یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

امریکا و اقلیت مسلمان


امریکا و اقلیت مسلمان
هدف این مقاله، تبیین پیامدهای حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، بر مواضع دولت و جامعه آمریكا، نسبت به مسلمانان، به عنوان یكی از اقلیت‌های تشكیل دهنده‌ی جامعه این كشور است. برای رسیدن به هدف مقاله، لازم است مقدمه‌ی كوتاهی را بیان كنیم و درباره‌ی گزینه‌های بنیادین پیشروی دولت‌ها و جامعه‌ها، برای ایجاد تعامل با اقلیت‌های تشكیل دهنده‌ی جامعه، مطالبی را مطرح كنیم.
در این نوشته، راهكارهای مزبور، ضمن پنج گزینه‌ی اصلی، یعنی استبعادگرایی، تسامح، تلفیق، آمیختگی و تكثرگرایی خلاصه شده است. سپس به تبیین وضعیت تكثرگرایی موجود در آمریكا، پیش از وقایع ۱۱ سپتامبر پرداخته و روشن كرده‌ایم كه این حوادث زمانی به وجود آمد كه اختلاف درباره‌ی اقلیت‌های و تأثیر آنها بر جامعه‌ی آمریكایی بالا گرفته بود؛ بر همین اساس، در بخش پایانی، واكنش دولت و جامعه‌ی آمریكا در مواجهه با اقلیت مسلمان آمریكایی پس از سپتامبر بررسی مورد بررسی قرار گرفته است.
●مفاهیمی بنیادین از استبعاد تا تكثرگرایی
دولت‌ها و جوامع، تعامل خود را با اقلیت‌های تشكیل دهنده‌ی خویش، در قالب چندین گزینه‌ی اساسی ساماندهی می‌كنند. گزینه‌ی نخست كه بیشترین تاثیر منفی را دارد، استبعادگرایی است. منظور از اصطلاح پیش گفته این است كه اكثریت، وجود گروه‌های متعدد درون جامه را منكر شود. نتیجه این گرایش، تلاش استبعادگرایان برای ریشه‌كن كردن گرو‌های متفاوت با خود است.
«دیانا اك» استاد ادیان دانشگاه‌ هاروارد آمریكا است: استبعادگرایان با جامعه‌ی آمریكایی ناآشنا نیستند. در تاریخ آمریكا گروه‌های فرهنگی متعصب، با گرایش آنگلوپروتستان به میدان آمدند كه وجود مخالف را نمی‌پذیرفتند؛ برای مثال در نیمه‌ی قرن ۱۹، استبعادگرایان توان خود را بر ضد اقلیت‌های كاتولیك و یهودی متمركز كردند. آنان این اقلیت‌ها را به عدم تلفیق با جامعه‌ی آمریكا متهم می‌كردند؛ در حالی كه خود اساساً اندیشه‌ی تلفیق اقلیت‌ها با جامعه‌ی آمریكایی را رد می‌كردند.
گزینه‌ی دوم كه تاثیر مثبت كمتری دارد، تسامح است. این مفهوم در فرهنگ امریكایی معنای زیادی پیدا نمی‌یابد. «لیوریبفو» استاد دانشگاه جورج واشنگتن معتقد است: با توجه به این‌كه طبیعت جامعه‌ی آمریكا از مهاجران تشكیل یافته است، تسام برای آنان مسئله‌ای واجب و ضروری خواهد بود. این وضعیت برای گروه‌های تشكیل دهنده‌ی جامعه‌ی آمریكایی مرتبط با یكدیگر ، التزام به میزانی از تسامح دوسویه را ضروری می‌كند تا امكان همزیستی در این جامعه پدید آید. ولی این مقدار از تسامح قابل توجه نیست.
تسامح از نظرگاه "دیانا اك" در بیشتر مواقع، از موضع‌ قدرت پدید می‌آید؛ نه از موضع ضعف، گاهی تسامح، اكثریت را به حالت خودانتقادی و عدم تجاوز به اقلیت‌ها سوق می‌دهد اولی نمی‌تواند موجب ایجاد فهم و احترام دوسویه شود. همچنین بنا به دیدگاه "لیوریبفو" پیوند تسامحی، پیوندی سست است و ممكن است در دوران بحران و حوادث بزرگ قومیتی مانند حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، از بین برود.
