|
فرد از طريق اجتماعىشدن ياد مىگيرد که در موقعيتهاى گوناگون چه الگوهاى رفتارى پذيرفتنى است و تفاوت ميان الگوهاى رفتارى شايسته و الگوهاى رفتارى ناشايسته چيست. نظارت اجتماعى در واقع به بسط فراگرد اجتماعىشدن اطلاق مىشود. اين نظارت به روشها و وسائلى راجع است که در جامعه بهکار بسته مىشوند تا افراد را وادارند که خود را با چشمداشتهاى يک گروه يا جامعهٔ خاص تطبيق دهند. اگر نظارت اجتماعى درست بهکار بسته شود، رفتار فرد با رفتار مورد انتظار جامعه تطابق پيدا مىکند. نظارت اجتماعى معمولاً بهگونهاى دوجانبه اعمال مىشود، بدينسان که ما بر رفتار ديگران تأثير مىگذاريم و ديگران نيز به نوبهٔ خود بر رفتار ما تأثير مىگذارند.
|
|
مثال:
|
ما مىدانيم که فراگرد اجتماعىشدن از همان نخستين سالهاى کودکى آغاز مىشود و تقريباً هرکس که با کودک در تماس باشد، در اجتماعى شدن او نقش بازى مىکند. وقتى کودکان به مدرسه پا مىگذارند، پيروى از مقررات را ياد مىگيرند و ارزشهاى مسلط بر جامعه را مىپذيرند. اگر کودک خود را با اين مقررات و ارزشها تطبيق دهد، مورد تشويق و پاداش قرار مىگيرد. اين پاداشها بهصورتهاى گوناگون پذيرش از سوى معلمان و دانشآموزان ديگر، نمرات خوب، خوشنامى در مدرسه و بالارفتن از يک کلاس به کلاس بالاتر، به کودک داده مىشوند. اگر کودک خود را با مقررات و ارزشهاى مدرسه تطبيق ندهد، از سوى معلمان و دانشآموزان ديگر طرد مىشود، نمرات بدى مىگيرد و نمىتواند به کلاس بالاتر ارتقاء يابد.
|
|
|
براى آنکه بتوان سازمان اجتماعى و نظم را به اندازهٔ ضرورى در جامعه برقرار نگهداشت، بايد رفتار اجتماعى الگوبندى شده و پذيرفتنى آن ادامه يابد. براى دستيابى به اين هدف، هر جامعهاى اعضاء خود را اجتماعى مىکند، به اين اميد که آنها شيوهٔ اجتماعاً پذيرفتنى در هر موقعيت را ياد بگيرند. هرگاه فراگرد اجتماعىشدن نتواند جامعه را به اين هدف رساند، فراگردهاى نظارت اجتماعى مناسبترى را بايد بهکار انداخت تا نظم ضرورى در جامعه برقرار گردد.
|
|
مثال:
|
هرگاه فردى نتواند رفتار پذيرفتنى و شايستهٔ يک موقعيت را از خود نشان دهد، ما او را شخص منحرفى مىشناسيم. اگر اينگونه انحرافها خارج از نظارت معيارهاى اجتماعى ادامه يابند، جامعه با تهديد از همگسيختگى روبرو مىشود. با کاربرد ابزارهاى نظارت اجتماعي، جامعه مىتواند بزهکاران را زندانى کند و يا در صورت ابتلاء آنها به بيمارى روانى و يا اعتياد، در بيمارستانهاى روانى و ترک اعتياد بسترى سازد. خوشبختانه، صِرف تهديد به زندان و تهديدهاى مشابه ديگر، معمولاً افراد را از انحراف باز مىدارد. گذشته از اين نظارتهاى رسمي، نظارتهاى غيررسمى ديگرى چون طرد گروه، انگشتنما شدن و نداى وجدان، نيز مىتوانند بهعنوان روشهاى مؤثر نظارتهاى اجتماعى بهکار آيند.
|
|
|
بحث دربارهٔ نظارتهاى اجتماعي، به توانائى اعضاء جامعه در تطبيق با هنجارهاى موجود، ارتباط مىيابد. اگر به ياد داشته باشيد، يک هنجار به معيار تثبيتشدهاى از آنچه که بايد در يک فرهنگ خاص وجود داشته باشد، اطلاق مىشود. هنجارها به چهارصورت زير نمايان مىشوند: ارزشها (احساسات ريشهدار مشترک در ميان اعضاء يک جامعه)، آداب و رسوم (شيوههاى عملکردم مرسوم و خوکرده)، عرفها (آداب و رسوم مهمترى که دلالتهاى مهم شايست و نشايست دارند)، و قوانين (عرفهاى مهمترى که با تهديد مجازات قانونى اعمال مىشوند).
|
|
هنجارها يا تحذيرى هستند و يا تجويزي. هنجارهاى تحذيرى کارى را که شخص نبايد بکند، مشخص مىکنند و هنجارهاى تجويزى آن کارهائى را که شخص بايد انجام دهد، تعيين مىکنند.
|
|
مثال:
|
ما در مجلس عروسى به جاى لباس راحت معمولى از لباس آراسته استفاده مىکنيم، زيرا معتقد هستيم که اين کار درستتر است و نيز از اين مىترسيم که اگر اين هنجار را رعايت نکنيم، مورد تمسخر و عدم تأييد ديگران قرار گيريم. شايد در روزهاى گرم تابستان براى ما راحتتر باشد که نيمه لخت به خيابان رويم، ولى اين کار را نمىکنيم چون که مىترسيم با ريشخند ديگران و يا توقيف پليس روبهرو شويم. شايد خيلىها براى دستيابى آسان به پول هنگفت به فکر بانکزنى افتاده باشند، ولى معمولاً اين کار را نمىکنند، چون که مىدانند در صورت دستگيرى که احتمال آن زياد است، با مجازات سختى روبرو مىشوند. پس مىبينيم که آدمها معمولاً بهخاطر وجود نظارتهاى رسمى و غيررسمي، خود را با هنجارهاى اجتماعى سازگار مىکنند.
|
|
مثال:
|
آدمکشي، زنا با محارم و رانندگى در خلاف جهت مجاز، نمونههائى از زيرپا گذاشتن هنجارهاى تحذيرى هستند. مراقبت از کودکان، و پرداخت بهموقع ماليات و لباس شايسته پوشيدن، نمونههائى از هنجارهاى تجويزى بهشمار مىآيند.
|
|
| درونذهنى کردن (ملکه ساختن) هنجارها
|
|
آدمها درنتيجهٔ يک فراگرد موفق اجتماعىشدن، هنجارهاى يک فرهنگ را ملکهٔ ذهن خود مىسازند. وقتى هنجارها ملکهٔ ذهن فرد مىشوند، او ديگر دربارهٔ درستى يا نادرستى و يا شايستگى يا ناشايستگى هنجارها ترديدى روا نمىدارد. در اينصورت، شخص بهخودى خود از هنجارها پيروى مىکند و ديگران چه ناظر رفتار وى باشند يا نباشند، بر اثر درونذهنى شدن هنجارها، همچنان به رفتار 'شايستهٔ' اجتماعى ادامه مىدهد. انسانها بيشتر بر اثر نظارتهاى درونى چون وجدان و نه از ترس غافلگيرشدن در حين انجام رفتار ناشايست، به هوادارى از هنجارهاى جاافتاده برانگيخته مىشوند. از طريق فراگرد درونذهنى شدن هنجارها، بيشتر نظارتهاى اجتماعى بر روى افراد، از درون آنها اعمال مىشوند.
|
|
مثال:
|
بيشتر رفتار اکثريت مردم با رفتار مورد انتظار جامعه از آنها، سازگارى دارد. آدمها مىدانند که آدمکشي، دزدي، کلاهبردارى و سوءاستفاده از ديگران، اعمال ذاتاً نادرست هستند. اين اعمال با معيارهاى اخلاقى و ارزشهاى آموخته به ما، مغايرت دارند. بيشتر آدمها براى آن از کارهاى نادرست پرهيز نمىکنند که ديگران ناظر رفتار آنها هستند، زيرا وجدان آنها خود بهترين ناظر رفتار ايشان بهشمار مىآيد.
|