دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


جسارت دانستن داشته باش


جسارت دانستن داشته باش
یکی از بزرگان در نسبت میان رازدانی و روشنفکری و دینداری می گوید؛ «اصولاً نحوه زندگی ما با نوع و مقدار اطلاعی که در اختیار داریم، تناسب دارد.» بعد اجتماعی زندگی در دنیای جدید، چیزی جز روابط حقوقی میان اشخاص نیست. لذا رد پای حقوق (روابط حقوقی اعم از وقایع حقوقی و اعمال حقوقی) در تمام روایت هایی با مضامین اجتماعی قابل مشاهده است چه اینکه بهره مندی از مشاوران حقوقی در ساخت و تولید فیلم هایی با این مضامین، علاوه بر جذابیت فیلم، احترامی به شأن و شعور مخاطبان خواهد بود.
● بررسی و تحلیل حقوقی سریال ترانه مادری
در قسمتی از ماده ۱۱۹۳ قانون مدنی آمده است؛ «همین که طفل کبیر و رشید شد، از تحت ولایت خارج می شود...» فیلم ترانه مادری که به طرح یک موضوع حقوقی پرداخته است در واقع رابطه حقوقی که در عالم حقوق، ظاهراً جزء ابقاعات است را دستمایه روایت خود قرار می دهد. صرف نظر از هدف طرح موضوع فیلم، مبحث حجر و قیمومت، بخش مستقلی از قانون مدنی ایران را تشکیل می دهد. (کتاب دهم از جلد دوم ق. م) ماده ۱۲۰۷ ق.م صًغر را یکی از اسباب حجر اعلام و مقرر می دارد این اشخاص از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند. در فقه شیعه علاوه بر موارد مذکور در ماده ۱۲۰۷ ق.م ( صغار، اشخاص غیررشید و مجانین)، دو سبب دیگر برای حجر عنوان شده است؛ یکی افلاس (ارجاع به ماده ۳۶ قانون اعسار« قانون تجارت) و دیگری حجر به معنی غیرمصطلح آن- در این سبب، نقص در مالکیت مطرح است و نه نقص اراده شخص که منجر به حجر شود. (ارجاع به مادتین ۷۹۳ و۸۴۳ ق.م)
در ماده ۱۲۱۸ق.م تصریح شده برای صغاری که ولی خاص ندارند نصب قیم می شود. همچنین ماده۱۲۵۳ همان قانون مقرر کرده؛ «پس از زوال سببی که موجب تعیین قیم شده، قیمومت مرتفع می شود.» نکته قابل توجه در قیمومت، مقطعی بودن سمت قیم است یعنی اداره امور محجور تا رسیدن (یا رسانیدن) او به مرحله درک مفهوم استقلال و خودکفایی. (رجوع شود به مبسوط در ترمینولوژی؛ دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی)
اما با نگاهی دقیق تر به فیلم مذکور و دور شدن آن از مضامین حقوقی و حکم موضوع در عالم واقع، به نظر می آید مخاطب با یک روایت و فیلم «مفهوم گرا» روبه رو است. در فیلم و سینمای مفهوم گرا معمولاً مصادیق، رسالت تبیین و تفهیم مفاهیم مستتر در متن را به عهده دارند. با این وصف، مخاطب برای فهم متن از پس هر دیالوگ و سکانس به چالش هرمنوتیکی فراخوانده می شود. در ترانه مادری نیز بازیافت اوقات صرف شده در پای این سریال تلویزیونی و فهم عمیق تر روایت، نیازمند بررسی و تحلیل اجتماعی- فلسفی آن است.
● بررسی و تحلیل اجتماعی «ترانه مادری»
داستان ترانه مادری از یک «راز» شروع می شود. اندکی بعد بیننده نیز از این راز سر در می آورد اما با آنکه از راز داستان مطلع شده، جذابیت سریال کم و بیش پابرجاست چراکه دو شخصیت محوری داستان هنوز از راز خود آگاه نیستند. فارغ از مبانی تئوریک رازآلود دیدن پدیده ها در عالم هستی، به نظر می آید داستان سریال مبتنی بر رمز و رازهایی است که اساس روابط حقوقی بین کاراکترهای اصلی داستان را تشکیل می دهد. این داستان حول محور دو نماد از شخصیت جوان نسل سوم انقلاب پراکنده می شود؛ این پراکندگی تلاش برای تدارک یک گفتمان تلقی شده ضمن اینکه برجسته سازی موضوع قیمومت به عنوان یک رابطه حقوقی موجود در جامعه و قانون ایران، ابعاد حقوقی- اجتماعی به خود می گیرد. از سوی دیگر با رنگ باختن بحث حقوقی موضوع (با منتفی شدن حکم موضوع) در فیلم، سیگنال های غیرحقوقی فیلم تقویت شده، لاجرم مخاطب را به گفتمانی دیگر- مورد نظر راوی- هدایت می کند، گرچه این پیام ها هنوز از چنان قوتی- دامنه و برد موثر- برخوردار نیست که توان استقرار گفتمان مستقلی را داشته باشد لیکن به پراکندگی و تشکیل حلقه های مجاور از هسته اصلی گفتمان کمک می کند.
