چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا
كودكان و ميراث فرهنگی
کتابک: تازگیها، یکی از دوستانم که یک دختر هفت ساله دارد، تعریف میکرد که دخترش، از او خواسته برایش «میراث فرهنگی» بخرد! دوست ما، بعد از اینکه کلی خندیده و بهخاطر داشتن چنین بچه بانمکی، حسابی ذوقزده شده، از دخترش پرسیده که «مامانجان، حالا کی بهت گفته که میراث فرهنگی خریدنیه؟!» دخترش هم که از دست خندههای مامان و جدی گرفته نشدن خواهشاش، حسابی شاکی بوده، جواب داده که از تلویزیون شنیده و حتما چیز خوبی است که آنقدر در تلویزیون، تبلیغش را میکنند. اگر یک روز، پسر یا دختر شما، سراغتان آمد و درباره میراث فرهنگی پرسید، شما چه پاسخی برایش دارید؟!
میراث با طعم فرهنگ
در خانه همه ما، گلیم، تابلو، ظرف، سکه یا هر چیز دیگری پیدا میشود که از مادر، مادربزرگ یا عموی بزرگ پدرمان به ما ارث رسیده باشد. برای اینکه با بچهها، درباره میراث فرهنگی حرف بزنید، از همین وسایل ساده که از ابتدای تولدش، با آنها مأنوس بوده و روزی چند بار، از جلویشان گذشته، شروع کنید. میتوانید برای او درباره همه چیزهایی که از زمانهای خیلی دور، در کشورمان وجود داشته و نه مال یک شخص خاص، بلکه متعلق به همه ایرانیهاست، حرف بزنید.
میراث را ملموس کنید
شما پدر و مادر ایرانی میتوانید بدون اینکه با بچهها، بهطور تخصصی، از میراث فرهنگی و صنایع دستی سخن بگویید، با دکوراسیون سنتی منزلتان، بهجای آنچه امروزه مد مینامند، از ابتدای کودکی، بچهها را با صنایع دستی کشور آشنا کنید؛ صنایعی مثل سوزندوزی، گلیمبافی، آینهدوزی، سفالگری، خراطی، قلمزنی، منیاتور و... که با هر یک از آنها، میتوانید گوشهای از منزل را آراسته کنید. حتی میتوانید از این تزیینات، در اتاق خود کودک هم استفاده کنید. مثلا برای کفپوش اتاق کودک، میتوانید از گلیم که از نظر رنگی هم متنوع است، استفاده کنید تا برایش ملموستر شود.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
امسال، سفرهای کلیشهای را کنار بگذارید و به مناطقی سفر کنید که مردم آن منطقه، از نظر پوشش و آداب و رسوم، با شهر یا منطقه شما متفاوت هستند. اجازه دهید کودک، تمام این تفاوتها را از نزدیک ببیند، لباس آنها را بپوشد، عکس بگیرد و شما هم پشت عکس، برایش یادداشت کنید که در این تصویر، چه گذشته است. مرور هر چند وقت یک بار این تصاویر و تجدید خاطره سفر، اطلاعات عمومی او را افزایش میدهد.
تاریخ تکرار نمیشود
نوروز امسال، در شیراز، پسری را دیدم که با سنگ، به پایه یکی از مجسمههای تخت جمشید میزد و در جواب سرزنش پدرش که این میراث، ارزشمند است و جایگزین نمیشود، با شیطنت میگفت: «چرا نمیشه دوباره ساخت؟ ساختنش که کاری نداره. من میتونم با خمیر گِلبازیام درستشون کنم.» فکر کردم الان است که پدر عصبانی شود، ولی خلاف انتظارم، پدر میانسال، کیف پولش را درآورد و شاید عکسی از خود پسر را به او نشان داد و گفت: «ما میتوانیم دوباره این عکس را بگیریم؟ تو دوباره اینقدر کوچک میشوی؟» به نظر من، مثال جالبی بود برای اینکه یک پسر بچه تخس، به اهمیت میراث فرهنگی پی ببرد. شما چه فکر میکنید؟
میراث با طعم فرهنگ
در خانه همه ما، گلیم، تابلو، ظرف، سکه یا هر چیز دیگری پیدا میشود که از مادر، مادربزرگ یا عموی بزرگ پدرمان به ما ارث رسیده باشد. برای اینکه با بچهها، درباره میراث فرهنگی حرف بزنید، از همین وسایل ساده که از ابتدای تولدش، با آنها مأنوس بوده و روزی چند بار، از جلویشان گذشته، شروع کنید. میتوانید برای او درباره همه چیزهایی که از زمانهای خیلی دور، در کشورمان وجود داشته و نه مال یک شخص خاص، بلکه متعلق به همه ایرانیهاست، حرف بزنید.
میراث را ملموس کنید
شما پدر و مادر ایرانی میتوانید بدون اینکه با بچهها، بهطور تخصصی، از میراث فرهنگی و صنایع دستی سخن بگویید، با دکوراسیون سنتی منزلتان، بهجای آنچه امروزه مد مینامند، از ابتدای کودکی، بچهها را با صنایع دستی کشور آشنا کنید؛ صنایعی مثل سوزندوزی، گلیمبافی، آینهدوزی، سفالگری، خراطی، قلمزنی، منیاتور و... که با هر یک از آنها، میتوانید گوشهای از منزل را آراسته کنید. حتی میتوانید از این تزیینات، در اتاق خود کودک هم استفاده کنید. مثلا برای کفپوش اتاق کودک، میتوانید از گلیم که از نظر رنگی هم متنوع است، استفاده کنید تا برایش ملموستر شود.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
امسال، سفرهای کلیشهای را کنار بگذارید و به مناطقی سفر کنید که مردم آن منطقه، از نظر پوشش و آداب و رسوم، با شهر یا منطقه شما متفاوت هستند. اجازه دهید کودک، تمام این تفاوتها را از نزدیک ببیند، لباس آنها را بپوشد، عکس بگیرد و شما هم پشت عکس، برایش یادداشت کنید که در این تصویر، چه گذشته است. مرور هر چند وقت یک بار این تصاویر و تجدید خاطره سفر، اطلاعات عمومی او را افزایش میدهد.
تاریخ تکرار نمیشود
نوروز امسال، در شیراز، پسری را دیدم که با سنگ، به پایه یکی از مجسمههای تخت جمشید میزد و در جواب سرزنش پدرش که این میراث، ارزشمند است و جایگزین نمیشود، با شیطنت میگفت: «چرا نمیشه دوباره ساخت؟ ساختنش که کاری نداره. من میتونم با خمیر گِلبازیام درستشون کنم.» فکر کردم الان است که پدر عصبانی شود، ولی خلاف انتظارم، پدر میانسال، کیف پولش را درآورد و شاید عکسی از خود پسر را به او نشان داد و گفت: «ما میتوانیم دوباره این عکس را بگیریم؟ تو دوباره اینقدر کوچک میشوی؟» به نظر من، مثال جالبی بود برای اینکه یک پسر بچه تخس، به اهمیت میراث فرهنگی پی ببرد. شما چه فکر میکنید؟
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
رئیس جمهور شهدای خدمت سقوط بالگرد رئیسی شهید جمهور ابراهیم رئیسی رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهادت ایران سید ابراهیم رئیسی سقوط بالگرد بالگرد
هواشناسی پیام تسلیت امتحانات نهایی تهران کنکور شهرداری تهران هلال احمر سانحه بالگرد رئیسی بارش باران سیل قوه قضاییه پلیس
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو قیمت طلا بورس بازار خودرو یارانه دلار یارانه نقدی حقوق بازنشستگان سایپا بازنشستگان
سینمای ایران سینما ژیلا صادقی تلویزیون جشنواره کن ازدواج آیت الله سید ابراهیم رئیسی هنرمندان شعر رسانه ملی لیلا حاتمی سریال
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان
رژیم صهیونیستی روسیه اسرائیل غزه امیرعبداللهیان فلسطین ترکیه جنگ غزه آمریکا چین ولادیمیر پوتین اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر والیبال لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس فدراسیون فوتبال لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال منچسترسیتی
هوش مصنوعی اپل مایکروسافت گوگل سامسونگ ناسا تبلیغات موبایل آیفون
سلامت سرطان مغز کاهش وزن سلامت روان آلزایمر طول عمر افسردگی مغز انسان دیابت فشار خون