چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
شاعران دانشگاهی یا استادان شاعر
آنچه در این مقاله از نظر خوانندگان گرامیمیگذرد، گذریست هرچند کوتاه بر دیدگاهها و بیان و زبان استادان دانشگاه که خود به صورت حرفه ای شاعر نیز بوده اند و تأثیر آنها بر جریان شعری معاصر؛ جریانی که تا امروز از دید منتقدان و بسیاری از شاعران پنهان مانده ست.
دیگر منظور نگارنده از بررسی و معرفی شخصیتهای شاعر دانشگاهی شفاف ساختن برخی تردیدها و علامت سؤالهاست.چه، بعضاً برخی بر این باورند که شعر ناب از استادان دانشگاه صادر نمیشود! نگارنده از خیل استادان شاعر، به معرفی و نقد آثار و افکار و اشعار چند شخصیت در سه نسل متفاوت میپردازد تا به اثبات این ادّعا برسد که اتفاقاً «شاعران دانشگاهی وزنههای اصلی تر و ماندگارتر در شعر و ادبیاتند.» اعتبار آثار شخصیتهای ذیل بر هیچ شعرشناس و ادبیاتدانی پوشیده نیست و تا امروز نه تنها کسی به انکار این بزرگان در شعر و ادب برنخاسته است بل که سر تعظیم نیز فرود آورده اند:
استاد ملک الشعرا بهار، دکتر مظاهر مصفا، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) و از نسل امروزیتر دکتر موسوی گرمارودی، زنده یادان دکتر قیصر امین پور و دکتر سیدحسن حسینی (مسیحا) و ادامة آنها که از دید نسل و دهة اخیر در پی عوامل گنگ جامعة ادبی پنهان مانده است، دکتر غلامحسین عمرانی (نسیما)، دکتر محمود اکرامی، دکتر سیروس شمیسا، دکتر میرجلال الدین کزّازی و... . هرچند شاعران بزرگ دیگری وجود دارند که قابل انکار نیستند؛ شعر استاد همائی، دکتر خانلری، دکتر رعدی آذرخشی، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر حمیدی شیرازی و حتّی مهدی اخوان ثالث که یکی ـ دو ترم در دانشگاه تهران تدریس نمود و دانشگاه به علّت مدرک پائین او عذرش را خواست. و چه بسا معلمان شاعر نیز میتوانند در این جریان قرار گیرند؛ که نیما اولین شان است و بسیاری دیگر که هریک قابل بررسی اند. امّا با معرفی این چندنفر کافی ست که نقش دانشگاه در شعر شناخته آید.
اگر به نظریهها و مؤلفههای صادره از اهل نظر مدرن و پسامدرن و... فعلاً کاری نداشته باشیم، با یک لیست از شاعری در قرن چهارم به بحث ادامه میدهیم:
دعوی کنی که شاعر دهرم، ولیک نیست
در شعر تو نه لذّت و نه حکمت و نه چم!
(شهید بلخی)
این بیت یعنی نقد کامل یک اثر شعری؛ که میتوان راز ماندگاری برخی آثار گران سنگ را از آن دریافت. بر کسی پوشیده نیست که در طول تاریخ قومیبزرگ پس از سالها تلاش و سرایش نهایتاً به تذکرهها راه یافتند و عده ای همراه با مرگ خود، آثارشان را نیز به قبر کشاندند و عده ای معدود تاریخ را مجبور به حفظ و حراست خود کردند. بیت فوق از شعر سه چیز میخواهد:
۱) لذت (نمکی که متأسفانه امروزه در شعر به فراموشی سپرده شده است و به تعبیر شخصی نگارنده، دعوت نامة اولیة شعر که مخاطب و شنونده را ناخواسته به خواندن و شنیدن مجاب میکند. عواملی چون لطافت زبانی و بیانی، هم حسی با مخاطب، شیوایی گفتار و...)
۲) حکمت: صرف نظر از اعتقاد شکل دوستان که «چه گفتن» چندان اعتبار ندارد و «چگونه گفتن» در درجة بالای اهمیت است! امّا به تعبیر فروغ فرخ زاد «شعری که پشت درش دنیایی خلق نشود تهی ست.» و این یعنی حکمت و به تعبیر امروزی تر اندیشه و تفکر. شعرهای اندیشه مدارانه جز از شاعر اندیشمند صادر نمیشود. مولانا، سعدی، حافظ، نیما، شاملو، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر مصفّا، گوته، لورکا، نرودا، الیوت، لامیر، فلو و... اگر هم چنان میدرخشند، مدیون عظمت فکری و جهان بینی خویشند. به تعبیر نیما، شاعری که فکر ندارد، حرف و سخن ندارد، و او که حرفی ندارد جز به توصیف و تصویر محض دنیایی کوچک نمیپردازد که البته نماندنی است.
۳) چم: همان که امروز، بسیار بر آن تکیه دارند. فن بیان، همان چیزی که یک خطبة فلسفی و عرفانی و اجتماعی و عشقی را به شعر مبدل میکند. چم هنری ست تکیه بر ابزار هنری شعر که برخی فنون ادبی و برخی صور خیال و برخی بیان و بدیعش گفته اند.