بدین ترتیب تلاش گسترده یی که تقریباً تمام قسمت های میانی سریال را به خود معطوف کرده، مصروف شکل گرفتن گزاره یی اصیل در ذهن مخاطب می شود و آن عبارت است از؛ ارتباط و تلازم میان «راز» و «روشنگری.»
علی ایحال تعلل سرگرم کننده یی تا دو قسمت پایانی، دامنگیر این سریال تلویزیونی است. دو قسمت پایانی فیلم گویی فصل بیداری کاراکترها آغاز می شود و این آغاز، شاید همان فصل روشنگری باشد، فصلی که پایان صغارت محجورین است، پایان کودکی محجورینی که هرچند دیر اما بالاخره از راز خود آگاه می شوند و در تقابل «رازدانی» و «استقبال از حوادث»، با اشتیاقی برادرانه به هم می رسند و توانمندی هر یک، دیگری را کامل می کند؛ فصلی که وارثان قهرمانان(بهرام و پویا) خود را بازمی یابند گرچه حس وطن پرستی شان در انتهای فیلم به یک حس نوستالژیک نزدیک می شود. «ادیب» روشنفکر نیز که نقش مادر و پدر را برای فرزند خود، یکجا ایفا می کند و معلوم نیست چرا ویلچرنشین شده است(،) در فصل پایانی فیلم توانایی نسبی خود را باز یافته، روی پای خود می ایستد و گویی حرکتی نو آغاز می کند.
ابهام روایت آنجاست که در پایان فیلم به یکباره همه برای بازگویی راز محجورین در رقابت با یکدیگر قرار می گیرند، برخی در وضع کنش و برخی دیگر در موضع واکنش؛ حتی جلال که هنوز کهنه زخم ۲۰ ساله از جد محجورین داستان را بر سینه دارد.
آنچه تعادل مسیر حرکت فیلم را در قسمت های پایانی آن به هم می ریزد، مساله تقسیم(مدیریت) زمان است. آخر فیلم همه چیز به سرعت پیش می رود به طوری که «زمان» در آخرین قسمت سریال گویا با نرخی دیگر محاسبه می شود. وجود تلازم بین «علاقه» و «فرصت» قسمتی از دیالوگ های سرانجام داستان است که با طرح موضوع تقابل بخشش و انتقام، گرفتار فشردگی زمان در پایان فیلم می شود.
و اما قیم ها در فصل روشنگری سریال (پایان حجر) که البته هر کدام به نوعی صلاحیت شان در قسمت های میانی داستان به دفعات زیر سوال رفته است؛ آن که نیات خیرخواهانه داشته برای جبران مافات، فرصت می خواهد و دیگری که تا مرز تحقق نیات دنیاپرستانه پیش رفته است، اکنون نه پای رفتن دارد نه دل ماندن. اینجاست که راوی با رد نظریه «تلازم روشنگری و طغیان» فرصت دیگری برای نشر گفتمان مورد نظر خود به دست می دهد. بدین سان در بازخوانی روایت مورد نظر مبتنی بر هرمنوتیک (به مثابه روش)، به نظر می رسد راوی در داستان خود، پایان قیمومت را که ملازم روشنگری است گویی از زبان «کانت» چنین معرفی می کند؛ «روشنگری، خروج انسان از حالت و مرحله کودکی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. این کودکی و نابالغی عبارت است از ناتوانی افراد از به کاربردن فهم خویش بدون هدایت و راهنمایی دیگری. اگر این نابالغی و کودکی نه به دلیل فقدان فهم، بلکه به دلیل نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. بدین ترتیب شعار روشنگری عبارت است از؛ جسارت دانستن داشته باش.
مصطفی ماهرخی
منبع : روزنامه اعتماد