دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا
استهزا و تمسخر
از جملهٔ عوامل تهدید شخصیت اعضای جامعه، استهزا و تمسخر دیگران است؛ برخی، رو در رو، دیگران را با تمسخر و استهزا تحقیر میکنند تا بدین وسیله، شخصیت آنان را خرد کنند. این روش نیز، از روشهای شیطانی و رایجی است که در همهٔ جوامع وجود دارد.
این گروه از متجاوزان وقتی میبینند کسی همسلیقهٔ خودشان نیست یا ممکن است در ارتباط با مال یا مقام یا سایر شئون زندگی مزاحتی برایشان ایجاد کند، برای این که نگذارند او پیشرفت کند و در جامعه، جایی برای خود باز کند، او را به باد استهزا میگیرند و با تمسخر و تحقیر، شخصیتش را خرد میکنند.
این کار در میان همهٔ اقوام رواج داشته حتی انبیا را نیز به همین روش میکوبیدند. هنگامی که پیغمبری در میان یکی از اقوام مبعوث میشد، یکی از عکسالعملهای رایج در میان همهٔ اقوام، این بود که او را مسخره کند تا در جامعه موقعیتی پیدا نکند و مردم گوش به سخنان او ندهند.
بدیهی است استهزای انبیا بدترین نوع مسخره است؛ زیرا وجود پیامبران در جامعه، بزرگترین نعمت خدا و تحقیر شخصیت و مسخره کردن آنان، کفران بزرگترین نعمت خدا و بزرگترین خیانت به جامعه خواهد بود؛ اما در درجهٔ پایینتر بهطورکلی، مسخره کردن، دربارهٔ هرکسی که باشد، ارزش منفی دارد. البته هر شخصیت فردی محترمتر، مفیدتر و در پیشگاه خدا بالاتر باشد، به همان نسبت، تمسخر او زیانبارتر و دارای ارزش منفی بیشتری خواهد بود.
بههرحال، هر عضوی از اعضای جامعه، موقعیتی دارد که باید از این موقعیت، در راه تأمین مصالح و منافع اسلامی استفاده شود و تحقیر او سبب میشود تا کاری که از وی به سود جامعه برمیآید، درست انجام نگیرد و استفاده لازم را از او نبرند. روشن است که این کار به زیان جامعه خواهد بود و علاوه بر این، ممکن است در نفوس افراد هم آثار بدی از خود بهجا بگذارد و روح انتقامگیری و ضربهزدن متقابل را در طرف برانگیزد؛ زیرا همهٔ مردم، مانند پیغمبر و امام معصوم نیستند که تا این اندازه بتوانند خویشتندای کنند و این تمسخرها و تحقیرها را نادیده و نشنیده بگیرند. گاهی ممکن است ایشان را به غم و اندوههای سخت و ناراحتیهای روانیِ شدید دچار سازد به طوری که نه تنها از موقعیت اجتماعی، بلکه از زندگیِ فردیشان هم ساقط شوند.
● دیدگاه قرآن دربارۀ استهزا
قرآن کریم دربارۀ این موضوع، تأکیدها و توصیههای بسیاری دارد که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
نخست، آیاتی که به طور کلی دستور میدهند که هیچ مرد و زن مؤمنی نباید مؤمن دیگری را مسخره کند؛ مانند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هیچ گروهی نباید گروه دیگری را استهزا کند که شاید آنان از خودشان بهتر باشند و همچنین نباید زنانی زنان دیگر را استهزا کنند که شاید آن زمان دیگر از خودشان بهتر باشند.
(یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ اٰمَنُوا لاٰیَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَیٰ اَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لاٰ نِسٰاءٌ مِنْ نِسٰاءٍ عَسَیٰ اَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ) (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۱)
دوم، آیاتی که حوادث عینیِ اتفاقافتاده را بیان میکنند و زشتی و خطر آنها را یادآور میشوند. این حوادث عینی، در بعضی موارد از سوی کفار، در بعضی موارد از سوی منافقان و در مواردی نیز به دست افراد سست ایمان اتفاق افتادهاند. مثل آیهٔ:
زندگی دنیا در نظر فار، زیبا و باشکوه جلوه کرده، مؤمنان را استهزا میکنند در حالی که مقام پرهیزگاران در روز قیامت بالاتر از ایشان است و خدا هر کس را بخواهد، بیحساب روزی میدهد.
(زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیٰاهُٔ الدُّنْیٰا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ اٰمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیٰامَهِٔ وَ اللهُ یَرزُقُ مُنْ یَشٰاءُ بِغَیْرِ حِسٰابٍ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۱۲)
دنیا در چشم کفار، زیبا و باشکوه است و برعکس آنها، مؤمنان توجه بیش از حد به زندگیِ دنیا ندارد، بلکه آن را وسیلهای برای رسیدن به آخرت میدانند و اهتمامشان به دنیا در حدی است که برای سعادت ابدیشان مفید باشد. از اینرو، در میان مؤمنان کسانی بودند که اموال خود را در راه اسلام صرف کرده و خود تهی دست ماندند و یا به علل دیگری فقیر شدند و کفار، که دشمن اسلام و جامعهٔ اسلامی بودند، اینان را مسخره میکردند، خداوند، در آیهٔ بالا پس از ذکر این جریان کفرآمیز، مؤمنان کفر ستیز را، که اسلام را تقویت کرده و بر آن پایداری مینمودند، دلداری میدهد که در برابر آنان خود را نبازید و بدانید که نزد خدا و در روز قیامت، مقام و مرتبهٔ شما بسیار بالاتر از آنان است.
میتوان از جملهٔ آخر آیه، وَاللهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشٰاءُ بِغَیْرِ حِسٰابٍ، این نکته را استفاده کرد که علت تمسخر کفار، فقر مؤمنان بوده است. از این رو میفرماید خداوند است که روزیِ هر کس را به هر اندازه که بخواهد، میدهد.
منافقان نیز با این که تظاهر به اسلام میکردند و در جامعهٔ اسلامی و میان مسلمانان زندگی میکردند، مؤمنان واقعی را به بهانههای گوناگون، به ویژه، به خاطر انفاقها و صدقاتشان مورد تمسخر و استهزا قرار میدادند که بعضی از آیات به این حقیقت اشارهدارند؛ مثل آیهٔ :
کسانی که عیبجویی میکنند از آن مؤمنانی که در صدقات، بیش از حد واجب اتفاق میکنند و آن مؤمنانی که ضمن تهیدستی، از صدقه دادن از آن مقدار ناچیز اموالی که در اختیار دارند، مضایقه نمیکنند، و آنان را مسخره و تحقیر میکنند خداوند آنها را مسخره و تحقیر خواهد کرد و عذاب دردناکی در انتظارشان خواهد بود.
(اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ الُطَّوِّعِینَ مِن الْمُؤْمِنِینَ فِی اْلصَّدَقٰاتِ وَالَّذِینَ لاٰیَجِدوُنَ اِلاّٰ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنهُمْ وَلَهُمْ عَذٰابٌ اَلِیمٌ) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۹)
چنان که از این آیه استفاده میشود، منافقان دو گروه از مؤمنان و خوبان جامعهٔ اسلامی را استهزا میکردند: یکی آنان که بیش از حد واجب، حتی به دادن صدقات مستحبی میپرداختند تا با اطاعتهای مستحبی و انقیاد کامل، خشنودیِ خداوند را به دست آورند و دوم آن مؤمنان که صدقاتشان بسیار کم بود و از دادن کمک بیشتر ناتوان بودند؛ مانند مؤمنان تهی دست جامعهٔ اسلامی ایران در زمان جنگ با عراق. اینان نیز با اموال محدودی که داشتند، به هزینهٔ جنگ کمک میکردند. آری، هم در عصر ما (عصر انقلاب اسلامی) و هم در صدر اسلام کسانی بودند که بسیار مایل بودند کمک کنند؛ اما دستشان خالی بود و در عین حال، کمکهای ناچیزی که توان آن را داشتند، با کمال میل و رغبت و اخلاص انجام میدادند. منافقان نادان چنین افرادی را با چشمک زدن و پوزخند و اشاره و کنایه استهزا میکردند که با چه چیزهایی میخواهند دولت اسلام را تقویت کنند؛ اما کسانی که این مؤمنان مخلص را مسخره میکنند باید بدانند که طرف حسابشان خدا است و خدا آنان را به مسخره میگیرد و در مقابل این کارها عذاب دردناکی برایشان فراهم کرده است.