اما اولین نکته در بحث شاعران موردنظر که قابل ذکر است «تلفیقی بودن» آنهاست. با بهره مندی از ظرف تثبیت شدة ادبیات و مظروف زمان. شکل کهن و زبان و موضوعی امروزین. که به تعبیر جدیدتر میتوان «نئوکلاسیک»شان دانست.
● نسل اول شاعران دانشگاهی:
▪ ملک الشعرا بهار
نسل اول پیش گامان شعر دانشگاهی محسوب میشوند، آغازگر این جریان در دانشگاه استاد بهار است. بهار هرچند از قالب گذشته استفاده میکند امّا سرودههایش هیچ شباهتی به شعرهای گذشته ندارد. دلایل این افتراق و انحصار شعری چنین است:
ـ انتخاب مضامینی چون وطن، آزادی، قانون، جنگ، صلح، سیاست و...
ـ بهره وری از زبانی امروزین
ـ ساختن فضایی منحصر به خود در شعر
و به گفتة الساندرو باوسانی «میتوان گفت رمز بزرگی این شاعر در این واقعیت نهفته است که او میدانست به چه سان استادی و مهارت کامل خود را در سبک کلاسیک با عقاید و افکار جدید تلفیق دهد.»
استاد بهار که در قالبهای گوناگونی موفقیت و مهارتش را به اثبات رسانده است، در قالب قصیدة نو، سرآمد هم عصرانش به حساب میآید. قالب قصیده اگرچه مطرود شده است، امّا دلیل این نسیان صرفاً به جهت عدم کارآیی نیست، بل که بیش تر در پی عجز و ناتوانی شاعران چنین شده است. قالبی استخوان مند و مردانه با زبانی استوار و مضامینی نو و به روز که استاد بهار در قصایدش به ویژه دماوند و خبر جنگ قدرت شعری اش را در آن به اثبات میرساند. آن هم درست زمانی که نیما با چاپ منظومة «افسانه» حضورش را اعلام میکند. این قصاید «در عین اشتمال امتیازات مجموع قصائد دیگران، از نهایت ادراک و احساس شاعر نسبت به واقعیّات زمانة خویش سخن میگوید.» بهار شاعر گل و بلبلی نیست که نوگرایان از آن روگردانده اند. ردیف «آی او» در قصیدة «خبرجنگ» یادآور جیغ شوم جغد در گورستان است که «در دست یک نفر شاعر واقعاً جدّی و ماهر قرن جدید، تبدیل به وسیلة ابراز عقاید و افکار جدید شده است» شعر بهار نه تنها بر اساس اسلوبهای سنّتی و پذیرفته شدة ادبیات فارسی و لحن استوار و سالم سروده شده است، بل که نظر نئوکلاسیک سرایان و نوپردازان را نیز به خود جلب کرده است و چه بسا تأثیرات فراوانی بر شاعران بعد از خود داشته است. و اگر شاهد عدم انعطاف برخی از استادان ادبیات در برابر پدیدههای نوظهور هستیم، بر اثر سایة شیرین و دوست داشتنی بهار و همانندان اوست.
زبان شعری بهار هم استادانه و فخیم و سالم است، هم لطیف و شیوا و هم هنرمندانه. کافی ست جهت اثبات این مدعا قصیدة دماوندیة او را اهل شعر بخوانند و یا غزل:
از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند
شو بار سفر بند، که یاران همه رفتند
یا:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
یا:
برخیزم و زندگی ز سر گیرم
وین رنج دل از زمانه برگیرم
و...
بهار شاعر زمان خود است و از موضوعات و زبان عصر خود هنرمندانه استفاده میکند و با ادبیات کلاسیک ایران آشنائی کامل دارد.
▪ علّامه دهخدا
تی.اس.الیوت میگوید: اعتبار و ارزش شاعر و نویسنده را دوچیز معین میکند: ذهن مردم و حافظة تاریخ. با تکیه بر این نظر باید گفت ذهن مردم و تاریخ هرگز هرکسی را در خود حفظ نمیکند، مگر آن که قابلیت نگهداری شان باشد. کسی هرگز قادر به حذف فردوسی و حافظ و نیما و بهار و شاملو و حمیدی شیرازی از حافظة تاریخ نیست و در مقابل هیچ شاعری قادر نیست خود را به ضرب و زور تبلیغ و رسانه و حکومت در حافظة تاریخ حتی به عنوان میراثی کم رنگ جای دهد. بنابراین اگر از شعر معاصر سخن برود، نام دهخدا حذف نشدنی باشد و جای چون و چرا نیست!
دهخدا چون شاعران دیگر هم دورة خویش هم محقق است هم نویسنده و هم شاعر و هرسه را آبرومندانه به تاریخ عرضه میکند. هرچند نوآوری و درزمانیِ او در نثر، حرف اول را میزند که پایه گذار طنز نوین نام گرفته است. در کنار سرودههای ادیبانه و سنگین دهخدا، مرثیة میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل از ماندگارترین آثار اوست.
در مسمّط «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» گذشته از مضمون غیرکلاسیک و قالب کم کاربرد، آن چه موجب تازگی و امتیاز اثر است، فکری نو، برداشتی غیرتکراری و تازگی روش و قاعدة طرح شعراست که همگی نمودار فکر و قریحة نوزا و نواندیش شاعر است و اگر او را بسیاری از صاحب نظران از طلیعه داران شعر و شیوة نو دانسته اند در نتیجة شکل و طرح تازة این شعر بود. دکتر غلامحسین یوسفی در ضمن شاهکار شمردن این اثر در مرثیه و یادآوری تخیّل و اندیشه و آگاهی شاعر بر فرهنگ و تاریخ و اسطوره میگوید: «تسلط شگفت انگیز دهخدا بر زبان فارسی موجب آن است که این معانی و صور خیال دشواریاب را به آسانی در قالب الفاظ درآورد و عرضه دارد.»
در مقدمة دیوان دهخدا از زبان شاعر خطاب به معاضدالسلطنه پیرنیا آمده است «وصیت مرحوم میرزا جهانگیرخان را که بنابود به شعر بسازم تمام کرده ام، حاضراست. به نظر خودم تقریباً در ردیف اوّل شعرهای اروپایی ست.»
مشخص میگردد که این شاعران نه تنها تلاش به تازگی و طرحی نو کرده اند، بل که به نتیجة زحمات خود نیز دست یافته و اثرگذار نیز بوده اند.
▪ رعدی آذرخشی
از دیگر استادان شاعر دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی ست. شهرت او از همان دوران جوانی به دست آمد. شعر «نگاه» که از معروف ترین و مؤثرترین سرودههای اوست نام او را بر ذهن و زبان دیگران جاری ساخت تا آن جا که خاورشناسان بسیاری به ترجمة آن روی آوردند. او با آن که در سمتهای گوناگون مملکتی وقت گذراند، امّا هنر شعری او نشان از یک شاعر حرفه ای میدهد. با انتخاب قالبهای گذشته نگاهی تازه دارد و اعتراف به نوآوری و تازگی نیز میکند: «تنها افتخارات ادبی گذشتآ برای ما کافی نیست، و با همة این افتخارات، نمیتوانیم ادعا کنیم که ادبیات دیروزی صددرصد برای بیان افکار و آرزوها و تصویر حیات امروزی کافی و وافی میباشد و... ایران باید با فرهنگ و ادبیات جهانی همکاری کند.»
امّا علقه و وابستگی درونی او با ادبیات گذشته در سرودههای او آشکار است که بارزترین آن شکل شعر و ویژگیهای هرازگاهی زبانی در مجموعة سرودههای اوست. قصیدة ماندگار «نگاه» که برای برادر بی زبانش سروده، همان در بیت اوّل با به کارگیری حرف اضافة «به» به جای «در» و «مر» علقه اش را ثابت میکند:
من ندانم که به چشم تو چه رازی ست نهان
که مر آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
به تأیید اغلب صاحب نظران شعرهای رعدی در قالبهای گوناگون استوار و شیوا و در توصیف و هم بیان احساسات تواناست.
گذشته از مثنوی استوار و متفاوت «اردیبهشت نامه» که مقبول نظر استادانی چون «همایی، عبدالله مستوفی، محمود غنی زاده و...» افتاد، قصیدة چهل و نه بیتی «نگاه» او دارای ویژگیی ست که هیچ شباهت و نظیره ای به شعرهای دیگران ندارد.
ـ انتخاب قافیههایی ملایم و جان دار که با فضای شعر هم خوانی دارد.
ـ انحراف از نُرم در رویکرد شاعران گذشته نسبت به «نگاه». همواره توصیف و توجه به نگاه دو ویژگی داشت: یکی اشاره در یک بیت یا نهایتاً در غزل و دیگر نگاه معشوق که مشرف بر همه چیز است. امّا دکتر رعدی برخلاف آنها هم چهل و نه بیت در توصیف نگاه میسراید و هم از نگاهی میگوید که قدرت دیدن ندارد. همین دو خصیصه کافی ست که در انتخاب موضوع تازه و بکر عمل کند.
ـ وسعت خیال شاعر است که به تعبیر جوزف کنراد انگلیسی، خیال استاد شاعر و زندگی اوست.
ـ خلق فضایی جدید در شعر که از بند کلاسیک خارج میشود و این خروج بیان گر شاعری ست با فکر جدید و حال و هوایی موجود در عصر خویش.
رعدی چون استاد بهار فریاد نوسرایی سر میداد:«ما امروز بر سر دوراهی تاریخ قرار داریم. راهی به سوی کهنگی و توقف و راهی به طرف تازگی و حرکت... هر نویسنده که هوادار توقّف باشد باید اذعان کند که رو به عقب میرود.» او نیز با تأیید کار نیما و دیگر شاعران نواندیشش میگوید: «شاعر متجدّد میتواند از وزن و قافیه، که از ضروریات شعر نیستند، چشم بپوشد و قالبهای تازه ای ایجاد و اختیارکند.» هرکسی با خواندن و شنیدن این نظر دکتر رعدی قبل از هرچیز پی میبرد که او نه تنها نیما را تأیید میکند، بل که راه را برای شاملو و امثال او نیز باز میگذارد.
بنابراین دکتر رعدی نه تنها شاعری آگاه به شرایط زمانه و واقف بر شعرهای استوار و زیبا و ماندگار است، بل که دوشادوش نیما و بهار به تحول شعر میاندیشد و خود در عمل به نوعی دیگر به اثبات میرساند که هم شاعر به معنی واقعی ست و هم نواندیش و فرزند زمان خویش!
▪ دکتر پرویز ناتل خانلری
مجلة «سخن» را هرگز اهالی ادبیات فراموش نمیکنند. هم زمان با رنسانس ادبی در ایران و اندیشههای نو بهار، نیما، میرزاده و... مجلة وزین سخن با مسؤولیت دکتر خانلری انتشار یافت و انتشار آن تا سال ۱۳۵۷ نیز ادامه داشت. این مجله که به تأیید بسیاری، از چهره ای نو و دیدگاه و فضایی امروزی برخوردار بود، نشان از فکر و نگرش خانلری داشت که به سمت نو شدن و امروزین اندیشیدن و گفتن حرکت میکرد.
تنها اثر شعری او «ماه در مرداب» است که در کنار شعرهای استوارمند آن مثل مثنوی «عقاب» شاخصه و امتیاز قابل توجهی هم به دیگر شعرهای خودش و هم شعرهای دیگران دارد. شعر عقاب با تأثیر از اثری تقریباً با همین مضمون از پوشکین و روایتی در کتاب «خواص الحیوان» سروده شده: تقابل عمر کلاغ (سیصدسال و گاه بیش تر) و عقاب (سی سال). بیان شکوههای عقاب و علّت طول عمر کلاغ در منجلاب و نهایتاً ترجیح عمر کوتاه ارزشمند با عزّت عقاب بر عمر طولانی امّا کثیف کلاغ.
هرچند چنین نگاه از عنصری و مصعبی (سدههای پنجم و چهارم) در مناظره و بیتی مطرح میشود امّا طرح پخته تر و خواندنی تر برخی از آثار، هنری ست بزرگ تر. همانگونه که حافظ و گوته نیز چنین کرده اند.
از شاخصههای نو این اثر که شاعر را متفاوت از گذشته معرفی میکند و بین همدوره ایهایش نونگاه و نوپرداز و زبان استوار میشناساند اینهاست:
ـ انتخاب زبانی ساده، امّا سالم و شیوا که موجب تأثیر و نفوذ اثر در خواننده است.
ـ بهره گیری از آرایههای لفظی و معنوی با ساده ترین شکل و تعبیرات همه فهم و ادیبانه.
ـ تقابل ارزش و ضدارزش، زیبایی و پلیدی، یزدان و اهریمن و ... .
ـ خلق تصویرهای نو و تأثیرگذار.
ـ استحکام ساختاری شعر در عین سادگی (سهلِ ممتنع).
همگی این شاخهها یادآور سخن نزار قبّانی است که «شعر نامه ای ست که به دیگران مینویسیم.» دیگران همان مردمند، و به تعبیر قبّانی که مشکل شعر نوِ عرب آن است که نشانی مردم را گم کرده اند و شاعر و مردم در دو قارّة جدا زندگی میکنند، خانلری و امثال او همیشه مردم را مخاطب خود دانسته اند و موفق نیز بوده اند. دردی که شعر امروز ما نیز گرفتارش شده است. «مثنوی عقاب اثری ست با زبانی پخته و سخته در عین سادگی و روانی، که گذشته از چند بیت آن که در سطح دیگر ابیات نیست، همة ابیات آن یک دست و زیباست و برخی از آنها در سطحی والا.» در مجموع با شکل سنتی و مضامین نو سرودن کاری ست مردانه که برخی در پی عجز و ناتوانی از جمع کردن این ظرف و مظروف راحت ترین راه را که سرودههای بی وزن و قافیه بوده، انتخاب کرده اند.
▪ دکتر مهدی حمیدی شیرازی
از دیگر استادان شاعر دانشگاهی مهدی حمیدی شیرازی است. مردی با آثار فراوان و روح بسیار حساس و ذوق آفرینش گر و در عین حال پرخاش گر علیه سپیدگویان که داستان جدال لفظی سالیان دور شاملو و او بر زبان اهالی ادب بل که در سرودههای هریک آشکار است.
از او آثار فراوانی در دست است در قصیده، مثنوی، غزل و... که تا اکنون هیچ منتقد و صاحب نظری درصدد ردّ شاعری او برنیامده حتّی دشمنان او نیز نهایتاً در انتخاب قالب شعرهای او حرفی داشته اند نه مضمون و زبان او.
توجه به عشق و غزل در کارهایش فراوان است؛ چیزی که در شعر دیگر شاعران دانشگاهی چندان کم تر دیده میشود. این شاعر همان گونه که در قصیده توانایی خویش را اثبات میکند، در غزل نیز با شیواترین بیان، خود را صاحب سبک معرفی میکند.
کافی ست نگاهی به «مرگ قو»ی او شود. شعر «گل ناز» او در نوع خودش نسبت به زمان او بین نئوسنتیها جهش و ابتکاری ست که کم تر از دیگران سر زده بود. «گل ناز» شبه ملودرامیست با دو کاراکتر (شاعر و باغبان) که در همان بند اول با اجرای دیالوگ با حفظ مناظرة سنّتی خواننده را به شعری دعوت میکند که از طرح نو و پارامترهای شعر جدید برخوردار است. شیوة برخورد شاعر در این شعر و برخی سرودههای دیگر در بیان و پرداخت دارای رنگ تازه و فضای متفاوتی ست که بی هیچ تردیدی میتوان او را هم دوش نوسرایان گذاشت و در معنی واقعی واژة «شاعر» را به اثبات رساند. مثنوی معتبر و استوار «بت شکن بابل» با جوهر شعری و پرداخت شعری تر که بازسازی هنرمندانه ای ست از چهرة حضرت ابراهیم(ع)، از دیگر کارهای قابل تحسین اوست. در این مثنوی با چند ویژگی مواجهیم که جز از شاعری توان مند سر نمیزند: شکل و فرم شسته و رفتة اثر، بیان قدرتمندانه که شاعر را در هیچ بیتی اسیر قافیه و وزن نمیبینیم، ایجاز و فشردگی لفظ و معنا که گاه برخی از ابیات میتواند تبدیل به چند بیت شود، امّا هنر شاعر با کم ترین واژه، بیش ترین معنا را در بیت جای میدهد و در نهایت نفوذ کلام و تأثیر فضای معنوی شعر بر مخاطب است که مسلّماً اصلی ترین مؤلفة یک شعر محسوب میشود. هرچند در مجموعههای او میتوان سرودههای متوسط و ساده هم دید امّا با عنایت به کارهای ارزشمند و هنری دیگری که از او میتوان دید، خود کافی ست برای ماندگاری نام و اعتبار آثار او.
از نسل اول شاعران دانشگاهی، از شاعران ارجمند و نامدار دیگری چون استاد همایی(سنا)، دکتر لطفعلی صورتگر، استاد رشید یاسمیو... نیز میتوان نام برد و سخنها گفت و از ارزش شعرهای آنها نوشت که بماند برای مجالی فراخ تر.● نسل دوم شاعران دانشگاهی:
شاعران استادی که نسل اول بحث ما هستند با دل بستگی به قالبهای سنّتی، هرگز نپذیرفتند که از شکل نیمایی استفاده کنند، امّا در مؤلفههای دیگر شعری از قافلة نوآوری و تازه اندیشی عقب نماندند. ولی شاعران نسل دوم در پی فاصله از خود نیما و تأثیر و تثبیت شعر نیمایی، گرایش خود را به این قالب نیز نشان دادند. از طرف دیگر پس از گذر از نسل اول و هم دورههای نیما، هر شاعری در مواجهه با ورود انواع شعر از برون مرز یا جهت صلاح دید به قالب نیمایی و حتّی شاملویی شعر گفتند، یا این گونة بیانی را پذیرفتند و در آن قلم فرسایی کردند، و همین امر آشکارترین تفاوت این نسل با نسل پیشین است. مضاف بر این میتوان به آسانی زبان و بیان و فضای متفاوت تری را در سرودههای این نسل نسبت به نسل پیشین شاهد بود، حتّی در قالبهای سنتّی.
▪ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک)
اولین شاعری که از این حیث قابل بررسی ست دکتر شفیعی کدکنی (م.سرشک) است. استاد شاعری که دلبستگی اش را هم به قالب سنّتی و هم به قالب نیمایی، با سروده های موفقش آشکار ساخت. دکتر شفیعی با انتشار مجموعههای گوناگون شعر به اثبات چند نکته دست یافت:
ـ قدرت و صلابت در شعر.
ـ احاطة کامل بر قالبهای سنتی و نیمایی.
ـ انحصار بیان و مفهوم در هر دو قالب
ـ پرواز خیال و قدرت نمائی در رخت تصاویر پویا و استحکام در ساختار شعر.
کسی از اهالی «اهل» ادب نیست که نامش را نشناسد و شعری از او را زمزمه نکند. شفیعی در اغلب سرودههایش به تعبیر مارتینه «صاحب خبری بزرگ» است. گاه خبری عرفانی، گاه اجتماعی، گاه سیاسی و حتّی گاه عاطفی. به همین جهت شاعری ست مخاطب شمول و تأثیرگذار.
سرشک در نتیجة تسلّط و مطالعه و شناخت کامل ادبیات گذشته و حال و ادبیات عرب و غرب، هم در مضمون استادی میکند هم در لفظ. سلامت زبانی و ساختاری در کنار مضامین بلند و اعتبارمند دو ویژگی اصلی شعری اوست. اگر نیمایی بگوید، به گونه ای میگوید که ورد زبان مخاطب گردد:
به کجا چنین شتابان...
یا:
به کجا میبرد این نقش به دیوار مرا؟!...
اگر بخواهد غزل بگوید، به گونه ای میسازد که حماسه از آن برمیخیزد:
نفسم گرفت از این شب، در این حصار بشکن...
و قطعه:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام میان دشت شب خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست
شاعر تلاش کرده است در همة قالبها و شعرهایش خودش باشد و براساس تقسیم بندی امیرخسرو دهلوی شاعر استاد تمام باشد، یعنی صاحب طرز و شیوه ای خاص و زبان و اندیشههای نو. او با خلق مضامینی برگرفته از دیدگاه انسانی و اجتماعی و تاریخی و تصاویر منحصر به فرد و موسیقی و صور خیال بدیع به سبک و طرزی دست یافته است که جز خودش کسی نمیتواند از آن گونه بسراید. او به اعتقاد بسیاری، از مهم ترین و تأثیرگذارترین چهرههای فرهنگی ایران در عصر حاضراست.
