سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دشواری های دمکرات بودن در عرصه قدرت


دشواری های دمکرات بودن در عرصه قدرت
موضوع مسدود کردن یا "مساله عدم تمدید مجوز" رسانه ی منتقد و مخالف یا "کودتاچی"،"توطئه گر" و "بر انداز" RCTV در ونزوئلا با بازخوردهای بعضا متفاوتی در میان پویشگران سیاسی و فرهنگی مواجه شده است.در نقدی که رفیق گرامی ، "قوقولی قوقو" بر تذکره ی کوتاهی که باور من است پیرامون ضرورت های دفاع از آزادی های دمکراتیک و مدنی و کارکرد رسانه، نوشته است، پرسش هایی از من به میان آمده که گمان می کنم اساسا نوع رویکرد به مساله در مقاله، خود پاسخگوی همه آن پرسش هاست.
" متاسفانه سهیل عزیز در این نوشته نیز مانند گذشته همچنان سیاست یکی به میخ و یکی به نعل زدن و روش استفاده از بیان شاعرانه برای عدم بررسی دقیق واقعیتها را در پی گرفته است. کاری به بسیاری از موضوعات مطرح شده نداریم. کاری نداریم که سهیل آصفی وانمود می کند که اقلیت مخالف دولت چاوز(کودتاچیان) و اکثریت موافق دولت چاوز(زحمتکشانی که قرار بوده است قربانی کودتا باشند) همگی دست در دست هم به خیابان آمده اند و مخالف این عمل «غیر دموکراتیک» هستند!"
سراسر این نگاه ، اگر به دیکتاتوری پرولتاریا در تعریف کهنه و غیر مارکسیستی آن باوری نداشته باشیم نگاهی است به باور من تکراری و آشنا با تجارب تاریخی امروز. همچنان سعی و تنها سعی بر چند بعدی دیدن صورت مساله های جاری در هر زمینه ای دارم و اصلا پروای انگ "لیبرال" خوردن و شیوه های حذفی کهنه از این دست را [که حالا به یمن حد از تعریف خارج انسداد فضای سیاسی و اجتماعی به بازی ها و بعضا جدل های هیجان انگیز سرگرم کننده در عرصه مجازی بدل شده است.] به همان اندازه که از سوی طرفداران سرمایه در هر شکل و قاموس آن ندارم از سوی "طرفداران زحمتکشان" و.. نیز چنین پروایی وجود ندارد.
اگر"همچنان مانند گذشته" " سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدن" [نگاهی شاید وراتر از خطوط سفت و سخت ایدئولوژیک(برخورد مطلق گرا) که سالهاست در پستوهای اندیشه ما خانه دارد] را پیگیرانه دنبال می کنم و در این مقاله نیز نمودهای بارز آن هویدا هست ، دقیقا به نوع نگاه و سیر کار من باز می گردد و مساله ای نهان و پنهان نیست که نیازی به بازی نعل و میخ باشد، بر آن باور دارم. نگاه من به صورت مساله با آنچه "قوقولی قو قو" گرامی آورده یعنی "دست در دست هم به خیابان آمدن موافقان و مخالفان دولت مردمی چاوز [کودتاچیان] نبوده است و این با بازخوانی مطلب عیان است اما خود طرح صورت مساله به این شکل که اقلیتی کودتاچی است و آن اکثریت که زحمتکشان هستند و طعمه اهداف کلان کودتاچیان با ماهیت مطلب من باز هم هیچ تعارضی ندارد.با گوشزد کردن این مهم که به هر ترتیبی، دمکراسی ،یعنی دفاع از حقوق اقلیت و بدیهی است که مقصود در این مساله ، حفظ تریبون و صدای آن اقلیت است و هر اقدام ورای مخالفت رسانه ای و مدنی ، قطعا مستوجب برخوردهای قضایی با "کودتاچیان" در هر زمان و جغرافیایی است. سخن اینجا تنها بر سر نوع برخورد و شیوه تعامل با اتفاقی است که باور دارم اساس حذف و تکصدایی را این بار زیر عناوین دیگری تواند چید. بله ،دشواری کار هم دقیقا همین جاست. شاید بتوان گفت این شیوه برخورد به آرمانشهر پهلو می زند و در زمانه ای که دولتی و از آن دقیق تر مردمی با ویژگی های دمکراتیک و سمت و سو های سوسیالیستی به رغم بسیاری از ایرادات وارده رو در روی هژمونی روزافزون امپریالیسم در حیات خلوت او ایستاده است دیگر پرداختن به نوع برخورد تا این حد دمکراتیک با "کودتاچیان" شیوه ای است که تنها در انتزاع اندیشه ی انسان در تکاپوی صحنه قرار می گیرد.اما سخن من اینجا بر سر برخورد با "رسانه مخالف" است و "تریبون" حتی کودتاچیان! بریدن صدای آن اقلیت با هر شکل و ماهیت و مضمون سنت چپ امروز نمی تواند باشد.
