دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

پلیدی قدرت به چه معنی است؟


پلیدی قدرت به چه معنی است؟
در مطالبی که اخیرا به قلم «یک دوست دیگر» در سایت آینده منتشر شد و مباحثی که در کامنت های آن مطالب از سوی بینندگان سایت مطرح گردید یکی از موارد اصلی مورد مناقشه، بحث قدرت و رعایت اخلاق در صحنه های عمل سیاسی بود. اصل مطلب یک دوست دیگر این بود که در صحنه های عمل سیاسی، نخواستن، نتوانستن است و این موضوع از سوی برخی از کامنت گذاران مورد انتقاد قرار گرفت. مطلب زیر در همین راستا به بررسی معنی پلیدی قدرت می پردازد.
رفتار، کردار و گفتار روزمره انسانی را از جهت اجباری و اختیاری بودن به سه دسته کلی می توان تقسیم کرد:
۱) رفتار، کردار و گفتار غیرارادی
۲) رفتار، کردار و گفتار نیمه ارادی
۳) رفتار، کردار و گفتار ارادی
اعمال غیرارادی انسانها، از روی غریزه یا اجبار افراد دیگر بوده و اراده انسان نقشی در تحقق آنها ندارد. گریستن، خندیدن و زندانی شدن تا حد زیادی نمونه ای از اینگونه اعمال است. حرکات نیمه ارادی نوع بشر، از روی عادت بوده و اراده انسان در تحقق آنها نقشی منفعل دارد مگر آنکه با تمرین و تکرار بتوان آن عادت را ترک کرد. چپ دست و راست دست بودن نمونه ای از این گونه حرکات انسانی است. رفتار، کردار و گفتار ارادی انسان، بر اساس فرآیند هزینه - فایده کردن (Benefit-Cost) می باشد، یعنی هر عملی که انسان تصور کند منافع انجام آن برای شخص او نسبت به هزینه های آن عمل بیشتر است انجام می دهد ولی از انجام معکوس آن پرهیز می نماید هر چند که می تواند چنین نکند. اراده انسان در تحقق اینگونه اعمال انسانی نقش محوری دارد. به عنوان مثال، بسیاری از کسانی که دیپلم می گیرند معمولا دو گزینه پیش رو دارند یا ادامه تحصیل یا ورود به بازار کار. کسانی که ادامه تحصیل را بر می گزینند قاعدتا منافع ادامه تحصیل را برای خود بیشتر از هزینه های آن ارزیابی می کنند و آنانی که ورود به بازار کار را انتخاب می نمایند منافع آنرا بیشتر از هزینه هایش تصور می کنند. روشن است که هر دو گروه ممکن است در ارزیابی خود از منافع و هزینه های ادامه تحصیل و یا ورود به بازار کار، اشتباه کرده باشند اما این امر، تغییری در مکانیزم انتخاب آن دو مسیر (فرآیند هزینه - فایده کردن) ایجاد نمی کند. لازم به گفتن است که انسانها غالبا برای یک انتخاب واحد، با بیشتر از دو گزینه مواجه هستند که در این مواقع، موردی را برمی گزینند که خالص فایده اش بیشترین باشد. مانند زمانی که فردی قصد دارد مبلغ معینی از سرمایه خود را در یک فعالیت اقتصادی بکار گیرد که از میان فعالیت های اقتصادی متعدد، فعالیتی را انتخاب می کند که بیشترین سود را از سرمایه گذاری در آن انتظار داشته باشد.
هر انسانی در لحظه لحظه زندگی خود با انتخابهای گوناگون(ارادی)روبه روست و همان گونه که ذکر شد مکانیزم مورد استفاده انسانها برای انتخاب گزینه مطلوب، مکانیزم هزینه - فایده کردن است که بر حسب مورد به صورت ذهنی یا عملیاتی انجام می گیرد. اما سوال مهم آن است که مبنای فایده ها و هزینه های مترتب بر یک انتخاب معین چیست؟
به نظر می رسد که مبنای فایده ها و هزینه های مترتب بر انتخاب های روزمره بشری که از سوی هر فرد عادی نیز قابل حس و درک است معمولا تولید لذت یا عدم لذت مادی و معنوی برای فرد در حال و آینده و حتی بعد از مرگ چه بصورت مستقیم و چه بصورت غیرمستقیم است. لذت(Utility)، ترجمه کیفی فایده و فایده، ترجمه کمی لذت است. به همین صورت، عدم لذت(Unutility)، ترجمه کیفی هزینه و هزینه ترجمه کمی عدم لذت است. کسی که مشکلات و عدم لذت های کار کردن را به جان می خرد قاعدتا تصور می کند لذت هائی که از قبل درآمد حاصله نصیب او خواهد شد بیشتر از آن مشکلات و عدم لذت هاست و گرنه کار نکردن را بر کارکردن ترجیح می داد. به جرات می توان گفت فردی که رفتاری خارج از این چارچوب داشته باشد یا مریض است یا اینکه فیلم بازی می کند.
به دنبال آنچه که گفته شد باید ملاحظه مهمی را در مورد لذت و عدم لذت متذکر شد. لذت، یک مفهوم نسبی است. یعنی مصادیق آن از فردی به فرد دیگر، از جامعه ای به جامعه دیگر و از زمانی به زمان دیگر تفاوت می کند و لذا ممکن است انتخابی که برای فردی یا جامعه ای مطلوب است در عین حال برای فردی یا جامعه ای دیگر نامطلوب باشد یا عملی که در زمانی منافع اش بیشتر از زیان هایش بوده در زمانی دیگر، زیان هایش بر منافع اش بچربد. نسبی بودن لذت، یا ناشی از تفاوت در محیط زندگی انسانهاست یا نتیجه تفاوت در خصوصیات نهادی خود انسانهاست یا اینکه به دلیل تفاوت در میزان اطلاعات و دانش افراد و جوامع مختلف در یک مقطع زمانی خاص یا مقاطع زمانی مختلف است.
به جهت وجود تفاوت های سه گانه ای که برای نسبی بودن لذت برشمرده شد بعضا برخی از انسانها ادعا می کنند که فقط بدنبال کسب لذت مادی و معنوی نیستند بلکه برای انسان دوستی یا کسب رضای خداوند هم در رفتار آنان جائی هست و حتی انسان دوستی یا جلب رضای خداوند برای آنان مهمتر از هر چیزی است. در صورت درست بودن چنین ادعائی، بازهم مبنای ارائه شده برای هزینه - فایده کردن های بشری در انتخاب های روزمره اش، زیر سوال نمی رود و همچنان توضیح دهنده اعمال انسانی است چرا که چنین انسانهائی نیز در عمل به دنبال کسب لذت مادی و معنوی هستند و تنها تفاوتی که با بقیه دارند آن است که خود انسان دوستی یا کسب رضای خداوند برای آنان لذت بخش است یا اینکه به پاداش های اخروی اعمالشان نیز در کنار لذت های دنیوی معتقد بوده و لذت بردن را تا پس از مرگ خود نیز تعمیم می دهند. کسانی که چنین خصوصیاتی دارند بالطبع رفتارهائی که ملازم با انسان دوستی و جلب رضای خداوند است از خود بروز می دهند(صداقت، ایثارگری، دروغ نگفتن، کمک به هم نوع، اخلاق مداری، خوش برخوردی، کمک به فقرا و ...). این گونه انسانها، معمولا با عباراتی چون انسان خوب، انسان مومن و روحانی، ایثارگر، انسان اخلاقی، انسان با صداقت و ... نام برده می شوند و به طور طبیعی چنین انسانهائی در جامعه از محبوبیت بالائی برخوردارند چرا که لذت مادی دیگران را به جهت رویکرد خاصی که در مواجهه با پدیده لذت در پیش گرفته اند بر لذت دنیوی خود ترجیح می دهند.
نکته دیگر در ارتباط با پدیده لذت جوئی انسانها، این که ممکن است انتخاب های روزمره انسانی در عمل نتیجه مورد انتظار را به بار نیاورده و عدم لذت های آن بیشتر از لذت هایش گردد. در این صورت نیز خدشه ای بر آنچه که گفته شد وارد نمی شود و تنها چیزی که می توان گفت آن است که فرد مورد نظر در برآورد لذت ها و عدم لذت های انتخاب اش دچار اشتباه شده است. نظر بر این که ابزار انسان برای تشخیص این که یک گزینه حرکتی مطلوب اوست یا نه، دو عامل تجربه بشری(مشاهدات و تجربیات ما و دیگران از پدیده های پیرامون انسانها چه در گذشته و چه حال که از طریق حواس پنج گانه دیگران و خودمان تا کنون بدست آورده ایم) و منطق است لذا به تناسب توانائی های انسان از جهت مجهز بودن به این دو عامل، معمولا تشخیص و برآوردهای او از لذتها و عدم لذت ها و بالنتیجه، هزینه ها و فایده های انتخاب هایش نیز صائب تر و به واقعیت نزدیکتر خواهد بود.