▪ دکتر مظاهرمصفّا
دکتر مصفّا یکی از وزنههای مهم دانشگاهی و شعر روزگار ماست. او به رغم سابقة طولانی در شعر و شعرشناسی علاقة چندانی به چاپ و انتشار آثارش نداشته است. نگارنده که افتخار شاگردی ایشان را داشته و دارد، همواره سرودههایش را در قالب غزل و به ویژه قصیده که خود پهلوانی در عصر ما در این قالب به شمار میرود، با اعجاب از نوع بیان و ساخت کلام و ترکیبات و اشراف استادانه بر چینش واژهها خوانده و میخواند.
دکتر مصفّا را عموم استادان شعر و ادبیات، به عنوان شاعر فحل روزگار میشناسند و ندیده برابر نامش سر تعظیم فرود میآورند که این خود بیان گر عظمت او در سخن و شعر است. هرچند استاد نه اهل رسانههای تصویری ست و نه اهل شرکت در همایشهای شعری و نه گرفتار قیود هنرکش روزگار ما؛ که متأسّفانه بسیاری را برای کسب نام و نان به کام خود کشانده است. با این همه چهره ای ست ماندگار در تاریخ و ذهن و زبان اهل ادب و شعر.
در عصر ما که صلابت قصیده اجازة ورود هر شاعری را به شهر خویش نمیدهد، با نام دکترمصفّا به خود میبالد. شاعری با چند شاخصة منحصر به فرد،
ـ رنگ اعتراض در بن مایة شعرها. مثل:
ز خشم حضرت حق بیم ناکم
که خشم غیر حق را باد دارم
به عیّاری روم رقصان سوی دار
که حلّاجانه خوی راد دارم
و ابیات فراوان دیگر که گاه رنگ اجتماعی میگیرد و گاه فلسفی؛ که اشاره خواهد شد.
ـ زبانی پخته و سخته و آگاهانه. بر اساس همین مؤلّفه صاحب نظران دکترمصفّا را «استاد سخن» نامیده اند. شاعر با تفحّص و تدقیق در آثار گران سنگ ادب پارسی و شناخت زیر و بم این زبان به ویژه زبان قصیده ( که رسالة دکتری اش را نیز در تحوّل قصیده نوشته) حتّی از حروف نیز در شعرهایش استفاده معنوی و موسیقایی میکند و موجودیت زبان را در شعر خویش به اجرا درمیآورد:
آیینه سوگ وار است، آدینه بی قرار است
با این دو یادگاران بگذار تا بگریم
میریخت خون ز دیده از دیده و شنیده
وز جور روزگاران بگذار تا بگریم
به کارگیری ردیف عاطفی ـ غنایی بگذار تا بگریم در قصیده هنری ست که پیش از دکتر مصفّا، خاقانی توانسته بود در مرثیة پسرش به نوعی دیگر از زبان از پس آن برآید.
ـ گرایش و دل بستگی به زبان باصلابت گذشته چون خاقانی و ناصرخسرو و... امّا با پرداختی دیگرگونه و متفاوت و با تصرّفی فردی که انحصاراً در خدمت شعر خود شاعراست:
مبادم گرده و گردن خدایا
که زیر بار استبداد دارم
مرا مشتی پر و بال شکسته ست
چه پروایی من از صیاد دارم؟
ـ تفکّر فلسفی و به تعبیر عدّه ای اندیشة خیامی. این شاخصه و رنگ فکری در یکی از معروف ترین قصیدههایش با عنوان و ردیف «هیچ» کاملاً جاری ست. شاعران گذشتة ما هریک به این دیدگاه اشاراتی داشته اند، گاه در بیتی و گاه در ابیاتی، امّا در قصیده ای بلند با یک مضمون واحد و زبان و ساختاری استوار و منسجم کم نظیر است.
عالم تاج قائم مقامی(ژاله) در بیتی میگوید:
آن بلنداختر سپهر و این تبه گوهر زمین
هیچ در هیچ و خیال اندر خیال آمیخته
اما دکترمصفّا با انتخاب ردیف «هیچ» و بهره گیری از واژة «هرگز» گوی سبقت از همه در این مضمون ربوده است: «در این شعر هیچ انگاری و رنج و یأس به طرز تلقّی و برداشت مذکور حالتی حکمت آمیز به آن بخشیده است و شعری ست مشتمل بر نکتههای باریک، نه جواب دادن به ردیف. سخن از اختیار است و فاقد اختیار بودن (بیت ۹)، روبرو بودن انسان با پرسشهای بی جواب در زندگی (بیت ۱۹) و احوال متناقض او (ابیات ۸ و ۲۰) و سرگردانی وی (بیت ۲۱) و نیز سرگرم بودن آدمیبا خیالات بی بنیان خویش (بیت ۱۷)»
از نظر شاعر دنیا هیچستانی ست برای انسانهایی دل بسته به هیچ و هرگز و با ابعاد متناقض در وجود و دنیایی که همواره موجب دل آزردگی و رنج صاحب هنر از فضای موجود میباشد. در مجموع این قصیده از فکر و زبانی بهره مند است که جز از یک شاعر آگاه با جهان بینی سترگ سرنمیزند. شاعری که خودش و محیط و دنیایش را به تصویر میکشد.
پنجم: تخیّل قوی. دکتر مصفّا در سرودههایش به اثبات میرساند که از تخیّل تصویرآفرین و تازه ای برخوردار است. تلفیق صور خیال با ذوق سرشار و هنر کاربردی در انتخاب واژهها و خلق ترکیبات نشان از آن دارد که شعر تسلیم شاعر است، نه شاعر در خدمت شعر. بیان و زبان در پی تسلّط و آگاهی او بر ریزه کاریهای زبان و اندیشة قوی رام اوست و در نهایت باید اعتراف کرد که دکتر مظاهر مصفّا شاعری است استاد و استادی ست شاعر با بینش و معرفتی ستودنی در دایرة شعر و ادب فارسیِ گذشته و امروز.
▪ دکتر خسرو فرشیدورد ٭
دکتر فرشیدورد یکی از استادان محقّق و شاعری ست که در سرودن غزل مورد توجه بوده است. غزلهای او اغلب به غزلهای گذشتگان روی خوش نشان میدهد، با بهره گیری از نمک زبان و بیان و نگاه گذشتگان شعر خویش را خواندنی جلوه داده است. امّا او نتوانست به عنوان شاعری تأثیرگذار و صاحب سبک متفاوت شناخته شود. بحث مفصّل تر از شعرهای ایشان در تفصیل این نوشته خواهد آمد.
● نسل سوم شاعران دانشگاهی:
تغییر دیدگاه و زبان نسل دوم نسبت به نسل اول به طور خلاصه در بررسی دو نسل بیان شد. همان گونه که گفته شد از نسل دوم دکتر شفیعی کدکنی نسبت به گذشتگان این مقاله یک قدم در انتخاب شکل و قالب به جلو برداشت و اقبال و موفقیت خودش را به شکل نیمایی نشان داد. در ادامة این نسل که به نسل سوم میرسیم در عین اقتدا به استادان پیشین با دو تفاوت قابل توجه مواجه میشویم:
۱) فاصله گرفتن از قصیده
۲) استقبال از قالب سپید
این دو ویژگی کاملاً نشان میدهد که نسل سوم ـ که عموماً از شاعران دورة انقلاب محسوب میشوند ـ در پی موقعیتهای اجتماعی و اتفاقات تاریخی خواسته یا ناخواسته دستخوش تحول و تغییر در نگرش و زبان شعری میشوند که انحراف از نُرم پیشینیان را در آثار خود کاملاً آشکار میکنند و مسلّماً این تفاوت امری طبیعی ست، امّا با همة آفرینش نو در زبان و شکل و فضای شعر، در این نسل نمیتوان قوّت شعر و استواری زبان را هم سنگ نسل پیشین دانست.
▪ دکتر علی موسوی گرمارودی
دکتر موسوی گرمارودی از شاعرانی ست که در دو مقطع حکومتی شاعری کرده است، امّا بیش تر شهرت و کسب اجتهاد شعری اش را در دورة انقلاب اسلامیبه دست آورد. او با انتخاب قالبهای گوناگون چون قصیده، مثنوی، غزل و سپید شاعری خویش را به اثبات رساند ولی در قالب سپید با زبانی متفاوت و مضامینی دینی و بعضاً اجتماعی موفق تر نشان داد. شعرهای پیامبر(ص) و مولا(ص) از قوی ترین سرودههای موضوعی در قالب سپیدند.
یکی از شاخصههای متمایز و سبک ساز شعر او ریختن معنای دینی در شعر بود که همراه با پیام درونی به تصویرهای تازه ای در شعر رسید:
پیش از تو
هیچ اقیانوس را نمیشناختم
که عمود بر زمین بایستد
و هم چنین در سرودههای اجتماعی و جنگ، ذهن خلّاق و تازه گرای خود را تا آن جا که در وسع دارد به نمایش میگذارد. خلق ترکیبهای تازه و تصاویر و تخیّل جدید از ویژگیهای دیگری ست که در شعرهای او عرض اندام میکنند:
ماهیان به دل ما اقتدا میکردند
و حبابها
واژگان پیام بود...
و اینک آن گل که از ما
آدم میآفرید
کوزة بی نم آفریده است!
موسوی گرمارودی در ازدحام شعر و شاعر فرم زده و تصویرگرای امروز تلاش کرد اندیشه را بر این دو مؤلّفه بگنجاند که از عهدة این کار نیز برآمده است.
▪ دکتر قیصر امین پور
قیصر امین پور شاعری ست چندوجهی، با موضوعاتی چون «عشق، جنگ، زندگی روزمره، جامعه و انسان.» از بین شاعران انقلاب نام قیصر هم از جهت نام خوش تراش و ماندگار در ذهن و هم کیفیت آثارش آشناتر است. فطرت دوست داشتنی و خلق وخوی انسانی او در شعرهایش جاری ست. او از استادان شاعری ست که شکارچی زیرک و هوشیاری برای خلق مضامین و دریافت اتفاقات جامعه است.
دکتر شفیعی گفته بود «معیارهای تجربی و دریافتی من که در پی سالها مطالعه و تحقیق در شعر، شعر و شاعری را به من شناساند، میگویم قیصر شاعر است و از سرآمدان نسل خویش.»