● قرآن و نکوهش تمسخر انبیا
آیاتی هم داریم دربارهٔ استهزا و تمسخر انبیا توسط مخالفان ایشان که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
نخست، آیاتی که به طور کلی از این حقیقت تلخ اجتماعی و تاریخی خبر میدهند که هیچ پیغمبری در طول تاریخ، در هیچ جامعهای مبعوث نشد مگر آن که مورد استهزای بخری افراد آن جامعه قرار گرفت؛ مانند:
وای بر بندگان که هیچ رسولی از سوی خدا به سویشان نیامد جز آن که او را به تمسخر و استهزا گرفتند.
(یٰا حَسْرَهًٔ عَلیٰ العِبٰادِ مٰا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلاّٰ کٰانُوا بِهِ یَسْتَهُْزِؤُنَ) (سورهٔ یس، آیهٔ ۳۰)
وَ مٰا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلاّٰ کٰانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (سورهٔ حجر، آیهٔ ۱۱)
وَ مٰا یَأْتِیهِمْ مِن نَبِیٍّ اِلاّٰ کٰانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (سورهٔ زخرف، آیهٔ ۷)
آیات بالا با تعابیر گوناگون، ضمن بیان از این حقیقت مسلّم تاریخی که انبیای خدا مورد تمسخر مردم نادان قرار میگرفتند، این عمل زشت را نکوهش میکنند.
دوم، آیاتی که به بیان بدیِ عاقبت و عذاب کسانی پرداختهاند که پیامبران را مسخره میکردند؛ مانند:
رسولان پیش از تو نیز مورد استهزا قرار گرفتند؛ ولی (کیفر) کارهای استهزا آمیزشان، خود آنان را احاطه کرد (و عذاب دامنشان را گرفت).
(وَ لَقَدِ اسْتُهْزِیَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحٰاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کٰانوُا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ) (سورهٔ انبیاء، آیهٔ ۴۱)
هرگاه به چیزی از آیات، آگاه شوند، آن را به تمسخر گیرند. اینان برایشان عذابی خوارکننده است.
(وَ اِذٰا عَلِمَ مِنْ اٰیٰاتِنٰا شَیْئَاً اتَّخَذَهٰا هُزُواً اُوْلِٰئکَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِینٌ) (سورهٔ جائیه، آیهٔ ۹)
بعضی از این آیات، اشاره دارند به این که استهزاکنندگان حسرت میخورند و از کار خود پشیمان میشوند؛ آنجا که میفرماید:
(در آن روز) هر کسی (به خود آید و ) بگوید: وای بر من که جانب امر خدا فرو گذاشتم (در حق خود ظلم کردم) و وعدههای خدا را مسخره نمودم.
(اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یٰا حَسْرَتیٰ عَلیٰ مافَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ وَ اِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّٰاخِرِینَ) (سورهٔ زمز، آیهٔ ۵۶)
بعضی از آیات نیز به پاداش نیک مسخره شوندگان و دلجویی از ایشان میپردازد؛ مانند:
شما (پیامبران و ) کسانی را که به آنان ایمان آوردند به تمسخر گرفتید آن که شما را از وجود غافل نمودم، مرا فراموش کردید و به آنان پوزخند زدید. من امروز آنان را به خاطر آن که در برابر خندهها و تمسخرهای شما صبر پیشه کردند، پاداش نیک دهم و محققاً هم آنان رستگار خواهند بود.
(فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سُخْرِیّاً حَتَّیٰ اَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ اِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمٰا صَبَرُوا اَنَّهُمْ هُمُ الْفٰائِزُونَ) (سورهٔ مؤمنون، آیهٔ ۱۱۰)
در بعضی از آیات به ریشهٔ روانیِ این تمسخرها و سبکسریها اینگونه اشاره شده که این برخوردیهای نابخردانه و دور از منطق از انبیا و اولیا و آیات خدا، در بدکرداری و آلودگیِ اخلاقی و عملی آنان ریشه دارد و سرانجام، به تکذیب آیات خدا و تمسخر آنها منتهی خواهد شد؛ مانند:
سپس سرانجام کار آنان که مرتکب گناه و کارهای زشت شوند این است که آیات خدا را دروغ بدانند و به تمسخر گیرند.
(ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَهَٔ الَّذِینَ اَسٰاؤُ السُّوءَیٰ اَنْ کَذَّبُوا بِٰایٰاتِ اللهِ وَ کٰانواْ بِهٰا یَسْتَهْزِؤُنَ) (سورهٔ روم، آیهٔ ۱۰)
خداوند در بعضی از آیات میفرماید که گفتههای پیغمبر و آیات خدا را مسخره میکردند (سورهٔ صافات، آیات ۱۲ و ۱۴؛ سورهٔ جائیه، آیهٔ ۹) و در بعضی دیگر خبر میدهد که مؤمنان و پیروان رسول خدا را مسخره میکردند:
مجرمان نسبت به مؤمنان پوزخند میزدند و هنگامی که از کنارشان میگذشتند، به هم چشمک میزدند و آنان را مسخره میکردند و هنگامی که به خانههایشان برمیگشتند، نزد زن و فرزندانشان کارها و رفتار مؤمنان را به وسیلهٔ سرگرمیِ خود قرار میدادند و میخندیدند.
(ان الذین اجرموا کانوا من الذین امنوا یضحکون و اذا مروابهم یتغامزون و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین) (سورهٔ مطفقین، آیات ۲۹-۳۱)
● تربیت بازدارنده
قرآن کریم، برای آن که افراد را از دست زدن به این کار ناشایسته باز دارد، برنامهٔ تربیتی ویژهای دارد و در مقام آموزش و تربیت مؤمنان میگوید:
(یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ اٰمَنوُا لاٰیَسْخَرْ قَوْمُ مِنْ قَوْمٍ عَسَیٰ اَنْ یَکوُنوُا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لاٰ نِسٰاءُ مِن نِسٰاءٍ عَسَیٰ اَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لاٰتَلْمِزُوا اَنْفُسَکُمْ وَ لاٰتَنٰابَزوا بِاْلاَلْقٰابِ بِئْسَ اْلاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْاْیِمٰانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاُوْلٰئِکَ هُمُ الظّٰالِمُونَ( (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۱)
در این آیه، خدای متعال، نخست به مؤمنان سفارش میکند که مبادا مؤمنان یکدیگر را مسخره کنند. بعد براساس یک تحلیل روانشناختی دست روی ریشهٔ روانی و علت اصلیِ این کار زشت گذاشته، میفرماید: چه بسا کسانی را که بد میپندارید و نقصها و کمبودهایی در آنان سراغ دارید و بدین جهت آنان را مسخره میکنید، از خود شما بهتر و نزد خدا عزیزتر از شما باشند.این آیهٔ شریفه، نکتهٔ اخلاقیِ بسیار مهمی را گوشزد میکند که هم جنبهٔ فردی دارد و هم جنبهٔ اجتماعی، و آن این است که هیچ کس حق ندارد دیگری را پستتر از خود بداند که چنین اندیشهای برای مؤمن و روح ایمانی و تربیت اسلامی و الهی وی بسیار زیانبار خواهد بود. مؤمن برای آنکه تکامل روحی داشته باشد، باید همواره خود را پست ببیند و نزد خودش ذلیل باشد.
این که میگوییم: مؤمن عزیز است و مؤمن را باید عزیز داشت، بدان معنا است که بر دیگران لازم است که عزت مؤمن را حفظ کنند؛ اما هر مؤمنی باید در درون خود و نسبت به خود، احساس کوچکی و پستی کند و در برابر به خدای متعال باید فروتن باشد و احساس ذلت داشته باشد.