گزینه‌ی سوم، تلفیق است كه منظور از این اصطلاح، این است كه اجازه داده شود اقلیت در بزرگترین نهادهای شكل‌ دهنده‌ی جامعه مشاركت كند. بنا به دیدگاه مصطفی مالك پژوهشگر هندی مقیم آمریكا – تجربه‌ی تاریخی آمریكا این نكته تأیید می‌كند كه تلفیق اقلیت‌ها در جامعه‌ی آمریكا به شكل تدریجی در برهه‌های زمانی طولانی انجام می‌شود. به همین جهت نسل‌های مهاجر نخستین از هر اقلیتی كه باشند، توانایی تلفیق كامل را نخواهد داشت. این فرصت برای نسل‌های دوم و شاید سوم پدید خواهد آمد. این تلفیق با گذر از مراحلی به وجود می‌آید به ویژه در میان اقلیت‌های دینی چند نژاده آمریكا مانند یهودیان، كاتولیك‌ها و مسلمانان.
اقلیت‌های سه‌گانه پیش گفته، از گروه‌های نژادی متفاوتی تشكیل شده‌اند. برای مثال از مسلمانان به اقلیتی دینی تعبیر می‌شود كه بیشترین تكثر درونی را دار است، زیرا مسلمانان آمریكا اكثریت را تشكیل می‌دهند اگر ادعا نكنیم كه به طور تقریبی این اكثریت نسبت به تمام كشورهای جهان است. برای این كه اقلیتی مانند مسلمانان در جامعه آمریكا به مرحله تلفیق برسد، باید سطحی از هماهنگی درونی را در میان خود به وجود آورد. نخست باید هویت مشتركی را میان اعضای این جامعه گسترده شود تا مسلمانان خود را به عنوان گروهی دارای هویت مشترك ببینند نه این كه گروه‌های گوناگون و متفاوت نژادی، ملی و فرهنگی در میان مسلمانان پدیدار گردد. وقتی این هماهنگی به وجود آمد، مسلمانان خواهند توانست در جامعه آمریكا به عنوان اقلیت یكپارچه اسلامی، به مرحله تلفیق برسند.
نكته‌ی باقی مانده اینكه تلفیق هر اقلیتی در جامعه آمریكایی، هدیه‌ی اكثریت به اقلیت، به شمار نمی‌رود. تلفیق بعد از مبارزه و تلاش فراوان سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد. مهارت تاریخی آفریقاییان آمریكا و مبارزه آنان برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، بهترین دلیل بر این مدعاست.
گزینه‌ی چهارم، آمیختگی است. این گزینه را بسیاری از كسانی كه قصد دارند اقلیت‌ها را در سطوح فرهنگی، دینی و نژادی استحاله كنند، می‌پسندند. این هدف، با انجام ازدواج و تبلیغات دینی و فشار فرهنگی به دست می‌آید. آمیختگی گزینه برگزیده حاكم در آمریكا تا نیمه‌ی دوم قرن بیستم بود. آنان جامعه‌ی آمریكایی را كوره‌ای می‌دیدند كه وظیفه‌ی آمیخته كردن نژاد اقلیت‌های گوناگون و تبدیل آن به بافت جدید آمریكایی را بر عهده دارد.
پژوهش‌های بنیادین در دانش آمیخته‌سازی آمریكایی (مانند تحقیق جامعه‌شناس آمریكایی «میلتون جردن» كه در نیمه‌ی دهه‌ی شصت قرن گذشته، با عنوان «آمیختگی در زندگی آمریكایی: نقش نژاد، دین و اصالت ملی» منتشر شد) تاكید می‌كند كه آمیختگی دارای مرزهایی است. آمیختگی در نگاه جردن، در مرزهای بزرگ و در رأس آن در مرز دین متوف می‌شود.
برای مثال كوره آمیخته‌سازی آمریكایی به شكل تاریخی در آمیخته كردن پیشینه نژادی و ملی مهاجران اروپایی ساكن در آمریكا موفق گشته است. با گذشت زمان دیگر خاطره‌ای از هویت‌های ملی مهاجران اروپایی به آمریكا، به یاد نمی‌آید؛ مانند هویت ایتالیایی یا انگلیسی یا فرانسوی و آلمانی، زیرا فرزندان این هویت‌ها، در اكثریت سفید‌پوست آمریكایی استحاله شده‌اند؛ با این حال، همین كوره آمیخته‌سازی در تغییر دینی این مهاجران و یكسان‌سازی دین آنان شكست خورده است، زیرا ادیان بزرگ سنتی آمریكا مانند پروتستان، كاتولیك و یهودیت همچنان پابرجا و موثر باقی مانده است.
گزینه‌ی پنجم كه تاثیر مثبت بسیاری دارد، گزینه تكثرگرایی است. در اینجا منظور از تكثرگرایی این است كه به اقلیت‌ها اجازه داده شود در جامعه در قالب‌های سیاسی و اقتصادی تلفیق گردند و در بزرگترین نهادهای جامعه‌ای كه در آن زندگی می‌كنند، مشاركت نمایند بدون این كه مجبور باشند از فرهنگ و دین خود به نفع فرهنگ و دین حاكم بر جامعه دست بردارند.
از همین زاویه، «دیانا اك» تاكید می‌كند كه تكثرگرایی به رغم تاثیرات مثبت خود، فرآیندی است كه به دلیل سرشت بشری و همچنین به دلیل دشواری تحقق وحدت كامل، به سختی محقق می‌شود. دیانا اك، تكثرگرایی را به ابزارهای متعدد موسیقی متعدد تشبیه می‌كند كه با یكدیگر یك‌ نوا را تولید می‌كند. بدون شك فرآیند دشواری است كه نیازمند زمانی طولانی است و به آسانی قابل دسترسی نخواهد بود.
به همین جهت تحلیل‌گرایی مانند "بریما كورین"، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه سیركیوس آمریكا، تا اندازه‌ای برای این كشور عذر می‌آورند؛ به این جهت كه آمریكا كشوری است كه بیشترین حالت تكثرگرایی به را به ویژه در زمینه دینی دارا است. تا جایی كه ادیان بزرگ آمریكایی مانند مسیحیت به شكل درونی بالاترین درجه های تكثرگرایی را دارا هستند.
در پایان، لازم است به حقیقت مهمی اشاره كنیم. تعیین كننده‌ی وضعیت اقلیت‌ها در هر جامعه و موضع آن جامعه نسبت به اقلیت‌ها (استبعاد، تسامح، تلفیق و ...)، در حقیقت نهادهای بزرگ آن جامعه و در رأس همه‌ی آنها، نهادهای سیاسی، قانونگذاری و دولت است؛ برای مثال اگر دولتی شكل بگیرد و قصد سیاست‌گذاری یا تصویب قوانینی داشته باشد كه به ساماندهی وضعیت اقلیت‌ها بینجامد، قاعدتاً این قوانین تاثیر زیادی بر وضعیت اقلیت‌های جامعه خواهد گذاشت.
این دیدگاه نقش حاكمیت را برابر حاكمیت، در فرآیند تلفیق، كم‌رنگ نشان نمی‌دهد. جامعه نیز با افراد و نهادهای مدنی خود، نقش بزرگی را در گسترش تفاهم و احترام دوسویه میان گروه‌های تشكیل دهنده‌ی آن بازی می‌كند؛ ولی وقتی تبعیض در قوانین دولت و نهادهای بزرگ دولتی و همچنین در میان نخبگان حاكم رسوخ پیدا كند، دشوار است كه جامعه بتواند به تنهایی وحدت مطلوب را به وجود بیاورد.
●تكثرگرایی امریكایی پیش از ۱۱ سپتامبر
"چارلز هیرشمان"، استاد دانشگاه واشنگتن معتقد است كه جامعه‌ی آمریكایی در آغاز متسامح یا دین‌دار نبود. نسبت دینداران در جامعه آمریكا، در سال‌های پایانی قرن ۱۸ از یك پنجم تجاوز نمی‌كرد. همچنین تسامح دینی ویژگی حاكم بر پیروان ادیان آمریكایی نبوده است. برخی فرقه‌‌های دینی پروتستان كه از اروپا به دنبال به دست‌آوری آزادی دینی، به دنیای جدید مهاجرت كرده بودند، به هیچ وجه با دیگران تسامح نداشتند. به همین دلیل یهودیان، كاتولیك‌ها و فرقه‌های مسیحی دیگر (غیر از پروتستان)، دچار تبعیض‌های فراوانی گشتند؛ به همین دلیل، هیرشمان معتقد است كه عامل فعال شدن كلیسا‌های آمریكایی‌ها به دین، در حقیقت همان جنگ پیوسته‌ی فرقه‌های دینی در آمریكا است. همچنین این حالت موجب شده كه فرقه‌های دینی تحت فشار، برای به دست آوردن آزادی دینی بیشتر، مطالبات خود را مطرح كنند. به همین جهت آزادی و تكثرگرایی آمریكایی، پیامد ستیز میان فرقه‌های دینی آمریكایی است؛ نه این كه تكثرگرایی موجود، علت پدید آمدن ستیز فرقه‌ها باشد. همچنین هیرشمان معتقد است كه تعصب دینی در آمریكا تنها بیانگر نوعی تعصب نژادی است.
بعد از مبارزه‌ای طولانی، اقلیت‌های دینی مانند كاتولیك‌ها و یهودیان، و اقلیت‌های نژادی چون آفریقایی‌ها و آسیایی‌ها آمریكایی، توانستند حقوق و آزادی‌های بیشتری را در جامعه‌ی آمریكایی به دست آورند؛ هر چند به مقدار زیادی دچار آمیختگی فرهنگی شدند.
انقلاب مدنی آمریكایی، در نیمه دهه شصت قرن بیستم به اوج خود رسید. این حالت موجب شد كه جامعه‌ی آمریكایی از چندین دگرگونی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی كلان گذر كند از جمله: جنگ ویتنام، انقلاب آفریقاییان آمریكایی برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، گسترش انقلاب فرهنگی و اندیشه‌های چپ در میان جوانان آمریكایی، این اندیشه‌ها، جامعه آمریكا را به دست خودانتقادی بیشتر سوق داد.همچنین این دگركونی‌ها باعث افزایش تگثرگرایی در آمریكا شد. این تكثرگرایی با باز شدن دروازه‌های مهاجرت به سوی آمریكا مرتبط شد. "بریما كورین" درباره این مساله به دگرگونی قوانین مهاجرت در سال ۱۹۶۵ م اشاره می‌كند به گونه‌ای كه باعث شد سالیانه نزدیك به هفتصد هزار مهاجر جدید به آمریكا وارد شود. تنها در دهه نود، نه میلیون مهاجر وارد آمریكا شده است. با توجه به سیر معكوس نسبت موالید در جامعه آمریكا، آمارهای كنونی بیان می‌كند كه یك پنجم آمریكاییان جدید از مادرانی خارجی به دنیا آمده‌اند. این نسبت در مناطقی كه مهاجران متمركز هستند افزایش می‌یابد. ۷۷% مهاجران در آمریكا در شش ایالت اصلی آمریكا یعنی كالیفرنیا، نیویورك، تگزاس، فلوریدا، نیوجرسی و آلینوی ساكن هستند.
"كورین" معتقد است دهه‌های اخیر شاهد یكی از بزرگترین امواج مهاجرت به آمریكا بوده است. روشن است كه این موج نو در مقایسه با موج‌های گذشته از حقوق و آزادی‌های بیشتری برخوردار بوده. این بهره‌مندی بیشتر به جهت پدید آمدن علت‌های متعددی است كه نخستین علت آن تكثرگرایی فرهنگی حاكم بر آمریكا از دهه شصت می‌باشد. این حالت اقلیت‌ها و مهاجران جدید را تشویق نموده هویت‌های فرهنگی و دوگانگی خود را حفظ كنند و استحاله شدن در جامعه آمریكایی را نپذیرند. باید این عامل، پیشرفت وسایل ارتباطی را نیز افزود چرا كه این پدیده، فرآیند ارتباط مهاجران به وطن و فرهنگ اصیل‌شان را آسان ساخته است. مساله مهم دیگر كه عامل سوم به شمار می‌رود، پدیده بازگشت دین است كه در آمریكا و جهان از دهه هفتاد در قرن بیستم گسترده شده است. " "هیرشمان" معتقد است دین و دین‌داری نقش روزافزونی را در تشكیل پیوند مهاجران جدید با جامعه آمریكایی داشته است. جامعه آمریكایی با مرور زمان بیشتر دیندار شده است علاوه بر این، ادیان ذوب شدن را نمی‌پذیرند و مانعی قوی در برابر كوره ذوب‌سازی دین خواهند بود.
ویژگی نهادهای دینی در آمریكا، دارا بودن میزان بالایی از توانایی و درآمد است. این نهادها كاملا مستقل از حاكمیت هستند. در عین حال قدرتمندند و برای جذب دینداران جدید رقابت می‌كنند. به همین جهت نهادهای دینی آمریكایی تا اندازه زیادی به خدمت‌رسانی اجتماعی و فرهنگی و در برخی موارد اقتصادی، به مهاجران جدید پرداخته‌اند. به جهت غربت و نیازمندی این مهاجران جدید كه همچنان در فرهنگ و زبان مادری خود مستحكم هستند، این نهادهای دینی، پناهگاهی اساسی برای آنان به شمار می‌آید.
عامل چهارمی كه "بریما كورین" مطرح می‌كند این كه مهاجران و اقلیت‌ها در برابر اكثریت، دست روی دست نمی‌گذارند بلكه دائما و با كوشش فراوان برای به دست آوری آزادی‌ها و حقوق بیشتر تلاش می‌كنند: در میان خود تشكل ایجاد كرده، با شخصیت‌های سیاسی آمریكا فعالیت می‌كنند و با مهاجران و اقلیت‌های دیگر ائتلاف برقرار می‌نمایند و او به تلاش روزافزون مسلمانان آمریكا برای فعالیت با اقلیت‌های دیگر اشاره كرده و بیان می‌كند این تلاش باعث شده، نهایتاً بسیاری از سیاستمداران آمریكایی، اسلام را به رسمیت بشناسند و از ادیان سه‌گانه آسمانی – نه تنها مسیحیت و یهودیت - به عنوان منابع ارزش‌ها و معتقدات آمریكایی نام ببرند.
از سوی دیگر اوج‌گیری عوامل پیش گفته كه توجه به تكثرگرایی را در جامعه آمریكایی بیشتر كرده، با پیدایش عوامل متضاد دیگری در همین دوران مرتبط است. این عوامل در طول دو سده اخیر، آغاز به شكل‌گیری كرده است. می‌توان این عوامل را با پدیده رشد جناح راست آمریكایی، به ویژه برخی گروه‌های راستگرا كه تكثرگرایی را برای جامعه خطرناك می‌دانند، مرتبط دانست.
تفسیر واحدی از رشد جناح راست در امریكا وجود ندارد. برخی معتقدند كه آمریكا (سرزمینی كه دارای ۲۰۰ شبكه تلویزیونی و ۱۵۰۰ رادیوی دینی است) در جهان غرب، متدین‌ترین جامعه به شمار می‌رود. طبیعت این سرزمین به شكلی نسبی دیندار و محافظه‌كار است. این دیدگاه را "جان میكلسویت" و "ادریان ولدریدج" در كتاب جدید خود با نام «ملت راست» مطرح كرده است.
دیدگاه پیشین را نویسندگان راستگرای آمریكایی می‌پسندند. «ساموئل هانتینگتون» در كتاب جدید با نام «ما كیستیم؟» چالش‌های هویت ملی آمریكا" با تفكری كه آمریكا را سرزمین مهاجران چند نژاده و چند فرهنگه معرفی می‌كند، مخالفت كرده است. وی برخلاف این دیدگاه، معتقد است كه آمریكایی‌هایی كه در اواخر سده‌ی هجده میلادی استقلال آمریكا را از استعمار انگلیس اعلام كردند، مجموعه‌ای هماهنگ از مهاجران انگلیسی پروتستان بودند كه از اروپا و به ویژه انگلستان، به دنیای جدید مهاجرت كرده بودند تا در آنجا سكونت همیشگی یافته، آنجا را اباد سازند. به همین دلیل هانتینگتون به مهاجران جدید و همچنین به ادعاهای جناح چپ آمریكایی درباره‌ی تكثرگرایی، به عنوان تهدیدی برای هویت آمریكا، می‌نگرد.
پدیده‌ی رشد راستگرایی در امریكا، طی دو دهه‌ی اخیر، در قالب پدیده‌های متعددی آشكار شده است؛ از جمله گسترش دینداری، رشد نفوذ سیاسی گروه‌های متدین مسیحی، تلاش این گروه‌ها برای ایجاد تشكل سیاسی، رشد نفوذ جمهوری‌خواهان در پارلمان و مجلس سنای آمریكا، گسترش نظریات راستگرایانه در سطح اخلاق آمریكایی و محبوبیت برخی اندیشمندان مخالف با مهاجرت و تكثرگرایی.
نكته‌ی مهم این است كه این عوامل با حوادث ۱۱ سپتامبر مرتبط نبوده است. عوامل پیش گفته علت‌هایی ریشه‌ای است كه طی سده‌های متعدد به وجود آمده است. به همین دلیل حوادث ۱۱ سپتامبر در خلاء پدید نیامده، بلكه در جامعه‌ای به وجود آمد كه دوره‌ای از ستیز نیروهای راستگرا در حال رشد و نیروهای چپ حاكم در دهه شصت را تجربه كرده بود.
●مسلمانان و تكثرگرایی امریكایی بعد از ۱۱ سپتامبر
در بخش گذشته وضعیت تكثرگرایی در جامعه آمریكا را پیش از وقایع ۱۱ سپتامبر، شرح دادیم. در این دوره به اندازه زیادی، نگاه باز و آزادی به دست آمده توسط اقلیت‌های آمریكایی را مشاهده می‌كنیم كه این امتیازها بعد از مبارزه‌ای طولانی از نیمه دهه شصت قرن بیستم به دست آمده بود و توضیح دادیم چگونه این تكثرگرایی آمریكایی، در دو دهه قرن بیستم، با رشد نیروهای راستگرای آمریكایی، مورد تهدید قرار گرفت.
وقایع ۱۱ سپتامبر، دست كم به دو علت اساسی، این تهدید ها را افزایش داد:
۱. حوادث ۱۱ سپتامبر و جنگ با تروریسم، هر دو، نقش جامعه را در رویارویی با دولت آمریكا كاهش داد. این كاهش مواجهه، عكس‌العملی متناسب با دوره‌های بحران بود كه افزایش نفوذ دولت و نقش آن را در جهت‌دهی و به كارگیری توانایی‌های جامعه می طلبید.
این پدیده، مطالبات را برای دخالت دولت و قوه مجریه به جهت تامین امنیت ملی آمریكا، افزایش داد. تا جایی كه نظرسنجی كه مركز پژوهش‌های دانشگاه كورنیل آمریكا در اواخر سال گذشته انجام داد ۴۴% آمریكایی‌ها معتقدند كه حكومت آمریكا باید حقوق شهروندی مسلمانان آمریكا را محدود نماید.
۲. رشد نوعی ملی‌گرایی آمریكایی خطرناك كه به تركیب مسایل دینی با نوعی احساسات و اندیشه‌های سطحی و آرمانی قومیتی پرداخته است. در این گرایش، مردم آمریكا خود را ملتی آرمانی و دارای رسالت نیكی می‌بینند و در عین حال خود را قربانی نفهمی‌های دیگران می‌دانند. "آناتول لیفین" پژوهشگر دانشكده كانرنیگی مركزی كه درباره‌ی مسائل مربوط به صلح به پژوهش می‌پردازد) معتقد است كه خطر این گرایش قومیتی، در سادگی و آمیختگی‌اش با مسایل دینی نهفته است. این گرایش به آسانی می‌تواند مورد سوءاستفاده سیاستمداران آمریكایی (برای بسیج كردن ملت آمریكا بر ضد مخالفان داخلی و خارجی)، قرار بگیرد.
در سایه‌ی عوامل و شرایط پیش گفته، می‌توان ادعا كرد كه وضعیت مسلمانان به عنوان اقلیتی در درون جامعه‌ی آمریكا، در سه سطح اساسی، از حوادث ۱۱ سپتامبر متأثر شده است:
در سطح مثبت، به رسمیت شناختن اسلام و مسلمانان و نهادهای دینی اسلامی به عنوان بخش‌های اساسی جامعه آمریكا، این به رسمیت‌شناسی از سوی بالاترین سطوح رهبری سیاسی آمریكا از جمله رییس‌جمهور آمریكا مطرح شد كه باعث خشمگین شدن برخی رهبران تندروی راستگرا گردید.
می‌توان گفت، این بحران باعث افزایش احساس هویت از سوی مسلمانان آمریكا شد و نیازمندی به همبستگی و همكاری با یكدیگر و همچنین فعالیت در سطوح سیاسی و حقوقی را برای دفاع از حقوق و آزادی‌هایشان بیشتر درك كردند.
از جنبه‌ی منفی نیز این بحران باعث ادعاهای گروه‌های مخالف با تكثرگرایی، اقلیت‌ها و مهاجران بیشتر شود. در این جا لازم است توضیح دهیم كه ادعاهای منفی این گروه‌ها، تنها مسلمانان را هدف نگرفته بلكه در برخی موارد اقلیت‌های دیگر آمریكایی مانند مهاجران آمریكای لاتین را بیشتر تحت فشار قرار می دهد. ساموئل هانتینگتون، در كتاب پیش گفته، به دلیل حجم بالای مهاجرت از سوی آمریكای لاتین و سرعت رشد جمعیت آنان در مقایسه با اقلیت‌های دیگر، به شكل مبنایی این مهاجرت‌ها را هدف حمله قرار داده است.
مشكل این است كه فشارها و لهجه‌ی دشمنی كه نسبت به مسلمانان در آمریكا اعمال می شود به هیچ‌وجه با حجم حضور آنان در آمریكا متناسب نیست. همان‌گونه كه برخی نویسندگان مانند "آناتول لیفین" معتقدند، از دشمنی با اسلام به بدترین شكل سوءاستفاده می‌شود و برای توجیه اندیشه‌های راستگرای تندرو، خطر اسلام بزرگنمایی می‌گردد. هانتینگتون در آخرین كتاب خود، به روشنی این دیدگاه را مطرح كرده است. او در بسیاری از بخش‌های كتابش، از خطر اساسی مهاجرت‌های آمریكای لاتین برای جامعه‌ی آمریكایی سخن می‌گوید؛ اما علی‌رغم این مطلب، در پایان كتاب، این دیدگاه را ترویج می‌كند كه دشمنی اسلام می‌تواند وسیله‌ای برای همبستگی آمریكایی‌ها پیرامون هویت خود یاشد.
گزارش‌های مربوط به حقوق شهروندی مسلمانان در آمریكا، بیانگر حقیقت مهم دیگری است كه باید به این مسئله افزود و آن نیز افزایش تبعیض بر ضد حقوق مسلمانان آمریكایی از سوی نهادهای دولتی و قوه مجریه است. جدیدترین گزارش‌های ویژه درباره حقوق مسلمانان در آمریكا در سال ۲۰۰۳ میلادی توسط "انجمن ارتباطات اسلامی آمریكا" (یكی از بزرگترین نهادهای حقوق مدنی مسلمانان آمریكا) تهیه شده است. این گزارش بیانگر این نكته است كه تا سال ۲۰۰۲ میلادی، محل‌های كار، نخستین منبع اعمال تبعیض بر ضد مسلمانان به شمار می‌آمد. براساس گزارش این انجمن، در همین سال، نسبت تبعیض مراكز كاری بر ضد مسلمانان، با نسبت تبعیض نهادهای دولتی، به عنوان منبع نخست اعمال تبعیض مساوی شد؛ ولی در سال ۲۰۰۳ میلادی، نهادهای دولتی با كسب ۲۹ درصد از نسبت حوادث تبعیض‌آمیز بر ضد مسلمانان، در مرتبه‌ی نخست و مراكز كار با كسب آمار ۳۳ درصد، در مرتبه دوم قرار گرفتند.
عامل چهارم اینكه وقایع سپتامبر، فرصتی را برای گرایش‌های استبعادی و دشمنی با مسلمانان آمریكا فراهم آورد تا به شكل كلی مسلمانان غرب و به شكل خاص مسلمانان آمریكا را به عنوان گروه‌هایی معرفی كنند كه تلفیق با جوامع غربی را نمی‌پذیرند و ارزش‌هایی متعارض با آزادی و تكثرگرایی دارند. استبعاد‌گرایان اندیشه‌ی تلفیق مسلمانان در جوامع غربی زا به شكل مبنای رد می كنند، بلكه تفكر استبعادگرایان، در بیشتر اوقات، انان را به سوی اعمال تبعیض بر ضد مسلمانان و تجاوز به حقوق‌شان می‌كشاند.
در نهایت ضروری است بیان كنیم كه چهره‌ی حقیقی پیامدهای وقایع ۱۱ سپتامبر، بر موضع جامعه‌ی امریكا نسبت به اقلیت مسلمان این كشور، هنوز به شكل كامل شفاف نشده است. چند سال آینده، در وضوح این چهره، نقش مهم و موثری خواهد داشت. همچنین، مسلمانان آمریكا، در برابر حوادث دست روی دست نخواهند گذاشت و فعالیت آنان، در این برهه، برای دفاع از حقوق و جایگاه مسلمانان در جامعه‌ی آمریكا، بیشترین تاثیر را بر موضع جامعه‌ی آمریكایی نسبت به مسلمانان طی چند سال آینده خواهد داشت.
نویسنده: علاء بیومی
منبع: نشریه پگاه، شماره ۱۷۶
منبع : خبرگزاری فارس