پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تربیت کودکان،بیش از حد توقع نکنید


ایسنا: عضو سازمان نظام روانشناسي و روانشناس با بيان اين که سلامت روان بخشي از سلامت کلي انسان است، گفت: سلامت روان بر روي سلامت جسم نيز تاثير دارد و بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته مشخص شده که يکسري اختلالات فيزيکي و جسمي به شرايط خاص رواني ارتباط دارند.

زهرا سلگي به تشريح سلامت روان، ويژگي‌هاي افراد داراي سلامت رواني و عوامل مؤثر بر سلامت رواني پرداخت و گفت: با وجود اين که از سلامت روان به عنوان مفهومي وسيع استفاده مي‌شود، اما هنوز يک تعريف کلي که مورد قبول همه باشد در اين خصوص وجود ندارد و در واقع هر فرد يا گروهي تصور خاصي از سلامت روان دارد، در حالي که در خصوص سلامت جسمي چنين وضعيتي وجود ندارد.

وي با بيان اين که سلامت روان را در سه بخش نگرشهاي مربوط به خود، نگرشهاي مربوط به ديگران و نگرشهاي مربوط به زندگي تعريف کرده‌اند، اظهاركرد: نگرشهاي مربوط به خود شامل تسلط بر هيجانها، آگاهي از ضعف‌ها و رضايت از خوشي‌هاي ساده است، نگرشهاي مربوط به ديگران نيز شامل علاقه به دوستي‌هاي صميمي و طولاني، احساس تعلق به يک گروه و احساس مسؤوليت در مقابل محيط انساني و مادي است؛ همچنين نگرشهاي مربوط به زندگي شامل پذيرش مسؤوليت‌ها، انگيزه توسعه امکانات و علايق خود، توانايي اخذ تصميمات مشخص و انگيزه خوب کار کردن را شامل مي شود.
وي افزود: عده اي از روانشناسان نيز معتقدند سلامت روان داشتن هدفي انساني در زندگي، سعي در حل عاقلانه مشکلات، سازش با محيط اجتماعي بر اساس موازين علمي و اخلاقي و سرانجام ايمان به کار و مسئوليت و پيروي از اصل خيرخواهي و نيکوکاري است.
عضو سازمان نظام روانشناسي و مشاوره منطقه هفت کشور در ادامه به ويژگيهاي افرادي که داراي سلامت روان هستند اشاره کرد و گفت: اين افراد احساس راحتي مي‌کنند و خود را آنگونه که هستند مي‌پذيرند، از استعدادهاي خود بهره‌مند مي‌شوند و در مورد عيوب جسماني و ناتوانايي‌هاي خود شکيبا بوده و از آن ناراحت نمي‌شوند.
وي افزود: افراد داراي سلامت روان ديدگاهي واقع گرايانه دارند و دشواريهاي زندگي را سهل مي‌انگارند، اعتماد به نفس دارند و قادرند با ديگران روابط گرمي داشته باشند، قدرت روبرو شدن با نيازهاي زندگي را دارند و معمولا نسبت به اعمال خود احساس مسؤوليت کرده و با مشکلات به همان شيوه که رخ مي‌دهد برخورد مي‌کنند.

اين مدرس دانشگاه، محروميت‌هاي جسماني، عوامل رواني اجتماعي، الگوهاي بد خانوادگي، ساختار خانوادگي ناسازگار، فشارهاي ناشي از زندگي جديد صنعتي و عوامل اجتماعي - فرهنگي را از عوامل مؤثر بر سلامت روان عنوان و در خصوص تاثير محروميت‌هاي جسماني بر سلامت رواني، گفت: در اين خصوص تغذيه بد، محروميت از خواب و خستگي روان، فرآيندهاي عاطفي آسيب زا و آسيب مغزي حائز اهميت است.

سلگي در مورد تاثير عوامل رواني اجتماعي بر سلامت رواني افراد اظهاركرد: يکي از مهمترين عوامل رشد و تحول روانشناختي سالم براي انسان لزوم برخورداري از محيطي آرام، طبيعي و نشاط انگيز است تا با مواجهه با محرکهاي سالم و متنوع بتواند عواطف و احساسات مثبت خود را بپروراند.

وي افزود: امروزه ايجاد موسسات نگهداري که در آن اشخاص با محيط ارتباط سالم و مؤثري ندارند، باعث شده تا سلامت رواني افراد تا حدودي به مخاطره بيفتد، همچنين مکانهاي مسکوني بسته و نبودن امکانات رفاهي و سرگرمي سالم در محيط خانه از ديگر عوامل رواني اجتماعي مخل سلامت روان است.

سلگي در خصوص الگوهاي بد خانوادگي و تاثير آن بر از بين رفتن سلامت روان، گفت: در صورتي که والدين در محيط خانه رابطه صميمانه و توام با تعامل مثبت با فرزندان خود نداشته باشند تحول عاطفي و شناختي کودک دچار اختلال شده و سبب مي‌شود فرزند در بزرگسالي از سلامت رواني رضايت بخشي برخوردار نباشد.

سلگي عنوان کرد: کانون خانواده به عنوان هسته اصلي برطرف کننده نيازهاي رواني و جسماني فرزندان به حساب مي آيد و چنانچه والدين نتوانند به نيازهاي فرزندانشان پاسخ مثبتي بدهند و به دلايل مختلف آنها را طرد کنند اين شرايط زمينه‌ساز بروز اختلال رواني و جسماني شده و آنها را از داشتن شخصيت سالم محروم مي کند.

سلگي افزود: توجه بيش از حد به نيازهاي فرزندان نيز سبب ايجاد روحيه توام با وابستگي بيش از حد فرزندان به والدين مي شود که اين امر فرزندان را از مقابله با مشکلات و داشتن ثبات شخصيتي باز مي دارد و بالعکس محروميتهاي عاطفي و صحبت نکردن با فرزندان آنها را با مشکل ناپختگي عاطفي و نداشتن سلامت رواني مواجهه مي‌كند.

وي خواسته‌هاي غير واقعي والدين از فرزندان را از ديگر موارد مخل سلامت رواني فرزندان عنوان کرد و گفت: توقع بيش از حد از توانايي کودک سلامت رواني و جسماني وي را به مخاطره مي‌اندازد.

سلگي عنوان کرد: در صورتي که افراد در محيط خانه و با اعضاي خانواده ارتباط موثر و رضايت بخشي نداشته باشند در درازمدت اين افراد از ارائه بازخوردهاي مثبت و تشويق شدن براي برقراري رابطه موثر با ديگران باز مي مانند و با احساسات منفي، تنهايي و افسردگي روبرو مي‌شوند که آنها را در شرايط رواني آسيب‌زا گرفتار مي‌كند.

اين روانشناس به تاثير ساختار خانوادگي ناسازگار بر سلامت روان اشاره کرد و گفت: در برخي خانواده‌ها سست بودن پايه‌هاي اقتصادي، عاطفي و فرهنگي والدين و اعضا خانواده باعث رشد نامطلوب شخصيت افراد خانواده و فرزندان مي شود.

وي افزود: از هم پاشيدگي خانواده و جدايي والدين خصوصا اگر در سنين پايين اتفاق بيفتد نيز سبب رشد ناسالم انسان از بعد عاطفي و ناتواني براي رسيدن به کمال شخصيتي مي شود.

سلگي عنوان کرد: اگر والدين در محيط خانواده به هنجارشکني و ناسازگاري با محيط اجتماعي بپردازند بر فرزندانشان و چگونگي تعاملات افراد با آنها اثر مي گذارد و در نتيجه باعث مي‌شود فرزندان و خود آنها امنيت رواني مطلوبي جهت برقراري ارتباط موثر با محيط اجتماعي کسب نکنند.

وي فشارهاي ناشي از زندگي جديد صنعتي را نيز بر سلامت روان مؤثر دانست و گفت: رقابت‌هاي ناسالم، نامشهود و غيرقانوني اقتصادي افراد مي تواند زمينه‌ساز فشارهاي رواني باشد؛ همچنين، مشکلات زندگي شهرنشيني باعث غفلت از توجه به نيازهاي رواني اجتماعي افراد مي‌شود که اثرات جبران ناپذيري بر سلامت رواني آنها مي گذارد.

اين مدرس دانشگاه با اشاره به تاثير عوامل اجتماعي فرهنگي بر سلامت رواني افراد، اظهاركرد: بروز جدال بين اقوام صدمات جبران ناپذيري بر زندگي اجتماعي و اقتصادي افراد مي‌گذارد که در نتيجه باعث برآورده نشدن نيازهاي مادي و معنوي افراد شده و سلامت روان آنها را به مخاطره مي اندازد، همچنين تبعيض نژادي و پيش داوري گروهي نيز باعث ايجاد مشکلات روحي و اختلافات براي گروه اقليت و در نتيجه عدم آرامش و امنيت مي‌شود