امام سجاد (علیهالسلام) در یکی از ادعاهای خود عرض میکند: “بار خدایا! هر عزتی که در چشم مردم به من میدهی، به این بندهات عنایتی کن تا به موازات آن، ذلت خود را بیشتر احساس کنم و به من توقیق بده که هر قدر در چشم مردم بزرگتر و عزیزتر میشوم، نزد خود، کوچکتر و حقیرتر گردم. مبادا عزت و اقتدار ظاهری، مرا به غرور و خودپسندی مبتلا سازد (”وَ لاٰتَرْفَعْنِی فیالنّٰاسِ دَرَجَهًٔ اِلّٰا حَطَطْتَنی عِنْدَ نَفْسی مِثْلَهٰا وَلٰا تُحْدِثْ لی عِزّاً ظٰاهِراً اِلّٰا اَحْدَثْتَ لی ذِلَّهًٔ بٰاطِنَهًٔ عِنْدَ نَفْسی بِقَدَرِهٰا“ - دعای مکارم الاخلاق)
این یک روش بسیار مؤثری است برای خودسازی که انسان هیچگاه، خود را بهتر از دیگران نبیند، پیوسته خود را کوچک، حقیر و ناقص ببیند و در پیِ اصلاح نفس و خودسازی باشد. اسلام در برنامهٔ ترتیبیِ خود، پیوسته این روش را توصیه و دنبال میکند. نقل است خدای متعال خطاب کرد به حضرت موسی (علیهالسلام) که بار دیگر که برای مناجات به کوه طور آمدی، موجودی پستتر از خود را همراه خود بیاور. موسی (علیهالسلام) برای اجرای این فرمان، در پیِ آن شد تا موجودی پستتر از خود را، برای همراه بردن به کوه طور پیدا کند. در بین انسانها هر چه جستجو کرد، نتوانست کسی را بیابد که او را پستتر از خود بشمارد؛ زیرا ممکن بود که همو نزد خدا مقامی والا داشته و عزیز باشد که دیگران از آن بیخبر باشند. حتی اگر گنهکار هم باشد، این دلیل بر پستیِ قطعی او نیست؛ زیرا ممکن است در پیشگاه خدا و به دور از چشم خلق توبه کند و پاک شود. این بود که به سراغ حیوانات رفت تا موجود پستتری را از میان حیوانات پیدا کند و همراه خود ببرد؛ اما به نظرش رسید که حیوانات هم بیاذیت و آزارند و گناهی ندارند، پس چگونه میشود گفت که آنها پستترند؟ تا رسید به سگی متعفن. خواست آن را همراه خود ببرد؛ ولی فکر کرد که این حیوان بیگناهی است، در حالی که انسانها گنکارند و ممکن است به خاطر گنان، نزد خداوند از آن سگ هم پستتر باشند.
سرانجام، حضرت موسی دست خالی به کوه طور برگشت. خطاب شد که چرا به مأموریتت عمل نکردی؟ موسی در جواب عرض کرد: خدایا! من نتوانستم چنین موجودی را بیابم. خطاب شد: اگر آن سگ را آورده بودی، نامت را از طومار انبیا محو میکردیم.
این داستان، یک نکتهٔ مهم تربیتی را به ما میآموزد که هیچگاه نباید از آن عفلت کنیم. انسان نباید هیچ انسان دیگری را، به ویژه اگر مؤمن باشد و حتی اگر گنهکار هم باشد، از خود پستتر به حساب بیاورد و هیچگاه نباید دربارهٔ خود، نسبت به دیگران، گمان بالاتر و بهتری داشته باشد. چه بسا افراد و انسانهای پاک و پاکیزه و عالی مقامی که ممکن است سقوط کرده و از آن افراد گنهکار پستتر شوند.
البته ما به هنگام انجام وظایف و تکالیف خود، مأمور به ظاهر هستیم و به افراد به ظاهر پرهیزگار احترام میگذاریم و گنهکار را امر به معروف و نهی از منکر میکنیم؛ اما هیچ گاه نباید تنها با دیدن این ظواهر، دیگرانی را از خود پستتر بینگاریم و خود را از آنان بالاتر به حساب آوریم. در این زمینه، در روایات فراوانی به مؤمنان توصیه شده که هیچ مؤمنی را تحقیر نکنند، شاید او از اولیای خدا باشد و آنان وی را نشناسند؛ زیرا خداوند، اولیای خود را در میان مردم پنهان کرده است. پس به هیچ کس نباید با چشم حقارت نگریست.
بر این دو توصیهٔ الخلاقیِ مهم - یکی این که خود را از دیگران پستتر به حساب آوریم و در نفس خود احساس کوچکی کنیم و دوم آنکه هیچ مؤمن دیگری را تحقیر نکنیم که شاید از اولیای خدا باشد - آثار مهم تربیتی - اخلاقی و اجتماعی بار خواهد شد؛ زیرا وقتی خود را کوچک و پستتر به حساب آوریم، در فکر تطهیر و تزکیه و تعالی و تکامل خویش برمیآییم و بر تلاش و فعالیت خود در این زمینه میافزاییم و وقتی، باور کنیم که اولیای خدا در بین مردمان، مخفی و پنهانند، هیچکس را تحقیر نمیکنیم، بلکه به همه احترام میگذاریم تا روابط اجتماعی ما محکم و استوار، و احساس محبت و همدردی و تعاون، در میان همهٔ اعضای جامعه برقرار گردد.
تحقیر و کوبیدن شخصیت دیگران، علاوه بر عوارض اخلاقی، خسارتها و زیانهای بزرگ اجتماعی نیز به دنبال دارد و هستی و کیان جامعه را تهدید میکند. کمترین زیان آن پیدایش دشمنی و رفتن صفا و صمیمیت از میان اعضای جامعه است که این، موجب عدم همدلی، همیاری، همکاری و همزیستی در جامعه است.
آیهٔ بالا، علاوه بر تمسخر، کارهای دیگری را نیز که سبب تحقیر دیگران و کوبیدن شخصیت آنان میشود، ممنوع میشمارد؛ مانند چشمک زدن، دست انداختن و نام بد روی دیگران گذاشتن. بهطورکلی میتوان گفت که هر چند این آیهٔ شریفه موارد خاصی را نام میبرد، مثل: لاٰ تَلْمِزُوا اَنْفُسَکُم وَ لاٰ تَنٰابَزُوا بِالْاَلْقٰابِ ولی روشن است این موارد، تنها ذکر نمونههایی است و غرض اصلی آن است که شخصیت دیگران از هیچ راهی، مورد حمله و هجوم قرار نگیرد. ضربه زدن به شخصیت دیگران، در جامعه، به هر شکل که باشد، محکوم و ممنوع است و سبب میشود که ایمان انسان تبدیل به فسق گردد و از نظر معنوی سقوط کند؛ چنانکه جملهٔ بِئْسَ الْاِسمُ الفُسُوقُ بَعْدَ الْاِیمٰانِ در انتهای آیه، گواه بر چنین مطلبی است و نشان میدهد که اگر مؤمن دست به این کارها بزند، فاسق میشود و این نام زشت بر او اطلاق خواهدشد.
بنابراین، هرگونه برخورد خشونتآمیز و توهینآمیز، با مؤمنان، خواه به وسیلهٔ زبان باشد و خواه با رفتار، از نظراسلام بسیار نکوهیده است و آثار اجتماعی ویرانگری به دنبال دارد. دو نفر که رو در رو، به یکدیگر فحش بدهند یا بدگویی کنند و یا کار آنها به زد و خورد بکشد، دیگر نمیتوانند به هم محبت کنند و یا در فعالیتهای اجتماعیِ مشترک همکاری داشته باشند.
● زیانهای سوءِ سخریه از نظر روایات
در روایات معصومین (علیهمالسلام) نیز از کسانی که مؤمنان را تحقیر و تمسخر میکنند شدیداً نکوهش شده است. در این مورد به چند حدیث اکتفا میشود.
- یاوهسرایی و خسران ابدی:
کسانی که از راه غیبت، تهمت، اهانت و تحقیر مردم، دیگران را میخندانند باید بدانند که در روز قیامت از خاسران و زیانکارانند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
در شهر مدینه مردی پست و فرمایه بود که کار او فقط هرزهگویی و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنی علی بنالحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تاکنون نتوانستهام او را بخندانم. [منتظر فرصتی بود] تا اینکه روزی امام سجاد (علیهالسلام) به همراه دو تن از خدمتگزاران خود میگذشت. او نیز [فرصتی به دست آورد] و عبای آنحضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت. امام هیچگونه اعتنایی به او نکرد. کسانی که آنجا بودند رفتند و ردای امام سجاد (علیهالسلام) را از او گرفته و بردوش مبارک آن بزرگوار انداختند. امام (علیهالسلام) پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزهگو و خوشمزهای است که مردم مدینه را میخنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزی است که در آن روز یاوهسرایان زیانکار خواهند شد.
به هرحال، تردیدی نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه واهند شد و همانگونه که در دنیا مؤمنان را مسخره میکردند و میخندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت برآنها میخندند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
در روز قیامت کسانی را که در دنیا مردم را مسخره میکردند میآورند و دری از بهشت به روی آنان میگشایند و به آنها میگویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختی و ناراحتی به پیش میآیند و همین که نزدیک در میرسند در بهروی آنها بسته میشود. سپس درِ دیگری بهروی آنها باز میشود و گفته میشود شتاب کنید شتاب کنید. این بار نیز آنها با ناراحتی حرکت میکنند و همین که نزدیک این در میروند آن نیز بسته میشود و همینطور این کار تکرار میشود تا جایی که ناامید میشوند و سرانجام دیگر به سوی هیچ دری نمیروند. در اینجا مؤمنان که ساکنان بهشتاند به آنها نظاره میکنند به آنان میخندند.
(إنَّ الَمُسْتَهْزِئینَ بِالناسِ یُفْتَحُ لِأحَدِهِمْ بابٌ مِنَ ألجَنَّهِٔ فَیُقالُ هَلُمَّ هَلُمَّ فَیَجیُٔ بِکَرْبِهِ وَ غَمِّهِ فَاِذا اَتاهُ اُغْلِقَ دُونَهُ ثُمَّ یُفْتَحُ لَهُ
بابٌ ٰاخَرُ فَیُقالُ هَلُمَّ هَلُمَّ فَیَجیُٔ بِکَرْبِهِ وَغَمِّهِ فَاِذا اَتاهُ اُغْلِقَ دُوَنَهُ فَما یَزالُ کَذٰلِکَ حَتّیٰ إنَّ الرَّجُلَ لَیُفْتَحُ لَهُ الْبابُ فَیُقالُ لَهُ هَلُمَّ هَلُمَّ فَلاَ یَأتیهِ) (احیاء علومالدین غزالی، ج ۳، ص ۱۳۱؛ معراجالسعاده، ص ۴۰۲؛ جامعالسادات، چاپ بیروت، ج ۲، ص ۲۸۸)● استهزاء و سخریه
بیان کردن گفتار یا کردار یا وصف یا خلقت کسی بر وجهی که سبب خندهٔ دیگران شود به گفتار باشد یا بهعمل، به ایماء و اشاره باشد یا به کنایه، شبههای در گناه کبیره بودنش نیست زیرا در قرآن مجید و روایات مستفیضه بر آن وعدهٔ عذاب داده شده چنانچه در سورهٔ توبه میفرماید: ”کسانی که از روی استهزاء و سخریه انفاقکنندگان از اهل ایمان را عیب میکنند در انفاقهایشان و نیز آنان را عیب میکنند که مال زیادی ندارند که در راه خدا انفاق کنند مگر به مقدار طاقت و کوشش خود، خداوند این استهزاءکنندگان را سخریه میفرماید:
پاداش سخریهشان را به آنها میدهد و برایشان عذابی رنجاننده و دردناک است.
(الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فیالصدقات والذین لایجدون الاجهدهم فیسخرون سهم سخرالله منهم و لهم عذاب الیم) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۹)
در شأن نزول این آیه شریفه روایاتی است و خلاصهٔ آنها این است که در غزوه تبوک، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)
برای مخارج لشکر اسلام امر فرمود هرکس هرچه بتواند بیاورد بعضی از مالداران مال فراوانی آوردند و بعضی از فقراء مقدار کمی که داشتند دادند چنانچه ابوعقیل انصاری نصف صاع خرما آورده و گفت شب گذشته تا صبح کار کردم و دستمزدم یک صاع خرما بود نصف آن را برای عیالم گذاشتم و نصف دیگر را در راه خدا دادم، منافقین هر دو را مسخره کردند و به هر دو عیب گرفتند به آنکه مال فراوان داده بود میگفتند ریا کرده و برای نمایش به مردم این همه مال بخشیده و با آنکه مال کمی داده بود میگفتند خواسته خود را جزء انفاقکنندگان جلوه دهد و یا خود را به یاد مردم آورد تا از صدقات چیزی به او بدهند.
جزاء استهزاءکنندگان به مؤمنین یکی سخریه الهی به ایشان است و دیگر آتش دوزخ جایگاهشان خواهد بود. در بیان مراد از سخریه الهی وجوهی گفته شده از آن جمله خداوند استهزاءکنندگان را در دنیا مهلت میدهد و در ناز و نعمت سرگرم میدارد و چون طغیان آنها به نهایت رسید ناگاه ایشان را هلاک میسازد و سخریه بودن این امر برای آن است که این مهلت و ناز و نعمت، ظاهراً نعمت است لکن در حقیقت استدراج و هلاکت است اما در آخرت به این است که چون مؤمنان در بهشت بر تختهای خود نشینند و کافران در دوزخ جای گیرند به امر خداوند دری از دوزخ به جانب بهشت گشوده میشود منافقان چون بهشت را ببینند به سرعت تمام خود را به سختی به در بهشت میرسانند و بهشتیان را با مقامات عالیهشان میبینند و چون میخواهند وارد بهشت شوند فوراً در بسته میشود و مؤمنین بر آنها میخندند و این امر جزای سخریه آنها در دنیاست.
● امروز مؤمنین از کفار میخندند
در سورهٔ تطفیف میفرماید جز این نیست که گنهکاران از مؤمنین میخندند یا نیشخند میزنند و چون به آنها برمیخورند بیدرنگ میگریزند و با هم آهسته و با اشاره به عیبجوئی میپردازند - تا اینکه میفرماید: پس در قیامت مؤمنین در حالیکه در بهشت جای گرفته و بر تختها تکیه زدهاند از کفار میخندند. (انالذین اجرمو اکانوا من الذین آمنوا یضحکون و اذا مروا بهم یتغامزون .... فالیومالذین آمنوا منالکفار یضحکون) یعنی در برابر استهزائیکه در دنیا از مؤمنین میکردند در آخرت به سخریهٔ مؤمنین مبتلا میشوند.
در این آیات استهزاءکننده بهمؤمن را گناهکار خوانده و مجرم به معنی آلودهٔ به گناه، روی آورنده به کفر، بریدهٔ از حق و خیر است و در قیامت جایشان را در مقابل مؤمنین که در بهشتند قرار داده و ظاهر است که مقابل بهشت دوزخ است.
● شاید آنها بهتر باشند
در سورهٔ حجرات میفرماید ”ای کسانیکه ایمان آوردهاید باید مسخره نکنند گروهی از شما از گروهی دیگر شاید ایشان بهتر از مسخرهکنندگان باشند (از جهت رفعت درجه و مزیت مرتبه نزد خداوند) و نه زنها از زنها مسخره کنند شاید ایشان بهتر باشند و باید طعنه نزنید و عیب نکنید نفسهای خود را (یعنی همکیشان خود را مسخره نکنید چون مؤمنین بهمنزلهٔ نفس واحدند پس عیب دیگری کردن عیب خود کردنست) و باید به لقبهای زشت یکدیگر را نخوانید ...“ (یا ایهاالذین آمنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم و لا نساء من نساء عسی ان یکن خیراً منهن و لا تلمزوا انفسکم ولاتنابزوا بالالقاب ... ) (سورهٔ حجرات)
در تفسیر مجمعالبیان نقل میکند که ثابت بن قیس هرگاه بهمجلس پیغمبر وارد میشد اصحاب، او را بهواسطه سنگینی گوشش نزدیک رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) جای میدادند تا سخنان آن حضرت را بشنود روزی برای نماز صبح آخر صفها واقع شد و پس از نماز برخاست و پای بر مردم مینهاد و میرفت تا میان او و پیغمبر یک نفر فاصله بود به او گفت دور شو تا نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نشینم آن مرد گفت جای خود بنشین ثابت خشمگین شد و همانجا نشست چون هوا روشن شد ثابت در او نگریست و گفت تو کیستی گفت فلان ثابت گفت فلان پسر فلانه و نام مادرش را که پیش از اسلام به زنا وفجور مشهور بود ذکر کرد آن مرد از این سرزنش خجل و شرمنده گردید و سر بهزیر انداخت پس این آیه شریفه نازل شد.
و دربارهٔ ولا نساء من نساء میفرماید: انس روایت میکند که روزی امالسلمه ازاری سفید در میان بسته بود و گوشهٔ آنرا بر پسپشت فرو گذاشته به زمین میکشید و عایشه زبان بهسخریه او گشود و به حفصه گفت آن گوشه ازاری که امالسلمه از پس خود میکشد مانند زبان سگ است که از دهان بیرون میکند.
و نیز به صفیه دختر حی بن اخطب همسر پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) سرزنش کرده و میگفتند ای یهودیزاده، خداوند نازل فرموده، که عیب بر یکدیگر نگذارید و به لقبهای زشت یکدیگر را نخوانید.
پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) میفرماید: در قیامت اهل سخریه و استهزاء را میآورند و برای یکی از ایشان دری از بهشت میگشایند و به او میگویند بشتاب و دخل شو او با غم و اندوه میآید که داخل شود در را میبندند و از طرف دیگر دری میگشایند و به او میگویند زود داخل شو چون نزد آن در میرسد در را میبندند همچنین به این بلیه گرفتار است و از هیچ دری داخل نمیتواند بشود بهطوری که مأیوس میشود چنانچه به او باز میگویند بیا و نمیآید. (محجهٔالبیضاء، ج۵، ص ۳۲۶)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست