چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چه چیز در ذهن منافقین بود


چه چیز در ذهن منافقین بود

روایت زمینه های تهاجم منافقین از زبان یک عضو سابق سازمان

۱ ـ قبل از انجام عملیات فروغ جاویدان دو عملیات توسط نیروهای ارتش عراق و منافقین صورت گرفت. نخست عملیات آفتاب که در فروردین ۶۷ انجام شد. نیروهای سازمان با کمک ارتش عراق به عنوان نیروی عمل‌کننده در جبهه شوش دست به این عملیات زدند و عده‌ای از نیروهای ایرانی را شهید و تعداد دیگری را نیز اسیر کردند و خود نیز سی ام کشته دادند.

در عملیات دیگری به نام چلچراغ که سی‌ام خرداد ۶۷ انجام شد باز هم با کمک نیروهای عراقی، شهر بی‌سکنه مهران برای سه روز اشغال شد و تعدادی از سربازان ایرانی شهید و تعداد دیگری اسیر شدند. میزان تلفات منافقین در این عملیات ۶۰ نفر بود.

بعد از این دو عملیات رجوی در حال نقشه‌کشی برای فتح کرمانشاه بود. طبق برنامه باید عملیات در شهریور ۶۷ انجام می‌شد، اما پذیرش آتش‌بس از طرف ایران این کار را ناتمام گذاشت. سازمان با دستپاچگی درصدد انجام عملیات تا قبل از عقد رسمی قرارداد آتش‌بس شد. مسعود رجوی در جلسات توجیهی درباره این تحلیل گفته بود: «تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چاره‌ای جز عمل نداریم و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت، زیرا بعد از این ‌که بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یک بار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم.»

به تمامی نیروهای هوادار در خارج از عراق دستور داده شد تا خود را به عراق برسانند. با این توجیه که این عملیات آخر است و ما به تهران خواهیم رسید، ارتش و سپاه کاملا درهم شکسته‌اند و ما براحتی به داخل رفته و با طرحی و حرکتی شهاب‌گونه به تهران خواهیم رسید. شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با بهره‌برداری از ضعف روحیه نیروهای ایرانی مجددا به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه تصرف آن پیش رفته بودند، سازمان مجاهدین (منافقین) عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز کرد.

۲ ـ رجوی برای انجام این عملیات به کمک عراق دلگرم بود. او می‌گفت: «... کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام هفت هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل‌ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما ست و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.» تجهیزات و سلاح‌های اهدایی از صدام و غنایم عملیات چلچراغ هم مهمات منافقین برای این عملیات بود. اما عراقی‌ها فقط تا اسلام‌آباد آمدند و انگار می‌دانستند جلو رفتن بیشتر از این، دیوانگی است. حتی هواپیماها و هلی‌کوپترهای خود را نیز بیش از این جلوتر نفرستادند.

۳ ـ‌ بد نیست نکته پایانی درباره بازتاب شکست باشد. بازتاب این شکست آنقدر گسترده بود که مسعود تنها یک هفته بعد از آن اعلام نشست عمومی کرد و دستور داد تا همه نیروها حتی مجروحان را از بیمارستان به این نشست بیاورند. بیشتر نیروها بریده بودند، چون از یک طرف به تهران نرسیده بودند و از آن بدتر این که دوباره به عراق برگشته و نمی‌دانستند در آینده چه می‌شود، آتش‌بس هم که برقرار شده بود.

رجوی در آن نشست شروع به توجیه کرد و این کار را هم خوب بلد بود. مثلا می‌گفت ما در این عملیات ۱۵۰۰ کشته دادیم در حالی که توانستیم ۵۵ هزار نفر از نیروهای رژیم را بکشیم! و حرف‌هایی از این دست. با این حال فضای بعد از مرصاد بسیار سنگین بود. سازمان برای شکستن این فضا اقدام به وارد کردن نیروهای جدید از اروپا کرد. به آنها می‌گفتند چند ماه برای آموزش بیایید و هر کس خواست می‌تواند بعد از آموزش برگردد. مسعود می‌گفت ما خودمان را برای عملیات فروغ دو آماده می‌کنیم. سعی در این داشت که بگوید «بله ما داریم آماده می‌شویم!» رجوی در خرداد ۶۸ برای انجام عملیات فروغ جاویدان دو به صدام حسین اعلام آمادگی کرد، اما با منع او روبه‌رو شد، چرا که این اصرار بر این امر محال بود و دیگر فایده‌ای نداشت. او برای جبران شکست فرار به جلو هم کرد و علت ناکامی را در خود پرسنل سازمان و بی‌ایمانی و ضعف آنها دید و گفت: «اگر ایراد و مشکلی هست، در خود شماست. خط مشی ما مشکلی نداشته.» او اضافه کرد: «شما در تنگه چارزبر گیر نکردید، بلکه در تنگه توحید زمینگیر شدید. ضعف ایدئولوژیک شما باعث شد تا در تنگه آرزوها و خصلت‌ها و خواسته‌هایتان درجا بزنید.»

اصغر فرزین

انجمن نجات تهران