یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

چراغ های رابطه


چراغ های رابطه

زینب خانم می گوید ۱۵ ساله بوده است تازه داشته چم و خم خانه داری را از مادرش یاد می گرفته صبح های زود مادر برای نماز از خواب بیدارش می کرده و تا شب پا به پای مادر به کارهای خانه می رسیده است

● اول: زینب خانم و همسرش

زینب خانم می‌گوید ۱۵ ساله بوده است. تازه داشته چم و خم خانه‌داری را از مادرش یاد می‌گرفته. صبح‌های زود مادر برای نماز از خواب بیدارش می‌کرده و تا شب پا به پای مادر به کارهای خانه می‌رسیده است.

چای اول صبح را او دم می‌کرده، سفره صبحانه را او پهن می‌کرده، پنیر را توی ظرف وسط سفره می‌گذاشته و گاهی برنج را برای ناهار او دم می‌کرده است. آن موقع‌ها دیگر خیاطی را کم و بیش از مادر یاد گرفته بوده و می‌توانسته دکمه افتاده پیراهن پدر یا برادرش را بدوزد. عصرها با خواهرهایش پای دار قالی می‌نشسته و گره روی گره می‌زده است.

زینب خانم را حالا خانم‌های محل خوب می‌شناسند. حدود ۶۰ سالگی بی آن که به سفر حج رفته باشد، حاج خانم صدایش می‌کنند. بچه‌ها را به خانه بخت فرستاده و حالا دیگر با حاج آقا تنها شده‌اند.

زینب خانم ۱۵ سالش بوده که با حاج آقا ازدواج کرده است. می‌گوید تا روز خواستگاری هیچ از قضیه سر در نمی‌آورده است. پدر و مادرش با او درباره اتفاقی که قرار بوده بیفتد حرفی نزده‌اند. خواستگارها که آمده‌اند، مادرش گفته برایشان چای بیاورد. یادش هست​ آن روز خود مادر چای را دم کرده و استکان‌ها را توی سینی گذاشته است. هیچ کس از او نظری نخواسته، کسی از او نپرسیده است که آیا خودش واقعا می‌خواهد با اولین خواستگار از راه رسیده ازدواج کند یا نه. پدر و مادرش از قبل خانواده خواستگارها را می‌شناخته‌اند، آنها را خانواده خوب و متدینی می‌دانسته‌اند، پس جواب مثبت داده‌اند و به همین راحتی زینب خانم را فرستاده‌اند خانه شوهر.

وقتی زینب خانم درباره گذشته حرف می‌زند، وقتی جریان ازدواجش را تعریف می‌کند و روزهای اول ازدواجش را به یاد می‌آورد، خاطر​جمع است که زندگی‌اش خوب پیش رفته و خدا یاری‌اش کرده که توانسته است خانواده خوبی تشکیل دهد. رضایت خاطر توی سرگذشتی که از خودش تعریف می‌کند، پیداست.

از زینب خانم می‌پرسم رابطه‌اش در طول همه این سال‌ها با همسرش چگونه بوده است، چقدر با هم صمیمی بوده‌اند، قهر و دعوایی هم در کار بوده و شده تا حالا روی حرف همسرش حرف بزند.

زینب خانم لبخند می‌زند و می‌گوید در طول همه این سال‌ها همسرش با او بدرفتاری نکرده است، و زینب خانم هم همیشه با او با احترام رفتار کرده است. زینب خانم هیچ وقت همسرش را تو خطاب نکرده است. همیشه تصمیم‌های مهم را خود حاج آقا می‌گرفته و زینب خانم هم دخالتی نمی‌کرده است، چون همیشه به همسرش و تصمیم‌هایی که او می‌گرفته اعتماد داشته است. زینب خانم هنوز هم معتقد است حاج آقا صلاح امور را بهتر تشخیص می‌دهد. اوست که با دنیای بیرون ارتباط دارد و از همه چیز سر در می‌آورد.

زینب خانم در طول همه این سال‌ها هرگز از همسرش جمله «دوستت دارم» را نشنیده است، اما از زندگی مشترکش با او راضی است و سختی و آسانی‌های همه این سال‌ها را خاطراتی شیرین می‌داند که در سایه خانواده‌ای با ثبات و مطمئن به دست آمده‌اند.

● دوم: شادی خانم و همسرش

خود شادی خانم می‌گوید رابطه عاطفی خوب او و همسرش زبانزد همه فامیل و آشنایان است. آنها با هم در کمال مهربانی و احترام رفتار می‌کنند. نمی‌گذارند دیگری رنج ببرد، دلخور و ناراحت شود و از رنج دیگری رنج می‌برند. اگر هم میانشان دلخوری پیش بیاید، همیشه یکی‌شان پیشقدم می‌شود و به قول معروف رنجش خاطر را از دل همسرش در می‌آورد.

شادی و مهرداد دو سال است که با هم ازدواج کرده‌اند. هر دو هنوز دانشجو هستند و در همین دانشگاه هم بوده​ با هم آشنا شده‌اند. شادی می‌گوید بعد از همان آشنایی‌های ابتدایی، مهرداد به او پیشنهاد ازدواج داده است. آنها داستان را با خانواده‌هایشان در میان گذاشته‌اند. بعد هم مراسم خواستگاری رسمی و باقی قضایا.

اما شادی خانم تأکید می‌کند همه چیز به همین سادگی‌ها هم اتفاق نیفتاده است. او می‌گوید راضی کردن خانواده‌ها و قانع کردن​شان در مورد این‌که آنها به درد هم می‌خورند کاری سخت و طولانی بوده است. حالا شادی خانم از زندگی خانوادگی اش راضی است و فکر می‌کند همسرش هم ناراضی نباشد.

شادی خانم می‌گوید در رابطه با همسرش، بیش از هر چیز دیگر انتظار محبت و مهربانی دارد. می‌گوید بشدت در برابر بی‌توجهی یا حتی کم توجهی همسرش حساس است. می‌گوید اگر احساس کند همسرش نسبت به او بی‌علاقه و بی‌توجه شده است دیگر نمی‌تواند به زندگی با او ادامه دهد. شادی خانم اعتقاد دارد در رابطه زن و شوهر اصل اساسی و پایه همه امور عشق میان زن و مرد است. عشق است که به رابطه آنها معنا می‌دهد و بدون وجود این عشق ادامه زندگی مشترک بی معناست. شادی خانم علاقه دارد همیشه از زبان همسرش بشنود که به او علاقه‌مند است. حتی این که آقا مهرداد بخواهد در رفتارش این علاقه را نشان دهد برای شادی خانم کافی نیست. از نظر او دوست داشتن چیزی است که باید به طور مکرر و هر از گاهی به زبان بیاید و تجدید شود وگرنه به مرور زمان کمرنگ خواهد شد و رفته​رفته از دست خواهد رفت.

شادی خانم طرفدار صمیمیت هر چه بیشتر در روابط بین زن و شوهر است. او می‌گوید هر چه فاصله بین مرد و زن در زندگی زناشویی کمتر باشد، آنها خانواده گرم‌تر و روابط خانوادگی شیرین‌تری خواهند داشت. ایده آل او در زمینه روابط میان مرد و زن در خانواده، زن و شوهری هستند که مثل دو دوست صمیمی کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ فاصله‌ای میانشان نیست. در زندگی شادی خانم و آقامهرداد هیچ‌کس به‌طور مطلق و برای همیشه حرف آخر را نمی‌زند. آنها سعی می‌کنند درباره مسائل مختلف با هم حرف بزنند. هر کس دلایل خودش را بگوید و دست آخر بر سر یک تصمیم مشترک با هم توافق کنند.

● ۲ شیوه متفاوت

تفاوت رابطه زن و شوهری بین خانواده زینب خانم و شادی خانم شاید تفاوت رابطه زن و شوهری در میان دو نسل باشد؛ تفاوتی که در میزان صمیمیت، میزان ابراز مستقیم علاقه و محبت متقابل میان مرد و زن، در نحوه تصمیم​گیری و خیلی چیزهای دیگر خودش را نشان می‌دهد. هرکدام از اینها می‌تواند خوبی‌ها و بدی‌هایی داشته باشد. ممکن است هرکدام از طرفین شیوه خود را درست و شیوه دیگری را نادرست بداند. اما مهم‌ترین نکته این است که هم زینب خانم و هم شادی خانم از کم و کیف روابط خانوادگی‌شان احساس رضایت می‌کنند. آنها زندگی خودشان را مطلوب می‌دانند و از همراهی با خانواده‌هایشان خوشحالند. شاید هیچ‌کدام از این دوشیوه زندگی کاملا درست یا کاملا اشتباه نباشد. شاید اینها فقط دو نوع متفاوت از روابط میان زن و شوهر است که آدم‌ها مطابق معیارها و تحولات عصر خودشان انتخاب کرده‌اند یا براساس آن رفتار می‌کنند. با این حساب به نظر شما آیا رواست زینب از شادی یا شادی از زینب به خاطر نوع روابطی که در زندگی با همسرش دارد، ایراد بگیرد؟