چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بایدهای شعر کودک و امتناع شاعران از نوآوری


 شرق: شعر کودک و نوجوان ايران به عنوان ابزار ارتباط يک سويه بزرگسالان (شاعران به نمايندگي اقتدار بزرگسالانه) با کودکان عمل مي کند. کشش طبيعي به اين سو است و از نخستين روزهاي پيدايش شعر کودک و نوجوان چنين حال و هوايي بر آن حاکم بوده است و هنوز کماکان حاکم است و جز در مواردي اندک انتظار از شعر کودک و نوجوان همين است. شعر کودک و نوجوان حامل صداي بزرگسالاني است که مي خواهند در غيبت صداي کودکان و نوجوانان به جاي آنان دنيا را ببينند و آنچه را ديده اند براي آنان بگويند، اما دست يافتن به نگاه کودکانه بدون عبور از منافع بزرگسالانه که يکي از مهم ترين آنها اقتدار است، ممکن نيست.

                             

شاعر کودک و نوجوان همان هنگام نيز که به نقش کودک- شاعر درمي آيد، در صندلي بالاتري نشسته است و تلاش مي کند خود را هم قد کودک و نوجوان نشان دهد.چنين پديده اي چه آگاهانه و به منزله يک معرفت پيشيني آن را پذيرفته باشند و چه به صورت ناآگاهانه رخ داده باشد، بخشي از فلسفه شعر کودک ايران را شکل داده است. نگاه رسمي به شعر کودک و نوجوان که مهم ترين محل تجلي آن در کتاب هاي درسي است، شعر را همچون ابزاري براي کنترل کودکان و نوجوانان (از راه انتقال ارزش هاي يک نسل به نسل ديگر) مورد استفاده قرار مي دهد.ويژگي هاي فرمال شعر کودک و نوجوان نيز از همين پديده نشات مي گيرد. گستردگي نگاه رسمي به شعر و ارائه معيارهايي به مثابه اصول مطلق و تغييرناپذير که به نام نگاه کارشناسي در موسسات بزرگ نشر و به خصوص نشر دولتي عمل مي کند، در کنار خاستگاه يکسان اجتماعي اغلب کساني که شعر کودک و نوجوان را همچون يک پيشه انتخاب کرده اند، به آثاري منجر شده است که نه تنها از پنجره هايي مشترک به دنيا نگاه مي کنند که ديده هاي خود را نيز با شکل هاي يکسان ارائه مي دهند.وقتي شعر به ابزار ارتباط و کنترل تبديل شده باشد، براي اين پرسش که «شعريت شعر کودک و نوجوان از کجا نشات مي گيرد؟» چه پاسخي مي توان داد؟ برخي از شاعران کودک و نوجوان که نشانه هايي از اين آسيب ها را دريافته اند، براي نوآوري فرمال و تجربه عرصه هاي تازه تر در شکل شعر کودک و نوجوان تلاش هايي کرده اند، اما اغلب اين تلاش ها به جرياني پويا تبديل نشده است؛ زيرا آنان ميان ذهنيتي که چنين شعرهايي برآمده از آن است و شعرها رابطه اي نمي بينند. نه تنها محتواي شعر کودک و نوجوان امروز بلکه فرم و شکل آن نيز متاثر از همان ذهنيتي است که شعر را ابزار ارتباط مي خواهد و ابزار کنترل. چنين نگاهي است که در برابر پرسش از شعريت شعر کودک بلافاصله پاي وزن را به ميان مي کشد، زيرا براساس آن ذهنيت تنها عنصر سازنده شعر که درباره کيفيت آن بحثي نيست، وزن است. بسياري از شاعران کودک و نوجوان از تصوير نيز حرف مي زنند، اما وقتي به شعرهايشان مراجعه کنيم درمي يابيم که بيشتر تعارف است و تکرار کليشه هاي رايج.

 

هنگام بحث از چنين چيزهايي پاي فهم کودکان نيز وسط مي آيد و به عنوان بهانه اي براي گذشتن از تخيل و تصوير به آنان کمک مي کند، در حالي که مشکل اصلي در اينجاست که در ميان اين همه بحث درباره شعر و ادبيات کودک و نوجوان، از ساختار تخيل کودکانه بحثي به ميان نيامده است. خيال در کودکان چگونه عمل مي کند؟ پاسخ هاي متفاوتي که مي توان به اين پرسش داد، روشن مي کند که چه چيزي براي کودکان تصوير است و چه چيزي تصوير نيست. بسياري از کليشه هاي رايجي که به اسم تصويرهاي شاعرانه در شعرهاي کودک و نوجوان ارائه مي شود، چه بسا تصوير نباشد و چه بسا برخي از تصويرهايي را که ما خيال مي کنيم کودکان نمي فهمند، به مدد ساختار تخيل کودکانه براي آنان جذاب باشد. البته به شرطي که هدف از شعر صرفاً برقراري ارتباط نباشد که شاعر انتظار داشته باشد همان معنا و پيامي را که در نظر داشته به کودک خواننده منتقل شده باشد، بلکه براي کودک نيز سهمي در ساختن معنا و حس و حال شعر قائل شده باشد و اين سهم در ساختار شعر نيز موثر باشد. اگر با نگاه صرفاً ارتباطي به شعر کودک و نوجوان نگاه کنيم، آنگاه تنها عنصر شعريت شعر وزن خواهد بود. بررسي شعر کودک و نوجوان نشان مي دهد، اگر وزن از بسياري از اين شعرها حذف شود، هيچ نشانه ديگري براي شعر بودن آن نخواهد بود.شايد به همين خاطر است که اغلب شاعران کودک و نوجوان اصرار دارند که وزن جزء ضروري شعر کودک است و شعر کودک الزاماً بايد وزن داشته باشد. معمولاً اين گزاره توضيح نظري ندارد و بحث بيشتر به علاقه بيشتر کودکان به ريتم و وزن ارجاع داده مي شود، اما در پاسخ مي توان از دو زاويه با اين گزاره مطلق فرض شده چالش کرد؛ نخست اينکه اگر شعري گفته شود که وزن نداشته باشد، اما مورد علاقه کودکان و خردسالان باشد، آيا آن ضرورت خدشه ناپذير مخدوش نخواهد شد؟ به عبارت ديگر آيا به نظر اين دوستان يافتن عناصر ديگري که بتواند علاقه کودکان را در خود داشته باشد، محال است و مثلاً آيا نمي توان حتي نوعي موسيقي را جايگزين وزن عروضي و هجايي کرد؟دوم اينکه اگر علاقه کودکان به ريتم و وزن اين همه آشکار و موثر است، چرا هميشه با آنان موزون سخن نمي گوييم و اگر اين علاقه جاي ديگري استفاده از وزن را واجب و ضروري نمي کند، چرا بايد در شعر بکند.با همه اين بحث ها به نظرم بايد با شعر کودک و نوجوان با نگاهي کثرت گراتر برخورد کرد و چنين بحث هايي به معني بي اعتنايي به جريان فعلي شعر کودک و نوجوان نيست و در ميان شعرهاي منتشر شده نيز آثار خواندني کم نيست و هر نوع شعري مي تواند خواننده خود را داشته باشد، اما مشکل اينجاست که جريان غالب شعر و نگرش رسمي به شعر به يک نوع امتناع نوآوري در شعر کودک و نوجوان منجر شده است. به نظرم بايد با ديدي مخاطب محور به جست وجوي معيارهاي متفاوت و مستقل براي شعر کودک و نوجوان برويم که بر آن معيارهاي شعر متعارف سنگيني نکند.مي توانيم اين پرسش را پيش بکشيم که درک و دريافت کودکان از شعريت شعر چه روندي دارد، آنان شعر را چگونه مي خوانند؟ آيا خوانش کودکانه از شعر با خوانش بزرگسالان تفاوتي ندارد؟به نظر مي رسد نخستين تفاوت در خوانش کودکانه و بزرگسالان در پيش آگاهي ها باشد. پيش آگاهي ها باعث مي شود که منوط کردن شعريت شعر به معنا، به روند درک و دريافت آن خدشه وارد کند.اين در حالي است که محوريت معنا در شعر کودک ايران انکار ناشدني است. من فکر مي کنم تناقض اساسي در شعر کودک از همين جا شکل مي گيرد؛ از يک سو معنامحوري شعر کودک است و از ديگر سو درک و دريافت معنا در شعر نيازمند پيش آگاهي هايي است که ممکن است در کودکان نتوان آن را يافت.در چنين وضعيتي است که جست وجوي معيارهايي مستقل که براساس آشنايي با چگونگي خوانش کودکان شکل بگيرد، ضرورت مي يابد، اما بايد توجه داشته باشيم که مخاطب محوري بدون پذيرش تنوع و تکثر بي معناست. با اين حال به جاي اينکه بدون در نظر گرفتن تجربه هاي شعري ايران به جست وجوي چنين معيارهايي بپردازيم، مي توانيم به اين پرسش بپردازيم که آيا در ميان تجربه هاي ايران به شعرهايي مي توان برخورد که از معيارهاي پيش گفته و اغلب معنا محور عبور کرده باشند؟ به نظرم در ميان شعرهاي شاعران کودک مي توان چنين تجربه هايي را يافت و بيش از همه در ميان شعرهاي ناصر کشاورز و شکوه قاسم نيا (البته شعر نوجوان بحث ديگري است و يکسره متفاوت است).اين دو شاعر در برخي از شعرهاي خود با عبور از مفاهيم کلي و توجه به اشيا توانسته اند از سيطره معني و پيام رهايي يافته و شعر را همچون بازي کودکانه ارائه کنند. بحث و گفت وگو درباره چنين شعرهايي مي تواند به پيشبرد اين ماجرا کمک کرده و راه رهايي از آن امتناع را هموار کند.