نکته مهم دیگر در این رابطه آن است که لذتها و بالنتیجه فایده های قابل تصور برای انسان چه به لحاظ گستره حجمی و چه به لحاظ گستره موضوعی و تنوع بسیار زیاد و حتی بی نهایت است، ولی توانائی های او محدود است و نمی تواند هزینه های دستیابی به همه خواسته های قابل تصورش را تامین نماید اما همواره درتلاش است تا توانمندی های خود را تا حد ممکن افزایش دهد. کسی که برای تامین هزینه های زندگی ماهانه اش قادر است فقط ۵۰۰ هزار تومان تدارک ببیند همواره در تلاش است تا این مبلغ را ارتقا داده و قدرت خرید کالاها و خدمات مطلوبش را که قطعا ارزش آن به میلیون ها تومان در ماه می رسد بدست آورد. به عبارت دیگر قدرت اعم از مالی، سیاسی و ...، عاملی است که قدرت انتخاب های بیشتر و متنوع تری را در ارتباط با لذت های قابل تصور انسان در اختیار او می گذارد. بنابراین همان گونه که تلاش برای بالا بردن قدرت مالی به منظور تامین دامنه گسترده تری از کالاها و خدمات برای خانواده، فی نفسه عملی نادرست و پست تلقی نمی شود به همان صورت نیز تلاش برای کسب قدرت سیاسی و حفظ آن به منظور توسعه دادن دامنه لذت بردن های انسان مذموم نبوده و عملی پلید به شمار نمی رود. پس ریشه اینکه می گویند سیاست پدر و مادر ندارد و بسیاری قدرت را پدیده ای پلید می دانند در چیست؟
به نظر می رسد که باور به پلیدی قدرت(اعم از مالی، سیاسی و ...)، نتیجه تجربه تلخی است که بشریت در این ارتباط در هزاران سال زندگی اجتماعی خود به آن دست یافته است. بسیاری از افرادی که در جوامع گوناگون به قدرت مالی، سیاسی و ... دست یافته اند و در عین حال لذت هائی چون انسان دوستی و کسب رضای خداوند در سبد لذت های آنان وجود نداشته و یا به محض به قدرت رسیدن به دلیل زائد تشخیص داده شدن ازسبد لذتهاخارج شده اند، وقتی توازن قوا به نفع آنها چربیده، در راه تامین لذتها و جاه طلبی های خود از هیچ ظلم و جنایتی علیه انسانها دریغ نکرده اند. در واقع پلیدی قدرت آنجاست که برخی از انواع لذت های انسان(انسان دوستی و جلب رضای خداوند)به پای برخی دیگر از لذت های سیری ناپذیر او قربانی می شوند. این گونه اقدامات در طول تاریخ آنقدر از سوی قدرتمندان بروز یافته که برخی تصور می کنند این مقوله بخشی جدائی ناپذیر از قدرت است.
ممکن است تصور شود که اگر صاحبان قدرت سیاسی جوامع از میان انسان های دیندار که لذت انسان دوستی و کسب رضای خداوند در سبد لذت های آنها سهم بالائی دارد برگزیده شود جوامع از آسیب پلیدی قدرت در امان خواهند ماند. هرچند که چنین موضوعی را نمی توان بکلی منکر شد بخصوص درباره انبیا و اولیای خداوند، اما تجربه نشان داده است که ریسک اتکای صرف به چنین لنگری بسیار بالاست چرا که کسانی که به قدرت می رسند با اطلاعاتی نو و گسترده و در واقع دنیائی جدید و امکاناتی غیرقابل تصور مواجه شده و بالنتیجه معمولا خلق و خوی خاصی پیدا کرده و در ارزیابی خود از لذتها و عدم لذتها دچار تحول می شوند و به اصطلاح، «من» دیروز را تبدیل به"ما"ی امروز می کنند. کارآمدترین ابزار آشنای امروز برای مهار پلیدی های قدرت، حفظ توازن قوای اجتماعی در جامعه در ارتباط با قدرت است. یعنی توزیع قدرت در جامعه باید بگونه ای متوازن باشد که امکان به صحنه آوردن پلیدی های قدرت برای صاحبان قدرت فراهم نباشد چه سبد لذت های آنان مطهر باشد و چه غیر مطهر و به زبان امروز اتکا به دموکراسی، کارآمدترین روش آشنای امروز بشر برای مملکت داری است. البته اگر در بستری دموکراتیک، انسانهائی به قدرت برسند که دیندارند ارجح است.
نویسنده : پدرام
منبع : وبلاگ عباس عبدی (آینده)
منبع : روزنامه مردم سالاری