جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عنصر جنایت - The Element Of Crime


عنصر جنایت - The Element Of Crime
سال تولید : ۱۹۸۴
کشور تولیدکننده : دانمارک
محصول : پر هولست و انستیتوی سینمای دانمارک
کارگردان : لارس وون‌تریر
فیلمنامه‌نویس : نیلسن وورسل و وون تریر
فیلمبردار : توم الینگ
آهنگساز(موسیقی متن) : بو هولتن
هنرپیشگان : مایکل الفیک، ازموند نایت، مه مه لای، جرولد ولز، احمد آل شناوی و آستریت هنینگ ینسن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه.


«فیشر» (الفیک)، کارآگاه پلیس، پس از تحقیق پیرامون یک سلسله قتل در اروپا به قاهره برمی‌گردد. او به شدت به فکر تجربه‌هائی است که در اروپا سپری کرده و از سردرد رنج می‌برد. تا اینکه سراغ روان‌درمانگری مصری می‌رود و به کمک هیپنوتیسم، ماجراهائی را که از سر گذرانده، به‌یاد می‌آورد... اروپا در حال ویرانی و اضمحلال است. «فیشر» مأمور تحقیق درباره قتل بی‌رحمانه کودکانی است که بلیت بخت آزمائی می‌فروخته‌اند. او سراغ معلم سابقش، «آزبورن» (نایت)، نویسنده کتاب «عنصر جنایت» می‌رود که تأثیر زیادی بر روش کار «فیشر» گذاشته است. در اداره پلیس، «فیشر» در می‌یابد که «آزبورن» پیشتر درباره قتل‌ها تحقیق کرده و متوجه نقش مردی به‌نام «هاری گری» در آنها شده است. «فیشر» پرونده گم شده «گری» را در خانه «آزبورن» می‌یابد. سپس با راهنمائی «کیم» (لای)، زنی خیابان گرد، به دنیای هولناک جنایات «گری» پا می‌گذارد. اما بعدتر متوجه می‌شود که «گری» دیگر وجود خارجی ندارد. در این بین «آزبون» پس از اعتراف به قتل‌ها خود را حلق‌آویز می‌کند. در واقع روش‌های او برای کشف عملکرد جنایتکار، باعث می‌شده تا خودش نیز دست به جنایت بزند. «فیشر» با هراس در می‌یابد که حالا خود او نیز به همان‌گونه عمل می‌کند.
* فیلم را می‌توان تلاش کارگردان جوانی دانست که از یک طرف سخت دل‌بستگی و دغدغه آثار فیلم‌سازان بزرگ قدیم را دارد و از طرف دیگر لازم می‌بیند تا آنان را پشت سر بگذارد. در این فیلم نوآر نامتعارف، «آزبورن» شخصاً قربانی نظریه‌های خود می‌شود و می‌خواهد ردپای اعمال خود را بپوشاند (تأثیرهای اورسن ولز و نشانی از شر، 1958). آسیب‌شناسِ اداره پلیس نیز علاقه هولناکی به جسد دارد (رگه‌هائی از اتاق کار دکتر کالیگاری، روبرت وینه، 1920) و تماشای تصاویر اسب‌های مرده (رویکردی بونوئل‌ی یا شاید آیزنشتاین‌ی)، در همین روند مفهوم می‌یابند. «فیشر» در چشم‌اندازی سوررآلیستی که مملو از تصاویر شبح گونه سینمای قدیم است، عملاً به‌دنبال هویت خود می‌گردد و به شناختی تراژیک می‌رسد. طبعاً ساختار روائی و پلیسی فیلم چنان گسترش یافته تا بتواند تصاویری گه‌گاه هنرمندمآبانه را در خود جای دهد؛ تصاویری که گوئی صرفاً برای ستایش از سینمای «متفاوت» و مورد علاقه کارگردان نمایش داده می‌شوند.