از كولیبازیهای سارتر، میباشد.
اختلاف دیگر این دو نویسنده این است كه مثلا، كامو ابزورد بودن هستی را جدی میگیرد، ولی سارتر فقط ادعای پیامبری میكند و بعد از مدتی پشیمانی به تصحیح حرفهای قبلی خود میپردازد.
گرچه اختلاف آن دو بر اثر موافقت و مخالفت با سیاستهای استالینیستی آن زمان احزاب كمونیستی غرب بود، سارتر، كامو را یک روشنفكر بورژوا و لمپن میدانست. به ادعای سارتر، كامو تمام انقلابهای نسل بشر از سال ۱۷۸۹ تا كنون را رد میكند، چون به نظر كامو، همه كوشش انقلابیون این بود كه به جای خدا، انسان را روی اهرام ارزشها بنشانند.
از نظر صداقت تحقیقی و مطالعهی علمی، به ادعای بعضی از منتقدین، كامو فقط به مطالعهی سطحی، نشریاتی و دست دوم آثار ماركس، انگلس، كیركگارد، هوسرل، هایدگر و سارتر پرداخت. كامو خود را بیشتر زیر تأثیر ادبیات یونان باستان و آثار افلاتون میدانست. او قهرمان رمان «جنگ و صلح» تولستوی، یعنی «ناتاشا» را محبوبترین چهرهی زن ادبیات مورد علاقهاش میدانست. كامو مهمترین ارزشها را حقیقت میدانست و میگفت كه آثار هنری باید همیشه منعكس كننده این مقولهی مهم باشند.
سارا ارمنی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست