چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تعلیم و تربیت کودکان و نکاتی برای مربیان


فلسفه و کودک: تعليم و تربيت يكي از اساسيترين فعاليتهايی است که در طی یک فرايند  نسل اول مي‌كوشد تا قدرت آگاهي نسل بعد از خود  را در همة زمينه‌ها پرورش داده   و آنها را براي برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعليم و تربيت به مثابة جرياني است كه بايد در كنار آموزش دانش، قدرت تفكر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محيط زندگي افزون كند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت مي‌شود و هم از تفكر. هم پرورش عقلانيت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعي بودن انسان سخن به ميان آمده است 

اهميت تعليم و تربيت تا بدانجا است كه در جاي جاي قرآن مجيد سخن از آن آمده است و متعالي‌ترين تربيت كه همان تربيت الهي است بارها مورد تأكيد قرار گرفته است.

در طول تاريخ تغيير و تحولات بسياي در نحوة تعليم و تربيت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرايط مختلف روشهاي متفاوتي اتخّاذ شده است. با سير تكاملي تمدنها و تغييرات آرام فرهنگها بسته به شرايط خاص جامعه روشهاي تعليم و تربيت نيز تغيير يافته است.

در قديم مفهوم تعليم و تربيت انتقال مهارتها و معلومات بود و روش عمده در تدريس آنها سخنراني يا مطالعة كتابهاي درسي به شمار مي‌رفت و بعلت پيشرفت علوم مراكز دانشگاهي تمركز خود را بر انتقال معلومات و اطلاعات معطوف كرده بودند. روش آموزش انتقال يكطرفة استاد به شاگرد بود و كاوشگري در اين سيستم جايي نداشت اما امروزه تحولات چشمگيري در روشهاي تعليم و تربيت در جهان مشاهده مي‌شود. جهت اين تحولات بسوي پژوهشگري و تحقيق خود كودك به پيش مي‌رود. در روشهاي نوين از انتقال صرف خودداري شده و پيشنهاد مي‌شود ساعتهاي بيشتري را در دروس مختلف به كاوشگري اختصاص بدهند. اين كار علاقة دانش‌آموز را به فراگيري مطالب افزون مي‌كند و به پرورش مهارتهاي فكري او نيز كمك خواهد كرد. بايد گفت پرورش تفكر خلاق و نقاد در كودكان اساس تعليم وتربيت جديد است.

در طي فرايند پژوهش دانش از تحقيقات خود كودك بدست مي‌آيد و خلاقيتهاي او ظاهر مي‌گردد. به تعبير دكتر علي شريعتمداري «تعليم و تربيت خود، تحقيق است». در اين فرايند نقش معلم هدايت جريان تحقيق است و مستقيماً در پژوهش دخالت نخواهد كرد.

محور كار در آموزش و پرورش جديد تفكر است و تفكر محور يادگيري قلمداد مي‌شود. در آموزش و پرورش نوين به مسائل ظاهراً كم اهميتي توجه مي‌شود كه مي‌تواند در نهايت اثرات بزرگ و مهمي در يادگيري و ازدياد علاقه كودكان داشته باشد. بطور مثال در مدرسة اريبيا در انگلستان بچه‌ها كفش‌هاي خود را در بدو ورود به مدرسه در مي‌آورند تا مانند خانه احساس راحتي كنند و يا در بعضي مدارس دانش‌آموزان بدون كيف بمدرسه مي‌روند و رنج هر روزة حمل كيفهاي سنگين را متحمل نمي‌شوند. در برخي از مدارس هم كلية دروس بصورت داستاني به كودكان عرضه مي‌شود تا با برانگيختن علاقه دانش‌آموز به جريان ارائه درس كمك شود و مطالب بهتر در ذهن كودك جاي بگيرد. علاوه بر اينها تشويش و اضطراب دانش‌آموز به حداقل مي‌رسد و ميزان همدلي ميان معلم و شاگرد به درجة بالايي افزايش مي‌يابد. اين موارد و موارد ديگر با پرورش قوة تفكر و ايجاد انگيزه و علاقه، يادگيري فعالانه را در دانش‌آموزان افزايش مي‌دهد و حس جمعي گروه را نيز بالا مي‌برد.

بايد توجه داشت كه تعليم و تربيت فعلي كودك اساس كار آيندة او را تشكيل خواهد داد. كودكان در جريان رشد روحي و جسمي خود دچار تغييرات تدريجي در رفتار، افكار، عادات، تمايلات و احساسات خود مي‌شوند و اين تغييرات مي‌تواند مسائل و مشكلات خاصي را براي آنها فراهم سازد كه گاه از حل آنها ناتوان است و عدم توجه به اين نيازها و تغييرات مي تواند سعادت آتي او را به مخاطره بيندازد. مربي بايد با توجه به سن كودك، نيازهاي او را تشخيص دهد با توجه به محيط اجتماعي و خصوصيات فرهنگي جامعه و جنبه‌هاي تربيتي به پرورش او بپردازد.

در اين زمينه ذكر چند نكته به نظر مهم مي‌رسد:

1. براي رشد فكري و اخلاقي در كودكان مي‌توان از بازيها و كارهاي جمعي

 استفاده كرد.

2. نقش معلم بايد نقش راهنما

 و سرپرست باشد تا بچه‌ها فرصتهاي بيشتري براي ارتقاي اعتماد به نفس و قبول مسئوليت در همه زمينه‌ها را داشته باشند.

3. اساس كار در دبستان بهتر است براساس تجربيات حسي

 باشد و تصورات و مفاهيمي كه به ذهن كودك داخل مي‌شود با واقعيت تطبيق كند.

4. مربي بايد توجه داشته باشد كه رشد جرياني دائمي است و تجربيات قبلي

 دانش‌آموزان اساس تفكرات و درك آنها را تشكيل مي‌دهد و در رفتار آينده آنها مؤثر است.

5. كودكان بايد نسبت به موضوع مورد يادگيري علاقه‌مند

 باشند و نسبت به يادگيري مطلب خاصي احساس نياز كنند تا به فعاليت و تحقيق دست بزنند.

6. به علت پيشرفت و توسعه وسايل ارتباطي ضروري است كه افراد جامعه از جمله معلمين خود را براي برخورد با افكار مخالف

 آماده كنند و قدرت تحمل افكار ديگران را داشته باشند و بدور از تعصب به بررسي آراء و عقايد بپردازند و اين نكته را به دانش‌آموزان نيز ياد بدهند.

7. برخلاف نظر برخي از كارشناسان تعليم و تربيت كه معتقدند هر تربيت صحيحي از راه تجربه

 بدست مي‌آيد اين نكته حائز اهميت است كه تنها تجربياتي منجر به تربيت صحيح مي‌شود كه آموزنده

 باشند و اثر سوء تربيتي نداشته باشد. تجربه بايد مطبوع باشد و از طرفي باعث رشد تجربيات بعدي شود.

8. برخي نيز معتقدند كه تعليم و تربيت همان رشد است در حالي كه جهت رشد

 بسيار مؤثر است. اگر رشد در جهت منفي را در نظر بگيريم برخلاف اصول تعليم و تربيت است.

رشد بايد در جهت مثبت و تكامل پذير باشد و موجبات رشد بيشتري را فراهم كند.

9. . تربيت ديني

 از مسائل بسيار مهمي است كه كارشناسان غربي در بسياري از موارد از نظر دور داشته‌اند. جنبة هدايتي اين تربيت مي‌تواند به پرورش ارزشهاي اساسي و قواي معنوي شخصيت انسان منجر شود. هدفهاي معنوي و عقلاني مثل تقوي و پرهيزگاري مي‌تواند به پرورش قوة تفكر در كودكان ودر نهايت به رشد آنها جهت بدهد.

10. از نظر تعليم و تربيت، آزاد

 قرار دادن كودكان در سلامت و ارتقاي روحيه و اعتماد به نفس آنها مؤثر است. كودكان بواسطة آزاد بودن طبيعت خود را آشكار مي‌سازند و در جريان يادگيري نيز بهتر عمل مي‌كنند اما نكته مهم اين است كه اين آزادي بايد در چهارچوب عقل و خرد باشد به عبارت ديگر با راهنمايي عقل، عواطف و اميال كودكان كنترل شود. در اين زمينه دين نقش مهمي در هدايت عقل و تحكيم مباني عقلي دارد.

11. نكته ديگري كه در تعليم و تربيت مهم است اين است كه اهداف تربيتي

 كاملاً واضح و مشخص شود و با   تمايلات

 اشتباه نشود. در مدارس جديد در بعضي از مواقع پيروي از تمايل را با پيروي از اهداف اشتباه مي‌گيرند و بچه‌ها در هر كاري آزادند همانطور كه در قديم تمايلات دروني دانش‌آموزان ناديده گرفته مي‌شد و به علايق دانش‌آموزان اهميتي داده نمي‌شد. در تعليم و تربيت صحيح آنچه مهم است اين است كه بايد در چهارچوب انديشه به علايق كودكان توجه كرد و اين تمايلات را هدايت نمود تا تحت كنترل عقل به نتيجه و هدف واقعي برسند.

1. پرستش خدا

پرستش خدا بمعني قدم نهادن در مسير توحيد است. مسيري كه در تمام مراحل رشد فرد و جمع را تضمين مي‌كند. مسيري كه در آن بديها طرد و ارزشهاي والاي انساني تأييد مي‌شود و عدالت خواهي و ايثار به تحقق مي‌پيوندد. انساني كه خدا را مي‌پرستد، اعمالش خلاف سعادت خود و جامعه مي‌شود.

2. تعليم حكمت

كلمة حكمت بمعني سخن منطقي است. آموزش سخنان منطقي از نظر تربيتي بسيار مهم است. برخي از انديشمندان تعليم و تربيت را عبارت از پرورش قدرت قضاوت درست و يا استدلال منطقي مي‌دانند. مربيان به فرد كمك مي‌كنند تا آنچه را منطقي است برگزينند و غيرمنطق را رد كنند. در حقيقت تعليم و تربيت از نظر اسلام كسب معلومات تازه نيست بلكه اين تنها جزئي از تعليم و تربيت است و آنچه مهم است بالا بردن قدرت تمييز حق و باطل و يا قضاوت صحيح در بين افراد جامعه است و لازمة رشد قضاوت صحيح بالا بردن قدرت نقد سازنده در افراد مي‌باشد.

3. پرورش روح عدالتخواهي

عدالت از اركان اساسي جامعه اسلامي است و باعث سلامت آن، در جامعه‌اي كه عدالت حاكم است هركس به كار و كوشش بيشتري دل مي‌بندد و اساس مالكيت در آن محترم شمرده مي‌شود. و تمام اينها باعث رشد و ترقي جامعه است.

براي آموزش عدالت به دانش‌آموزان علاوه بر اينكه مربي بايد خود عادل باشد، مي‌توان آنها را به تمرينهاي خاصي واداشت تا عملاً مفهوم عدالت را درك كنند.

4. تكامل انسان

انسان ماهّيتاً با ديگر موجودات متفاوت است. جنبه‌هاي معنوي انسان بسيار متمايز و والاست انسان بذات خود نه گناهكار است و نه نيكوكار بلكه مستعد كسب فضايل و رذايل است و اين ديدگاه انسان را ملزم مي‌كند كه به تكامل معنوي بينديشد و در آن قدم بگذارد.

5. استقلال و مسئوليت فرد

از ويژگيهاي نظام تربيتي اسلام مستقل بار آوردن فرد است و اينكه انسان مسئول اعمال خويش است. «هركس ذره‌اي كار نيكو انجام دهد پاداش مي‌بيند و هركس ذره‌اي عمل زشت انجام دهد مجازات مي‌شود» رشد و فساد جامعه بدست خود انسانها است.

اسلام رفتار انسان را متغير مي‌داند و افراد را مسئول اعمال خويش مي‌داند و تغييرات اجتماعي را نيز نتيجه تغيير رفتار افراد مي‌داند.

6. پرورش نيروي تفكر

در اسلام هيچ عبادتي مانند تفكر با ارزش نيست و هيچ علمي نيز به پاي تفكّر نمي‌رسد.

7. پرورش روح اجتماعي و شخصيت اخلاقي، برادري، همكاري و دوستي با ديگران.

8. احترام به انسانها و ايمان به صلاحيت مردم از ديگر ويژگيهاي نظام تربيتي اسلام است.

«گراميترين شما نزد خدا باتقوي‌ترين شماست.» ملاك احترام به انسانها جنس، نژاد، مليت و ديگر چيزها نمي‌باشد بلكه ملاك تقوي و فضيلت‌هاي اخلاقي انسانهاست.

اسلام به مردم احترام مي‌گذارد و نظر آنها را در امور مهم مي‌داند. در قرآن بارها به شور و مشورت اشاره شده است و به پيامبر دستور داده شده كه در امور با مردم مشورت كن.