درس های پشت سر انگار نه انگار که حتی خرده اثری در نگاه امروز پویشگران چپ ما پدید آورده باشد. دیکتاتوری انگار در خون و جان ما روان شده است و انگاره های ذهنی بسیاری از ما همگی حول محور همان شیوه های آشنای برخوردهای شخصی و بعضا حذفی با باوری مخالف باور ماست و تنها از فردای "میهن آزاد" می هراسم.می هراسم که اگر بخت یاری کند و تلاش و کار و نه همه که تنها همان شماری از "طرفداران حقوق زحمتکشان" در عرصه قدرت میدانی بدست آورند چگونه با شتاب به بازتولید تکراری های آشنا بپردازند... همانگونه که بارها تاکید شد، سخن اینجا بر سر ماهیت اقدام چاوز و ضرورت برخورد جدی با فعالیت های ضد مردمی و غیر رسانه ای عناصری که آشکار و پنهان حقوق بگیر مراکز مختلف امپریالیستی برای تحقق اهداف ضد مردمی خود در ونزوئلا هستند نیست و حرف از شیوه برخورد با صورت مساله است و حذف صدا و رسانه های آنها.
بر آنم که اگر از الگویی انسانی" و "سوسیالیسم قرن ۲۱" حرف و سخن به میان است ، دیگر نمی توان توجیه کرد که اگر در جایی دیگر از جهان سرمایه چنین اتفاقی می افتاد و یک رسانه عملا تا این حد به فعالیت های مخرب دست می زد فلان کار و بهمان کار توسط حکومتمداران صورت می گرفت اما هوگو چاوز اینگونه برخورد نکرده است.گفتند که خب چاوز آنها را به جوخه آتش نسپرده. چه خوب! اما بستن رسانه کم از جوخه آتش برای صدای مغضوب واقع شده ندارد... دولت هوگو چاوز ،دولتی با داعیه سوسیالیستی و برنامه های مدون دمکراتیک در عرصه اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی، "رسانه" را مسدود کرده یا مجوز کار آن را تمدید نکرده است و این خشم روزنامه نگار و دگراندیش ایرانی را بر می انگیزد ، زیرا که تاریخ میهن را تورق کرده است و به گمان که زمان زیادی از وقایع آن تابستان سردی که "کباب قناری بر آتش سوسن و یاس" پرورده شد نگذشته است. بسیار ساده و واضح است که این برخورد "دمکراتیک" نیست.بر آنم که این همه با بستن رسانه هر چند "کودتاچی" و "برانداز" با نیازها و ضرورت های زمان و با برنامه امروز نیروهای چپ و دمکرات جور در نمی آید. پیچ های اساسی کار حکومتداری و دمکرات بودن در جهانی تا این حد پر از تاویل و تفسیر از مفاهیم نیز درست همین جاست. اینها مفاهیم انتزاعی نیستند و بر آنم که در شرایط سیاسی خاص میهن، بغرنج تر از نسخه پیچیدن های آشنای "رفقا" و غیر "رفقا" و عمدتا انگ زدن هایی است که دوستان در مورد این نوع نگاه به صورت مساله پیش گرفتند.و خوبتر می دانم که این خوی ماست.و این ماییم که باید با همه دشواری های پیش رو برای حرکت بسوی "جهانی دیگر" در سنت های چپ، دمکراتیسمی از جنس امروز را نهادینه کنیم.
