|
|
اين بناى تاريخى در ۶ کيلومترى شيروان و در قسمت شمال شرقى مقبرهٔ امامزاده حمزه رضا (ع) واقع شده است. بناى مقبره، مربوط به دوران تيموريان و حدود سال ۷۸۵ هـ.ق است. ساختمان مقبره خشتى و نماى خارجى آن، هشتضلعى است. قسمت داخلى بناى مذکور، چهارگوشه است. اين مقبره گنبدى دارد که ارتفاع آن از قسمت فوقانى بنا، ۲/۵ متر است. مقبرهٔ تيمورى، متعلق به يکى از سرداران معروف اميرتيمور گورکانى است و داراى سنگ قبر سياهرنگى بوده که دزديده شده است. بر دو روى سنگ، خطوطى حک شده بوده که به علت ساييدگى دقيقاً خوانده نمىشده؛ اما کلمهٔ «عيد خواجه» تا اندازهاى واضحتر از بقيهٔ خطوط بوده است. (در کتب تاريخى، از عيد خواجه به عنوان يکى از سرداران معروف تيمور نام برده شده است.)
|
|
مقبرهٔ تيمورى شيروان، در زير، داراى نقبهايى به طرفين است. عدهاى از آگاهان معتقدند که يکى از اين نقبها تا روستاى قلعهزو، در ۲۰ کيلومترى بناى مقبره، امتداد داشته است که آثار آن دقيقاً مشخص نمىشود؛ ولى تا فاصلهٔ ۲۰۰ مترى ادامه دارد. عدهٔ ديگرى از محققان اعتقاد دارند که اين بنا، احتمالاً از دورهٔ شاهرخ ميرزا - فرزند تيمور - بر جاى مانده است. ضمناً قسمت داخلى بنا، گچبرى و بالاى سردرها، دورتادور، به رنگ فيروزهاى، گچبرى و کتيبهنويسى شده است که آثار آن به خوبى مشاهده مىشود. البته بعضى از معمّرين، مقبرهٔ مذکور را به شيخ تيمور نسبت مى دهند که نمىتواند مورد قبول باشد؛ زيرا طبق وقفنامهٔ موجود امامزاده حمزه رضا (ع) به تاريخ «شهر ذيقعدهالحرام سنهٔ ۱۰۴۵ هـ.ق» که با خط بسيار زيبايى نگاشته شده است، واقف املاک، شخصى به نام اميرمحمد شيخ تيمورى - ولد شيخ حسن تيمورى - از اعقاب مير درويش حسن زيارتى، متولى و خادم حضرت امامزاده حمزه رضا (ع) ذکر شده که بيش از ۲۰ نفر از بزرگان و معتمدان محلى وقت، اين وقفنامهٔ باارزش را امضاء و مهر کردهاند. البته اين احتمال وجود دارد که جنازهٔ ميردرويش حسن - جد بزرگ شيخ تيمور - را داخل مقبرهٔ تيمورى دفن کرده باشند.
|
|
| آرامگاه جغتين گِيسور، قريه گيسور، گناباد
|
|
اين بنا در قريهٔ گيسور، در ۷۲ کيلومترى شمال شرقى گناباد واقع است. بنا بر اظهار بعضى از ريشسفيدان محل، جغتين (جغتاى)، پسر چنگيزخان مغول، در جنگى در گِيسور مرده و در اين مقبره دفن شده است که البته قول ضعيفى است. به نظر مىرسد، اين بنا در زمرهٔ مقابر مربوط به دورهٔ مغول و احتمالاً متعلق به يکى از شاهزادگان يا صاحبمنصبان آن سلسله باشد.
|
|
نقشهٔ اين بنا در داخل، مربع و در خارج، هشتضلعى و مشتمل بر قسمتهاى مختلف بدين قرار است : يک تالار مربع به ابعاد هر ضلع ۶/۷۸ متر، ديوار چهار جانب تالار به ضخامت يک متر که ديوارهاى خارجى بنا بدان پيوسته است؛ چهار درگاه در چهار ضلع هر يک به عرض ۱/۲۰ متر، چهار ايوان در چهار ضلع خارجى، چهار طاقنما هر يک به عمق ۵۰ سانتىمتر و چهار جفت جرز شش ضلعى غيرمنتظم در طرفين ايوانها که طول هر ضلعِ بيرون آن ۹۲ سانتىمتر است.
|
|
مصالح اين مقبره ساده، و عبارت است از آجر و نيم آجر که در داخل و خارج آن به کار رفته است و گچ که در همه جاى بنا، اکثراً مخلوط با خاک، به صورت ملاط و گاهى بندکشى به کار رفته است. تزئين آجرى جالب توجهى جز در طاقنماها و ايوانها و نبشىهاى منشور ساقه و جرزها و طاقنماهاى منشور پايهٔ گنبد، به چشم نمىخورد؛ به طورى که ظاهر بنا حکايت مىکند، داخل گوشوارهها و احتمالاً داخل گنبد، گچاندود بوده و اضافه بر آن، در گوشوارههاى لچکى، لوزىهايى با گچ ترتيب داده شده است.
|
|
مقبرهٔ جغتين گيسور، مانند ساير بناهاى نظير خود در دورهٔ مغول، از روشهاى قبل الهام يافته و به بناهاى بعد الهام بخشيده است.
|
|
| آرامگاه حاج محمدجعفر آبادهاى، اصفهان
|
|
اين آرامگاه مانند تکيهاى، بر مزار حاج محمد جعفر آبادهاى - متوفاى ۱۲۸۰ هـ.ق - در مجاورت مسجد و مدرسه و آرامگاه رکنالملک ميرزا سليمان خلف شيرازى، نايبالحکومهٔ اصفهان، در سال ۱۳۱۶ هـ.ق بنا گرديده است. کتيبهٔ سردرِ تکيهٔ مزبور که به خط نستعليق سفيد بر زمينهٔ کاشى خشت لاجوردى و به شعر فارسى نوشته شده است. نشان مىدهد که فرد مدفون در اين تکيه، حاج محمد جعفر آبادهاى است و بانى آن، ميرزا سليمان خان رکنالملک در ۱۳۱۶ هـ.ق بود.
|
|
| آرامگاه حاجى محمد ابراهيم اصفهانى، خارك، بوشهر
|
|
در جزيرهٔ خارک و در اطراف آرامگاه ميرمحمد، قبرستانهاى جديد و قديمى ديده مىشود که اهم آنها يک آرامگاه هشتضلعى است که درون آن، دو قبر وجود دارد که يکى داراى کتيبهاى به اين مضمون است. «وفات مرحمت بنده خلد آرامگاه حاجى محمد ابراهيم اصفهانى به تاريخ ۳ شهر صفرالمظفر ۱۱۷۰». با وجودى که قبر حاج ابراهيم اصفهانى کاملاً در مرکز اين آرامگاه است، ولى کيفيت بناى آرامگاه، به صورت هشت ضلعى و از نظر سبک ساختمانى مانند بناهاى دورهٔ مغولى است که احتمال دارد در سال ۱۱۷۰ هـ.ق جهت دفن حاجى ابراهيم اصفهانى هم مورد استفاده قرار گرفته است. از هويت حاجى محمد ابراهيم اصفهانى اطلاعى در دست نيست.
|
|
| آرامگاه حاجى ملاهادى سبزوارى، سبزوار
|
|
حاجى ملاهادى سبزوارى از دانشمندان بزرگ اسلامى است. آرامگاه اين فيلسوف بزرگ دورهٔ قاجار، در شرق سبزوار، کنار ميدان زند در باغ بزرگى که متعلق به خود حکيم بوده، واقع شده است. وى در سال ۱۲۱۲ متولد شده و در سال ۱۲۸۹ هـ.ق وفات يافته است. مقبره حاجى ملاهادى سبزوارى را ميرزايوسف مستوفىالممالک بنا کرده است. اين بنا توسط انجمن آثار ملى مرمت گرديده و ملحقاتى بدان اضافه شده است. ساختمان بنا کلاً آجرى و مشتمل است بر اتاق اصلى مقبره (گنبدى آجرى بر روى آن قرار گرفته) و نيز چهار ايوان در اطراف آن. ايوانچههاى ديگر که شامل دو حجره و دو ايوان کوچک در ضلع غربى است، در سالهاى اخير توسط عدهاى از اهالى سبزوار، به منظور مقبرهٔ خصوصى ساخته شده است. ازارهٔ داخلى بنا، از سنگ مرمر است و نماى خارجى آن آجرکارى شده است. سقف اتاق گنبد و چهار ايوان اطراف آن نيز در سالهاى اخير آيينهکارى شده و ورودى بنا از ضلع شمال شرقى و ايوانهاى اضلاع شرق و غرب، با سه نورگير قوسدار به خارج باز است. سنگ مرمر بزرگى که نوشتهاى روى آن نيست، روى قبر نهاده شده که کار جديدى است. قبر سابق از گچ ساخته شده بوده و روى آن، صندوقى چوبى قرار داشته که فعلاً اثرى از آن موجود نيست.
|
|
| آرامگاه حافظ، شيراز (پهلوى)
|
|
حافظ از نامآورترين شعرا و عرفاى ايران زمين است که در سال ۷۲۶ هجرى قمرى در شيراز متولد شد و در سال ۷۹۱ هجرى قمرى به سراى باقى شتافت.
|
|
آرامگاه حافظ در مکانى به نام «حافظيه» در شمال شهر شيراز قرار دارد. اين آرامگاه داراى دو حياط شمالى و جنوبى است که مقبرهٔ حافظ شاعر بزرگ، در حياط شمالى آن واقع شده است. در سال ۱۱۸۷ هجرى قمرى، کريمخان زند، پس از محصور کردن محوطهٔ بزرگى که قبر حافظ در آن قرار داشت، عمارتى در وسط آن ساخت. اين ساختمان، از چند اتاق جنوبى تشکيل مىشد. کريمخان زند در زير گوشهٔ غربى اين عمارت، آبانبارى ساخت که از آب رکنآباد پر مىشد و ايوانى داشت که چهار ستون سنگى يکپارچه آن را نگهدارى مىکردند. وى همچنين مقبرهٔ حافظ را با يک سنگ مرمر نفيس که چندين بيت زيبا و نغز اين شاعر به خط نستعليق روى آن حکاکى شده بود، پوشاند. پس از اين تاريخ، افراد بسيارى آرامگاه را تعمير و مرمت کردهاند که برخى از آنان عبارتند از:
|
|
- در سال ۱۲۷۳ هـ.ق تهماسب ميرزا (مؤيد) حکمران فارس، آرامگاه را تعمير و مرمت کرد.
|
|
- در سال ۱۲۹۵ هـ.ق مرحوم فرهاد ميرزا (معتمدالدوله) فرمانفرماى فارس، معجرى چوبى دور آرامگاه خواجه نصب کرد.
|
|
- در سال ۱۳۱۷ هجرى قمرى، فردى زرتشتى به نام «اردشير» که ساکن يزد بود، آرامگاه را تعمير و مرمت کرد و معجرى بر بالاى آن ساخت. اما بعدها مرحوم سيد على اکبر فال اسيرى، به بهانهٔ اين که «يک نفر گبر» قبر خواجه را ساخته معجر را ويران کرد.
|
|
- در سال ۱۳۱۹ هجرى قمرى، شاهزاده ملک منصور (ملقب به شعاعالسلطنه) والى فارس، معجرى آهنين روى مزار حافظ ساخت و کتيبهاى را نير بر بالاى آن قرار داد.
|
|
- در سال ۱۳۱۰ هـ.ش فردى به نام دبير اعظم بهرامى که استاندار فارس بود، سر در حياط جنوبى و نارنجستان آن را سر و سامانى داد، اما کار را به پايان نرساند.
|
|
- در سال ۱۳۱۴ هجرى شمسى، طرح نقشه آرامگاه حافظ به شکل کنونى آن به وسيلهٔ مدير کل ادارهٔ باستانشناسى وقت تهيه و آغاز شد و در سال ۱۳۱۶ به پايان رسيد.
|
|
در جنوب حياط جنوبى، خيابانى به نام خرابات قرار داشت که بعدها «گلستان» نام گرفت. در امتداد آن، خيابان «بوستان» است که به آرامگاه شيخ اجل سعدى منتهى مىشود.
|
|
در جوار مزار حافظ عدهٔ زيادى از دانشمندان، علما و شاعران مدفونند. از جمله : شيخ محمد اهلى متوفاى ۹۴۲ هـ.ق، ميرزا نصير ملقب به فرصتالدوله متوفاى ۱۳۳۹ هـ.ق، قاسم خان والى متوفاى ۱۲۸۹ هـ.ق، حجهالاسلام آقا سيد مجتهد کازرونى متوفاى ۱۳۴۲ هـ.ق، آقا محمدهاشم ذهبى از بزرگان سلسلهٔ ذهبيه، سالار جنگ شاعر معاصر و متوفاى ۱۳۲۵ هـ.ش، حاج شيخ مهدى کجورى متوفاى ۱۲۹۳ هـ.ق، ميرزا نظامالدين دستغيب متوفاى ۱۰۳۰ هـ.ق و ...
|
|
اين مبحث را به دو غزل از ديوان جاودانهٔ حافظ مزيّن مىکنيم:
|
|
|
زان يــارِ دلنــوازم شُکــرىســت يــا شکايــت
|
|
گر نکتهدانِ عشقى خوش بشنو اين حکايت
|
|
|
بــى مــزد بــود و منــّت هـر خدمتـى کـه کردم
|
|
يــارب مبــاد کــس را مخــدومِ بـىعنايــت
|
|
|
اى آفـتــابِ خـوبــان مىجــوشــد انــدرونـــم
|
|
يــک سـاعتــم بگنجــان در سايــهٔ عنايــت
|
|
|
رنــدانِ تشنــه لــب را آبــى نمىدهــد کـــس
|
|
گويــى ولــى شناســان رفتنـد ازين ولايـت
|
|
|
هــر چـنــد بــُردى آبـم روى از درت نـتـابـــم
|
|
جــور از حبيــب خوشتر کز مدّعى رعايـت
|
|
|
در زلـفِ چـون کمنـدش اى دل مپيـچ کانجـــا
|
|
سرهــا بريــده بينــى بىجـرم و بىجنايـت
|
|
|
چشمت به غمزه ما را خون خورد و مىپسندى
|
|
جـــانـا روا نباشــد خونـريــز را حمــايــت
|
|
|
در ايـن شـبِ سياهـم گـُم گشـت راهِ مقصـــود
|
|
از گوشـهاى بــرون آى اى کوکــبِ هدايــت
|
|
|
از هــر طــرف کـه رفتـم جـز وحشتـم نيفــزود
|
|
زنهــار ازيــن بيابــان ويــن راهِ بىنهايـت
|
|
|
ايـن راه را نهايــت صــورت کجا توان بسـت
|
|
يــارب مبــاد کــس را مخــدومِ بـىعنايــت
|
|
|
عشقت رسد به فرياد ور خود به سانِ حافـظ
|
|
قــرآن ز بــر بخوانــى در چــار ده روايــت
|
|
......................................... |
|
زيــن خـوش رقم کـه بر گلِ رخسار مىکشـى
|
|
خــط بــر صحيفــهٔ گــل و گلــزار مىکشـــي
|
|
|
اشـکِ حــرمنـشـيــنِ نـهـانـخـانــهٔ مـــــــرا
|
|
زان سويِ هفت پـرده بــه بــازار مىکشــي
|
|
|
کاهــل روى چــو بــادِ صبا را به بويِ زلـف
|
|
هــر دم بــه قيــدِ سلسله در کـار مىکشــي
|
|
|
هـر دم بـه يـادِ آن لبِ ميگون و چشمِ مست
|
|
از خلوتـــم بـــه خــانــهٔ خَمــّار مىکشـــى
|
|
|
گفتــى ســرِ تــو بستــهٔ فتــراکِ مـا شـــود
|
|
سهل است اگر تو زحمتِ اين بار مىکشـى
|
|
|
بــا چشــم و ابــرويِ تــو چه تدبيرِ دل کنـم
|
|
وه زين کمان که بـر مـنِ بيمــار مىکشــى
|
|
|
بـازآ کـه چشـمِ بـد ز رخـت دفـع مىکنــــد
|
|
اى تازه گل که دامن ازين خــار مىکشــي
|
|
|
حافــظ دگــر چــه مىطلبـى از نعيـمِ دهــر
|
|
مــى مىخــوريّ و طــرّهٔ دلــدار مىکشـــى
|
|