دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اشاراتی بر زندگی , افکار و ماهیت سید احمد کسروی


اشاراتی بر زندگی , افکار و ماهیت سید احمد کسروی

دوران پنجاه ساله آپارتاید پهلوی یکی از مخوفترین دورانهای سیاسی ایران بود که اراده بیگانگان در امورات داخلی به اوج خود رسیده بود تا جایی که رضا سواد کوهی, به اذن انگلیس شاه ایران شد و به اراده روسیه تبعید گردید

● پیش گفتار

دوران پنجاه‌ ساله آپارتاید پهلوی یکی از مخوفترین دورانهای سیاسی ایران بود که اراده بیگانگان در امورات داخلی به اوج خود رسیده بود ؛ تا جایی که رضا سواد کوهی، به اذن انگلیس شاه ایران شد و به اراده روسیه تبعید گردید.

در این دوران هرچه توانستند تیشه به ریشه و اعتقادات مردم زدند و با پتک ناسیونالیسم ملی بر سر ملل غیر فارس کوبیدند، افکار وهابیون را پیاده کردند و نام آن را خرافه زدایی گذاشتند! زبان ترکی را در مکاتب و مدارس آذربایجان تحریم کردند و نام آن را غرور ملی نهادند!! لکن هدف ایشان چیزی جز شیعه ستیزی و ترک ستیزی نبود.

استعمار جهانی از زینب‌پاشا این ابرزن آذربایجانی که چادر به کمر و جماق به دست در عرض یک هفته تمامی قلیان های تبریز را شکسته بود، زهرچشمی داشت و نمیخواست زینب پاشاهای دیگری بوجود آیند. آنجا که یفرم‌خان ارمنی (ضارب ستارخان) و بهادرخان بختیاری خود را به قونسول بیگانه فروختند، ستارخان این فرزند پاک آذربایجان بود که نهیب براعت از مشرکین و کافرین سرداد.

بهمین خاطر، استکبارجهانی تصمیم گرفت، فرهنگ آذربایجان را چنان دستخوش تغییر کند که نه از غیرت ترکانه خبری باشد، نه از شور حسینی؛ بعد از آنکه مزدور انگلیس در ایران – شاپور ریپوتر، یک زرتشتی هندی – توانست فرد دیکتاتوری جون رضا سوادکوهی را شاه ایران کند، همه مقدمات برای فرهنگ ستیزی آذربایجان مهیا شد و سید احمد کسروی تبریزی به عنوان تئورستین این نقشه شوم انتخاب شد.

● تولد و تکاپو

سید احمد کسروی، چهارشنبه هشتم مهرماه ۱۲۶۹ ه‌‌ـ.ش، در محله هکمآوار تبریزمتولد شد. پدران و اجداد او جد درجد روحانی بودند و در محله هکمآوار، درمسجدی به نام جد بزرگوار خود – آغا میر احمد کسرو آبادی – منبر میکردند. کسروی در هفت سالگی مکتب رفت، در بیست سالگی موفق به اخذ دیپلم از مدرسه طالبیه تبریز شد و به اصرار مادرش در همان مسجد مذکور منبر کرد. کسروی بعد از چهار سال منبر و به علت توهین و تمسخر عزاداری محرم، از سوی مجتهدین اعلای تبریز خوارج نامیده ‌شد، کسروی که منتظر چنین فرصتی بود، بلافاصله ترک منبر و محراب گفت و وارد مدرسه آمریکایی مموریال اسکول شد و در ۲۶ سالگی و به سنه ۱۲۹۵، موفق به اخذ گواهینامه زبان انگلیسی شد. او برای ادامه تحصیلاتش بصورت آکادمیک آهنگ تفلیس کرد، لکن خبر بیماری شدید مادرش، او را مجبور کرد تا برگردد.

در سال ۱۲۹۶ (۱۹۱۷م)، روسیه تزاریسم تحت یک سری قیامهای بلشویکی سقوط و کمونیستهای تازه به دوران رسیده موفق شدند تا سال ۱۹۲۰، تمامی قیام استقلال طلبانه مسلمین، من جمله محمد امین رسولزاده در آذربایجان شمالی سرکوب کرده و حکومت جماهیر شوروی را تاسیس کنند. در مدت این سه سال هرج و مرجی، مردم مسلمان آذربایجان توسط ارامنه و نیروهای متحد مسیحی قتل عام شدند.در سال ۱۲۹۷، در راستای حفاظت از جان و مال مردم دو سوی ارس، جمعی از بزرگان، عالمان، تفنگچیان و روشنفکران آذربایجان شمالی و جنوبی، شعبه نظامی حزب سیاسی دمکرات آذربایچان (دیموکرات چی لار) را تاسیس کردند که کسروی یکی از ایشان بود، اما پس از مدتی و به حکم رهبر دینی حزب (شیخ خیابانی)، کسروی را به علت داشتن انحرافات اخلاق اخراج کردند.

● ده سال فساد مزدوری در عدلیه

پس از تمامی این ماجراها، کسروی در سال ۱۲۹۹ به سن ۳۰ سالگی رسما وارد عدلیه شدو به عنوان مزدور غرب به نقاط مختلف ایران اعزام شد تا از لحاظ قانونی، مخالفین رضا سوادکوهی را از بین ببرد.

کسروی در اولین سال حضورش، به سمت ریاست عدلیه آذربایجان منصوب گشت و در یک اقدام ضد ایرانی، در راستای کودتای ۲۹ اسفند ۱۲۹۹، تمامی عدلیه های آذربایجان را تعطیل کرد. از ننگین ترین نقاط حضور کسروی در عدلیه، وکالت پزشک احمدی یکی از جلادان رضا سوادکوهی میباشد که کسان زیادی از جمله سرداراسعد را با آمپول هوا به کام مرگ فرستاده بود.

سرانجام بعد از ده سال فساد و بی بند و باری، در سنه ۱۳۰۹ بر اثر مسائلی که بخاطر ازدواج با یکی از شاکیان زن و شکایت شوهر سابقش رخ داده بود از عدلیه اخراج شد. و پس از آن تا مدتهای زیادی به شغل وکالت آزاد ادامه داد.

● سر آغاز الحاد و ارتداد

کسروی بعد ازاخراج ازعدلیه به ملاقات مستقیم رضا پالانی رفت و در پی آن، خانه ای در تهران، مقری ماهانه، امتیاز نشریه پیمان و مخارج مربوطه برای وی تعیین شد تا او با خیال راحت، افکار مسموم خود را در نشریه مذکور انتشار دهد و در راستای بیگانه پرستی، کتب فاسد تحریف کند. که مصداق بارز آن کتاب در راه سیاست ص ۱۰۷ میباشد: ‹‹اینکه روس و انگلیس، استقلال ایران را به راست میدارند و پیاپی میگویند ما با ایران دعوی خاکی نداریم، از روی راستی است.›› این سخنان کسروی چه مفهومی بجز وطن فروشی دارد؟

کسروی ابتدا اعتقادات شیعه از قبیل روضه‌خوانی وعزاداری محرم را مورد هجمه قرار داد برای مثال میتوان به کتاب شیعیگری ص۳۸ اشاره کرد: ‹‹آن بارگاه ها که در مشهد و قم و سامرا و کربلا و نجف و دیگر شهرهاست و شیعیان به زیارت میروند . . . اگر دیده‌اید هریک بتخانه باشکوهی است.›› کسروی امامان معصوم را که نمونه طهارت هستند را مورد تمسخر قرار میدهد، این درحالی است که خود کسروی از پیشگامان پابوسی و سجده بر قبر (؟) کوروش است!

ضمن اینکه کسروی در یک مراسم وحشی بنام کتابسوزان، هر ساله کتب با ارزش شیعه چون مفاتیح و دوانین شاعرانی چون مولانا و حافظ را آتش میزد. کسروی در اظهارات ضد شیعه خود، بطور غیر مستقیم از نظرات وهابیون استفاده میکرد و این نقطه ظریف را امام خمینی (ره) سالها پیش از رهبریت، با ذکاوت کامل درک کرده بودند. کتاب کشف الاسرار که امام آن را در جوانی نوشته اند، یکی از فصیح ترین و کامل ترین جوابیه های شیعه در برابر وهابیت است. امام راحل از آنجایی که به جهالت کسروی پی برده بودند، زیاد به نقد او نمی پرداختند، لکن در همین کتاب کشف الاسرار ص۴، حجت را بر کسروی تمام کرده اند: ‹‹اینک برخی از نویسندگان برای خودنمایی و اظهار روشنفکری، از افکار جاهلانه ابن‌تیمیه پیروی میکنند. اینها به ادعای خود منورالفکرند و چنین پنداشته‌اند که منورالفکری از زیر فرمان قرآن و اسلام سرپیچیدن و به بزرگان دین ناسزا گفتن است؛ غافل از آنکه ما میدانیم اینها از وحشیان نجد و شترچرانهای ریاض که از رسواترین ملل جهان و وحشی‌ترین عائله بشری هستند، پیروی میکنند.››

● کسروی و ادعای پیغمبری

دولت بریتانیا که در نفاق اندازی، کما فی ‌سابق پرونده سیاهی دارد و فرقه بهایی دست گل آن استعمار‌گر پیر است، اینبار کسروی را مامور این کار کرد. کسروی زمانی که خوزستان بود با بهادرخان آشنا شده و از آن طریق به عضویت لژ فراماسونر درآمده بود و بدستور این لژ، ابتدا خاتمیت را بدون ذکر نام حضرت محمد (ص) و با زیرکی هرچه تمام نفی کرد، سپس تعریف دیگری از بعثت یعنی برانگیخته شدن را ایراد کرد. و بعد از آن خود را یک برانگیخته (پیغمبر) و مرام (دین) خود را پاکدین معرفی کرد.

در این زمان بود که خون پاک فرزند اسلام، شهید نواب صفوی بجوش آمد. نواب در آن دوران که طلبه‌ای جوان بود و در نجف‌اشرف رحل اقامت داشت، چون اخبار خزعبلات کسروی را دریافت، خود را شتابان به تهران رسانید و چند هفته در کلوب کسروی به مناظره پرداخت و چون از راه منطقی قطع امید کرد، در صدد ترور کسروی برآمد که متاسفانه نافرجام ماند، لکن‌ به ‌یاری خداوند متعال موفق شد در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴، کسروی را در دادگستری تهران محاکمه کند و بجرم اسلامستیزی، او را بپای چوبه دار بکشاند و فتنه پاکدینیان را برای همیشه از مام میهن بزدوید. روانش شاد و نامش جاودانه. بعد از اعدام کسروی، بانگ الله اکبر در سراسر آسمان ایران اسلامی پیچید و هیچ‌ یک از گورستان های اسلامی حاضر نشدند جنازه نجس آنرا بپذیرند، طرفداران کسروی مجبور شدند لاشه بو گرفته اورا به طور مخفیانه در ارتفاعات شمیران دفن کنند.

● کسروی و ترک ستیزی

همانطور که گفته شد، استعمار جهانی در پی تغییر فرهنگ آذربایجان بود. از یک طرف دولت مزدور پهلوی در برنامه های پوشالی تلویزیون و کتب جعلی مدارس، و از طرف دیگر آذربایجانیهای سـاتـقـیـن مانند کسروی تبریزی و عارف قزوینی. کسروی پس از آن که جزوه ۵۶ صفحه ای (به اصطلاح کتاب) آذری یا زیان باستان آذربایجان را چاپ کرد، بهادرخان آن را بصورت مقاله چند قسمتی در روزنامه بصره چاپ کرد و پس از آن کتاب مذکور در انگلستان و سرتاسر جهان ترجمه و به چاپ انبوه رسید.

البته بعد از کسروی، مرحوم رحیم رئیس نیا در کتاب ۳ جلدی آذربایجان در سیر تاریخ ایران و مرحوم پروفسور محمد تقی زهتابی در کتاب ۲ جلدی تاریخ دیرین ترکان ایران، وجود هفت هزارساله عنصر ترک در آذربایجان را ثابت کرده اند. و از آنجایی که مجموع این ۵ جلد قریب به دوهزار صفحه است، جای بسی نادانی است اگر کسی به جزوه ۵۶ صفحه ای کسروی اکتفا کند. ضمن این که خود بنده چندین سند از تاریخ هف هزار ساله آذربایجان را از این دو کتاب و از جاهای دیگر ارائه داده ام، لاکن کسروی دو شبهه اساسی را در جزوه مذکور ایراد کرده که ما خالی از لطف ندیدیم با استناد به شعور استاد حسن راشد، آن دو شبهه را بی‌ پاسخ بگذاریم.

▪ شبهه اول ـ کسروی به چند روستای تات زبان در اطراف مراغه، اردبیل، خلخال و قزوین اشاره میکند و میگوید: ‹‹مردم آذربایجان در اصل تات بوده و به زبان آذری پارسی صحبت میکردند و توسط مغول ها، ترک زبان شده اند و فقط این چند روستا باقی مانده است.››!!! اولا این چند روستا چگونه و به چه وسیله ای توانسته اند از زبان خود دفاع کنند؟ و اگر واقعا بومی آذربایجان هستند چرا مسمی ایشان آذری نیست؟ ثانیا باید به معنی واژه تات دقت کرد که یک واژه ترکی است و امروزه معنای سخیفی دارد و در گذشته به معنای بیگانه بکار میرفته و واژه تاجیک که عده‌ای فارس زبان محصور در ترکستان هستند نیز از تات + ژیک گرفته شده است. ثالثا براساس ادعای کسروی میتوان ادعا کرد که چون در لرستان و محال یاسه چای، چند روستای ترکزبان وجود دارد، یا شهرهای خمین و ساوه و اراک از مرکزی و شهرهای نجف آباد و خانسوار از اصفهان ترک خلج هستند، یایا در صحرای دؤشان تپه (واژه ترکی – تپه خرگوش) از شرق تهران تا غرب یزد و سمنان، سکنه کم‌المجمعین ترک هستند، یا بیشتر عشایر خوزستان و بوشهر و فارس و هرمزگان، ترک قشقایی هستند و یا در خراسان اتراک افشار فزونی دارند، بس کل ایران ترک نژاد بوده و هست و فقط یر اثر هجوم فارسها زبان بخشی از ایشان تغییر کرده!!!

▪ شبهه دوم ـ کسروی به نقل از کتاب صفوهٔ‌الصفا اثر ابن‌بزار چنین میگوید: «علیشاه جوشکابی به خانقاه شیخ ‌‌‍[شیخ صفی] درآمد و او را گستاخ وار در بر گرفت و گفت حاضرباش به زبان تبریزی، گو حریفر ژاته» و کسروی مدعی است که این همان زبان مورد اشاره او است. اولا علیشاه نمیتوانسته این لغت را به تبریزی بگوید، زیرا آن وقت مخاطب او خود شیخ میشد، در حالی که آمده گو حریفرژاته (بگو حریفت آمده). یعنی شخص سومی را مخاطب قرار میدهد که سخن اورا برای شیخ به تبریزی (ترکی) ترجمه کند. زیرا اگر میخواست خود شیخ را مخاطب قرار دهد میگفت حریفر ژاته (حریفت آمده) و واژه گو (بگو) نشان میدهد که فرد سومی در میان است که هم زبان ترکی بلد است و هم زبان پهلوی. ثانیا در این عبارت هیچ نامی از آذری برده نشده است.

واژه آذری بغیر از ترکی، ساخته ذهن کسروی است و قبل از او هرگاه سخن از آذری شده؛ لغت الترک ضمیمه آن شده است. برای مثال در کتاب بیست مقاله قزوینی ص۱۷۶ به نقل از لی‌استرنج انگلیسی که یک نسل قبل از کسروی است است چنین آمده: «آذری لهجه ای از ترکی است که در آذربایجان مرسوم است.»

● سخن آخر

در آخر باید گفت که کسروی نویسنده قابلی بود، اما افسوس که افکار مسموم خود را در کتابهای فلسفی، سیاسی و تاریخی خود دخیل میداشت. و به استعمارگران اروپایی خوش خدمتی میکرد و بساط نفاق جامعه را فراهم می آورد. امروزه که دولت اسلامی حاکم ایران است، متاسفنانه برخی از موسسات فرهنگی مانند بنیاد افشار، همچنان کتب فاسد کسروی را چاپ و توزیع میکنند که شایسته است دستگاه مربوطه اقدامات لازم را انجام دهد. ضمن اینکه شیعه و ترک ستیزی‌های کسروی بارها پاسخ داده شده و در هیچ جای دنیا اندیشه های منسوخ را چاپ نمیکنند.

فرزاد قنبری

http://www.farzad-ganbarei.trk.ir