سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

اشتها و رفتار غذایی نوپا


اشتهاي كودكان يك تا 2 ساله چگونه است؟
اشتهاي كودك در زمان هاي مختلف متفاوت است و تحت تاثير عوامل زيادي از جمله ميزان رشد كودك قرار مي گيرد. بنابراين حتي در كودكاني كه در سال اول عمر اشتهاي خوبي هم داشته اند در سال دوم زندگي به نظر مي رسد كه كودك اشتهاي سابق را ندارد و والدين مي گويند كه اشتهاي او كم شده است در صورتي كه اين كاهش اشتها ناشي از كند شدن رشد در اين سن نسبت به سال قبل است.
گرچه ممكن است بين كودكان از نظر نوع و ميزان دريافت مواد غذايي اختلاف زيادي وجود داشته باشد و گاهي اوقات از يك وعده تا وعده ديگر و يا از يك روز به روز ديگر فرق كند ولي تحقيقات نشان داده است كه اكثر كودكان و حتي آنان كه مقدار مواد غذايي متغيري دريافت مي كنند انرژي و مواد مغذي مورد نياز خود را از يك غذاي متعادل به دست مي آورند.
ساير عوامل مثل رفتار خانواده در زمينه دوست داشتن و يا دوست نداشتن غذا، عادت هاي نادرست مروط به غذا و تغذيه، همه در سال اول و دوم زندگي كودك شكل گرفته و ادامه مي يابند. در اينجا پدر و مادر به عنوان يك "الگو" نقش مهمي ايفا مي كنند. فضاي رواني مثبت يا منفي كه خانواده در زمان غذاخوردن ايجاد مي كنند مي تواند ناشي از شرايط رواني و يا نحوه تغذيه و برخورد افراد خانواده با يكديگر باشد.
عدم آگاهي و يا بي توجهي اعضا خانواده در مورد رفتارهاي تغذيه اي كودك، همچنين محدوديت فرصت والدين بخصوص مادر، به ويژه اگر شاغل هم باشد مي تواند در مشكلات تغذيه و كاهش اشتهاي كودك موثر باشد و موجب شود كه كودك يك تا 2 ساله بعضي از غذاهايي را كه قبلا خوب مي خورده ديگر نخورد. اين بي علاقگي ممكن است يك تا 2 هفته طول بكشد و گاه سال ها باقي بماند.
از طرف ديگر كودكان در اين سن استقلال خود را نشان مي دهند و مي خواهند كه خودشان غذا بخورند. هنوز هم دوست دارند ريخت و پاش كنند و از انگشتان خود براي برداشتن غذا استفاده نمايند كه اين رفتار بخشي از مرحله تكاملي آنان است. كودكان ترجيح مي دهند از غذاهايي استفاده كنند كه مستقيما آن را به دست بگيرند و يا در بشقابشان جستجو كرده و آن را بردارند. بسياري اوقات تمايل نشان دادن به خوردن بعضي از غذاها و يا علاقه نشان دادن به غذاهايي كه مناسب سنشان نيست و يا بازي كردن با غذا بيشتر به دليل بازيگوشي و حس استقلال طلبي آنان است نه اينكه واقعا به آن غذاي خاص علاقه داشته و يا نسبت به بعضي غذاهاي ديگر بي علاقه باشند.بنابراين پدرو مادر بايد سعي كنند علت اين گونه رفتارهاي كودكان را شناسايي نموده و حتي المقدور از آنها پيشگيري كنند تا با مشكلات كمتري هنگام غذاخوردن او روبروي شوند.
رفتارهاي غذايي در كودك يك تا دو ساله چگونه شكل مي گيرد؟
عبور از يك سالگي به دوسالگي و بالاخره از تغذيه با مجموعه "شير مادر+ غذاي كمكي" به "غذاي خانواده+ شير مادر" مرحله مهمي از زندگي كودك است كه در اين دوره همچنان بايد بخشي از غذاهاي اواخر يك سالگي ادامه يابد و غذاهاي سفره بتدريج وارد برنامه غذايي او شود بطوري كه با بزرگ شدن كودك و گذشت زمان سهم او از مواد غذايي سفره خانواده بيشتر و غذاهاي مخصوص قبل از يك سالگي كمتر شود تا كودك بتواند بعد از چند ماه تقريبا همه مواد مورد نياز خود را از سفره خانواده تامين نمايد و چون هنوز معده او گنجايش كمي دارد براي تامين كالري مورد نيازش بايد وعده هاي غذايي متعدد داشته باشد و از ميان وعده هاي سالم و مغذي استفاده نمايد.
كودكان با عادات بد غذايي متولد نمي شوند ما آنان را چنين بار مي آوريم.
همانطور كه گفته شد والدين بايد به خاطر داشته باشند كه اگر كودك گاهي اوقات علاقه به خوردن غذا نشان نمي دهد احتمال دارد كه اين امر طبيعي و ناشي از كاهش موقتي اشتها ي او باشد. براي ترغيب كودك به غذا خوردن بايد غذاي او را متنوع، خوشرنگ، خوشبو و با قوام و غلظت مناسب و به صورتي اشتها آور تهيه كرد و زمان خوردن را براي او دلپذير و لذت بخش نمود.والدين اكثر كودكاني كه خوب غذا نمي خورند و بهانه گيري مي كنند نمي دانند كه كودك آنان در حال تغييرات عادت غذايي در طول زندگي خود مي باشند. اين والدين معمولا يا:
با فشار، كودك خود را وادار به خوردن مي كنند و يا با شوخي، ادا، حقه و ... غذا را در داخل دهان او مي گذارند،كه اين اعمال سبب مي شود كودك اصولا نسبت به غذاخوردن مقاومت نمايد و در سال هاي بعد هم دچار مشكلات بيشتر شود.
هنگام غذا دادن يا غذا خوردن كودك بايد به چه نكاتي توجه كرد؟
مواد غذايي نه تنها از نظر كميت و كيفيت بايد كامل و مناسب باشد بلكه شرايط محيطي كه كودك در آن تغذيه مي شود نيز از نظر رواني مساعد و مطلوب باشد تا كودك از خوردن غذا لذت برده و به آن تمايل نشان دهد.چون در اواخر سال دوم، كودك بيشتر اجتماعي شده و اغلب قادر است بدون كمك غذا بخورد و غذاي مورد علاقه خود را به دلخواه انتخاب نمايد مادر بايد مواظب باشد كه مواد مغذي كافي، متعادل و پر انرژي كه براي رشد كودك لازم است در اختيار او بگذارد و از مصرف شدن آن اطمينان حاصل كند.
به كودك نبايد به زور غذا داد. در عين حال محيط او بايد آرام باشد و حواس و توجه اش به مطلب ديگري جلب نشود. گاهي مادرها اجازه نمي دهند كه كودك مطابق ميل و نياز خود غذا طلب كند در حالي كه بهتر است اشتياق و اشتهاي كودك حتما در نظر گرفته شود.اگر كودك غذايي را دوست نداشت نبايد كلا آن را از برنامه غذايي حذف كرد بلكه مي توان با تغييراتي و در فرصتي ديگر، آن را امتحان كرد.
به امتناع كودك از خوردن غذا در بعضي از شرايط بايد توجه نمود. گاهي جدايي از مادر، بيماري كودك، شرايط خاص روحي كودك، شب نخوابيدن، عدم استفاده از آفتاب و هواي سالم و پاك، نداشتن فعاليت زياد، گوشه گيري كودك و گاهي اوقات وسواس بيش از اندازه مادر در مورد اينكه موقع غذا خوردن بايد همه چيز تميز بماند و لباس كودك كثيف نشود و امثال آن ممكن است بر علاقه و اشتهاي او به غذا و يا امتناع از غذا خوردن تاثير گذار باشد.
بنابراين كودك در زمان غذا خوردن بايد در محل امن و راحتي قرار گيرد، مشتاق غذاخوردن باشد، بدون عجله به او غذا داده شود، با زور و تهديد يا رشوه وادار به غذاخوردن نشود. اگر به هر علتي از خوردن يك وعده غذا خودداري كرد بايد بدون هيچگونه نگراني و اضطراب آن نوبت تغذيه را به تاخير انداخت يا حتي از آن صرف نظر نمود. مطمئنا در وعده هاي ديگر جبران خواهد كرد.كودكان در اين سن دوست دارند خودشان غذا بخورند و ترجيح مي دهند غذا را با دست و انگشتان خود بردارند.
آنان غذاي گرم را نسبت به غذاي سرد يا داغ ترجيح مي دهند.
معمولا با غذا بازي مي كنند و صحنه هاي غير قابل انتظاري ايجاد مي كنند! ولي خودشان از اين كار لذت مي برند.نمي توانند بيش از 5 تا 10 دقيقه پشت سر هم براي غذا خوردن وقت صرف كنند و اگر بتوانند سفره را ترك مي كنند و بعد دو مرتبه برمي گردند.آداب غذاخوردن را مراعات نميكنند، در حين غذا خوردن و بعد از سير شدن، غذا را به اطراف پخش مي كنند.
بيشتر به خواسته ها و تمايلات خود توجه دارند و كمتر به نظر ديگران اهميت مي دهند.از پدر و مادر و خواهر و برادرانشان تقليد مي كنند.بعضي غذاها را نمي خورند و احتمال بروز عادتنامساعد غذايي از همين جا سرچشمه مي گيرد.
چون مغز فعال و پوياي كودك آماده دريافت همه پيام هاي محيط زندگي و اطرافيان است عادات خوب غذايي هم بايد از سنين پائين به كودك آموزش داده شود. آموزش عملي و عيني به مراتب اثربخش تر از بيان است. همه افراد بزرگتر خانواده بايد بدانند رفتارهاي غذايي آنان مي تواند براي افراد كوچكتر خانواده الگو باشد. پس سر سفره و هنگام صرف غذا بايد مواظب بود و حداقل به منظور آموزش فرزندانمان، خودمان هم به هنگام غذاخوردن مراقب رفتار و گفتارمان باشيم و به عادت هاي خوب غذايي عمل كنيم. مثلا بر سر سفره و هنگام غذا خوردن نگوئيم كه "من اين غذا را دوست ندارم" و يا "چقدر بدمزه و بدشكل است".
از اضافه كردن نمك و شكر به غذا پرهيز نموده و سعي كنيم مصرف سبزي و ميوه را بيشتر كنيم.
گفتار خوب و حسن رفتار و كردار در خانواده موجب ثبات شخصيت و رفتارهاي منطقي و صحيح در كودك مي شود، محيط هاي متشنج و عصبي خانواده آثار زيان بخشي بر روح و روان كودك مي گذارد كه بدون شك در عادات و رفتار تغذيه اي آنان نيز اثر منفي خواهد گذاشت.
در اين ميان سلامت رواني مادر نقش عمده اي دارد. اضطراب، افسردگي و يا رفتارهاي وسواسي او مي تواند باعث كم اشتهايي يا بي اشتهايي و بدغذايي كودك شود و بسياري از مشكلات رفتاري، خلقي و تغذيه اي كودكان را ايجاد نمايد.