گمان می کنم که پرسش های "قوقولی قوقو" ی گرامی هم با این توضیح و مقاله اول همانطور که اشاره شد از باور من و زاویه دید به صورت مساله، پاسخ داده شده است. به مساله پخش پورنوگرافی کودکان از این شبکه اشاره شد که بدیهی است در چهارچوب حقوقی تعریف "جنایت" قرار می گیرد و باید با آن برخورد کرد و اساسا کسی در هیات دفاع از این شبکه و ماهیت و نوع کار رسانه ای آن در هیچ زمینه ای بر نیامده است.اما باز هم توجیه خاموش کردن صدای مخالف هر چند نوع کودتاچی آن نمی شود...
دشواری های دمکراسی در قرن ۲۱ و الگویی که نیروهای باورمند به دمکراسی غیر لیبرالی در چهارچوب های باز "جهانی دیگر" و نه تکراری های منقبض غیر سوسیالیستی در سر می پرورانند تنها منحصر به شعارهای مردم پسند پوپولیستی با خوانش استالینیستی از "دیکتاتوری پرولتاریا" و مفاهیمی از این دست نیست و تنها در عرصه قدرت است که بخوبی می توان سیر نسبی دمکرات بودن جریان ها را محک زد. به خوبی واقفم که پیاده کردن این حد از دمکراسی که اساسا با هیچ "رسانه" ای هر چند "کودتاچی" و با "اهداف مشخص" برخوردی به میان نیاید و مجوز سخن گفتن هیچ گروه و اقلیت سیاسی،قومی،جنسی و مذهبی لغو نشود و اگر حرف و سخنی در نوع کار و اهداف سیاسی جریانی هست که هست از طرق دیگر سعی در محدود و مسدود کردن دخالت های امپریالیستی در ساز و کاری دمکراتیک شود تا چه حد دشوار و در مواردی غیر عملی و سخترو به نظر می رسد. اما محکوم کردن برخورد با "رسانه" و دفاع از آزادی های دمکراتیک در این عرصه را وراتر از ماهیت آن و نوع کنش سیاسی و فرهنگی اش در تعریف "آزادی و دمکراسی" که به آن باورمندم حرکتی مغایر با آرمان های سوسیالیستی می دانم.بدیهی است که دفاع قاطع از آزادی بدون حد و حصر اندیشه و بیان حتی برای کودتاچی و نیرویی با ماهیت آشکار امپریالیستی به معنای میدان دادن برای یکه سواری این نیروها و تحقق اهداف سلطه طلبانه آنها در کشورها و منطقه نیست و تنها می توان گفت که عملی کردن نسبی آن در عرصه قدرت، دشواری های الگویی است که ازامکان تحقق "جهانی دیگر" می گوید.
این نگاه و شیوه پرداخت به صورت مساله، انتزاعی و منفصل از واقعیت پیرامون و حدود و ثغور آزادی ها نبوده و بر این باورم که با وجود غامض بودن این شیوه نگاه کردن به صورت مساله های پیچیده امروزی در عمل و در جهان چند صدایی کنونی و با وجود مفاهیم نسبی از همه پدیده ها و تعاریف دیروز و امروز، برای نیروهای چپ و دمکرات محکومیت برخورد با "رسانه"، "ژستی دمکراتیک" نیست که وظیفه ای است مبرم.
سهیل آصفی
http://www.soheilasefi.blogfa.com/
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه