|
|
اين بنا در طرف غرب خيابان هاتف اصفهان و در حدود پانصد مترى مسجد جامع عتيق در کوچهٔ باباقاسم قرار دارد. درِ بقعه به طرف شمال است و قطاربندى و کاشىکارى بسيار شيوا و زيبايى دارد. داخل و خارج بقعه داراى تزئينات آجرى و کاشىکارى است. گنبد آن، هرمى شکل هشت ترک است که بر هر ترک آن، يکى از اسماءِ اللّه نوشته شده است. تاريخ زندگى و وفات باباقاسم معلوم نيست، ولى آنچه مسلم است، در تاريخ ۷۲۵ هـ.ق که مدرسهٔ باباقاسم - معروف به مدرسهٔ اماميه - براى باباقاسم ساخته شده، حيات داشته و در سال ۷۴۱ هـ.ق وفات يافته است. براساس اسناد موجود مىتوان گفت محمد - معروف به باباقاسم - از عرفا و صلحاى ربانى و علماى قرن هشتم هجرى قمرى بوده است که پس از وفات، يکى از مريدان و دوستدارانش به نام سليمان بن ابوالحسن شرفالدين طالوت دامغانى، بقعه و عمارتى شايسته بر مرقد او بنا کرده است.
|
|
| آرامگاه باباولى (قادر پيغمبر)، ديلمان، لاهيجان
|
|
در روستاى بابا ولى ديلمان، بنايى چهارگوش قرار دارد که در ضلعهاى شمالى، شرقى و جنوبى آن، ايوانهاى ستوندار چوبينى وجود دارد. اين بقعه، همانند بسيارى از آرامگاههاى شمال ايران، نقاشىهاى مذهبى دارد و پوشش بام آن از سفال است.
|
|
بناء درِ زيبايى از آثار قرن يازدهم داشته که در سال ۱۳۴۸ هـ.ق ربوده شده است. از آثار ارزشمند اين بقعه، صندوق چوبى آن است که بر پايهٔ چوبينى به ارتفاع ۲۰ سانتىمتر قرار گرفته است. بر روى قابهاى اين صندوق، دو گونه کندهکارى به شيوهٔ گره و طرحهاى گل و بوته انجام گرفته است. بالاى دو بيت کنده شده بر بدنهٔ شمالى صندوق، تاريخ ۹۹۹ هـ.ق خوانده مىشود. در ايوان بقعه، سنگ قبرهايى کار گذاشته شده که کندهکارىهاى زيبايى دارند. يکى از آنها با تاريخ ۹۹۵ هـ.ق به «السعيد الشهيد پيرى بيک بن پيرى بيک»، و ديگرى با تاريخ ۱۰۱۴ هـ.ق به «استاد القابل نادعلى بيک خليفه بن سعادت آيين ... سيد عبى بيک ...» تعلق دارد. در ايوان شرقى نيز سنگ قبرى به تاريخ ۹۹۸ هـ.ق متعلق به «مهدى قلى بن حمزه بيک شاه عود» قرار دارد. درخصوص شخصيت صاحب آرامگاه، در کتيبههاى ورودى و صندوق اشارهاى نشده است.
|
|
| آرامگاه بايزيد بسطامى، بسطام، شاهرود (غزنويان)
|
|
آرامگاه عارف شهير بايزيد بسطامى در شهر بسطام و شمال آرامگاه امامزاده محمد (ع) واقع است. آرامگاه اين عارف، فاقد هر گونه تزئين است. به نظر مىرسد هيچگاه ساختمانى مشابه آرامگاه ديگر بزرگان روى آن بنا نشده و در حقيقت بىاعتنايى به ماديات و گريز از تجمل، در اين آرامگاه کاملاً متجلى است. وارستگى و بىنيازى بايزيد بسطامى حتى بعد از مرگ وى و گذشت يازده قرن، در مرقدش نيز ديده مىشود. آرامگاه بايزيد بسطامى داراى يک پنجرهٔ مسقف آهنى است. روى قبر، يک سنگ مرمر قرار دارد که کلماتى از مناجات مشهور على بن ابىاطالب (ع) بر آن حک شده است و به طورى که از مفاد اين سنگ نوشته برمىآيد، اين سنگ متعلق به شخصى به نام قاضى ملک است که احتمال مىرود يکى از حکام ايالت قومس بوده باشد، ولى معلوم نيست به چه علت آن را روى آرامگاه بايزيد نصب کردهاند.
|
|
طيفور ابن عيسى ابن آدم ابن سروشان، مشهور به بايزيد بسطامى، از مشايخ بزرگ صوفيه و از مشهورترين عرفاى ايران است. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست و زندگينامهٔ وى با افسانهها درآميخته است. جدش گبر و از بزرگان بسطام بوده و مسلمان شد. بايزيد بعد از مدتها سياحت و رياضت کشيدن، به بسطام باز آمد، بيشتر عمر خود را در آنجا گذرانيد، و در همانجا درگذشت. مقبرهاش زيارتگاه صوفيان و مردان خدا است. وى شخصاً اثرى از خود به جا نگذاشت. اما سخنان او را پيروان و مريدانش گرد آوردهاند که در مراجع مختلف مانند: طبقات الصوفيه، و تذکرهالاولياء نقل است. در تذکرهالاولياء شيخ فريدالدين عطار، فصلى دربارهٔ بايزيد و نقل سخنان او هست. در اينجا قسمتهايى از اين فصل را با هم مىخوانيم:
|
|
آن سلطان العارفين، آن برهان المحققّين، آن خليفهٔ الهى، آن دِعامهٔ نامتناهى، آن پختهٔ جهان ناکامى، شيخ وقت، ابويزيد بسطامى - رحمهاللّه عليه - اکبرِ مشايخ بود و اعظمِ اوليا، و حجت خداى بود و خليفهٔ به حق، و قطب عالم و مرجع اوتاد.
|
|
... شيخ ابو سعيد بن ابى ابوالخير - رحمهاللّه - گفت که : هژده هزار عالم از بايزيد پُر مىبينم، و بايزيد در ميان نه» - يعنى آنچه بايزيد است، در حق محو است. ... ذوالنّون مصرى مريدى به خدمت بايزيد فرستاد - رحمها اللّه - که : «اى بايزيد! همه شب مىخسبى و به راحت مشغول مىباشى و قافله درگذشت» مريد بيامد و پيغام برسانيد. بايزيد جواب داد که : «ذوالنّون را بگوى که: مردِ تمام آن باشد که همه شب خفته بوَد و بامداد پيش از نزول قافله به منزل فرود آمده باشد. ذوالنّون چون اين بشنيد، بگريست ...
|
|
چون کار او تمام بلند شد و سخن او در حوصلهٔ اهل ظاهر نمىگنجيد، هفت بارش از بسطام بيرون کردند. شيخ مىگفت: «چرا مرا بيرون مىکنيد؟ گفتند: «از آن که مردى بدي» گفت: «نيکا شهرا، که بدش بايزيد بُوَد!»
|
|
نقل است که يحيى معاذ رازى نامهاى نوشت به بايزيد - رحمهمااللّه - که: «چه گويى در حقّ کسى که قدحى خورد و مست ازل و ابد شد؛ بايزيد جواب نوشت که «اينجا مرد هست که در شبانروزى درياى ازل و ابد در مىکشد و نعرهٔ هَل مَن مَزيد مىزند» نقل است که روزى يکى درآمد و از حيا مسئلهاى از وى پرسيد. شيخ جواب آن مسئله گفت. درويش آب گشت. مريدى در آمد، آبى زرد ديد، ايستاده گفت: «يا شيخ اين چيست؟» گفت: «يکى از در درآمد و سؤالى از حيا کرد و من جواب دادم. طاقت نداشت. چنين آب شد از شرم.» نقل است که مردى پيش شيخ آمد و شيخ سر فرو برده بود. چون برآورد، مرد گفت: «کجا بودي؟» گفت: «به حضرت» آن مرد گفت: «من اين ساعت به حضرت بودم. تو را نديدم» شيخ گفت: «راست مىگويى ک من درون پرده بودم و تو برون. برونيان درونيان را نبنند».
|
|
... و گفت: «به صحرا شدم. عشق باريده بود و زمين تر شده چنانکه پاى به برف فرو شود، به عشق فرو مىشد».
|
|
نقل است که شيخ گفت: «اول بار که به حج رفتم، خانهاى ديدم. دوم بار که به خانه رفتم خداوندِ خانه را ديدم. سيّوم بار نه خانه ديدم و نه خداوند خانه» يعنى چنان در حق گم شده بودم که هيچ نمىدانستم. اگر مىديدم، حق مىديدم.
|
|
... و گفت: «بنده را هيچ به از آن نبود که بىهيچ بود نه زهد و نه علم و نه عمل. چون بىهمه باشد، با همه باشد.» و گفت: «اين قصه را الم بايد که از قلم هيچ نيايد».
|
|
و گفت: عارف به هيچ چيز شاد نشود جز به وصال.»
|
|
|
در فاصلهٔ ۶ کيلومترى شهر قاين و در دامنهٔ کوه معروف به ابوذر، آرامگاه شاعر و اديبى بزرگوار از امراى بزرگ زمان سلطان محمد غزنوى قرار دارد. اين آرامگاه که بسيار زيبا و دلگشاست، داراى قدمتى ديرينه است، و در طول تاريخ به دفعات تعمير و مرمت شده است.
|
|
| آرامگاه پير چراغ ميبد، دهبيد، ميبد
|
|
پير چراغ مقبرهاى خارج از روستاى ده بيد و در کنار گورستانى بر روى تپهاى قرار دارد که در کنار آن نيز چاهى به نام صاحب زمان وجود دارد. بناى پير چراغ تجديد بنا و نوسازى شده است. تنها سنگ بزرگ قديمى که بر ديوار آن نصب شده است، داراى کتيبهاى با نوشتهٔ زير است : «وفات يافت المغفور شهيد سعيد استاد حسن بن زينالدين بن شمسالدين اصفهانى به تاريخ روز چهارشنبه ۲۱ خرداد ۹۴۸ هجري».
|
|
| آرامگاه پيراستير، روستاى استير، سبزوار
|
|
اين آرامگاه در ۱۵ کيلومترى سبزوار به طرف شاهرود و در کنار روستاى استير واقع شده است. بناى آرامگاه چهارگوشه است و طول هر ضلع آن ۶/۵ متر است. در چهار جانب آن، چهار درگاه است که دو درگاه شمالى و جنوبى، عمق بيشتر و درى به خارج دارند. در داخل بقعه، سه صندوق چوبى کهنه در کنار هم قرار دارند، و بنا بر نوشتهٔ داخل آرامگاه و اعتقاد مردم محل، قبرها متعلق به شش تن از اولاد «کميل بن زياد» است. اين بنا را مىتوان به حدود قرن دهم يا يازدهم هجرى منسوب دانست. در بيرون بنا، سنگقبرى بر ديوار نصب شده است که صاحب آن «سلطان حسين بن خواجه جمالى بيک کوسيايي» است.
|
|
|
در ۳۰ کيلومترى جنوب غربى اصفهان در روستاى پيربکران، يک اثر مذهبى، تاريخى و هنرى وجود دارد که از نمونههاى عالى آثار قرن هشتم ايران به شمار مىرود. بناى مزبور شامل ۳ قسمت است. اول، رواق بقعه که از کوچهٔ مجاور آن به صحن بقعه منتهى مىشود. دوم، صحن بقعه که سقف بلندى دارد و در اطراف آن ايوانچههايى تعبيه شده است. پوشش تاق ايوان با خطوط کوفى و بنايى و شاخ و برگ و بوتههاى گچبرى، تزئين شده است. سوم، آرامگاه پير بکران که در ضلع شمالى بقعه و متصل به اتاق محفوظى که ظاهراً محل تدريس و رياضت محمد بن بکران بوده، قرار دارد و اطراف و جوانب آن با گچبرى تزئين شده است.
|
|
صحن بقعهٔ پيربکران، محوطهٔ محصور و مسقف کوچکى است که از سه جانب شمال، شرق و غرب مسدود است و فقط از قسمت فوقانى جانب جنوبى که محراب عالى گچبرى شده در ان قسمت واقع شده، با خارج مرتبط است.
|
|
تزئينات داخل بقعه از نوع گچبرى و کاشىکارى با کاشىهاى قرن هشتم هجرى قمرى است که رنگ و لعاب مخصوص دارند.
|
|
در ضلع شمالى صحن بقعه، مقبرهٔ محمد بن بکران واقع شده که به وسيلهٔ مدخلى به داخل بقعه مربوط مىشود. داخل و خارج آرامگاه با تزئينات کاشىکارى و گچبرى مزين شده است. ديوار حدفاصل آرامگاه و صحن بقعه، مشبک است و در اطراف اين ديوار، کتيبههايى به خط کوفى شامل سورهٔ «فاتحه» و آياتى از سورهٔ «يس» نگاشته شده است و در ذيل آنها، کتيبهٔ تاريخى سنگ آرامگاه به تاريخ سال ۷۰۳ هـ.ق وجود دارد.
|
|
| آرامگاه پيرسفيد (مزار پيرسفيد)، قزوين (قاجاريان)
|
|
آرامگاه پيرسفيد که به «مزار پيرسفيد» نيز معروف است، در محلهٔ پنبهريسه، در ميان ميدانگاه و حمام ميرزاکريم، قرار دارد. نام صاحب آرامگاه معلوم نيست و به احتمال قوى، آرامگاه به يکى از بزرگان صوفيه تعلق دارد و شايد، آرامگاه «شيخ جمالالدين رشيقالقطني» باشد که يکى از دوازده تن مريدان«شيخ نجمالدين کبري» و ساکن محلهٔ پنبهريسه بوده است که در سال ۶۵۰ هـ.ق درگذشته است. آرامگاه مزبور، چهارتاقى سقفدارى است که با آجر ساخته شده است و در وسط آن قبرى با معجر چوبى قرار دارد. ظاهراً سنگى هم بر روى مزار بوده است که برداشته شده و محل آن گود مانده است. در پايين پاى قبر، قطعهسنگى به شکل قلب هست که در زمين فرو رفته است و در حاشيهٔ آن نوشتهاى به خط نسخ ديده مىشود که با گذشت زمان، فرسوده شده است و خوانده نمىشود.
|
|
|
اين بنا در کنار جادهٔ سبزوار به خسروگرد قرار گرفته است و شامل محوطهٔ کوچکى با ديوارهاى گلى و چند ايوان، دو گنبد و دو اتاق است که همهٔ آنها با خشت و گل ساخته شدهاند. ورودى مزار، در جنوب شرقى واقع شده و شامل دو لنگهٔ چوبين است. درها بدون لولا هستند و بر پاشنه مىچرخند. بر روى هر يک از دو لنگه، در دو رديف گل ميخهاى آهنى درشت به شکل نيم کرههايى توخالى کوبيده شده است.
|
|
حرم در گوشهٔ جنوب غربى محوطه واقع است و در داخل آن، صندوق کندهکارى شدهاى قرار دارد. اکثر قسمتهاى آرامگاه، نوساز و فاقد جنبهٔ هنرى خاصى است. در گذشته، ايوانهاى ضلع جنوبى صحن را خراب کرده و به محوطهٔ مزار افزودهاند.
|
|
در ناحيهٔ شمالى صندوق و بين دو بقعه، سنگ مزار بانى نخستين بناى مزار واقع است که بر آن، عبارت «مرقد مرحوم حاجى حسين على ولد مرحوم على توکل به تاريخ شوال ۱۳۳۰» نگاشته شده است. در وسط فضاى بقعهٔ شمالى - در زير گنبد - سنگلوحى به رنگ خاکسترى است که بر آن عبارت «هذا مرقد مراد حسن محمد مومن سنه ۱۰۰۱» را نگاشتهاند. همچنين بر سر درِ ورودى صحن مزار، کتيبهٔ نسبتاً جديدى براى معرفى صاحب آرامگاه با اين عبارت «بقعه ابورفاعه معروف به خواجه خضر پير» وجود دارد. اين مزار، به نامهاى پيرگردو، پيرحاجات و آرامگاه حضرت خضر نيز خوانده مىشود. گنبدهاى بنا با کاشىکارى جديد پوشيده شده است.
|