پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
تعبیر عکس
آیا اساسا مجازیم عکس را تعبیر کنیم؟ اگر تعبیر را به معنی توصیف بگیریم مشکلی نیست. چندان که بیان هنری خود توصیف هستیست. و اگر به معنی تجزیه و تحلیل بگیریم ناچاریم. چرا که روش کار علم همین است. جامعه شناسی ادبیات شاخهای علمیست که بهرهی فراوانی از هنر، به ویژه شعر و داستان برده است. شاخههایی چنین در علم دیده میشود که حلقهی بین علم و هنر به شمار میروند. اگر چه برخی از هنرمندان موافق چنین روشی نباشند.
تعبیر هنری از جمله عکس شاخهای از هنر است. پس، در این جا ما با تحلیل عکس رودررو نیستیم بل که این گونهای از توصیف شمرده میشود. برعکس این، عکاس نیز از شاخههای دیگر هنر از جمله شعر بهرهمند میشود و اثر خود را میآفریند.
بدین گونه، بده- بستانهای مابین هنر تعبیری مجازاند که سبب شکوفایی اثر میشوند. ارزش واژهی «مجاز» به اثر باز تولید شدهی ما برمیگردد که آیا سخنی درخور برای گفتن دارد یا نه. آیا اثر پدید آمده، عکس را خفه میکند یا سبب گستردگی بار معنایی آن میشود. نشانههایی که برای ساختار اثر هنری خود از عکس میگیرد اختیاری و منحصر به فرد است، اما در مقام توصیف عکس اثری از این نشانهها نخواهد بود. ما در مقام تحلیل و بررسی عکس از این نشانهها دفاع میکنیم یا بهره میبریم.
آیا تعبیر عکس آزاد است؟ آیا تعبیر عکس از هیچ قاعده و منظوری پیروی نمیکند؟ این پرسشی نیست که من در پی شکافتناش باشم. پرسشی که به آری و نه بینجامد، راه حلی در خود ندارد. «آیا انسان مختار است یا نه» قرنها موضوع فلسفی مهمی بوده است که در صف بندیهای حکما به تعداد «نه» «آری» وجود داشت. پاسخی که بتوان درخور موضوع اساسی داد، پرسش مناسبی میطلبد. پس صورت مسأله را باید اصلاح کرد: تعبیر عکس چه گونه میتواند باشد؟ این صورت مسأله ما را قادر میکند درون موضوع خود فرو رویم ولی، پرسش نخست ما را در بر ندارد. پس یک پرسش دیگر: آزادی عمل در تعبیر عکس چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
در دیدگاه کلی، هیچ شناختی نمیتواند بی دروپیکر باشد. کالبد شکافی موضوع دست کم از یک بازی زبانی ویژهی خود پیروی میکند. غیر از این، یک قاعدهی بازی برای هر شناخت وجود دارد. بیانهای علمی به شدت فرم بندی شده یا بهتر است بگوییم، چارچوب بندی شدهاند. این است که قاعدهی بازی در علم سخت و توان فرساست.
هیچ شناختی به اندازهی علم بسته و محکم نیست. این است که بحثهای ساختار شکنی، نبوغ و ریسک در شناخت علمی مورد چندانی ندارد. بیشترین جای پای این بحثها در هنر دیده میشود. هر چند سخت کوشیده شده است که قاعدههای بحث هنری معین و تعریف شوند، باز از اقبال چشمگیری برخوردار نبوده است. این مشکل افزودهای بر رسالت هنری ما میافکند که چندان در گرو اصول و قاعدههای منطقی نیستیم.
پس در مقایسهی بین هنر و علم زمینههای تعبیر و تأویل در هنر آزادتر به نظر میرسد. ولی با کنار گذاشتن این نسبی گرایی، باید گفت نمیتوان هر گونه اظهار هنری را به هر عنوان پذیرفت. در غیر این صورت، هر بحث هنری را با عنوان ساختار شکنی میتوان به بحث هنر راه داد. این که هر گفتار بی دروپیکری را نمیتوان هنر قلمداد کرد، مورد پذیرش همه است. در این جا واژهی «بی دروپیکر» بار منفی خودش را دارد و سبب رهایی از دست بیهنران میشود. مشکل در این جاست که این صفت را در همه جا هم نمیتوان به کار برد. به کار گیری این صفت خود قاعدهی ویژهای دارد که به بحث ما در مورد تعبیر هنری هم مربوط میشود.
یک تعبیر نسبی هم از دیدگاههای متفاوت داریم که قاعدههای خود را برای بحث هنری با خود دارند. مانند جامعه شناسی که علاقهمند رمانهای ادبیست یا نشانه شناسی که علاقهمند عکسهای هنریست. این نسبی گرایی از طبقه بندی شاخههای شناختی ناشی میشود که گریزی از آن نیست. پس درگیری اگر در این بین دیده شود، از این متفاوت بودن جایگاههای بحث و نظریه پردازیست. نمیتوان نتیجه گرفت که راههای ورود به بحثها و تعبیرهای هنری آزاد است.
این آزادیایست که از متفاوت بودن خاستگاههای شناختی برمیخیزد. در این جا ما این مشکل را باید با حوصله و دقت نظر دنبال کنیم تا به یک نقطهی مشترک رسید. این نقطهی مشترک قبول همهی موارد بحث نیست، بل که کسب دیدگاهی دیگر برای بحث و تعبیر هنریست. نتیجهی تحمل من این خواهد بود که تعبیرهای نزدیک به تعبیر خودم را از دیدگاههای گوناگون بشنوم و حقایقی نو از گفتارها به دست آورم. در این مرحله، با دست یازیدن بر پایههای اندیشهی فلسفی میتوان از این آزادی نسبی رها شد.
«حسی» که گاه برخی عکاسان یا هنرمندان به کار میبرند یک معنا را در خود دارد: چارچوبی خوب و پسندیده برای آفرینش اثر خود در دست ندارم ولی احساس خوبی از موضوعی در ذهنام وجود دارد. این حسوحال قابل انتقال نیست و نمیتوان در مورد آن بحث کرد. زمانی که این احساس از سوی هنرمند به کار میرود، او قادر نیست تعبیرهای دیگر را مردود بداند.
هم چنین نمیتوان نتیجه گرفت که بحث و تعبیرهای هنری آزاداند. نخستین گفتاری که از سوی عکاس با واژهی «حس» میآغازد تعبیرهای هنری را آزاد میگذارد. نشانهها و نمادهای دیده شده (نه لزوما به کار رفته) به عنوان تعبیر و تأویل عکس مورد استفاده قرار میگیرد. این که عکاس از این نشانهها عمدا بهره برده است یا تصاوفی بوده، نمیتوان به راحتی سخن گفت. ولی نشانههای عکس نمیتواند به گزارهی «من این حس را داشتم» بینجامد. حسوحال، بیانی درونیست و تعبیر، گفتار یا گزاره بندیست و بدنی ترتیب، «اثر» چارچوبیست در برابر تماشاگران. هر نشانه در این چارچوب معنادار است.
به کار گیری نشانهها فن و حرفهی ویژهی خود را دارد. نشانه شناسی در تعبیر عکس اگر آزاد و بسته به حسوحال باشد هیچ توفیقی از هنر عکاس به دست نمیآید. نشانه شناسی قدری به روان شناسی و علوم اجتماعی و قدری به فلسفهی شخصی برمیگردد.
در فضای به شدت مذهبی انتظار میرود نشانههای رایج مذهبی مورد تعبیر قرار گیرد. بازیهای زبانی این مردم غالبا تعبیرهای دیگر را برنمیتابد که این بازی زبان رایج گفتارهاست. اگر خود عکس هم از این نشانههای رایج بهره برده است، پس مشکلی در تعبیر معنا وجود ندارد. شاید بتوان گفت، اصلا نیازی به تعبیر وجود ندارد. زمانی که عکس از پیچیدگی ویژهی خود برخوردار است لازم میآید که نشانهها و نمادهای اثر به خوبی و مناسبت باز گفته شود: این عکس از نشانههای غالب بهره نبرده است.
باید بتوانیم قاعدههای بازیِ دریافت نشانهها را بازیابیم تا گفتار هم دیگر را بفهمیم و گرنه هم چون کلاف پیچیدهای هر کس سخن خود را میکشد. در صورتی که به تفاهم مشترک قایل باشیم، لازم است قاعدههای بازی خود را به خوبی به کار بریم و آن را به خوبی آشکار کنیم. گفتن این که تعبیر عکس آزاد نیست، همهی چارچوبهای نوی هنری را میبندد و مشکلی چند میآفریند. ولی گفتن این که تعبیر عکس آزاد است، کارهای ما را به هرجومرج میکشاند و هر هنرمند به سان جزیرهای تنها برای خود زندگی خواهد کرد. تعبیر آزادانه ما را رها خواهد گذاشت و نتیجهی آن پای بند نبودن ما به بنای محکم و استوار برای دفاع از گفتار خویش خواهد بود. کسی خود را ملزم نخواهد کرد تا به دفاع از خویش بپردازد و یا منتقدی دلایل مقدماتی خود را نشان دهد. نقد آماری یا توسل به آرای چند تن هرگز قاعدهی خوبی برای سنجش تعبیر هنری نبوده است.
این گونه بررسی هنری نیز مشکلیست که با صورت پنهان خود انجام میگیرد و لطمهای ژرف بر آفرینشهای هنری وارد میکند. فرار از ارائهی دلایل یا تعبیر منطقی نتیجهاش پناه بردن به طرفداران چندیست. محافظت و پشتیبانی از هیچ نظریهی شناختی را نمیتوان برتافت. اصولا هیچ نظری یا دلیلی نیاز به پشتیبانی و حمایت ندارد. هر سخنی که پشت حمایتهای دیگران پناه گیرد دست کم از زندگی آشکارا و روشنایی محروم خواهد بود.
دشواری افزون ما از دیگر کشورهای پیش رفته این است که تعبیر و نقد سرهی ما دست خوش پستی و بلندی زیادیست و بر محور روشنی نمیچرخد. دلیل آن شاید این باشد که ارتباطهای بین هنری رونق چندانی ندارد و از این رو، از تعبیر عکس دوری کردهایم. جشنوارهها نیز نتوانستهاند جایگاه تعبیر را به روشنی نشان دهند و کلاف در هم پیچیدهی آن را باز کنند. گرچه داوران گاه به خوبی عمل کردهاند ولی، تعبیر آنان بین هنرمندان راه نیافته است. در این جا، افسانهی فلسفی «مرغ و تخم مرغ» حاکم است که، تعبیر نامناسب و ناروشن سبب بیارتباطی بین شاخههای هنر شده است و بیارتباطی بین این شاخهها سبب فرسایش تعبیر هنری.
خلیل غلامی
http://tabrizfoto.blogfa.com
http://tabrizfoto.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست