|
| آرامگاه حكيم الهى، سمنان (قاجاريان)
|
|
اين آرامگاه در نزديکى ميدان امام خمينى (ره) سمنان و در کنار خيابان حکيم الهى مقابل دبيرستان دهخدا واقع شده و مدفن يکى از چهرههاى تابناک فلسفه و حکمت و يکى از مفاخر گرانمايه سمنان است.
|
|
بناى آرامگاه را ايوان و چند سالن و اتاق تودرتو تشکيل مىدهد. بر پيشانى ايوان که مشرف به خيابان است و نزديک به پنج متر ارتفاع دارد، کتيبهاى از کاشى ديده مىشود.
|
|
حکيم الهى در رمضان ۱۲۴۳ متولد و در ربيعالاول ۱۳۲۳ هجرى فوت کرد. آرامگاه مذکور به همت فرزندش حاج عبدالجواد الهى در سال ۱۳۲۱ هجرى شمسى بنا شد.
|
|
بر بالاى سردر ورودى آرامگاه، دو نقش از کاشى لاجوردى مزين به نگاره وجود دارد که بر نقش بالا آرامگاه حاج ملاعلى حکيم الهى و بر نقش پايين، دعاى اهل قبور نوشته شده است. در اطراف و پيشانى سردر، تزئينات زيباى آجرى ديده مىشود. بر نقشهاى کاشىکارى بالاى پنجرهها نيز عبارت لاحول ولا قوه الا باللّه و بر نقش ديگر اسامى محمد، على، فاطمه، حسن و حسين نگاشته شده است.
|
|
| آرامگاه حكيم عمر خيام نيشابورى، نيشابور
|
|
يکى از ديدنىترين باغهاى ايرانى، باغى است که بناى آرامگاه حکيم عمرخيام، در ميان آن قرار گرفته است. اين باغ به خود وى تعلق داشته است.
|
|
حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم، مشهور به خيام نيشابورى، فيلسوف، رياضىدان، منجم و شاعر ايرانى، در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هـ.ق مىزيسته است، و گويا بين سالهاى ۵۳۰-۵۰۶ هـ.ق وفات يافته است. آرامگاه اين فيلسوف، در شرق آرامگاه امامزاده محمد محروق و ابراهيم قرار دارد. اين محل، ساليان متمادى، از يادها رفته بود و شايد اگر آرامگاه امامزاده محروق نبود، قبر خيام نيز به طور کلى محو و نابود مىشد. در سال ۱۳۴۱ هـ.ش انجمن آثار ملى، در فاصلهٔ ۱۰۰ مترى شمال آرامگاه مزبور، بناى يادبود اين حکيم بزرگ را ساخت. اين بناى عظيم و استوار، از آهن و سنگ و به صورت گنبدى رفيع با ده پايه ساخته شده است و پايههاى آن با اشکال هندسى و لوزىهاى بزرگ و کوچک به يکديگر متصل گرديدهاند. سبک اين بنا، ترکيبى از سبک معمارى شرقى و غربى است و سازندگان در ساخت آن، از انديشهٔ خيام الهام گرفتهاند. بر اطراف پايههاى گنبد، هرمهايى از سنگهاى بزرگ و آبنماهايى سنگى ساختهاند که داخل آنها کاشىکارى شده است. در قسمت غرب آرامگاه، مجموعهاى از کتابخانه و موزه و مهمانخانه وجود دارد.
|
|
تنديس زيباى خيام، در پيشخوان باغ نصب شده و در بدنهٔ زيرين آن اين جمله نقش بسته است:
|
|
حکيم عمر خيام نيشابورى
|
۵۱۷-۴۳۹ هجرى قمرى
|
رياضىدان و ستارهشناس و سرايندهٔ رباعيات
|
|
|
در زير چند رباعيِ حکيمانهٔ خيام را باهم مىخوانيم:
|
|
ايـــن قافلـــهٔ عمـــر عجـــب مىگـــذرد
|
دريـاب دمــى کــه بــا طــرب مىگـــذرد
|
ساقــى غــم فرداى حريفان چه خــورى
|
پيــش آر پيالــه را کــه شــب مىگـــذرد
|
|
با باده نشين که ملک محمود اين است
|
وز چنگ شنو کـه لحـن داوود ايـن اسـت
|
از نامـده و رفتـــه دگـــر يـــاد مکــــن
|
حالى خوش باش زانکه مقصود اين است
|
|
خيــام اگــر ز باده مستى خوش بــاش
|
بــا مـاهرخى اگر نشستى خــوش بـــاش
|
چـون عاقبـت کـار جهـان نيستى است
|
انگـار کـه نيستـى چو هستى خوش باش
|
|
|
| آرامگاه حمداللّه مستوفى، قزوين (سلجوقيان، پهلوى)
|
|
اين آرامگاه در شرق شهر قزوين، در محلهٔ پنبهريسه و مشرق ميدانگاه، در ميان امامزاده على و امامزاده آمنه خاتون قرار گرفته است و به «گنبد دراز» نيز معروف است. حمداللّه مستوفى، جغرافيادان معروف که از خاندان مستوفيان بود، در سال ۶۸۰ هـ. ق در اين شهر به دنيا آمد و تا حدود ۷۵۰ هـ. ق زيست. او در ابتدا از طرف خواجه رشيدالدين فضلاللّه به سمت مستوفى زنجان، ابهر و طارم منصوب گشت و پس از قتل خواجه، به دستگاه وزارت غياثالدين محمد راه يافت و مدتها در سلک ملازمان خاندان وى به سر برد و در سال ۷۲۰ هـ.ق منظومهٔ ظفرنامه را سرود. آرامگاه او برجى است که در قرن هشتم هـ.ق ساخته شده است. محوطهٔ کنونى آرامگاه، بيش از ۳۸۰ مترمربع است که اندکى بيش از ۳۰ متر آن زيربناى برج است و بقيه جزءِ حياط آرامگاه است. درِ ورودى اين محوطه، از سمت جنوب غربى است و حصار آرامگاه در سال ۱۳۱۰ هـ.ش به همت مردم علاقهمند و به جهت جلوگيرى از خرابى بنا، کشيده شده است. نقشهٔ بنا در خارج، مربع شکل است که در بالا به هشت ضلعى و سپس به استوانه تبديل مىشود.
|
|
بخش استوانهاى بنا، مقرنسکارى شده است. اين بنا از آجر ساخته شده است و فاصلهٔ آجرها بندکشى شده است و گنبدى مخروطىشکل بر روى آن استوار شده است. اين بنا، يکى از ساختمانهاى باشکوه اواخر دورهٔ مغول به شمار مىآيد. درِ آرامگاه که از چوب ساخته شده است، درغرب آن قرار دارد. خودِ قبر در سردابى قرار دارد و روى آن، اتاق چهارگوشى ساختهاند که درِ آن از جانب غرب باز مىشود و کف آن با کف حياط برابر است. جلوى اين در، راهپلهاى هست که به سرداب منتهى مىشود. ازارهٔ اتاق روى سرداب، از کاشى فيروزهاى ساده است و زير پايههاى گنبد، دورتادور، کتيبهاى جاى دارد که در آن سورهٔ مبارکهٔ «دهر» را به خط نسخ گچبرى کردهاند. در سالهاى بعد، در ضمن تعمير بنا، کتيبه را رنگآميزى کردهاند. کف اين اتاق صاف است و سطح آن با سنگهاى معمولى فرش شده است. سقف اتاق نيز به شکل گنبد است و از کتيبه به بالا، با آجر ساخته شده و بندکشى شده است. درِ ورودى با رنگ لاجوردى بندکشى شده است. در جانب شرقى اين اتاق و بالاى ازاره، فضاى طاقچهمانندى هست که قبلاً درى دولنگه داشته است. نماى خارجى گنبد سابقاً آجرى بود، اما اخيراً آن را با کاشى سبز پوشاندهاند. مقرنسسازى دورتادور دايرهٔ پايين گنبد غالباً ريخته و دوباره بازسازى شده است. زير مقرنسسازى، کتيبهاى از کاشى لاجوردى جاى دادهاند که در آن، به خط نستعليق، زندگىنامهٔ حمداللّه مستوفى، به اختصار، بيان شده است.
|
|
در زير، بخشى از نوشتهٔ حمداللّه مستوفى در مورد خصوصيات جغرافيايى شهر قزوين از کتاب نزههالقلوب نقل مىشود:
|
|
قزوين از اقليم چهارم ... در کتاب التبيان آمده که شاپور بن اردشير بابگان ساخته است و «شادشاپور» نام نهاده و همانا آن شهرى بوده که در ميان رودخانههاى خررود و ابهررود مىساختهاند و آنجا اطلال بارو پديد است و مردم آنجا در ديه «سرجه» که به اردشير بابگان منسوب باشد، مسکون ماند و مشهور است و در کتاب تدوين مسطور است که حصار شهرستان قزوين که اکنون محلتى است در ميان شهر، شاپور ذوالاکتاف ساسانى ساخته، تاريخ عمارت آن ماه ايار سنه ثلاث و ستين و اربعمايه اسکندرى طالع عمارتش برج جوزا اطلال آن بارو هنوز باقى است. به زمان اميرالمؤمنين عثمان رضع برادر مادريش وليدبن عقبه الاموى سعيدبن العاصى الاموى را به ايالت آن ثغر فرستاد. او حصار را به مردم مسکون گردانيد و شهرى شد و اميرالمؤمنين الهادى باللّه موسى بن مهدى در آن حوالى شهرستانى ديگر کرد و مدينه موسى خواند و غلامش مبارک ترکى شهرستان ديگر ساخت و مبارکاباد خواند. چون خلافت به هارونالرشيد رسيد، اهالى مداين مذکوره از تغلب ديالمه و ارتعاج و پريشانى خود بدو شکايت کردند. او باروى که محيط مداين ثلاثه و ديگر محلات بود، بنياد فرمود و جهت وفات او به اتمام نرسيد تا در عهد معتز خليفه موسى بن بوقا، در سنهٔ اربع و خمسين و مائتين هجرى عمارت آن بارو به اتمام رسانيد و به مردم مسکون گردانيد و شهرى عظيم شد. به خلاف ادوار بروج هوايش معتدل است و آبش از قنواتست و درو باغستان بسيار است و در هر سال يک نوبت به وقت آبخيز سقى کنند.
|
|
انگور، بادام و فستق بسيار ازو حاصل شود. بعد از سقى سيل خربزه و هندوانه بکارند؛ بىآنکه آب ديگر يابد، برِ نيکو دهد و اکثر اوقات آنجا ارزانى غله و انگور باشد. نانش نيکو است و از ميوههاش انگور و آلو بزمج خوب است. شکارگاهها و علفزارها نيکو دارد به تخصيص علف اشتر بهتر از ديگر ولايات بود و شتر قزوينى به قيمتتر از شتران ديگر. بر سه فرسنگى آنجا چشمه است؛ او را انکول خوانند و در روزهاى گرم تابستان آب آن چشمه يخ بندد و اگر روز خنگ باشد، يخ کمتر باشد. چون يخ شهر تمام شود، يخ از آنجا آرند و مردم آنجا بيشتر شافعى مذهباند و در کار دين به غايت صلب و زيرک؛ اندکى حنفى و شيعى نيز باشد و با وجود قرب و جوار هرگز ماسور ملاحده نشدند و در آنجا مشهد امامزاده حسين پسر امام على بن موسىالرضا عم و قبر يکى از صحابه و مزار اولياء کبار بسيار است مثل خواجه احمد غزالى و رضىالدين طالقانى و ابوبکر شادانى و ابراهيم هروى و خيرالنساج سامرى و ابنماجه محدث و علک و فلک قزوينى و نورالدين و جمالالدين جيلى و امامالدين رافعى و غيرهم و حقوق ديوانى آنجا به نمغا مقرر است و به مبلغ پنج تومان و نيم به دفتر درآمده و ولايتش کمابيش سيصد پاره ديه و مزرعه است به هشت ناحيه و در آن ديههاى معتبر است؛ چون فارسچين و خيارج و قريستن و شال و سگزآباد و سياهدهان و سوميقان و شهر سياهک و شرفاباد و فراک و مارين و امثال آن ولايات را نيز پنج تومان و نيم حقوق ديوانى است.
|
|
| آرامگاه خاتونآبادى، اصفهان
|
|
بناى آرامگاه خاتونآبادى در قبرستان قديمى تخت پولاد واقع شده و داراى يک گنبد کاشىکارى است. بناى آرامگاه و کاشىکارى آن، از دورهٔ شاهسلطان حسين صفوى است و فرد مدفون در بقعه، ميرمحمد اسماعيل خاتونآبادى است که از علماى بزرگ آن دوره به شمار مىرفته و در سال ۱۱۱۶ هـ.ق وفات يافته است. وى، جد سادات «پاى قلعه» بوده است که از اکابر اصفهان هستند. آرامگاه امير محمدباقر بن ميرمحمد اسماعيل خاتونآبادى، از علماى بزرگ دورهٔ شاه سلطان حسين و فرزند وى، امير سيدمحمد نيز در همين تکيه است. تکيهٔ خاتونآبادى، به تکيهٔ ديگرى مربوط مىشود که در آن سردابى است و در آن سرداب، قبور عدهاى از بزرگان اين سلسله واقع شده و از آن جمله، آرامگاه ميرمحمدهادى پاى قلعهاى - از شاگردان صابر علىشاه نصرآبادى اصفهانى - و آقا ميرمحمدباقر بن ميرمحمدهادى و آقا ميرزاعباس - معروف به صابر على، فرزند سيدمحمدهادى - از مشايخ سلسلهٔ نعمتاللهيه است.
|
|
| آرامگاه خليل بن غازى قزوينى، قزوين (صفويان)
|
|
اين آرامگاه در يکى از کوچههاى ميدان محلهٔ آخوند قرار دارد و به مولا خليلا «طيباللّه تربته» - متوفاى سال ۱۰۸۹ هـ.ق - منسوب است. آرامگاه، درى بزرگ و حياط نه چندان بزرگ با ديوار آجرى دارد. در انتهاى جنوبى حياط، چند مزار ديده مىشود که يکى آرامگاه مرحوم مولا خليلا و سه قبر ديگر، از آنِ فرزندان آن مرحوم به نامهاى سلمان، احمد و ابوذر است. اين محوطه سابقاً مدرسه و جايگاه تدريس مرحوم مولا خليلا بوده است و اکنون بناهاى آن از بين رفته است.
|
|
| آرامگاه خواجه اباصلت، مشهد
|
|
اين آرامگاه در ۱۲ کيلومترى جنوب شرقى مشهد واقع است. بناى اصلى و اوليه بقعه، چهارضلعى بود که از چهار سو، به وسيلهٔ چهار درگاهى با بيرون ارتباط پيدا مىکرد.
|
|
خواجه اباصلت، فرزند صالح (سليمان) هروى است. از زندگىاش اطلاع دقيقى در دست نيست. تاريخنويسان، او را گاهى غلام، گاهى برده و گاه محدث و متکلم و راوى بسيار مشهور و دانشمندى نامدار و نيز در برخى از متون، او را از ثروتمندانى که علما را مورد ملاطفت قرار مىداده است، معرفى کردهاند. ولى مردم او را خادم و محرم امام رضا (ع) مىدانند که در دم مرگ آن حضرت، حاضر بوده است.
|
|
مزار خواجه اباصلت، از مکانهايى است که بيشتر زائران حضرت رضا (ع) به ديدن آن مىروند.
|