دکتر کاووس حسن لی نیز ویژگیهای شعری قیصر را این گونه برمیشمارد:
ـ ایمان ورزی و حقیقت باوری
ـ ذوق و قریحة خلّاق
ـ نواندیشی و نوباوری
ـ روابط صمیمیو پیوندپذیری سالم با دیگران
ـ کرامت نفس، مناعت طبع، وسعت نظر و بزرگ منشی
ـ زبان گرم و ساده با قلم روان و گیرا
ـ دانش کافی در پیوند با ادبیات گذشته
ـ دانش کافی در حوزة ادبیات معاصر
ـ خلاقیت در هر دو حوزة شعر و نثر
ـ نگارش و سرایش برای همة گروههای سنّی، از کودکان تا بزرگسالان.
«جامعة ادبی ما، به ویژه جامعة دانشگاهی، امروز بیش تر از همیشه به وجود نازنین دکتر قیصرامین پور و کسانی مانند او نیازمند است.»
قیصر در تمام دفترهای شعرش، آینههای ناگهان ۱ و ۲، تنفس صبح، در کوچة آفتاب، گلها همه آفتابگردانند و دستور زبان عشق، چه در کارهای سنتی و چه نیمایی و آزاد تلاش میکند که با بهره گیری از ادبیات گذشتة ایران و تلفیق آن با واقعیتهای زندگی و اجتماعی عصر خود، خلق معنی و زبان کند و شک نیست که در این امر مشکل گاه شاعر از پس این مهم به خوبی برنیاید، امّا هرچه هست اهالی دانشگاه و شعر و ادب جامعه بر او تحسین کردند و بسیاری از او و آثارش تأثیر پذیرفتند.
▪ دکتر سیدحسن حسینی
او را سیدالشعرا نامیدند. بنیانگذار شعر سپید عاشورائی. هرچند که قبل از او شاعرانی چون موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده سروده بودند، امّا اختصاص یک کتاب (گنجشک و جبرئیل) در موضوع عاشورائی و با زبان و لحنی غنائی ـ حماسی در ادبیات ما قبل از او بی سابقه است. سیدحسن که به تعبیر خودش بُعد جلالی شعر انقلاب بود و قیصر بُعد جمالی آن، پس از انقلاب با شعرایی در موضوع جنگ و عاشورا شناخته شد. قریحة ذاتی او در پرورش موضوع و بیان پخته و خلاقیّت مثال زدنی او را هم دوش قیصر و بهتر از دیگر شاعران انقلاب قرار داد که این موفقیّت در پی شناخت کامل او از ادبیات گذشته و معاصر ایران و عرب بود.
دکتر حسینی که از استادان موفّق و پرطرفدار دانشگاه شناخته میشد ، در آثار قلمی، چه در شعر و چه در نثر و تحقیق کم نظیر بود. یکی از تفاوتهایش با دوست درجة یک او قیصر، فعالیتها و موفقیت او در تحقیق و ترجمه بود که اگر نبود مرگ زودهنگام او، ادبیات امروز شاهد یک شخصیت کم نظیر در دانشگاه و شعر و ادبیات و تحقیق و ترجمه بود.
با این حال این شاعر محقّق مترجم دانشگاهی از تأثیرگذاران و ماندگاران روزگار ما و آینده خواهد بود.
▪ دکتر غلامحسین عمرانی
عمرانی از شاعران شناخته شدة دو دهة ۶۰ و ۷۰ حتّی تا امروز در محاق به سر میبرد. علّت اصلی فاصله اش از محافل ادبی و انتشار سرودههای جدید به گفتة خودش «نزول کیفیت محافل و مطالعه و ارتقای علمیو ادبی خودش» میباشد. او در قالبهای غزل و نیمایی و آزاد طبع آزمایی نموده است که در همة کارها دل بستگی اش به ادبیات گذشته قطع نشده است. رنگ موضوعات جنگ و انقلاب در سرودههای او ملایم تر است و در مقابل سعی و رغبت در رنگین ساختن شعر با عرفان دارد. دکتر عمرانی از هم دورههای قیصر و سیدحسن است و به همین جهت با انتخاب قالب غزل و نیمایی و موضوع عرفانی و اجتماعی، فضای شعرهایش را از آنها متفاوت ساخت. زبان عمرانی نسبت به آنها از فخامت بیش تری برخوردار است، امّا در خلق فضا و زبانی تازه تر نسبت به آنها رغبت کم تری نشان داده است.
دفتر شعر آمادة انتشارش نسبت به کارهای قبلی شاعر از دیدگاه زبان و ساخت و نگاه متفاوت جلوه میکند، زبان و نگرش شاعر پویاتر و به زبان ما نزدیک تر است. باشد که جایگاه عمرانی موفق دو دهة شصت و هفتاد، باز پس گرفته شود و یاران شعر و ادبیات بی هیچ تنگ نظری و خودخواهی او را در آغوش کشند.
در نسل سوم، شاعران بیش تری قابل ذکر و بررسی هستند که این مقاله گنجایش این مهم را ندارد. امید است در کتابی که تفصیل همین موضوع است، به معرفت، به بررسی و معرفی کامل این بزرگواران پرداخته شود.
محمد علی آبان افتلتی(شفائی)
٭ این مقاله گزیده و طرحی است از کتابی در این موضوع که نگارندة مقاله در دست تهیه دارد.
٭ این مقاله گزیده و طرحی است از کتابی در این موضوع که نگارندة مقاله در دست تهیه دارد.
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست