چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


نوری بر تاریکی های روح آدمی...


نوری بر تاریکی های روح آدمی...
▪ فاوست
▪ نویسنده: حافظ قهرمان زاده (براساس نمایشنامه «فاوست» گوته)
▪ کارگردان: حافظ قهرمان زاده، مرتضی میرمنتظمی
بی ارتباط با تاریخ اساطیر یونان و فرهنگ حکمی و اشراقی شرق نیست، ارزشگذاری شده است. محتوا و معنا از مهمترین مشخصات «فاوست» است که باعث تمایل و توجه بسیاری از منتقدان و صاحبنظران ادبیات نمایشی اروپا به این اثر گردیده است.گوته، «فاوست» را در دو مرحله نوشته، که در فاوست اول، فضای تیره و خرافی آلمان سده های میانی و در فاوست دوم به ادامه حضور و اندیشه شاعر در اساطیر یونان باستان پرداخته است.
در هر دو بخش که بعدها به نمایشنامه کامل فاوست تبدیل می شود، اندیشه و محتوا به بحث گذاشته می شوند و سرنوشت انسان در ارتباط با خدا و شیطان به کشاکش میان تن و جان تبدیل می شوند. مبحث اصلی در حوزه ژرف ساختی در «فاوست» همین کشاکش میان تن و جان است که به صورت چالش و درگیری میان زندگی واقعی و جهان اندیشگی شاعر (که تمایل به اشراق نیز در کنکاشهای ذهنی آن وجود دارد) ظهور می یابد و همین امر نمایشنامه گوته را در فضایی بینابینی از واقعیت و خیال قرار داده است.
نمایشنامه حافظ قهرمان زاده که برداشتی آزاد از نمایشنامه «فاوست» است، با تکیه بر همین ویژگی درام، بینابینی و خیال را محور پرداخت قرار داده و با گریز از قصه پردازی به فضاسازی و نشانه پردازی برای رسیدن به مفهوم و اندیشه اثر بهره گرفته است.
این برداشت آزاد چالش میان قهرمان - فاوست - با دنیای واقعی و محیط را در تقابل با اندیشه او در مورد خداوند و جهان دیگر قرار می دهد و از برآیند همنشینی این فضاها به نتیجه می رسد.این نوع پرداخت روایی به راحتی در قالب اجرا نیز خودش را نشان می دهد و در واقع اجرای نمایش هم در کلیت خود به اصول تداخل میان دو جهان ذهنیت و واقعیت پایبند است؛ توجه کنید به پلانهایی که در آن نام «فاوست» مورد خطاب قرار می گیرد و زمانی که بازیگر نقش او با باورهایش درگیر است و در مرکز صحنه قرار گرفته، بازیگران جهان خیال - اطراف مرکز صحنه - به جای او جواب می دهند وآنجا که «فاوست» به باورها و اندیشه ذهنی اش نزدیک می شود و قادر به درک حضور اشخاص خیالی اطراف است، خود او همراه با سه سیاهپوش به خطاب کننده پاسخ می دهند.
در واقع کارگردان برای نمایش دو جهان واقع و خیال، دو محدوده اصلی را در صحنه پردازی اش قرار داده است؛ مرکز صحنه محل حضور «فاوست» و زندگی او با «مارگریت» و «واگنر» است که کف پوش سفید و چند چهار پایه آن را تشکیل داده اند و بخش واقعی و درگیریهای اندیشگی شاعر را شامل می شود.
فضای دوم که به تخیل و ذهنیت اجرا تعلق دارد شامل اطراف محدوده مرکزی است که با خطوط سفید عبور، سه طرف مرکز را محدود کرده و نشانه هایی مثل چراغ سبز و قرمز آن را علامت گذاری کرده اند. برای نمایش تداخل میان این دو فضا، یعنی آنجا که «فاوست» به دنیای ذهنی پا می گذارد، کافی است که سیاهپوش ها - شخصیتهای خیالی - خطوط عبور را پاره کنند و «فاوست» را به خارج از محدوده مرکز راه بدهند.
در کنار این دو محدوده، دو پنجره در انتهای صحنه به محلی برای روایت تبدیل شده اند؛ حضور «مارگریت» و «واگنر» در پشت این پنجره ها و نمایش چهره آنها با نور در حالی که اطلاعاتی در مورد روایت داستانی (و نه قصه) را به صورت بازجویی فاش می کنند به این بخش از صحنه نیز کارکرد لازم را می بخشد.
در واقع صحنه «فاوست» به سه قسمت؛ «محدوده اطلاعات در پس زمینه»، «واقعیت و زندگی و چالشها در مرکز» و «ذهنیت در اطراف» تقسیم شده است و کارگردان تنها با قراردادن قراردادها و تفاوتهای روایت در هر سه بخش، به راحتی توانسته منطق و جایگاه آنها را تعیین کند.
نکته مهمی که به درک درست و ایجاد نظامی هماهنگ در حوزه دریافت منجر شده و ارتباط مؤثر و مطلوب میان نمایش و تماشاگر را ایجاد کرده، ضرباهنگ و ریتم خوب نمایش است که در مدت کوتاه اجرای آن با تقطیع و بخش بندی هماهنگ و مناسب حاصل می آیند. ارتباط میان محدوده ها و فضاهای روایت بدون اینکه هیچ وقفه و فاصله ای میان آنها احساس شود براساس یک نظام هماهنگ روایی و با کمک و همراهی تغییرات نور و موسیقی در نمایش برقرار شده و کلیت اجرا به مدد این پرداخت مناسب اجرایی به وحدتی یکپارچه و هدفمند رسیده که دست کم از نظر ساختار پیوسته دیداری کم نقص نشان می دهد.طرح و پردازش تصاویر و تعابیر مهمترین شیوه نمایشنامه «گوته» در بیان احساس و اندیشه مورد نظر نمایشنامه نویس است.
در واقع «گوته» در نمایشنامه اش این تصویرها و تعبیرها را از منظر نشانه شناختی و در قالب شاعرانگی نشانه ها و نمادهای کلامی و زبانی در معرض ارتباط با مخاطب قرار می دهد و حافظ قهرمان زاده هم محوریت روایت نمایشنامه اش را بر پایه همین مؤلفه ها به اجرا می گذارد. همین مؤلفه ها نیز به گونه ای کاربردی و هدفمند در اجرای نمایش مورد پرداخت قرار گرفته و کامل می شوند.در مجموع می توان تولید تصویر و تعبیر را ابزاری برای بیان احساس و اندیشه در «فاوست» گوته و به دنبال آن نمایشنامه و نمایش قهرمان زاده و میرمنتظمی دانست، اما اینکه این تصاویر و فضاهای متعدد دیداری و نمایشی تا چه حد توانسته اند به بیان اندیشه و احساس منجر شوند بحث دیگری است که می تواند در تحلیل و سنجش اثر مورد توجه و تأکید قرار گیرد.قهرمان زاده و میرمنتظمی در برداشت از «فاوست» بیش از آنکه به دنبال محور قرار دادن ساختار و قصه باشند روایتی داستانی را مورد پرداخت قرار داده اند که پایه و اساس آن عشق فاوست به مارگریت در جهان واقع است؛ این همان علاقه ای است که به ارتباط اسطوره ای فاوست با هلن در فاوست دوم منجر می شود.
نویسنده و کارگردان فاوست، موضوعیت این ارتباط که کنایه ای از تعلقات واقعیت و ذهنیت قهرمان است - عشق به مارگریت و هلن تعبیری از عشقی ازلی و اسطوره ای است - راه محور روایت نمایش قرار داده اند و از آنجا که در تأویل این عشق به چالشهای ذهنی و ایدئولوژیک قهرمان چندان موفق عمل نکرده اند با وجود به بحث گذاشتن اندیشگی نمایش نتوانسته اند آن را به بلوغ برسانند.
ژرف ساخت و اندیشه در نمایش قهرمان زاده و میرمنتظمی تحت تأثیر ماجرای عشق و رابطه فاوست با مارگریت و رقابت و حضور واگنر در این ماجرا به حاشیه رانده می شود و جایگاه و اهمیت آن را به طرح تعلیق و بازجویی در مورد مثلث عاشقانه داستان می دهند. در این میان مباحث ژرف ساختی تنها در آشفتگی و پریشانی فاوست و کشاکش کلامی مختصری در مورد زندگی و جان خلاصه شده و در ادامه با ماجرای عشق اساطیری این قهرمان اشتباه گرفته می شوند.
در واقع نمایش آنجا لطمه می خورد که در فرصت کوتاه اجرایش بیش از قهرمان به رابطه او و مارگریت اهمیت می دهد و تازه کار آنجا دچار کاستی کامل می شود که در همین محدوده اندک، یک رقیب - واگنر - را هم وارد جریاناتش می کند.
در این صورت تنها چیزی که از چالشهای اندیشگی اثر باقی می ماند، ابهام و پیچیدگی ناقص در کلام «فاوست» و پرداخت اندک به درگیریهای ایدئولوژیک او توسط گفتار نمایشی است:
- مارگریت: اون پیش خدایی رفت که بهش ایمان آورده بود!
نمایش «حافظ قهرمان زاده» و «مرتضی میرمنتظمی» برداشتی آزاد از شاهکار ولفگانگ گوته است که با یک دراماتوژی خوب و مناسب، به اجرایی مستقل و البته کامل تبدیل می شود. اما اثر با وجود همه محاسنی که به لحاظ اجرا و طرح مضمون دارد قادر به تکمیل ژرف ساخت و بیان کافی محتوایش نیست.نمایش «فاوست» که پیشتر به عنوان نمایش برگزیده دهمین جشنواره تئاتر تجربه انتخاب شده و جایزه اول کارگردانی، جایزه اول طراحی صحنه و جایزه سوم بازیگری زن را نیز دریافت کرد. با استقلال از متن اصلی قادر به بیان برخی مفاهیم محتوایی ژرف ساختی در ارتباط با مضمون مورد اشاره اش هست و مؤلفه های مناسبی را هم در ساختار اجرایی اش مورد پرداخت قرار داده و با وجود این به رغم کاستی هایی که در بیان اندیشگی اش دارد نمایش خوبی است که این روزها در تالار کوچک مولوی به روی صحنه می رود.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید